یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

سرانجام جنگ صفین


سرانجام جنگ صفین
عمروعاص عنان سخن را به دست گرفته گفت:مردم سخنان ابوموسی را شنیدید او امام خود را عزل كرد من نیز در این مورد موافق او هستم و او را از خلافت عزل می‏كنم ولی بر خلاف او معاویه را بر خلافت ابقاء می‏كنم او ولیّ عثمان و خونخواه اوست و شایسته‏ترین فرد برای خلافت است.
و سرانجام حكمیّت بر امام تحمیل شد! آنچنانكه سكوت دردناك ۲۵ ساله تحمیل شد و امام در برابر شرائطی جدید قرار گرفت. در این شرائط بحرانی تلاش امام(ع) این بود كه قدری از ضربه كاری بحران بكاهد،
●بر این اساس برای حكمیّت دو چهره ذیل را معرفی كرد:
۱ـ عبدالله بن عباس، فرمود: كه اوست كه از عهده عمرو بن عاص برخواهد آمد و پنبه های او رشته می‏كند و گرههای او را وا می‏كند. "فادفعوا فی صدر عمرو بن العاص بعبدالله بن عباس و خذوا مَهَلَ الایّام و حوطوا قواصی الاسلام ألا ترون إلی بلادكم تغزی و الی صفاتكم ترمی".۱
اینك با انتخاب "عبدالله بن عباس" توطئه "عمروعاص" را دفع كنید و از فرصت روزگار بهره گیرید و مرزهای اسلام را نگهدارید مگر نمی‏بینید به شهرهاتان حمله شده و عزّت و شرفتان هدف قرار گرفته است.
۲ ـ مالك اشتر سردار رشید لشگر امام علی(ع)
ولی این نابخردان با تحریك اشعث جز به ابوموسی اشعری تن ندادند در حالی كه مولا كاملاً با این انتخاب مخالف بود ولی همانگونه كه اصل حكمیت بر مولا تحمیل شد انتخاب این عنصر بی‏عرضه و ساده‏لوح نیز بر حضرت تحمیل شد كه سرانجام با فریب عمروعاص مولا را از خلافت خلع كرد!!
●آنچه در این راستا شایسته تأمل و الهام گرفتن است نكات ذیل است:
۱ـ انتخاب شایسته در هر شرائط
امیرمؤمنان با تحكیم مخالف بود. اما وقتی بر حضرت تحمیل شد در مرحله بعد تلاش كرد در حَكَم، فردی صالح گزینش شود تا قدری از ضرر كاسته گردد. این یك نكته مهمی است كه بویژه در مسئله حكومت مطرح است. گاه پیش روی حكومتگران خیر و شر قرار دارد. در این وضعیت پرواضح است كه باید خیر را برگزید و گاه پیش روی آنها دو شرّ قرار دارد، عقل سیاسی اقتضای آنرا دارد كه "خیر الشرین" را گزینش كنند. اصل تحكیم شرّ بود، گزینش آدم بی‏عرضه‏ای مثل ابوموسی شرتر. مولی در این شرائط حكمیت عبدالله بن عباس و مالك اشتر را پذیرفت كه "خیر الشرین" بود. اشتباه نشود مقایسه بین حكمیت با عبدالله بن عباس و مالك اشتر و ابوموسی اشعری است. در این مقایسه اصل حكمیت شر است ، لكن با گزینش این دو، شر آن كمتر است (مقایسه بین ابوموسی اشعری و این دو نیست كه تفاوت از زمین تا آسمان است)
امام علی(ع) فرمود: "لیس العاقل من یعرف الخیر من الشّر ولكن العاقل من یعرف خیر الشرین" عاقل كسی نیست كه خیر را ز شر می‏شناسد لكن عاقل كسی است كه خیر را از بین دو شر می‏شناسد.۲
۲ـ گزینش صالحان زیرك
در گزینش مسئول برای مسئولیتها باید تناسب مسئولیت با اشخاص را در نظر گرفت. صلاح و سداد شرط اصلی در هر گزینشی است لكن در برخی از گزینشها علاوه بر صلاح زیركی نیز ركن مقوّم است. این نكته برای سفیران نظام اسلامی، آنها كه می‏خواهند با بیگانه‏گان سر و كار داشته باشند و منافع نظام اسلامی را تأمین كنند ضرورت ویژه دارد. تنها خوب بودن، صالح بودن، در این مسئولیتها كافی نیست باید علاوه بر اینها دشمن شناسی و جرأت و شهامت موضعگیری در برابر بیگانه گان نیز لحاظ گردد.
