سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

مباهله ـ خاطره ای ماندگار


مباهله ـ خاطره ای ماندگار
مدینه اولین باری است که میهمانانی چنین غریبه را به خود می‏بیند. کاروانی متشکل از شصت میهمان ناآشنا که لباس‏های بلند مشکی پوشیده‏اند، به گردنشان صلیب آویخته‏اند، کلاه‏های جواهرنشان برسر گذاشته‏اند، زنجیرهای طلا به کمر بسته‏اند و انواع و اقسام طلا و جواهرات را بر لباس‏های خود نصب کرده‏اند.
وقتی این شصت نفر برای دیدار با پیامبر، وارد مسجد می‏شوند، همه با حیرت و تعجب به آنها نگاه می‏کنند. اما پیامبر بی‏اعتنا از کنار آنان می‏گذرد و از مسجد بیرون می رود. هم هیات میهمان و هم مسلمانان، از این رفتار پیامبر، غرق در تعجب و شگفتی می‏شوند. مسلمانان تاکنون ندیده‏اند که پیامبر مهربانشان به میهمانان بی‏توجهی کند. به‏ همین دلیل، وقتی سرپرست هیات مسیحی، علت‏بی‏اعتنایی پیامبر را سؤال می‏کند، هیچ‏کدام از مسلمانان پاسخی برای گفتن پیدا نمی‏کنند.
تنها راهی که به‏نظر همه می‏رسد، این است که علت این رفتار پیامبر را از حضرت علی بپرسند، چرا که او نزدیک‏ترین فرد به پیامبر و آگاه‏ترین، نسبت‏ به دین و سیره و سنت اوست. مشکل، مثل همیشه به‏دست علی حل می‏شود. پاسخ او این است که: «پیامبر با تجملات و تشریفات، میانه‏ای ندارند; اگر می‏خواهید موردتوجه و استقبال پیامبر قرار بگیرید، باید این طلاجات و جواهرات و تجملات را فروبگذارید و با هیاتی ساده، به حضور ایشان برسید.»
این رفتار پیامبر، هیات میهمان را به‏یاد پیامبرشان، حضرت مسیح می‏اندازد که خود با نهات‏سادگی می‏زیست و پیروانش را نیز به رعایت‏سادگی سفار ش می‏کرد. آنان از این‏که می‏بینند، در رفتار و کردار، این همه از پیامبرشان فاصله گرفته‏اند، احساس شرمساری می‏کنند. میهمانان مسیحی وقتی جواهرات و تجملات خود را کنار می‏گذارند و با هیاتی ساده وارد مسجد می‏شوند، پیامبر از جای برمی‏خیزد و بگرمی از آنان استقبال می‏کند.
شصت دانشمند مسیحی، دورتادور پیامبر می‏نشینند و پیامبر به یکایک آنها خوشامد می‏گوید. در میان این شصت نفر، که همه از پیران و بزرگان مسیحی نجران هستند، «ابوحارثه‏» اسقف بزرگ نجران و «شرحبیل‏» نیز به‏چشم می‏خورند. پیداست که سرپرستی هیات را ابوحارثه اسقف بزرگ نجران، برعهده دارد. او نگاهی به شرحبیل و دیگر همراهان خود می‏اندازد و با پیامبر شروع به سخن‏گفتن می‏کند: «چندی پیش نامه‏ای از شما به‏دست ما رسید، آمدیم تا از نزدیک، حرف‏های شما را بشنویم‏».
پیامبر می‏فرماید: «آنچه من از شما خواسته‏ام، پذیرش اسلام و پرستش خدای یگانه است‏». و برای معرفی اسلام، آیاتی از قرآن را برایشان می‏خواند. اسقف اعظم پاسخ می‏دهد: «اگر منظور از پذیرش اسلام، ایمان به خداست، ما قبلا به خدا ایمان آورده‏ایم و به احکام او عمل می‏کنیم.»
پیامبر می‏فرماید: «پذیرش اسلام، آثار و علایمی دارد که با آنچه شما معتقدید و انجام می‏دهید، سازگاری ندارد. شما برای خدا فرزند قائلید و مسیح را خدا می‏دانید، درحالی که این اعتقاد، با پرستش خدای یگانه متفاوت است.»
اسقف برای لحظاتی سکوت می‏کند و در ذهن دنبال پاسخی مناسب می‏گردد. یکی دیگر از بزرگان مسیحی که اسقف را درمانده در جواب می‏بیند، به یاری‏اش می‏آید و پاسخ می‏دهد: «مسیح به‏این دلیل فرزند خداست که مادر او مریم، بدون این‏که با کسی ازدواج کند، او را به‏دنیا آورد. این نشان می‏دهد که او باید خدای جهان باشد.»
پیامبر لحظه‏ای سکوت می‏کند. ناگهان فرشته وحی نازل می‏شود و پاسخ این کلام را از جانب خداوند برای پیامبر می‏آورد. پیامبر بلافاصله پیام خداوند را برای آنان بازگو می‏کند: «وضع حضرت عیسی در پیشگاه خداوند، همانند حضرت آدم است که او را به قدرت خود از خاک آفرید...» و توضیح می‏دهد که «اگر نداشتن پدر دلالت‏بر خدایی کند، حضرت آدم که نه پدر داشت و نه مادر، بیشتر شایسته مقام خدایی است. درحالی که چنین نیست و هر دو بنده و مخلوق خداوند هستند.»
لحظات بکندی می‏گذرد، همه سرها را به‏زیر می‏اندازند و به‏فکر فرو می‏روند. هیچ یک از شصت دانشمند مسیحی، پاسخی برای این کلام پیدا نمی‏کنند. لحظات به‏کندی می‏گذرد; دانشمندان یکی یکی سرهایشان را بلند می‏کنند و درانتظار شنیدن پاسخ به یکدیگر نگاه می‏کنند، به اسقف اعظم، به شرحبیل; اما.. سکوت محض.
عاقبت اسقف اعظم به‏حرف می‏آید: «ما قانع نشدیم. تنها راهی که برای اثبات حقیقت‏باقی می‏ماند، این است که با هم مباهله کنیم. یعنی ما و شما دست‏به دعا برداریم و از خداوند بخواهیم که هرکس خلاف می‏گوید، به عذاب خداوند گرفتار شود.»
