پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


من به جز آزادی بیان چیزی نمی خواهم


من به جز آزادی بیان چیزی نمی خواهم
داستان من و شعر کتابی است که ترجمه فارسی اش بیش از دو دهه قبل منتشر شده بود و اکنون بار دیگر از سوی انتشارات توس منتشرمی شود و این بار البته با افزوده یی بر آن که نامه «نزار قبانی» است به «جمال عبدالناصر» در شکایت از سانسور شعر او و به قول خودش «رفتار خصمانه یی که مقامات رسمی مصر» با این شاعر بزرگ و تاثیرگذار عرب داشته اند. در ادامه این نامه نیز پاسخ «جمال عبدالناصر» آمده است. این نامه و پاسخ آن، در چاپ جدید ترجمه «داستان من و شعر» نزار قبانی آمده است و اکنون متن آن را در این جا می خوانید.
نزار قبانی در این نامه گلایه می کند از کسانی که شعر و تخیل شاعرانه اش را محصور کرده اند و برای از میان برداشتن این حصر، از «جمال عبدالناصر» مدد می جوید و قضاوت در مورد شعر خود را به او می سپارد. او در مقدمه همین نامه می نویسد؛ «عبدالناصر در کنار من ایستاد و حصاری رسمی را که می کوشید مرا از مصر جدا سازد درهم شکست. این حصار ناشی از تحریک و الهام برخی از «دوستان» بود که از دامنه محبوبیت من در مصر خشنود نبودند و بهترین راه جلوگیری از نفوذ شعری من و شکستن پل هایم را به جانب مردم مصر، دشمن ساختن حکومت مصر با من می دیدند چندان که حتی یکی از آنان در مقاله یی در یکی از مجلات قاهره از وزارت اطلاعات مصر خواست کتاب های مرا بسوزانند و از پخش آواز اشعارم از ایستگاه های رادیو قاهره خودداری شود و نامم جزء کسانی که از ورود به مصر ممنوع اند قرار گیرد. وقتی احساس کردم حمله آنان از حدود انتقاد و گفت وگوی مردم متمدن خارج شده و به مرز سعایت رسیده، مصمم شدم که به طور مستقیم به رئیس جمهور عبدالناصر رو آورم از این رو نامه زیر را به او نوشتم.»
● حضرت رئیس جمهور جمال عبدالناصر
در این روزها که اعصاب ما خرد شده و غم ها از هر سو ما را محاصره کرده، شاعری عرب- که امروز از طرف مقامات رسمی جمهوری متحده عربی در معرض ظلمی واقع شده غکه در تاریخ ظلم نظیر نداردف - به تو نامه می نویسد.
شرح قضیه آن است که من پس از شکست پنجم حزیران شعری تحت عنوان «هوامش علی دفتر النکسه» سرودم و در آن عصاره غم و دلشکستگی خود را گنجاندم و مواضع درد را در پیکر قوم عرب آشکار ساختم. زیرا معتقدم آنچه ما به آن دچار شدیم با پنهان شدن و فرار درمان نمی شود بلکه از راه روبه رو شدن کامل با عیب ها و بدی هایمان علاج می پذیرد.
اگر فریاد من به لحنی تند و گزنده بود- و قبلاً اعتراف می کنم که چنین بود- فریاد بسته به شدت ضربه و خونریزی بسته به عمق جراحت است. حضرت رئیس جمهور، در بین ما کیست که بعد از پنجم حزیران فریاد برنیاورده است؟
کدام یک از عرب ها آسمان را با ناخن هایش نخراشیده است؟
چه کسی از ما از خودش و جامه اش و سایه اش بر زمین متنفر نشده است؟
شعر من کوششی بود برای تجدیدنظر در ارزیابی ما عرب ها آنچنان که هستیم، دور از ادعا و مبالغه و احساسات و نیز کوششی بود برای ساختن فکر جدید قوم عرب به صورتی که چهره و اندام او با پیش از پنجم حزیران فرق داشته باشد.من چیزی بیش از آنچه دیگران گفته بودند نگفتم و بیشتر از آنان خشم نورزیدم. اما تفاوت کار من این بود که آنچه را دیگران به شیوه زیرکانه و روزنامه نگاری بیان کرده بودند، من به اسلوب شاعرانه گفتم.حضرت رئیس جمهوری، اگر اجازه فرمایی روشنی و صراحت بیشتری در سخن داشته باشم، می گویم که من در شعر خویش از حدود اندیشه های تو در انتقاد از خود تجاوز نکردم، و آن روزی بود که بعد از شکست ایستادی و با شرف و امانت حساب جنگ را روشن ساختی و در هر مورد انصاف دادی.من چیزی از خود درنیاوردم. خطاهای روحی و فکری و سیاسی و اخلاقی عرب ها مانند نامه یی سرگشاده آشکار است.ادبیات وقتی که از روبه رو شدن با چهره سپید و سیاه زندگی بیم داشته باشد، چه ارزشی دارد؟ هنگامی که شاعر به صورت یاوه گویی درآید و گرد از دامن جامه مردم بروبد و با آنان منافق باشد، چگونه شاعری تواند بود؟حضرت رئیس جمهور، چون شعر من از ورود به مصر ممنوع گشته و از ذکر نام و شعرم در رادیو جمهوری متحده عربی و روزنامه هایش به طور رسمی جلوگیری شده است رنج برده ام.مساله ممنوعیت شعری یا شاعری نیست بلکه موضوع عمیق تر و مهم تر از این است. مطلب این است که ما باید نظر خود را در باب اندیشه عربی معین کنیم. غمی خواهیم اندیشه عرب چگونه باشد؟ف آزاد یا نیمه آزاد؟ دلیر یا ترسو؟ پیغمبر یا یاوه گو؟ قضیه این است که در دیار ما هر شاعری حقیقت می گوید زیر سم افکار غوغاگران می افتد. در پایان مساله این است که ما باید بدانیم تاریخ پنجم حزیران تاریخی خواهد بود که از آن وقت ما بار دیگر با پوست و اندیشه ها و منطقی تازه تولد می یابیم.حضرت رئیس جمهور، شعر من در اختیار تو است. خواهشمندم آن را با سعه صدر و دوراندیشی که در تو سراغ داریم بخوانی .آنگاه به رغم شوری و تلخی کلمات معتقد خواهی شد که من واقعیت را با امانت و صداقت نقل کرده ام و تصویر چهره های خسته و تیره را مطابق اصل کشیده ام.برای من ممکن نبود هنگامی که- سرزمین وطنم- به دست دشمن می سوخت بی طرف بمانم. بی طرفی ادب- در برابر وطن- مرگ اوست. نمی توانستم در برابر پیکر بیمار ملتم بایستم و او را با دعاها و تعویذها و شفاعت ها درمان کنم. حضرت رئیس جمهور، کسی که ملت خود را دوست دارد زخم هایش را با الکل پاک می کند و اگر لازم شود، سوختگی ها را داغ می کند. حضرت رئیس جمهور، من از رفتار خصمانه یی که مقامات رسمی مصر با من دارند و ناشی از حرف های برخی سخن فروشان و معامله گران کلام است، به تو شکایت می کنم. بیش از آنکه صدایم شنیده شود، چیزی نمی خواهم. از ساده ترین اصول عدالت آن است که به نویسنده اجازه داده شود آنچه را نوشته تفسیر کند و مصلوب سبب به دار کشیدن خود را بپرسد.حضرت رئیس جمهور، من جز آزادی بیان چیزی نمی خواهم. در مصر به من دشنام می دهند و هیچ کس نمی داند چرا؟ به وطن پرستی و آبروی من اهانت می کنند زیرا آن شعر را سروده ام، بی آنکه کسی یک حرف از آن را خوانده باشد.مسلم است که شعر من به هر شهر عربی وارد شد و میان مردم با فرهنگ عرب به صورت مثبت و منفی بحثی بزرگ برانگیخت. چرا فقط در مصر از این حق محروم باشم؟ مصر کی درهای خود را بر روی سخن بسته و بر آن سخت گرفته است؟سرور من، حضرت رئیس جمهور، نمی خواهم باور کنم کسی مثل تو مجروح خونی را با وجود رفتن خون و زخمی را با وجود جراحت کیفر دهد و اجازه دهد شاعری عرب که خواسته است در برابر خود و ملتش شریف و دلیر باشد تحقیر شود و بهای صداقت و شجاعت خود را به این صورت دریافت کند.سرور من، حضرت رئیس جمهور، باور نمی کنم چنین کاری در دوره تو رخ دهد.
ـ بیروت، سی ام تشرین
ـ (اول اکتبر) ۱۹۶۷ نزار قبانی
سکوت عبدالناصر طولی نکشید. مشکلات بزرگ و غم هایی که از حدود غم های بشر تجاوز می کرد، وی را از توجه به نامه من بازنداشت. یکی از نزدیکان او برای من نقل کرد که وی زیر بیشتر قسمت های نامه خط کشید و به خط خود دستورهای زیر را نوشت؛
۱) شعر نزار قبانی را جز در نسخه یی که خود برای من فرستاد، نخوانده بودم و هیچ گونه ایرادی را بر آن وارد نمی بینم.
۲) همه اقداماتی که اشتباهاً در مورد شاعر و آثار او صورت گرفته لغو می شود و وزارت اطلاعات مصر باید پخش شعر او را اجازه دهد.
۳) نزار قبانی هر وقت بخواهد می تواند به جمهوری متحده عربی بیاید و مانند سابق مورد احترام واقع می شود.
جمال عبدالناصر
● داستان من وشعر
▪ نزار قبانی
▪ ترجمه؛ دکتر غلامحسین یوسفی
▪ دکتر یوسف حسین بکار
▪ انتشارات توس-۱۳۸۶
منبع : روزنامه اعتماد