جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

چگونه هویزه در خون نشست؟


چگونه هویزه در خون نشست؟
هویزه در جنوب غربی سوسنگرد قرار دارد و یکی از سه شهر دشت آزادگان است. این شهر در دوره خلفای اسلامی آباد و سرسبز بود و کوشک هویزه و کوشک بصره دو قلعه محکم و دژ دفاعی این سرزمین به شمار می آمد. آب و هوای هویزه گرم و خشک است آزاد مردم هویزه آریایی و مساحی است و به زبان فارسی و عربی سخن می گویند. مردم هویزه پیرو مذهب تشیع اثنی عشری هستند. اقتصاد هویزه بر کشاورزی و دامداری بنا نهاده شده جاجیم بافی نیز یکی از صنایع دستی قابل اهمیت است که اغلب آن صادر می شود.
در جنوب غربی حمیدیه رود کرخه منشعب می شد. از اوایل سال ۱۳۵۸حکومت بعثی عراق علاوه بر ایجاد تحرکات در مرزهای مشترک دو کشور اقدامات گسترده ای نیز در داخل ایران آغاز کرد. در این میان منطقه هویزه به لحاظ عرب زبان بودن اغلب مردم آن از اهمیت ویژه ای برخوردار بود.اهالی مظلوم هویزه بارها هدف بمب گذاری ها و ترورها واقع شدند.
● هفته اول شهریور ۱۳۵۹
مردم هویزه هنوز از توفانی که در راه بود خبر نداشتند هیچ کس باور نمی کرد که به زودی هویزه دستخوش حوادث هولناکی می شود.
● ۸شهریور
با صدای تیراندازی مردم سراسیمه به طرف پل قدیمی شهر که صدا از آن جا می آمد دویدند. تیراندازی با صدای انفجار مهیبی توام شد که شهر را لرزاند مردم دیدند که مامورین چند نفر را دست بسته سوار جیب خاکستری می کنند. یک وانت بار کمی آن طرف تر در آتش می سوخت.
مردم هاج و واج از یکدیگر درباره تیراندازی و انفجار می پرسیدند تا این که یکی از مامورین به دستگیرشدگان اشاره کرد و گفت اینها داشتند از عراق سلاح و مهمات می آوردند. آن وانت هم پر از مواد منفجره بود انگاری می خواستند بروند اهواز برای خرابکاری- اینها مزدور عراقی هستند. اول ایست دادیم اما توجه نکردند و بعد با ما درگیر شدند.
● ۳۱شهریور
خیابان های هویزه پر از اتومبیل های جورواجور شد. مردمی که سوار ماشین ها بودند از شهرهای نزدیک مرز
می آمدند و حرف های عجیبی درباره خاموشی و وضعیت قرمز می زدند.
● یکم مهر
مدارس هویزه به حالت نیمه تعطیل درآمد کلاس ها برای اسکان مهاجرین جنگی در نظر گرفته شد.
● ۳مهر
صبح زود چند هواپیمای عراقی تعدادی عروسک در اطراف شهر ریختند وقتی دو نوجوان به جایی که عروسک ها افتاده بود رفتند ناگهان صدای انفجار آمد. یکی از دو نوجوان براثر انفجار عروسک تکه تکه شده بود. اسم آن جوان سقراط بود. قرار بود چند روز دیگر رخت دامادی به تن کند. اما عروسک اهدایی صدام حسین همه را در عروسی سقراط سیاهپوش کرد!
● ۴مهر
خیلی از مردم مسلح شده بودند نوجوانان و کودکان مشغول پر کردن گونی شن و ساختن سنگر بودند. در مسجد جامع هنوز آموزش نظامی برقرار بود.
آن شب از رادیو خبرهای ناامید کننده شنیده شد. خبر سقوط تپه های الله اکبر و بستان دل آنها را به درد آورد.
● ۵مهر
آب و برق هویزه از روز قبل قطع شد و پمپ بنزین از کار افتاد نزدیک صبح ۷فروند هواپیمای عراقی در آسمان هویزه ظاهر شدند. ناگهان صدای انفجار از روستاهای اطراف بلند شد. ساعت ۹ صبح خبر تازه ای آمد نیروهای عراقی روستاهای اطراف هویزه را اشغال کرده و در حال پیشروی به طرف هویزه هستند! ناگهان عراقی ها هویزه را به توپ بستند.