پیامبر لحظه‏ای می‏ماند. تعجب می‏کند از اینکه اینان این استدلال روشن را نمی‏پذیرند و مقاومت می‏کنند. مسیحیان چشم به دهان پیامبر می‏دوزند تا پاسخ او را بشنوند. در این‏حال، باز فرشته وحی فرود می‏آید و پیام خداوند را به پیامبر می‏رساند. پیام این است: « فَمَنْ حَاجَّک فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَک مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَ أَبْنَاءَکمْ وَ نِساءَنَا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنفُسنَا وَ أَنفُسکُمْ ثُمَّ نَبْتهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَت اللَّهِ عَلی الْکذِبِینَ » آل عمران ۶۱ «هرکس پس از روشن شدن حقیقت، با تو به انکار و مجادله برخیزد، [به مباهله دعوتش کن] بگو بیایید، شما فرزندانتان را بیاورید و ما هم فرزندانمان، شما زنانتان را بیاورید و ما هم زنانمان. شما جان‏هایتان را بیاورید و ما هم جان‏هایمان، سپس با تضرع به درگاه خدا رویم و لعنت او را بر دروغگویان طلب کنیم.»
پیامبر پس از انتقال پیام خداوند به آنان، اعلام می‏کند که من برای مباهله آماده‏ام. دانشمندان مسیحی به هم نگاه می‏کنند، پیداست که برخی از این پیشنهاد اسقف رضایتمند نیستند، اما انگار چاره‏ای نیست. زمان مراسم مباهله، صبح روز بعد و مکان آن صحرای بیرون مدینه تعیین می‏شود. دانشمندان مسیحی موقتا با پیامبر خداحافظی می‏کنند و به اقامتگاه خود باز می‏گردند تا برای مراسم مباهله آماده شوند.
صبح است، شصت دانشمند مسیحی در بیرون مدینه ایستاده‏اند و چشم به دروازه مدینه دوخته‏اند تا محمد صلی الله علیه و آله و سلم با لشکری از یاران خود، از شهر خارج شود و در مراسم مباهله حضور پیدا کند. تعداد زیادی از مسلمانان نیز در کنار دروازه شهر و در اطراف مسیحیان و در طول مسیر صف کشیده‏اند تا بیننده این مراسم بی‏نظیر و بی‏سابقه باشند. نفس‏ها در سینه حبس شده و همه چشم‏ها به دروازه مدینه خیره شده است.
لحظات انتظار سپری می‏شود و پیامبر درحالی که حسین را در آغوش دارد و دست‏حسن را در دست، از دروازه مدینه خارج می‏شود. پشت‏سر او تنها یک مرد و زن دیده می‏شوند. این مرد علی است و این زن فاطمه.
تعجب و حیرت، همراه با نگرانی و وحشت‏بر دل مسیحیان سایه می‏افکند. شرحبیل به اسقف می‏گوید: نگاه کن. او فقط دختر، داماد و دو نوه خود را به همراه آورده است. اسقف که صدایش از التهاب می‏لرزد، می‏گوید: «همین نشان حقانیت است. به‏جای این که لشکری را برای مباهله بیاورد، فقط عزیزان و نزدیکان خود را آورده است، پیداست‏به حقانیت دعوت خود مطمئن است که عزیزترین کسانش را سپر بلا ساخته است.»
شر حبیل می‏گوید: «دیروز محمد گفت که فرزندانمان و زنانمان و جان‏هایمان. پیداست که علی را به‏عنوان جان خود همراه آورده است.» «آری، علی برای محمد از جان عزیزتر است. در کتاب‏های قدیمی ما، نام او به‏عنوان وصی و جانشین او آمده است...»
دراین حال، چندین نفر از مسیحیان خود را به اسقف می‏رسانند و با نگرانی و اضطراب می‏گویند: «ما به این مباهله تن نمی‏دهیم. چرا که عذاب خدا را برای خود حتمی می‏شماریم.» چند نفر دیگر ادامه می‏دهند: «مباهله مصلحت نیست. چه‏بسا عذاب، همه مسیحیان را دربر بگیرد.» کم‏کم تشویش و ولوله در میان تمام دانشمندان مسیحی می‏افتد و همه تلاش می‏کنند که به‏نحوی اسقف را از انجام این مباهله بازدارند.
اسقف به بالای سنگی می‏رود، به اشاره دست، همه را آرام می‏کند و درحالیکه چانه و موهای سپید ریشش از التهاب می‏لرزد، می‏گوید: «من معتقدم که مباهله صلاح نیست. این پنج چهره نورانی که من می‏بینم، اگر دست‏به دعا بردارند، کوه‏ها را از زمین می‏کنند، درصورت وقوع مباهله، نابودی ما حتمی است و چه‏بسا عذاب، همه مسیحیان جهان را دربر بگیرد.»
اسقف از سنگ پایین می‏آید و با دست و پای لرزان و مرتعش، خود را به پیامبر می‏رساند. بقیه نیز دنبال او روانه می‏شوند. اسقف در مقابل پیامبر، با خضوع و تواضع، سرش را به زیر می‏افکند و می‏گوید: «ما را از مباهله معاف کنید. هر شرطی که داشته باشید، قبول می‏کنیم.» پیامبر با بزرگواری و مهربانی، انصرافشان را از مباهله می‏پذیرد و می‏پذیرد که به‏ازای پرداخت مالیات، از جان و مال آنان و مردم نجران، در مقابل دشمنان، محافظت کند. خبر این واقعه، بسرعت در میان مسیحیان نجران و دیگر مناطق پخش می‏شود و مسیحیان حقیقت‏جو را به مدینه پیامبر سوق می‏دهد.
● مباهله روشن‏ترین دلیل باورهای شیعه
ذی الحجه آخرین ماه سال قمری و یکی از مبارک‏ترین، با شکوه‏ترین و پرخاطره‏ترین ماهها برای مسلمانان به ویژه شیعیان جهان می‏باشد . در این ماه برگهای زرین و مسرت بخشی در تاریخ اسلام رقم خورده و به عنوان میراث جاویدان برای جهان اسلام به یادگار مانده است . از مناسبتهای سرورآفرین این ماه می‏توان به مناسبت های ذیل اشاره نمود:
ـ اول ماه، روز ازدواج حضرت علی و فاطمه زهرا علیهما السلام و تولد حضرت ابراهیم خلیل الرحمن
ـ روز نهم و دهم به ترتیب روزهای عرفه و عید قربان و روزهای پر شکوه اعمال حج
ـ روز پانزدهم ، ولادت امام هادی علیه السلام
ـ روز هجدهم ، حماسه جاویدان عید سعید غدیر خم
ـ روز بیست و چهارم ، واقعه مباهله سند ارزشمند معرفی اصحاب کساء علیهم السلام
ـ روز بیست و چهارم ، ماجرای افتخارآفرین خاتم بخشی علی علیه السلام و نزول آیه ولایت
ـ روز بیست و پنجم ، اعطای مدال افتخار «هل اتی‏» از سوی خداوند متعال به اهل بیت علیهم السلام به خاطر ایثار و فداکاری آن بزرگواران
این مناسبتهای ویژه، فرصتهای خوبی برای حق جویان و عاشقان اهل بیت علیهم السلام پدید آورده است تا با بهره‏گیری از این روزهای روح نواز، پیوندهای معنوی و روحی خویش را با خداوند متعال و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و اهل بیت آن حضرت استمرار بخشیده و در استحکام و ریشه دار نمودن این روابط مبارک بکوشند و به این ترتیب گامهای مؤثری را به سوی سعادت و کامیابی حقیقی بردارند .در این میان روز بیست و چهارم ذی الحجه، به مناسبت وقوع جریان مباهله، از اهمیت‏خاصی برخوردار است لذا تلاش می گردد دست آوردها و آثار و برکات این حماسه معنوی بیان گردد .