امیرمؤمنان برای این مسئولیت عبدالله بن عباس را گزینش كرد، چون او علاوه بر صلاح، زیركی فوق العاده داشت، امام(ع) در مورد او فرمود:
"انه ینظر الی الغیب من ستر رقیق لعقله و فطنته بالأمور"۳ گویا ابن‏عباس با پرده‏ای رقیق به غیب می‏نگرد، بخاطر عقل و زیركی كه در امور دارد. همین زیركی را مالك اشتر هم داشت.
در مسائل سیاسی گزینش صالحان ساده لوح همان ضرر را دارد كه گزینش افراد غیر شایسته و غیر متعهد دارد.
۳ـ زیان گزینش افراد ساده لوح
از آغاز، امیرمؤمنان علی(ع) با گزینش ابوموسی اشعری به عنوان حكم مخالف بود و می‏فرمود كه كلاه سر او می‏گذارند "كانّی به و قد خُدع"۴ یاران حضرت هم همین مخالفت را
امام علی(ع):
"قدِّمِ الاختبارَ و اجدّ الاستظهارَ فی اختیار الاخوانِ و الاّ ألجأك الاضطرار الی مُقارنهِٔ الاشرار".
(غرر الحكم، ج۲، ص۵۴۱، ح۹۸)
در انتخاب دوستان، آزمایش را مقدّم دار و در جستن پشتیبان بكوش، وگرنه ناچاری تو را مجبور می‏كند
كه با بدان دوستی كنی.
داشته و نگران فریب خوردن او بودند. ابن عباس به او گفت: می دانی كه امیرمؤمنان علی(ع) به حكمیّت تو راضی نبود، دیگرانی بودند كه از تو برتر بودند ولی تو بر حضرت تحمیل شدی! و من گمان می‏كنم نیمه كاسه ای در زیر این كاسه هست.! هرچه را فراموش می‏كنی این واقعیت را فراموش مكن كه همانها كه ابوبكر و عمر و عثمان را برگزیدند همانها با علی(ع) بیعت كردند و او تمام ویژگیهای خلافت را داراست و تنها این لباس بر قامت او زیبنده است ولی معاویه حتی یك خصلت از خصال لازم برای خلافت را ندارد!۵
گویا ابن عباس می‏دید كه سرانجام پذیرش ابوموسی اشعری فریب خوردن او و خلع كردن مولا از خلافت است!
موعظه ای صریحتر احنف بن قیس با ابوموسی دارد. ابوموسی با آخرین كسی كه خداحافظی كرد احنف بود. احنف دست ابوموسی را گرفت و گفت اهمیت مسئولیتی كه به تو واگذاشته شده بشناس... خدا را در نظر بگیر كه خیر دنیا و آخرتت در این است. وقتی با عمروعاص برخورد كردی آغازگر سلام به او نباش گرچه آغازگری سلام سنّت است لكن او لیاقت این را ندارد، به او دست نده كه دستت امانت است مبادا او ترا در صدر مجلس بنشاند كه این خود خدعه و فریب است."۶
نظیر این نصیحت را شریح بن هانی نیز با ابوموسی داشت.۷
ولی سرانجام ساده لوحی و بی‏عرضه گری ابوموسی اشعری با همه این نصیحتها كار خود را كرد و ضربه خود را زد. حذیفه و عمار یاسر او را منافق می‏دانستند.۸ و اگر در هر چیزی در مورد او بتوان تردید كرد، نمی‏توان در ساده لوحی او شك داشت. امام علی(ع) خطاب به كسانی كه برای گزینش ابوموسی اشعری اصرار می‏كردند فرمود: "انّكم عصیتمونی فی أوّل الأمر فلاتعصونی الآن انّی لا أری ان أوّلی أباموسی"۹
شما در آغاز با من مخالفت كرده تحكیم را بر من تحمیل نمودید من معتقد نیستم كه ابوموسی را برای این كار بگمارم.
ولی اشعث بن قیس و زید بن حصین طائی و مسعر بن فدكی گفتند جز به او راضی نمی‏شویم چرا كه او از پیش، ما را از این جنگ برحذر می‏داشت!!
