شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

بررسی تطبیقی سه رویکرد اساسی به مسائل اخلاقی


بررسی تطبیقی سه رویکرد اساسی به مسائل اخلاقی
● درآمد:
فلسفه اخلاق از مهمترین شاخه های فلسفی محسوب می شود. در مطلب ذیل مولف که خود در رشته فلسفه اخلاق صاحب آثار وزینی است به سه رویکرد مهم در فلسفه اخلاق می پردازد.
معمولاً سه ساحت متفاوت برای داوری و تصمیم‌گیری اخلاقی (هنجاری) لحاظ می‌شود:
الف) Moral Judgment (حكم اخلاقی) كه مربوط به تعیین وضعیت اخلاقی موقعیت خاص است مانند اینكه «الان باید به كمك دوستم بروم».
ب) Moral Principle (اصل اخلاقی) كه مربوط به شناسایی وجه اخلاقی فعل یا حالت روحی در صورت كلی آن است مانند اینكه «دروغ بد است» و «غمخواری بیچارگان خوب است».
ج) Moral Standard (معیار اخلاقی) كه درباره سرچشمه ارزش‌های اخلاقی بحث می‌كند مانند نظریه سود‌گروی كه سود‌رسانی به اجتماع را اساس ارزش‌های اخلاقی می‌داند.
هر سه ساحت مذكور جزو مباحث هنجاری (ارزشی) است یعنی حكم و داوری درباره آنها به‌نوعی ابراز تعهد و پذیرش مفاد آن حكم را هم در‌بر دارد و صرفا توصیفی نیست.
پژوهش اخلاقی عموما تلاش برای پاسخ‌دادن به پرسش‌های فوق است، به‌ویژه پرسش‌های مربوط به اصول و معیارهای اخلاقی كه جنبه كلی‌تر دارند اما در دوران جدید به‌ویژه در نیمه اول قرن بیستم برخی از فیلسوفان تحلیلی امكان بحث فلسفی درباره پرسش‌های مذكور را انكار كردند. كسانی مانند آیر، استیونسون و حتی هِر عموما به‌دلیل انكار خصلت توصیفی جملات اخلاقی هرگونه بحث فلسفی درباره اخلاق را فقط به تعریف و تحلیل معنایی كلمات به‌كار رفته در جملات اخلاقی محدود كردند اما امروزه فیلسوفان تحلیلی فراوانی كه در حوزه اخلاق پژوهش می‌كنند، عموما پذیرفته‌اند كه پرسش‌های محتوایی اخلاقی شأن فلسفی داشته و باید مورد كنكاش عقلی قرار گیرند.
در اواخر قرن بیستم، كسانی با الهام از دیدگاه اگزیستانسیالیستی درباره تفرد و یگانه‌بودن هر فرد، تاكید خود را بر بحث از حكم اخلاقی جزئی معطوف كردند و بحث از اصول اخلاقی یا معیار اخلاقی را با توجه به پیچیدگی عوامل تاثیرگذار در وجه اخلاقی هر واقعه ناممكن دانستند. این نظریه كه امروزه با نام جزئی‌گرایی (particularistic) معروف است بر الگوی خاصی در مواجهه با پرسش‌های تعیین‌كننده اخلاقی (حكم اخلاقی) پای می‌فشارند كه بیش از هر چیزی به شناخت امور واقعی پیرامون آن واقعه مربوط است. در این مقاله ما صرفا به بررسی سه نظریه كه ویژگی توصیفی جملات اخلاقی را قبول داشته، امكان بحث كلی اخلاقی به ویژه درباره معیار اخلاقی را می‌پذیرد، خواهیم پرداخت.
اخلاق فضیلت كه ریشه در اندیشه فیلسوفان یونانی و به ویژه ارسطو دارد و بر اهمیت ویژگی‌های شخصیتی و محور بودن آنها برای اخلاق تاكید دارد تاثیر دراز آهنگی بر تفكر اخلاقی در غرب و شرق به‌ویژه در میان متالهان داشته است و مجددا نیز مورد علاقه بسیاری قرار گرفته است.
اخلاق سودگروی كه در انگلستان به ویژه توسط جان استوارت میل نظم و نسق گرفت به نقش اساسی منفعت عمومی در اخلاق تاكید دارد. این رویكرد به زودی در محافل دانشگاهی مورد استقبال قرار گرفت و به سنتی قابل توجه در فلسفه اخلاق تبدیل شد.
اخلاق كانتی كه در اصل توسط ایمانوئل كانت طرح شد نفوذ فراوانی در فلسفه اخلاق اروپایی به‌ویژه اروپای قاره‌ای پیدا كرد و البته تاثیر آن امروزه از مرزهای اروپای قاره‌ای بسی فراتر رفته است و در آمریكا و حتی كشورهای شرق اثر گذاشته است.چنانكه كریستین كرسگارد می‌گوید سه الگوی مذكور برای تعیین خاستگاه ارزش‌های اخلاقی بیش از آنكه سه نظریه رقیب درباره یك موضوع (اخلاق) باشند، رویكردهای متفاوتی در مواجهه با مسائل اخلاقی‌اند كه حتی گاهی درباره موضوع اخلاق و دامنه آن با هم اختلاف دارند.