● پیش زمینه مباهله
نجران یکی از شهرهای منطقه حجاز است که در مرز یمن قرار دارد . در صدر اسلام، اهالی آنجا طبق آئین مسیحیت می‏زیستند، تا اینکه در سال دهم هجرت، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله اهالی آن منطقه را به اسلام دعوت فرمود و گروه بسیاری مسلمان شدند، ولی عده‏ای نیز در کیش نصرانیت‏باقی ماندند .به دنبال این حادثه، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله نامه‏ای به بزرگان نصارای نجران نوشت .
در این نامه آمده بود: «به نام خداوند یگانه; خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب . از محمد پیامبر و فرستاده خداوند متعال به بزرگ‏ترین روحانی مسیحیان نجران . من شما را از پرستش بندگان به پرستش خداوند یکتا دعوت می‏کنم . اگر می‏خواهید مسلمان شوید و اگر اسلام را نمی‏پذیرید باید جزیه بدهید و گرنه به شما اعلان جنگ می‏دهم .»
آنان بعد از رسیدن نامه پیامبر صلی الله علیه و آله به هراس افتادند و بعد از مشورت با هیئتی که شرح آن در بخش نخست آورده شد به حضور پیامبر اکرم رسیدند .
● دستاوردهای حادثه مباهله
جریان مباهله نقطه عطفی در تاریخ اسلام محسوب می‏شود; چرا که در آن روز بار دیگر نور اسلام در آفاق هستی درخشیدن گرفت و عالمیان در سال نهم هجرت، حقانیت نبوت پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و منزلت اهل بیت آن حضرت را برای چندمین بار به نظاره نشستند و روز مباهله، به عنوان یکی دیگر از روزهای جشن و پیروزی و روز دعا وشکرگزاری در تاریخ اسلام ثبت‏شد . در این بخش، به برخی از دست آوردها و آموزه‏های حیاتبخش جریان مباهله می‏پردازیم .
‌● سند حقانیت‏شیعه
نزول آیه مبارکه مباهله، واضحترین دلیل بر فضیلت و عالی‏ترین مدرک برای حقانیت‏باورهای شیعه در مورد امامت و خلافت علی علیه السلام بعد از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می‏باشد . در این آیه وجود مقدس امیرمؤمنان علی علیه السلام به منزله جان پیامبر شناخته شده است و این حقیقت غیرقابل انکار - که از منظر تمام دانشمندان شیعه و اهل سنت جای تردید و شبهه در آن وجود ندارد - اثبات می‏کند که دومین شخص عالم امکان، علی علیه السلام است که شایستگی جانشینی حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله بعد از رحلتش منحصر در شخصیت وی می‏باشد .
شیخ مفید رحمه الله می‏فرماید: «خدای متعال در آیه مباهله حکم نموده است که علی علیه السلام جان رسول خدا صلی الله علیه و آله می‏باشد، و از این حکم معلوم می‏شود که امیرمؤمنان علی علیه السلام به بالاترین درجه فضیلت و برتری نائل شده است و با پیامبر صلی الله علیه و آله در کمال و عصمت از گناهان مشترک است »
این سخن شیخ مفید برگرفته از حدیث معروف مساوات است . اهل سنت این حدیث را از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل می‏کنند که فرمودند: «من اراد ان ینظر الی آدم فی علمه والی نوح فی تقواه وفهمه و الی ابراهیم فی حلمه و الی یحیی بن زکریا فی زهده والی موسی فی هیبته والی عیسی فی عبادته فلینظر الی علی بن ابی طالب» هر کس می‏خواهد علم حضرت آدم و تقوا و فهم حضرت نوح و حلم حضرت ابراهیم و زهد حضرت یحیی و هیبت‏حضرت موسی و عبادت حضرت عیسی را ببیند، به علی بن ابی طالب بنگرد .بر اساس این روایت، وجود امیرمؤمنان علی علیه السلام با تمام پیامبران الهی مساوی است .
علامه بزرگوار استاد محمدتقی جعفری در این زمینه می‏نویسد: «روایاتی متنوع در منابع اولیه اسلام، مخصوصا حدیث مقدس «مساوات امیرالمؤمنین علی بن ابی‏طالب علیه السلام با رسولان الهی در امتیازاتی که خداوند سبحان به آنان عطا فرموده است‏» ، به اضافه آیه مباهله که علی بن ابی طالب علیه السلام در آن نفس رسول اعظم صلی الله علیه و آله منظور شده است، با کمال وضوح اثبات می‏کنند که علی علیه السلام آن بزرگ بزرگان و آن یگانه نسخه انسان کامل - که پس از وجود نازنین محمد مصطفی صلی الله علیه و آله نظیر او به عرصه هستی گام نگذاشته است - تجلی گاه نمونه همه امتیازات والای پیشوایان معصوم علیهم السلام می‏باشد »
در یکی از گفتگوهای امام رضا علیه السلام با مامون، آمده است که مامون از حضرت رضا علیه السلام پرسید: شما چه دلیلی بر خلافت جدتان علی بن ابی‏طالب بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله دارید؟! امام رضا علیه السلام فرمودند: «آیة انفسنا; آیه مباهله »
شخصیت‏شناس پرتلاش، علامه سیدعلی اصغر بروجردی، در کتاب طرائف المقال در توضیح سخن امام رضا علیه السلام می‏نویسد: بدون تردید در صحنه مباهله به غیر از اصحاب کساء هیچ کس دیگر از مسلمانان حضور نداشت و اگر به غیر از علی علیه السلام مرد با فضیلت دیگری که به اندازه او در نزد رسول گرامی اسلام موقعیت و منزلت والائی کسب کرده بود، وجود داشت، هیچ گاه پیامبر صلی الله علیه و آله علی علیه السلام را به جای او گزینش نمی‏کرد و یا حداقل به همراه علی علیه السلام او را نیز می‏آورد . اما آیه مباهله و شان نزول آن گواهی می‏دهد که علی علیه السلام شایسته‏ترین و بافضیلت‏ترین فرد در میان یاران پیامبر صلی الله علیه و آله بود .