ابوموسی اشعری روحیه لیبرال مسلكی داشت همواره به مردم كوفه می‏گفت علی بن ابی طالب پیشوای حق است و بیعت او هم صحیح است ولی به همراه او جنگیدن با اهل قبله جایز نیست!! این سخن كه به مولی رسید، نامه ای شدید اللحن برای او نوشت و او را بر این اظهارات نكوهش كرد. در ماجرای برخورد با ناكثین او كه عامل كوفه بود نه تنها مردم را برای كمك به مولی بسیج نكرد، بلكه آنها را باز می‏داشت. امام(ع) دوّمین نامه را از ربذه برای او نوشت كه مردم را برای جنگ با ناكثین بسیج كند! این بار نه تنها ابوموسی وقعی به نامه مولا نگذاشت بلكه هاشم بن عتبه پیك امیرمؤمنان(ع) را تهدید به زندان و قتل نمود.
حضرت سوّمین نامه را بوسیله عبدالله بن عباس و محمد بن ابی بكر برای ابوموسی فرستاد و سخت از او نكوهش كرد و دستور داد اگر همراهی نمی‏كنی كوفه را به این دو نفر واگذار.
وقتی به منطقه ذیقار رسید و خبری از ابن عباس و محمد بن ابی‏بكر نرسید، حضرت، امام حسن بن علی و عمار یاسر و زید بن صوحان و قیس بن سعد بن عباده را با نامه‏ای به كوفه روانه فرمود و بدون آنكه نامی از ابوموسی ببرد مستقیما از مردم كوفه خواسته بود كه برای یاری حضرت كوچ كنند.
نامه مولی بر مردم خوانده شد و امام حسن(ع) سخنرانی شیوایی پیرامون بسیج مردم برای یاری مولا ایراد كرد نیز عمار یاسر به ایراد سخن مهیج پرداخت، ابوموسی اینجا هم صریحا موضع گرفت و مردم را دعوت به سكوت و كناره‏گیری از جنگ كرد. اینجا بود كه مولی مالك اشتر را مأمور عزل او كرد، چون مولا، ابوموسی اشعری را با وساطت مالك اشتر عزل نكرد و او تنها استاندار از استانداران عثمان بود كه ابقاء شد. مولی به مالك اشتر
مأموریت داد كه ابوموسی را عزل كرده قدرت او را در كوفه قبضه كند، او نیز با مبارزات زیاد، كوفه را از چنگال وی در آورد و مالك اشتر و مردم كوفه او را از كوفه اخراج كردند.۱۰
آری آدمی با این سوابق ننگین به همراه ساده لوحی هرگز نمی‏توانست در مسیر صلاح اسلام و مسلمین قدمی بردارد و این راز مخالفت مولا و یارانش با گزینش ابوموسی اشعری بود.
●سرانجام ماجرای تحكیم
سرانجام ماجرای تحكیم، تنظیم قراردادی بود كه با املاء امیرالمؤمنین چنین تدوین شد:
۱ـ هر دو گروه راضی شدند كه در برابر داوری قرآن سر فرود آرند و از دستورهای او گام فراتر ننهند و جز قرآن چیزی آنان را متحد نسازد و كتاب خدا را از آغاز تا پایان در مسائل مورد اختلاف داور قرار دهند.
۲ـ علی و پیروان او عبدالله بن قیس "ابوموسی اشعری" را به عنوان ناظر خود برگزیدند و معاویه و پیروان او عمروعاص را به همین عنوان انتخاب كردند.
۳ـ از هر دو نفر به بزرگترین پیمانی كه خدا از بنده خود گرفته است میثاق گرفته شد كه
امام علی(ع):
"فی الضیق یَتبیّنُ حُسْنُ مُواساهِٔ الرَّفیقِ"
(غرر الحكم، ج۲، ص۵۱۲، ح۳۱)
خوش رفتاری رفیق هنگام تنگی و سختی معلوم می‏شود.
كتاب خدا را پیشوای خود قرار دهند و آنجا كه داوری آن را یافتند از آن فراتر نروند و آنجا كه داوری آن را نیافتند به سنّت و سیره پیامبر(ص) مراجعه كنند، به اختلافات دامن نزنند و ا ز هوا و هوس پیروی نكنند و در كارهای مشتبه وارد نشوند.
۴ ـ عبدالله بن قیس (ابوموسی اشعری) و عمروبن عاص هر كدام از پیشوای خود پیمان الهی گرفتند كه به داوری هر دو براساس كتاب و سنت پیامبر انجام گیرد راضی شوند و نباید آن را بشكنند و غیر آن را برگزینند و جان و مال و ناموس آنان در حكومت هر دو نفر تا هنگامی كه از حق فراتر نروند محترم است.