● ۶مهر
قسمت غربی شهر از صبح تا شب در زیر آتش توپخانه قرار می گیرد. اما مردم قسمت شرقی با آغوش باز از بقیه پذیرایی می کنند.
● ۸ مهر
ساعت ۹ صبح عده ای از مزدوران عراق وارد هویزه شدند. وقتی با نگاه های خشمگین مردم رو به رو می شوند با لحن تهدید آمیزی می گویند هواپیماها و تانک های عراقی هویزه را با خاک یکسان می کنند.
عده ای از زنان و دختران که برای آوردن آب به کنار رودخانه رفته اند با مزاحمت مزدوران مواجه شده و با چشمان گریان و دستان خالی به خانه هایشان برگشتند.
● ۹مهر
عده ای از دختران هویزه برای آوردن آب به کنار رودخانه می روند مزدوران عراقی نشانه گیری کرده و کوزه سفالی روی سر آنها را با گلوله می شکنند. دختر بچه ای به نام سهام با شجاعت جلو می رود و اعتراض می کند. نامردها چرا نمی گذارید آب ببریم مگر شما شمر هستید! هنوز حرف سهام تمام نشده که گلوله ای به پیشانی اش می خورد و خون صورتش را می پوشاند. خبر شهادت سهام مانند صاعقه بر غیرت و وجدان مردم فرود می آید. دختر بچه شهیده را بر سر گرفته و عزاداری می کنند. جوانان سلاح هایی را که مخفی کرده اند در می آورند.
● ۱۰مهر
مردم هویزه بی توجه به تهدیدات مزدوران به میدان می آیند. نقطه آغاز شورش دانش آموزان هویزه هستند.
کودکان با دامن های پر از سنگ به مزدوران حمله می کنند. زنان هم وارد معرکه می شوند و با سنگ به مزدوران حمله می کنند. سرانجام در ساعت ۱۱ صبح آخرین پایگاه دشمن سقوط می کند. باقی مانده مزدوران با خفت از هویزه فرار می کنند.
● ۱۳مهر
هویزه خلوت شده است. خیلی ها فقط شناسنامه و کلید خانه شان را برده اند. مسجد هم خلوت شده است.
● هفته اول آبان ماه
در آخر هفته چند اتوبوس نیروی داوطلب وارد هویزه می شود بچه های هویزه با آغوش باز از آنان استقبال می کنند.
● هفته دوم آبان
فرمانده نیروهای اعزامی اصغر گندمکار است.
● هفته سوم آبان
دستور عجیبی توسط اصغر گندمکار صادر می شود. باید هویزه را ترک کنیم! گندمکار می گوید: انگار عراقی ها خیال اشغال سوسنگرد را در سر می پرورانند. با سقوط سوسنگرد که خط اول ماست سقوط هویزه حتمی است. همه نیروها باید در سوسنگرد مستقر شوند و از آن جا دفاع کنند.
حرکت نیروها به سوی سوسنگرد آغاز می شود اصغر گندمکار آخرین کسی است که از هویزه خارج می شود.
● ۲۵آبان
به هویزه بر می گردند. در این روز سید حسین علم الهدی به همراه تعدادی از جوانان اهوازی وارد هویزه می شود.
● هفته اول دی
هر چه می گذشت نورانیت و معنویت حسین علم الهدی برای همه نمایان تر می شد. بچه های هویزه شیفته او شده بودند. حسین علم الهدی از یک خانواده مذهبی و معروف اهواز بود. او تصمیم گرفت مردم هویزه و عشایر دشت آزادگان را به زیارت امام ببرد.
● ۵دی ماه
مردم هویزه و دشت آزادگان در جماران بودند. در پشت یک ستون حسین علم الهدی نشسته و گریه می کرد.
● هفته دوم دی
همه درباره یک عملیات بزرگ صحبت می کنند. سرانجام ستاد مشترک ارتش طرحی تهیه کرد که مبنای عملیات نصر (هویزه) قرار گرفت.
● ۱۴دی
ساعت ۱۲ شب حسین خسته و غبار آلود به مقر سپاه برگشت. او درخواست آب کرد برای غسل شهادت! رفتار عجیب علم الهدی همه را به فکر فرو برد. آن شب با تمام خستگی ها خواب به چشم کسی نیامد. همه به فکر فردا بودند.
● ۱۵دی
در ساعت ۱۰صبح عملیات آغاز شد. تیپ یک لشکر ۱۶ با ۵ گروهان از نیروهای سپاه پاسداران که قرار بود از هویزه حرکت کنند با سرعت کمتری به سمت جنوب کرخه پیشروی کردند. به این ترتیب نیروهای خودی با موفقیت توانستند حدود ۳۰ کیلومتر پیشروی کنند.
● ۱۶دی
مرحله دوم علمیات ساعت ۸ صبح آغاز شد نیروهای زرهی و پیاده به سوی پادگان حمید و جفیر حرکت کردند. حدود ساعت ۴ و نیم بعد از ظهر علم الهدی متوجه پیشروی یک ستون از تانک های دشمن شد. نیروهای حسین علم الهدی در محاصره تانک های دشمن افتادند و درگیری آغاز شد نبرد عاشورایی. مسلح به سلاح کلاشینکف و آر. پی. جی در برابر تانک های فولادی. سرانجام این نبرد با شهادت حسین علم الهدی و ۱۴۰تن از پاسداران و نیروهای داوطلب- از جمله عده ای از دانشجویان پیرو خط امام به پایان رسید.
● ۱۹دی
به دلیل پیشروی عراقی ها حتی به نیروهای انتظامی شهر نیز دستور خروج از هویزه داده شد. ساختمان بانک ملی هویزه محل امداد رسانی به مجروحین بود اما پزشکیار و امدادگرها آن جا را ترک کردند.
با رسیدن غروب خبر آمد که عراقی ها در جاده هویزه سوسنگرد مستقر شده اند.
در هویزه انگار بذر مرگ پاشیده بودند.
نیروهای عراقی در ۲۳ دی با یک گردان پیاده و یک گردان تانک در ۱۵۰۰ متری شرق هویزه موضع گرفتند. در ۲۵دی در حالی که هویزه زیر آتش قوای زرهی دشمن قرار داشت یک گردان پیاده عراق خود را به روستای ساریه رساند و در آن جا مستقر شد. دشمن که هراسناک از شهر خالی هویزه ۵شبانه روزگرداگرد آن موضع گرفته بود. در ۲۷ دی وارد شهر شد و چند تانک را برای تامین در داخل شهر مستقر کرد. سربازان عراقی با اطمینان از نبودن نیروهای مقاومت به غارت منازل مشغول شدند.
پس از شکست حصرآبادان در عملیات ثامن الائمه و آزادسازی قسمت وسیعی از زمین های اشغالی شمال خوزستان در عملیات فتح المبین نوبت به عملیات «الی بیت المقدس» با رمز یا علی بن ابی طالب (ع) رسید.
در طراحی این عملیات قوای قرارگاه قدس به ۵ گروه تقسیم شدند و برای هر یک طرح جانوری مجزا تعیین گردید. قدس۱ در غرب هویزه و قدس های ۳ ۲ و۴ و۵ در شرق هویزه باید وارد عمل می شدند.
در نتیجه تلاش هایی که باعث عقب نشینی دشمن از این منطقه شد حدود ۴۱۰۰ کیلومتر مربع از منطقه اشغالی شامل جفیر پادگان حمید و به خصوص هویزه آزاد شد.
روز هجدهم اردیبهشت سالگرد شهری است که به خاطر دفاع از آن خون جوانان زیادی ریخته شده است. جوانانی که ستاره ای به نام حسین علم الهدی برتارک اسامی آنان می درخشید.
پس از آزادسازی هویزه مردم این شهر به خانه خود باز گشتند. تولیت آستان قدس رضوی مسوولیت بازسازی شهر را بر عهده گرفت. برای شهدای مظلوم هویزه یک آرامگاه ساخته شده که اکنون زیارتگاه عاشقان است.
اکنون شهر هویزه سمبل ایثار و از خود گذشتگی جوانان مومن ایران است هویزه شهر ایثار و شهادت است.
منبع : روزنامه جوان