آنچه امروزه مثلا به نام اخلاق فضیلت یا اخلاق ارسطویی معروف است البته محدود به آموزه‌های اخلاقی وی نیست و دربرگیرنده ایده‌‌ها و آموزه‌های جدیدی است كه با استفاده از الگوی پژوهش اخلاقی ارسطو به دست آمده است و گاهی هم داده‌های آن
بر خلاف آموزه‌های اخلاق ارسطوست و در واقع تصحیح آموزه‌های مذكور با كاربست و روش خود ارسطوست.این موضوع در رابطه اخلاق سودگرایی با استوارت میل و همین‌طور در نسبت اخلاق وظیفه‌گرایی با خود كانت هم صادق است. در اینجا به اختصار مهم‌ترین تفاوت‌های روش سه‌ دیدگاه مذكور را باز می‌گوییم.
۱) رابطه خیر و خوشی با فضیلت
به طور متعارف تصور بر این است كه فضیلت چیزی است كه برتر از خیر است و به همین دلیل ستودنی است در حالی كه مدح و ستایش بر خیر و سعادت مورد ندارد. شجاعت، مهربانی و عفت ستایش برانگیزند اما خیر و رفاه و خوشی چنین نیستند.
سودگرایی بر خلاف این فهم متعارف، از الگوی تحول‌گرایانه‌ای بهره می‌گیرد كه هویت فضیلت و ارزش‌های اخلاقی را از سطح برتری كه دارند به مرتبه نازل‌تر منفعت عمومی یا خیر و رفاه تقلیل می‌دهند. هر چیزی تا بدانجا ارزش اخلاقی دارد كه موجب خیر و رفاه عمومی است.بدین ترتیب علم اخلاق هم به علم منفعت‌شناسی فرو كاسته می‌شود و از یك علم هنجاری به یك علم توصیفی مبدل می‌شود اما در نظم اخلاقی ارسطو هرگز چنین چیزی نیست و ارزش‌های اخلاقی به مثابه عنصری برای تامین خیر و رفاه یا حتی سعادت آدمی تبدیل نمی‌شوند. آنها حتی در آنجا كه برای سعادت طلبیده می‌شوند ارزش ذاتی خود را دارند. شاید بتوان با بهره‌گیری از سخن اسلت الگوی اخلاقی ارسطو را نوعی ارتقا دادن و بالاتر بردن موقعیت خیر و سعادت دانست نه فرو كاستن منزلت اخلاق.
بدین ترتیب خیر و سعادت مفهومی اخلاقی می‌یابد كه فضیلت جزو مقوم آن می‌شود. اخلاق كانتی برخلاف هر دو نظریه قبلی كه بین خیر و فضیلت رابطه مناسبی لحاظ می‌كردند رابطه این دو مقوله را از اصل انكار كرده و حوزه اخلاق را مستقل از حوزه منافع و سعادت‌های آدمیان در نظر می‌گیرد. بدین‌ترتیب زبان اخلاق متفاوت از زبان منفعت و سعادت است و هرگونه ربط دادن آنها به معنای از بین بردن هویت استقلالی اخلاق است.
۲) چگونگی كشف معیار اخلاقی (و به تبع اصول آن)
سودگروی با استناد به مطلوبیت ذاتی نفع و سود و اهمیت بیشینه كردن آن در جامعه انسانی، اصل را منفعت عمومی قرار می‌دهد و ارزش‌های اخلاقی اعمال آدمیان را براساس سهمی كه در برآوردن این مهم دارند معین می‌كند.بدین‌ترتیب ارزش‌های اخلاقی تابعی از رابطه علٌی عمل موردنظر با منفعت عمومی است و همانند دیگر علوم تجربی به نوعی دانش پسینی و استقرایی است.اما اخلاق ارسطویی با تاكید بر استقلال و ارزش ذاتی فضائل اخلاقی راه شناسایی آن را از طریق عقل و به مدد تاملات انسان‌شناسانه می‌داند. فضیلت (در یونانی ارته) یك چیز در واقع اشاره به شكفتگی توانش‌‌ها و استعدادهای ویژه آن چیز دارد و تنها پس از شناخت فصل ممیز هر چیزی قابل شناسایی است. انسان بودن شخص به ویژگی خاص عقلانیت و نطق اوست و از این‌ روی فضایل آدمی هم به نوعی در ارتباط با شكوفایی و پختگی عقل اوست. این انسان‌شناسی از نوع فلسفی عقلی است و نه تجربی و از این روی اخلاق از جمله دانش‌های حكمی است.در اخلاق كانتی فضیلت‌ها از طریق اعمال اصلی به نام امر مطلق كه صورت‌بندی‌های مختلفی دارد شناخته می‌شود. وظایف آدمی در قبال خود و دیگران براساس بهره‌گیری از اصل احترام به آدمی نظم و نسق می‌گیرد. برخلاف اخلاق سودگرایانه (به‌ویژه نوع عمل‌نگر آن) هرگز تطبیق و تخمینی در اخلاق كانتی وجود ندارد و حكم تنجیزی عقل در سراسر آن بالبداهه یا بالنظر جاری است.
دكتر محسن جوادی
عضو هیات علمی دانشگاه قم
منبع : روزنامه تهران امروز


همچنین مشاهده کنید