۵ ـ هرگاه یكی از دو داور پیش از انجام وظیفه درگذرد امام آن گروه داور عادلی را به جای او برمی‏گزینند به همان شرایطی كه داور پیشین را برگزیده بود. و اگر یكی از پیشوایان نیز پیش از انجام داوری درگذرد، پیروان او می‏توانند فردی را بجای او برگزینند.
۶ ـ از هر دو داور پیمان گرفته شد كه از سعی و كوشش فروگذار نباشند و داوری ناروا نكنند و اگر بر تعهد خود عمل نكردند امت از داوری هر دو بیزاری جوید و در برابر آنان تعهدی ندارد، عمل به این قرارداد بر امیران و داوران و امت لازم و واجب شمرده شده و از این بعد تا مدت انقضای این پیمان جان و مال و اعراض مردم در امن و امان است باید سلاح بر زمین نهاده شود و راهها امن گردد و در این مورد بین حاضر در این واقعه و غایب از آن تفاوتی نیست.
۷ ـ بر هر داور لازم است كه در نقطه‏ای میان عراق و شام فرود آیند و در آنجا جز كسانی كه مورد علاقه آنان است حاضر نشوند و آنان تا آخر ماه مبارك رمضان مهلت دارند كه امر داوری را به پایان برسانند و اگر خواستند می‏توانند زودتر از آن موعد داوری كنند، همچنان كه می‏توانند امر داوری را تا انقضای موسم حج عقب بیاندازند.
۸ ـ اگر هر داور بر طبق كتاب خدا و سنّت پیامبر داوری نكنند مسلمانان به نبرد خود ادامه خواهند داد و هیچ تعهدی میان طرفین نیست، بر امت اسلامی است كه به آنچه در این پیمان است عمل كنند و همگی در برابر كسی كه بخواهد زور بگوید یا تصمیم به نقض آن بگیرد امت واحدی باشند.۱۱
این پیمان نامه در عصر روز چهارشنبه هفدهم صفر سال ۳۷ تنظیم شد و به امضای طرفین رسید.
هر دو داور تصمیم گرفتند كه در سرزمین "اذرح" (منطقه مرزی میان شام و حجاز فرود آیند و در آنجا به داوری بپردازند و از هر دو طرف چهار صد نفر به عنوان ناظر اعزام شدند كه داوری را تحت نظر بگیرند.)
سرانجام زمان داوری رسید و عمروعاص با مقدماتی كه ریخت در آغاز ابوموسی را واداشت كه صحبت كند با اینكه همانجا ابن عباس به ابوموسی هشدار داد بگذار ابتدا عمروعاص سخن گوید، ولی او به این هشدار توجهی نكرد و شروع به سخن كرد كه:
ما وضع امت را مطالعه كردیم و برای رفع اختلاف و بازگشت به وحدت بهتر از این ندیدیم كه علی و معاویه را از خلافت خلع كنیم و امر خلافت را به شورای مسلمین واگذار كنیم تا آنان هر كس را كه بخواهند به عنوان خلیفه برگزینند براین اساس من علی و معاویه را از خلافت عزل كردم.
بعد از او عمروعاص عنان سخن را به دست گرفته گفت:
مردم سخنان ابوموسی را شنیدید او امام خود را عزل كرد من نیز در این مورد موافق او هستم و او را از خلافت عزل می‏كنم ولی بر خلاف او معاویه را بر خلافت ابقاء می‏كنم او ولیّ عثمان و خونخواه اوست و شایسته‏ترین فرد برای خلافت است.
با گفتن این سخنان فریاد اعتراض برخاست، شریح بن هانی به عمروعاص حمله كرد فرزند عمرو به شریح و... كه با میانجیگری جمعیت غائله پایان پذیرفت.
و به این ترتیب جنگ صفین با كشته شدن ۴۵ هزار نفر و به قولی ۹۰ هزار شامی و شهادت ۲۰ الی ۲۵ هزار عراقی در ماه شعبان سال ۳۸ هجری پایان پذیرفت.
پایانی دردناك كه آغازگر جنگ دیگری علیه مولی بود.
نبرد خوارج یا جنگ با مارقین موضوعی است كه به یاری خداوند در مقالات آینده به بحث و بررسی پیرامون این مقطع از زندگی مولا خواهیم پرداخت.
