شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

مثل هیچیک از سریال ها در شبکه دوم


مثل هیچیک از سریال ها در شبکه دوم
سریال «مثل هیچکس» که قبل از پخش باعنوان داداشی با ایفای نقش حسین یاری اعلام شده بود، کاری روایتی و قصه گو پیرامون چند خانواده ایرانی بود. مثل هیچکس را عبدالحسن برزیده کارگردان فیلم های دفاع مقدس و ازجمله «دکل» ساخته بود.
تمام اجزای این سریال ملموس و باورپذیر بود. آدم ها به شدت قابل درک بودند چراکه ما به ازای بیرونی داشتند. فضاها دلنشین و فرح بخش و نوستالژیک بودند. روابط و مناسبات آدم ها براساس واقعیت تاریخی از مردم این سرزمین شکل می گرفتند. به طورکلی هر نمای «مثل هیچکس» به تنهایی مانند یک تابلوی عمیق و یا یک فریم عکس خلاقانه، حکایت گر این جامعه با مردمانش بود.
«مثل هیچکس» ازنظر تکنیکی و اصول ساختاری پیرو سینمای کلاسیک بود. فراز و فرود، گره افکنی، توطئه، قهرمان و ضدقهرمان و درگیری خیر و شر در تاروپود سناریوی آن تنیده بود که در اجرا هم برزیده با دوری از ادا و اصول های کاذب، خیلی راحت و بدون غلط، قصه اش را پیش برده بود.
البته از این مسئله نمی توان عبور کرد که ماجراهای قصه خیلی دیر راه افتاد. این درست که هدف معرفی آدم ها و دغدغه ها و دلمشغولی آنها بوده است، اما این مقدمه چینی خیلی طولانی تا جایی که تا چند قسمت، مخاطبان کم حوصله و عادت کرده به کارهای پرزرق و برق و اکتیو، پس زدند، اما به محض اینکه کار وارد کشمکش های دراماتیک قوی تری شد، جبران مافات را درپی داشت، چنانکه در هفته آخر، مطابق نظرسنجی سیما، دومین رتبه پس از «روز حسرت» را به خود اختصاص داد. اگر مخاطبان ازنظر کیفی و نوع نگاه آنان و جایگاه اجتماعی شان تفکیک شوند، خواهیم دید که «مثل هیچکس» خیلی بالاتر خواهد ایستاد.
علی ایحال همین که سریال «برزیده» توانست از دو کار با گرایش مفرح یا به عبارتی طنز و کمیک جلو بزند، توفیق کمی نیست. حالا درنظر بگیرید که چنانچه برزیده کمی از قاب های راکد فاصله می گرفت، تعدادی کات بیشتر می داد و نوع دکوپاژش سینمایی تر می شد، بی تردید میزان جذب مخاطبش فرق می کرد.
حالا از این مسایل که بگذریم، مثل هیچکس اعم اعتبارش را در نزد مخاطبان ماه مبارک رمضان از ناحیه محتوای غنی و عمیق اش بدست آورد. عناصر مترقی و عوامل بالنده مضمونی کار آن چنان تعمیم پذیر بود که همانند آینه ای جامعه را باز می نمایاند.
درونمایه «مثل هیچکس» بر تضاد سنت و مدرنیته استوار بود. خانواده داداشی بااحترام و تکریم بزرگترها و کسب روزی حلال دستخوش عنصری بیرونی به منظور متلاطم کردن آن می شود. جریان نفوذی با آلودگی اش به فرهنگ غیرخودی بازیر پاگذاشتن همه ارزش های این دیار، ماجراهایی را پیش روی خانواده داداشی می گستراند که تا متلاشی کردن آن و مرگ بزرگ خانواده پیش می رود، اما ریشه دار بودن این فرهنگ و شاخ و برگ های بالنده آن اگرچه آسیب هایی می بیند، اما خشک نمی شود که حتی براثر ضربه هایی که به آن وارد می آید، هوشیارتر و آگاه تر می گردد.
مکان در «مثل هیچکس» به سیاق آثار کلاسیک نقش به سزایی در تقویت درونماینه اثر ایفا می نمود. خانه های نشیمن با معماری بومی و نیز بازار و حجره ها و کوچه و خیابان هایی که رنگ و بوی ایرانی مذهبی را می دهد، همه و همه در خدمت القا و انتقال مفاهیم ارزشمندی بودند که هدفمندانه در متن و دل پی رنگ کار جاری شده بودند.
در سال های اخیر آثار کمی بوده اند که در عین سرگرم کنندگی، فرهنگ ساز باشند که حتی بسیاری کارها خروجی ای ضدفرهنگی و یا باعث بدآموزی شده اند، حال آنکه «مثل هیچکس» در مقام یک الگو ظاهر شد و با گفت و گوهای قابل درک، پرمعنا، از ادای کلمات و اسامی من درآوردی میان مردم، اشکال زدایی کرد و نوع درستش را در بستر کار ارایه داد. در این رابطه فقط کافی است تا اسامی شخصیت ها را به یاد بیاوریم تا دریابیم که این سریال چه سهم قابل توجهی در این زمینه داشت. حالا که صحبت شخصیت ها شد باید به این نکته هم اشاره کنیم که پرداخت درست و سنجیده آدم ها یا کاراکتر، یکی از عوامل قوت بخشی کار بود. آدم های «مثل هیچکس» اصلاً یک بعدی نبودند. آنها مثل همه مردم ضعف ها و قوت هایی داشتند. درکنش هیچ کدام اغراقی صورت نگرفته بود. مثلاًداداشی با اینکه در چارچوب آثار با قهرمان طراحی شده بود، اما همو هم اشتباهات و ضعف هایی داشت. فصلی را به یاد بیاورید که خود هنگام درد دل با نرگس به این اشتباه در ندیدن محمدباقر اعتراف می کرد.
خلاصه اینکه «مثل هیچکس» علی رغم داشتن ضعف های ساختاری، نمونه ای شد برای آنهایی که می پندارند، مردم پای دیدن کارهای فرهنگی نمی نشینند و باردیگر ثابت کرد که مردم در هر صورت قصه دوست دارند و اگر کسی و کاری بتواند خوب قصه بگوید، مورد اقبال قرار می گیرد.
محمدعلی ایرانمنش
منبع : روزنامه کیهان