سخن رسول گرامی اسلام در روز مباهله شاهد دیگری بر این مدعاست . آن حضرت هنگام مباهله با نصارای نجران با اشاره به علی علیه السلام فرمود: «اللهم هذا نفسی وهو عندی عدل نفسی؛پروردگارا این [علی] جان من است و او در نزد من معادل نفس من است »
برای همین بود که امیرمؤمنان علی علیه السلام در اوج مظلومیت‏خویش در ماجرای شورای خلافت، خطاب به اهل شورا با آیه مباهله احتجاج نمود . ابن حجر هیثمی از محدثان اهل سنت کلام علی علیه السلام، خطاب به اهل شورا را چنین نقل می‏کند « انشدکم الله هل فیکم احد جعله الله نفس النبی، وابناءه ابناءه، ونساءه نسائه، غیری» «شما را به خدا قسم می‏دهم، آیا به غیر از من در میان شما کسی هست که خداوند او را جان پیامبر و فرزندانش را فرزندان پیامبر و زنانش را زنان پیامبر قرار داده باشد؟!» همه یکصدا گفتند: نه; به غیر از تو چنین فردی را سراغ نداریم .ابن حماد شاعر پرشور و متعهد قرن چهارم هجری در ضمن اشعاری علی علیه السلام را با آیه مباهله ستوده، می‏گوید:
سماه رب العرش نفس محمد یوم البهال وذاک ما لا یدفع
« پروردگار عرش، در روز مباهله، علی علیه السلام را جان محمد نامید و این واقعیتی انکارناپذیر است »
● سایر دستاوردهای مباهله
۱) جلوه‏ای از عزت اسلام
ماجرای مباهله موجب شد تا عظمت و حقانیت اسلام بر تمامی مردم اثبات شده و صداقت گفتار رسول اکرم صلی الله علیه و آله و ادعاهای وحیانی آن حضرت بیش از گذشته آشکار گردد . این واقعه یکی دیگر از دلائل نبوت و کرامتهای آن حضرت به شمار می‏آید . بی تردید مباهله، در تقویت ایمان مسلمانان و تضعیف روحیه منافقان و مخالفان تاثیری بسزا داشته است .
۲) دلیلی بر فضیلت اهل بیت علیهم السلام
این آیه محکم‏ترین دلیل بر عظمت و فضیلت اهل بیت علیهم السلام می‏باشد . از دانشمندان اهل سنت، ابوالقاسم جار الله زمخشری صاحب تفسیر معروف کشاف می‏نویسد:
« وفیه دلیل لاشی‏ء اقوی منه علی فضل اصحاب الکساء علیهم السلام وفیه برهان واضح علی صحة نبوة النبی صلی الله علیه و آله لانه لم یرو احد من موافق ولا مخالف انهم اجابوا الی ذلک» «در این آیه قوی‏ترین دلیل بر برتری اصحاب کساء علیهم السلام وجود دارد و در آن دلیل روشنی بر صحت پیامبری پیامبر صلی الله علیه و آله است; چون هیچیک از مخالف و موافق روایت نکرده است که مسیحیان نجران مباهله (با پیامبر صلی الله علیه و آله) را پذیرفته باشند »
مسلم نیشابوری، عالم دیگر اهل سنت نیز در صحیح خود، در مورد شان نزول این آیه که فضیلت و منقبتی دیگر را برای اهل بیت علیهم السلام رقم زده است می‏گوید: هنگامی که آیه مباهله نازل شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله علی و فاطمه و حسنین علیهم السلام را دعوت کرد و فرمود: «اللهم هؤلاء اهلی; پروردگارا! اینان اهل [بیت] من هستند» شیخ مفید این گفته را چنین تکمیل نموده: «مباهله فضیلتی استثنائی برای اهل بیت علیهم السلام می‏باشد که هیچکس از امت اسلام در این فضیلت‏با آنان شریک نیست و همانند آنان نمی‏تواند باشد »
ابن سعد در کتاب طبقات الکبری در ترجمه الحسین (ع ) می نویسد : در جریان مباهله با علمای نجران پیامبر(ص ) دست فاطمه , حسن و حسین علیهم السلام را گرفت و گفت اینها فرزندان من هستند .حاکم نیشابوری نیز در کتاب مستدرک الصحیحین می نویسد : وقتی که آیه مباهله نازل شد پیامبر(ص ) علی , فاطمه , حسن و حسین ـ علیهم السلام ـ را خواند و گفت : (اللهم هولا اهلی , بارخدایا اینها اهل من هستند) .
۳) آشکار شدن ذلت دشمنان اسلام
ماجرای مباهله نشان داد که هر کس به هر عنوان با دین اسلام مخالفت نماید، دچار شکست و ذلت ابدی خواهد .
شد و سرنوشت انسانهای لجوج و خودخواه که به هر بهانه‏ای از پذیرش حق و منطق صحیح سرباز می‏زنند، همانند نصارای نجران با خذلان و خواری توام شد .
وعده الهی حق است وپیروزی حق بر باطل از سنتهای تغییرناپذیر اوست . آنان آن چنان از عظمت روحی و معنوی پیامبر صلی الله علیه و آله مرعوب شده بودند که بدون لحظه‏ای درنگ از مباهله دست کشیده و در کوتاهترین مدت به خواسته‏های پیامبر صلی الله علیه و آله تن دادند و این مصداق همان آیه شریفه است که می‏فرماید: «سالقی فی قلوب الذین کفروا الرعب » «به زودی در دلهای کافران ترس و وحشت می‏افکنم .»
به همین جهت آنان هنگامی که چهره‏های مصمم و با اراده پیامبر صلی الله علیه و آله و همراهان را مشاهده کردند که چگونه به سوی محل مباهله قدمهای راسخ برمی دارند، اسقف نجران اظهار داشت: «یا معشر النصاری انی لاری وجوها لوسالوا الله ان یزیل جبلا من مکانه لازاله بها فلا تباهلوا فتهلکوا» « ای گروه نصارا! من چهره هایی را [که ایمان در سیمایشان موج می‏زند] مشاهده می‏کنم که اگر آنان از خداوند بخواهند که کوهی را از مکانش بردارد سریعا اجابت‏خواهد کرد . هرگز مباهله نکنید که نابود خواهید شد »
۴) روز خجسته و مبارک
شکوه و عظمت‏حادثه مباهله آن روز تاریخی را به عنوان یکی از ماندگارترین روزهای تاریخ اسلام قرار داد و آن روز به عنوان روز جشن و شادی وشکرگزاری به درگاه حق و به عنوان یادآور عظمت اصحاب کساء در حافظه تاریخ ثبت‏شد . به همین جهت در روز ۲۴ذی الحجه، همانند عید غدیر آداب ویژه‏ای منظور شده است که برخی از اعمال آن روز عبارتست از:
۱ ) روزه گرفتن
۲ ) غسل روز مباهله
۳ ) به جای آوردن نماز مباهله
۴ ) خواندن دعای آن روز
۵ ) تصدق بر فقرا، به عنوان شکرگزاری
۶ ) قرائت زیارت جامعه که جلوه هایی از عظمت اهل بیت علیهم السلام را بیان می‏کند .
۵) تثبیت جایگاه اهل بیت علیهم السلام
واقعه مباهله موقعیت اهل بیت علیهم السلام را در جامعه بویژه در میان اندیشمندان مسلمان آن چنان استحکام بخشید که حتی تندروترین مخالفین آن بزرگواران نتوانسته‏اند از ذکر آن خودداری کنند و خداوند متعال به این وسیله حق را در زبان و قلم آنان جاری نموده است .
فخرالدین رازی صاحب تفسیر مفاتیح الغیب که در شبهه افکنی و تشکیک مواضع و باورهای کلامی شیعه گوی سبقت را از دیگران ربوده و هیچ موردی را در مسئله امامت‏بدون نقض رد نشده، هنگامی که به آیه مباهله می‏رسد حقیقت را چنین اظهار می‏دارد: رسول خدا صلی الله علیه و آله زمانی که به محل مباهله می‏آمد عبائی بافته شده از موی سیاه در بر کرده و حسین را بغل کرده و دست‏حسن را گرفته و فاطمه و علی علیهما السلام نیز از پشت‏سر آن حضرت می‏آمدند . در همان حال پیامبر به آنها سفارش کرد: «هنگامی که دست‏به نفرین بلند کردم شما آمین بگویید .» سپس پیامبر در همان نقطه مباهله، حسن و حسین و علی و فاطمه علیهم السلام را در زیر عبای خود گردآورده و آیه تطهیر را قرائت کرد و به این ترتیب اهل بیت‏خود را نیز معرفی نموده و عظمت و منزلت آنان را شناساند .
فخر رازی بعد از نقل این روایت می‏گوید: به اتفاق اهل حدیث و تفسیر این روایت صحیح است و هیچگونه تردیدی در صدور آن وجود ندارد .او در ادامه می‏افزاید: همچنین این آیه دلالت می‏کند که حسن و حسین پسران رسول خدا صلی الله علیه و آله هستند .
۶) تداوم سنتهای پیامبران پیشین
مباهله همانند بسیاری از احکام و دستورات شریعت اسلام ادامه ادیان توحیدی پیشین می‏باشد . به همین جهت این سنت آسمانی و حرکت معنوی برای پیروان ادیان گذشته کاملا آشنا بود . همانطوری که ابوحارثه - اسقف بزرگ هیئت اعزامی - هنگام مشاهده پیامبر و همراهان در محل مباهله به دوستانش گفت: به خدا سوگند! او همانند پیامبران الهی به مباهله نشسته است .
۷) شیوه مقابله با مخالفین
مباهله اهل بیت علیهم السلام، به مسلمانان آموخت که هرگاه مخالفین با منطق و دلیل قانع کننده به سوی صراط مستقیم هدایت نشدند و آنان به لجاجت پرداخته واز پذیرش حق امتناع ورزیدند با مباهله به مقابله برخیزند و در برابر دشمنان عنود، خود را عاجز و درمانده نشان ندهند . به همین سبب این شیوه در میان مسلمانان رایج‏بود .
هنگامی که در بامداد روز عاشورا یکی از دشمنان امام حسین علیه السلام به نام یزید بن مقعل به صحنه نبرد آمد، بریر از سوی امام مامور مقابله با وی شد . او خطاب به بریر گفت: ای بریر بن خضیر، کار خدا را چگونه می‏بینی؟ بریر گفت: به خدا سوگند برای من خوب است اما برای تو بد!
- چرا دروغ گفتی، تو که در گذشته دروغگو نبودی، آیا به یاد داری که از عثمان بد می‏گفتی و معاویه را، گمراه و گمراه کننده می‏دانستی؟! و علی بن ابی طالب را امام برحق می‏شمردی؟!
- آری شهادت می‏دهم که عقیده من همان است و گواهی می‏دهم که تو از گمراهان هستی، آیا حاضری در این زمینه مباهله کنیم و لعنت‏خدا را بر دروغگو قرار دهیم و قبل از مبارزه از خدا بخواهیم که آنکه حق است فرد گمراه و دروغگو را بکشد؟! هنگامی که یزید بن مقعل مباهله را پذیرفت آنان در پیشگاه دو لشگر به مباهله پرداخته و دست‏به نفرین برداشتند . سپس مبارزه را آغاز کردند، بعد از اندکی زد و خورد بریر بن خضیر که با اراده‏ای آهنین و ایمانی راسخ به دفاع از حضرت سیدالشهدا علیه السلام قیام کرده بود با ضربت‏شمشیر خویش به یزید بن مقعل پیروز شده و او را به خاک مذلت نشاند .
مباهله نه تنها در صحنه‏های مبارزات اعتقادی و اصول دین کاربرد دارد بلکه در فروعات فقهی نیز بابی به همین نام وضع شده است که مربوط به اختلافات و مشکلات خانوادگی است . این نوع مباهله که مورد بحث فقهای اسلامی می‏باشد در متون فقهی به نام باب «لعان‏» معروف است . اساسا مباهله نوعی نفرین طرفینی است و این گذشته از اینکه در سطح عمومی با غیر مسلمانان انجام می‏شود . در مسائل خصوصی و خانوادگی نیز اگر کار به منازعه ومشاجره بکشد یکی از راهکارهای آن مباهله می‏باشد . هنگامی که مردی همسر خویش را به عمل نامشروع متهم کند و یا بخواهد فرزندی را از خودش نفی کند از مباهله و ملاعنه استفاده می‏شود . مبنای این نوع مباهله در آیات ۶ تا ۱۰ سوره نور است و شرایط و کیفیت آن نیز در منابع فقهی آمده است .
اکنون به منظور آگاهی هر چه بیشتر شما خواننده عزیز متن تفسیر شریف نمونه در باب آیه ۶۱ سوره مبارکه آل عمران را عیناً نقل می نماییم .
● مباهله با مسیحیان نجران
این آیه به دنبال آیات قبل و استدلالی که در آنها بر نفی خدا بودن مسیح (علیه السلام ) شده بود، به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور می دهد: هر گاه بعد از علم و دانش که (درباره مسیح ) برای تو آمده (بازکسانی با تو در آن به محاجه و ستیز برخاستند، به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت میکنیم و شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت مینماییم ، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود (کسانی که به منزله جان هستند) دعوت میکنیم ، شما هم از نفوس خود دعوت کنید، سپس مباهله میکنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار میدهیم) .
« فمن حاجک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءکم و نساءنا و نساءکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله علی الکاذبین »
ناگفته پیدا است منظور از مباهله این نیست که این افراد جمع شوند و نفرین کنند و سپس پراکنده شوند زیرا چنین عملی به تنهایی هیچ فایدهای ندارد، بلکه منظور این است که این نفرین مؤ ثر گردد، و با آشکار شدن اثر آن ، دروغگویان به عذاب گرفتار شوند و شناخته گردند.
به تعبیر دیگر، گرچه در این آیه به تاثیر و نتیجه مباهله تصریح نشده اما از آنجا که این کار به عنوان آخرین حربه ، بعد از اثر نکردن منطق و استدلال ، مورد استفاده قرار گرفته دلیل بر این است که منظور ظاهر شدن اثر خارجی این نفرین است نه تنها یک نفرین ساده .
● نکته ها
۱) دعوت به مباهله یک دلیل روشن بر حقانیت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)
در آیه فوق خداوند به پیامبر خود دستور می دهد که هر گاه پس از استدلالات روشن پیشین کسی درباره عیسی با تو گفتگو کند، و به جدال برخیزد، به او پیشنهاد مباهله کن که فرزندان و زنان خود را بیاورد و تو هم فرزندان و زنان خود را دعوت کن و دعا کنید تا خداوند دروغگو را رسوا سازد.
مسئله مباهله به شکل فوق شاید تا آن زمان در بین عرب سابقه نداشت و راهی بود که صددرصد حکایت از ایمان و صدق دعوت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) می کرد.چگونه ممکن است کسی که به تمام معنی به ارتباط خویش با پروردگار ایمان نداشته باشد وارد چنین میدانی گردد؟ و از مخالفان خود دعوت کند بیایید با هم به درگاه خدا برویم و از او بخواهیم تا دروغگو را رسوا سازد، و شما به سرعت نتیجه آن را خواهید دید که چگونه خداوند دروغگویان را مجازات می کند .
مسلما ورود در چنین میدانی بسیار خطرناک است زیرا اگر دعای او به اجابت نرسد و اثری از مجازات مخالفان آشکار نشود نتیجه ای جز رسوائی دعوت کننده نخواهد داشت ، چگونه ممکن است آدم عاقل و فهمیده ای بدون اطمینان به نتیجه ، در چنین مرحلهای گام بگذارد؟ از اینجا است که گفته اند دعوت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) به مباهله ، یکی از نشانه های صدق دعوت و ایمان قاطع او است ، قطع نظر از نتایجی که بعدا از مباهله به دست آمد.
در روایات اسلامی وارد شده هنگامی که پای مباهله به میان آمد نمایندگان مسیحیان نجران از پیامبر مهلت خواستند تا در این باره بیندیشند، و با بزرگان خود به شور بنشینند، نتیجه مشاوره آنها که از یک نکته روانشناسی سرچشمه می گرفت .این بود که به نفرات خود دستور دادند اگر مشاهده کردید محمد با سر و صدا و جمعیت و جار و جنجال به مباهله آمد با او مباهله کنید و نترسید، زیرا حقیقتی در کار او نیست که متوسل به جار و جنجال شده است ، و اگر با نفرات بسیار محدودی از خاصان نزدیک و فرزندان خردسالش به میعادگاه آمد بدانید که او پیامبر خداست و از مباهله با او به پرهیزید که خطرناک است !
آنها طبق قرار قبلی به میعادگاه رفتند ناگاه دیدند که پیامبر فرزندانش حسن و حسین (علیهماالسلام ) را در پیش رو دارد، و علی (علیه السلام ) و فاطمه (علیهاالسلام ) همراه او هستند و به آنها سفارش می کند هر گاه من دعا کردم شما آمین بگویید، مسیحیان هنگامی که این صحنه را مشاهده کردند سخت به وحشت افتادند، و از اقدام به مباهله خودداری کرده ، حاضر به مصالحه شدند و به شرایط ذمه و پرداختن مالیات (جزیه ) تن در دادند.
۲) مباهله سند زندهای برای عظمت اهل بیت (علیهمالسلام)
غالب مفسران و محدثان شیعه و اهل تسنن تصریح کرده اند که آیه مباهله در حق اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) نازل شده است و پیامبر تنها کسانی را که همراه خود به میعادگاه برد فرزندانش حسن و حسین (علیهماالسلام ) و دخترش فاطمه (علیهاالسلام ) و علی (علیه السلام ) بودند، بنابراین منظور از ابناءنا در آیه منحصرا حسن و حسین (علیهماالسلام ) هستند، همانطور که منظور از نساءنا فاطمه (علیهاالسلام )، و منظور از انفسنا تنها علی (علیه السلام ) بوده است و احادیث فراوانی در این زمینه نقل شده است .
ولی بعضی از مفسران اهل تسنن که کاملا در اقلیت هستند کوشیده اند که ورود احادیث را در این زمینه انکار کنند، مثلا نویسنده تفسیر المنار در ذیل آیه می گوید: این روایات همگی از طرق شیعه است ، و هدف آنها مشخص است ، و آنها چنان در نشر و ترویج این احادیث کوشیده اند که موضوع را، حتی بر بسیاری از دانشمندان اهل تسنن مشتبه ساخته اند!!
اما مراجعه به منابع اصیل اهل تسنن نشان می دهد که علی رغم پندارهای تعصب آلود نویسنده المنار بسیاری از طرق این احادیث به شیعه و کتب شیعه هرگز منتهی نمی شود، و اگر بنا باشد ورود این احادیث را از طرق اهل تسنن انکار کنیم سایر احادیث آنها و کتبشان نیز از درجه اعتبار خواهد افتاد.
برای روشن شدن این حقیقت قسمتی از روایات آنان را در این باب با ذکر مدارک در اینجا می آوریم :قاضی نور الله شوشتری در جلد سوم از کتاب نفیس احقاق الحق طبع جدید صفحه ۴۶ چنین می گوید: مفسران در این مسئله اتفاق نظر دارند که ابناءنا در آیه فوق اشاره به حسن و حسین ( علیهماالسلام ) و نساءنا اشاره به فاطمه (علیهاالسلام ) و انفسنا اشاره به علی (علیه السلام ) است .
سپس (در پاورقی کتاب مزبور) در حدود شصت نفر از بزرگان اهل سنت ذکر شده اند که تصریح نموده اند آیه مباهله درباره اهل بیت (علیهمالسلام ) نازل شده است و نام آنها و مشخصات کتب آنها را از صفحه ۴۶ تا ۷۶ مشروحا آورده است .
از جمله شخصیتهای سرشناسی که این مطلب از آنها نقل شده افراد زیر هستند:
۱) مسلم بن حجاج نیشابوری صاحب کتاب صحیح معروف که از کتب ششگانه مورد اعتماد اهل سنت است.
۲) احمد بن حنبل در کتاب مسندجلد ۱ صفحه ۱۸۵ (چاپ مصر .
۳) طبری در تفسیر معروفش در ذیل همین آیه جلد سوم صفحه ۱۹۲ (چاپ میمنیة – مصر
۴) حاکم در کتاب مستدرک جلد سوم صفحه ۱۵۰ (چاپ حیدر آباد دکن .
۵)حافظ ابو نعیم اصفهانی در کتاب دلائل النبوة صفحه ۲۹۷ (چاپ حیدر آباد)
۶.)واحدی نیشابوری در کتاب اسباب النزول صفحه ۷۴ (چاپ الهندیة مصر)
۷)فخر رازی در تفسیر معروفش جلد ۸ صفحه ۸۵ (چاپ البهیه مصر)
۸)ابن اثیر در کتاب جامع الاصول جلد ۹ صفحه ۴۷۰ (طبع السنة المحمدیة – مصر)
۹) ابن جوزی در تذکرة الخواص صفحه ۱۷ (چاپ نجف)
۱۰) قاضی بیضاوی در تفسیرش جلد ۲ صفحه ۲۲ (چاپ مصطفی محمد مصر)
۱۱)آلوسی در تفسیر روح المعانی جلد سوم صفحه ۱۶۷ (چاپ منیریه مصر)
۱۲) طنطاوی در تفسر معروف الجواهر جلد دوم صفحه ۱۲۰ (چاپ مصطفی البابی الحلبی – مصر)
۱۳)زمخشری در تفسیر کشاف جلد ۱ صفحه ۱۹۳ (چاپ مصطفی محمد – مصر)
۱۴) حافظ احمد بن حجر عسقلانی در کتاب الاصابة جلد ۲ صفحه ۵۰۳ (چاپ مصطفی محمد – مصر)
۱۵) ابن صباغ در کتاب الفصول المهمة صفحه ۱۰۸ (چاپ نجف)
۱۶) علامه قرطبی در تفسیر الجامع لاحکام القرآن جلد ۳ صفحه ۱۰۴ (چاپ مصر سال ۱۹۳۶)
در کتاب غایة المرام از صحیح مسلم در باب فضائل علی بن ابی طالب نقل شده که : روزی معاویه به سعد بن ابی وقاص گفت : چرا ابو تراب (علی علیه السلام) را سب و دشنام نمیگویی ؟! گفت : از آن وقت که به یاد سه چیز که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) درباره علی (علیه السلام ) فرمود افتادم از این کار صرف نظر کردم ... (یکی از آنها این بود که ) هنگامی که آیه مباهله نازل گردید پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) تنها از فاطمه و حسن و حسین و علی (علیهماالسلام ) دعوت کرد و سپس فرمود: اللهم هؤ لاء اهلی : خدایا! اینها خاصان نزدیک من اند.نویسنده تفسیر کشاف که از بزرگان اهل تسنن است در ذیل آیه می گوید: این آیه قویترین دلیلی است که فضیلت اهل کساء را ثابت می کند.
مفسران و محدثان و مورخان شیعه نیز عموما در نزول این آیه درباره اهل بیت (علیهمالسلام ) اتفاق نظر دارند، در تفسیر نور الثقلین روایات فراوانی در این زمینه نقل شده است . از جمله به نقل از کتاب عیون اخبار الرضا درباره مجلس بحثی که مامون در دربار خود تشکیل داده بود، این چنین مینویسد: امام علی بن موسی الرضا (علیهماالسلام ) فرمود: خداوند پاکان بندگان خود را در آیه مباهله مشخص ساخته است و به پیامبرش چنین دستور داده : فمن حاجک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا...و به دنبال نزول این آیه ، پیامبر، علی و فاطمه و حسن و حسین (علیهماالسلام ) را با خود به مباهله برد...این مزیتی است که هیچ کس در آن بر اهل بیت (علیهمالسلام ) پیشی نگرفته ، و فضیلتی است که هیچ انسانی به آن نرسیده ، و شرفی است که قبل از آن هیچ کس از آن برخوردار نبوده است .
۳) پاسخ به یک سؤ ال
در اینجا سؤ ال معروفی است که فخر رازی و بعضی دیگر درباره نزول آیه در حق اهل بیت (علیهمالسلام ) ذکر کرده اند که چگونه ممکن است منظور از ابناءنا فرزندان ما حسن و حسین (علیهماالسلام ) باشد، در حالی که ابناء جمع است و جمع بر دو نفر گفته نمی شود، و چگونه ممکن است نسائنا که معنی جمع دارد تنها بر بانوی اسلام فاطمه (علیهاالسلام ) اطلاق گردد؟ و اگر منظور از انفسنا تنها علی (علیه السلام ) است چرا به صیغه جمع آمده است ؟!
▪ پاسخ :
اولا ) همانطور که قبلا به طور مشروح ذکر شد اجماع علمای اسلام و احادیث فراوانی که در بسیاری از منابع معروف و معتبر اسلامی اعم از شیعه و سنی در زمینه ورود این آیه در مورد اهل بیت (علیهمالسلام ) به ما رسیده است و در آنها تصریح شده پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) غیر از علی (علیه السلام ) و فاطمه (علیهاالسلام ) و حسن و حسین علیهماالسلام ) کسی را به مباهله نیاورد، قرینه آشکاری برای تفسیر آیه خواهد بود، زیرا میدانیم از جمله قرائنی که آیات قرآن را تفسیر می کند سنت و شان نزول قطعی است .
ثانیا ) اطلاق صیغه جمع بر مفرد یا بر تثنیه تازگی ندارد، و در قرآن و غیر قرآن از ادبیات عرب و حتی غیر عرب این معنی بسیار است .توضیح اینکه : بسیار می شود که به هنگام بیان یک قانون ، یا تنظیم یک عهدنامه ، حکم به صورت کلی و به صیغه جمع آورده می شود، و مثلا در عهدنامه چنین مینویسند که : مسوول اجرای آن امضاء کنندگان عهدنامه و فرزندان آنها هستند، در حالی که ممکن است یکی از دو طرف تنها یک یا دو فرزند داشته باشد، خلاصه اینکه : ما دو مرحله داریم مرحله قرارداد و مرحله اجرا .
در مرحله قرارداد، گاهی الفاظ به صورت جمع ذکر می شود تا بر همه مصادیق تطبیق کند، ولی در مرحله اجرا ممکن است مصداق ، منحصر به یک فرد باشد، و این انحصار در مصداق منافات با کلی بودن مسئله ندارد.به عبارت دیگر پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) موظف بود طبق قراردادی که با نصارای نجران بست همه فرزندان و زنان خاص خاندانش و تمام کسانی را که به منزله جان او بودند همراه خود به مباهله ببرد، ولی اینها مصداقی جز دو فرزند و یک زن و یک مرد نداشت .
اضافه بر این در آیات قرآن موارد متعددی داریم که عبارت به صورت صیغه جمع آمده اما مصداق آن به جهتی از جهات منحصر به یک فرد بوده است : مثلا در همین سوره آیه ۱۷۳ می خوانیم : الذین قال لهم الناس ‍ ان الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم : کسانی که مردم به آنها گفتند دشمنان (برای حمله به شما) اجتماع کرده اند از آنها بترسید. در این آیه منظور از الناس ( مردم ) طبق تصریح جمعی از مفسران نعیم بن مسعود است که از ابو سفیان اموالی گرفته بود تا مسلمانان را از قدرت مشرکان بترساند!
و همچنین در آیه ۱۸۱ می خوانیم : لقد سمع الله قول الذین قالوا ان الله فقیر و نحن اغنیاء: خداوند گفتار کسانی را که میگفتند: خدا فقیر است و ما بینیازیم (و لذا از ما مطالبه زکات کرده است !) شنید.منظور از الذین در آیه طبق تصریح جمعی از مفسران حی بن اخطب یا فنحاص است .گاهی اطلاق کلمه جمع بر مفرد به عنوان بزرگداشت نیز دیده می شود، همان طور که درباره ابراهیم می خوانیم : ان ابرهیم کان امة قانتا لله :ابراهیم امتی بود .خاضع در پیشگاه خدا در اینجا کلمه امت که اسم جمع است بر فرد اطلاق شده است.
۴) نوههای دختری فرزندان ما هستند
ضمنا از آیه مباهله استفاده می شود که به فرزندان دختر نیز حقیقتا ابن گفته می شود بر خلاف آنچه در جاهلیت مرسوم بود که تنها فرزندان پسر را فرزند خود میدانستند، و میگفتند: فرزندان ما تنها پسرزاده های ما هستند اما دخترزاده های ما فرزندان مردم بیگانه محسوب می شوند نه فرزندان ما! این طرز تفکر مولود همان سنت غلطی بود که در جاهلیت عرب دختران و زنان را عضو اصلی جامعه انسانی نمیدانستند و آنها را در حکم ظروفی برای نگاهداری پسران می پنداشتند .
ولی اسلام این طرز تفکر را به شدت در هم کوبید و احکام فرزند را بر فرزندان پسری و دختری یکسان جاری ساخت .در سوره انعام آیه ۸۴ - ۸۵ درباره فرزندان ابراهیم می خوانیم :« و من ذریته داود و سلیمن و ایوب و یوسف و موسی و هرون و کذلک نجزی المحسنین و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس کل من الصالحین»
از فرزندان (ابراهیم )، داوود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون بودند و این چنین نیکوکاران را پاداش میدهیم و نیز زکریا و یحیی و عیسی و الیاس که همه از صالحان بودند.در این آیه حضرت مسیح از فرزندان ابراهیم شمرده شده در حالی که فرزند دختری بود و اصولا پدری نداشت .
در روایاتی که از طرق شیعه و سنی درباره امام حسن و امام حسین (علیه السلام ) وارد شده اطلاق کلمه ابن رسول الله (فرزند پیغمبر) کرارا دیده می شود.در آیات مربوط به زنانی که ازدواج با آنها حرام است می خوانیم : و حلائل ابنائکم (یعنی همسران پسران شما) در میان فقهای اسلام این مسئله مسلم است که همسران پسرها و نوه ها، چه دختری باشند و چه پسری بر شخص حرام است و مشمول آیه فوق می باشند.
۵) آیا مباهله یک حکم عمومی است ؟
شکی نیست که آیه فوق یک دستور کلی برای دعوت به مباهله به مسلمانان نمیدهد بلکه روی سخن در آن تنها به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم ) است ، ولی این موضوع مانع از آن نخواهد بود که مباهله در برابر مخالفان یک حکم عمومی باشد و افراد با ایمان که از تقوا و خدا پرستی کامل برخوردارند به هنگامی که استدلالات آنها در برابر دشمنان بر اثر لجاجت به جائی نرسد از آنها دعوت به مباهله کنند.
از روایاتی که در منابع اسلامی نقل شده نیز عمومیت این حکم استفاده می شود: در تفسیر نور الثقلین جلد ۱ صفحه ۳۵۱ حدیثی از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که فرمود: گر سخنان حق شما را مخالفان نپذیرفتند آنها را به مباهله دعوت کنید. راوی می گوید: سؤ ال کردم چگونه مباهله کنم ؟ فرمود: خود را سه روز اصلاح اخلاقی کن .و گمان میکنم که فرمود: روزه بگیر و غسل کن ، و با کسی که میخواهی مباهله کنی به صحرا برو، سپس ‍ انگشتان دست راستت را در انگشتان راست او بیفکن و از خودت آغاز کن و بگو: خداوندا! تو پروردگار آسمانهای هفتگانه و زمینهای هفتگانهای و آگاه از اسرار نهان هستی ، و رحمان و رحیمی ، اگر مخالف من حقی را انکار کرده و ادعای باطلی دارد بلائی از آسمان برمن بفرست ، ومن را به عذاب دردناکی مبتلا ساز!
و بعد بار دیگر این دعا را تکرار کن و بگو: اگر این شخص حق را انکار کرده و ادعای باطلی می کند بلائی از آسمان بر او بفرست و او را به عذابی مبتلا کن ! سپس فرمود: چیزی نخواهد گذشت که نتیجه این دعا آشکار خواهد شد، به خدا سوگند که هرگز نیافتم کسی را که حاضر باشد این چنین با من مباهله کند.
۶) جایگاه ویژه بانون در آیه مباهله
همچنین از این آیه معلوم می شود که بر خلاف حملات بیرویه افرادی که می گویند اسلام عملا آیین مردان است و زنان در آن به حساب نیامده اند زنان در مواقع حساس به سهم خود در پیشبرد اهداف اسلامی همراه مردان در برابر دشمن میایستاده اند، صفحات درخشان زندگی فاطمه بانوی اسلام (علیهاالسلام ) و دخترش زینب کبری (علیهاالسلام ) و زنان دیگری که در تاریخ اسلام ، گام بر جای گامهای آنها نهاده اند، گواه این حقیقت است .
امید است این مختصر که با بهره گیری از اثرات دانشمندان معزز در باب مباهله گرد آوری شده است مورد پذیرش شما خواننده محترم قرار گرفته باشد و ما را از دعای خیر خود محروم نفرمایید .
گردآوری و تنظیم: محمد تقی رفیعی


همچنین مشاهده کنید