پاورقیها:
۱ . نهج البلاغه، خطبه۲۳۸.
۲ . مطالب السؤل، ص۴۹.
۳ . موسوعهٔ الامام علی بن ابی‏طالب ج۱۲ ، ص۱۹۱ به نقل از مختصر تاریخ دمشق ج۱۲، ص۳۰۵، عیون الاخبار ابن قتیبه ، ج۱، ص۳۵، المناقب خوارزمی ۱۹۷، ۲۳۸.
۴ . موسوعهٔ الامام علی بن ابی‏طالب ج۶ ، ص۲۳۱ به نقل از الطرائف ص۵۱۱ ، المناقب ابن شهر آشوب، ج۲ / ۲۶۱، بحارالانوار، ج۴۱، ص۳۱۰.
۵ . مروج الذهب ، ج۲، ص۴۰۶.
۶ . موسوعهٔ الامام علی بن ابی‏طالب ج۶ ، ص۲۳۵ به نقل از وقعهٔ صفین، ص۵۳۶، الفتوح ج۴، ص۲۰۸، الامامهٔ والسیاسهٔ ج۱، ص۱۵۴.
۷ . همان از الفتوح، ج۴، ص۲۰۷، وقعهٔ صفین ۵۳۴ ـ ۵۳۶.
۸ . سیر اعلام النبلاء ج۲ / ۳۹۳، تاریخ دمشق ج۳۲ / ۹۳.
۹ . موسوعهٔ الامام علی بن ابی‏طالب ج۶ ، ص۲۴۷.
۱۰ . بیوگرافی ابوموسی را بنگرید به كتاب موسوعهٔ الامام علی بن ابی‏طالب ج۱۲، از ص۴۰ تا ص۴۶، نیز پیغمبر و یاران ج۱، از ص۱۳۹ ـ ۱۵۳، چاپ اوّل
۱۱ . فروغ ولایت ص۵۹۳ و ص۵۹۴ به نقل از مروج الذهب ج۲، ص۴۰۳ تاریخ طبری ج۳، ص۴۹، الاخبار الطوال ص۱۹۵.
منابع:
۱.موسوعهٔ الامام علی بن ابی‏طالب,jeld=۱۲,safhe=۱۹۱
۲.تاریخ دمشق,jeld=۱۲,safhe=۳۰۵
۳.عیون الاخبار ابن قتیبه,jeld=۱,safhe=۳۵
۴.عیون الاخبار ابن قتیبه,safhe=۱۹۷، ۲۳۸
۵.موسوعهٔ الامام علی بن ابی‏طالب,jeld=۶,safhe=۲۳۱
۶.الطرائف,safhe=۵۱۱
۷.المناقب ابن شهر آشوب,jeld=۲,safhe=۲۶۱
۸.بحارالانوار,jeld=۴۱,safhe=۳۱۰
۹.مروج الذهب,jeld=۲,safhe=۴۰۶
۱۰.موسوعهٔ الامام علی بن ابی‏طالب,jeld=۶,safhe=۲۳۵
۱۱.وقعهٔ صفین,safhe=۵۳۶
۱۲.الفتوح,jeld=۴,safhe=۲۰۸
۱۳.الامامهٔ والسیاسهٔ,jeld=۱,safhe=۱۵۴
۱۴.الفتوح,jeld=۴,safhe=۲۰۷
۱۵.وقعهٔ صفین,safhe=۵۳۶-۵۳۴
۱۶.سیر اعلام النبلاء,jeld=۲,safhe=۳۹۳
۱۷.تاریخ دمشق,jeld=۳۲,safhe=۹۳
۱۸.موسوعهٔ الامام علی بن ابی‏طالب,jeld=۶,safhe=۲۴۷
۱۹.موسوعهٔ الامام علی بن ابی‏طالب,jeld=۱۲,safhe=۴۶-۴۰
۲۰.پیغمبر و یاران,jeld=۱,safhe=۱۵۳-۱۳۹
۲۱.فروغ ولایت,safhe=۵۹۳، ۵۹۴
۲۲.مروج الذهب,jeld=۲,safhe=۴۰۳
۲۳.تاریخ طبری,jeld=۳,safhe=۴۹
۲۴.الاخبار الطوال,safhe=۱۹۵
منبع:نشریه پاسدار اسلام ، شماره ۲۳۵
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید