شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا


ورطه سکوت


ورطه سکوت
نمایش تا حدی مثل خود زندگی است، اگر از عناصر و عوامل نامتجانس تشکیل شود، منشاء تناقضات و وازدگی و دافعه است
و اگر از ریتم و شاکله و غایت‌مندی معناداری برخوردار و معطوف به زیبایی شناختی و فلسفه «بودن‌ها و شدن‌ها» باشد، در آن صورت صحنه تئاتر، زیباترین و باشکوه‌ترین منصه ظهور همه زیبایی‌های مادی و معنوی است که حتی حوزه و دامنه زیبایی و معنادار بودنش به مراتب از محدوده خود انسان و هستی هم فراتر می‌رود، زیرا شاکله و الزامات آن از خلاقیت‌های نامحدود ذهن خود انسان نشأت می‌گیرد.
نمایش‌واره بدون متن «کاریزما» به کارگردانی «پگاه طبسی‌نژاد» با تأویل و تعبیر متضاد و عتاب‌آمیزی از این ویژگی‌ها، به روی صحنه آمده است.
گروه اجرایی نمایشواره «کاریزما» به کارگردانی «پگاه طبسی‌نژاد» که به تئاتر دانشجویی تعلق دارد، از گذشته تاریخی، فرهنگی و هنری قابل اعتنای این نوع تئاتر بی‌خبرند. بسیاری از کارگردانان و بازیگران خوب و حرفه‌ای تئاتر کشور ما از بطن تئاتر دانشجویی برخاستند و برخی از آنها حدود ۳۰ سال پیش در تالار مولوی تجربه‌های بازیگری و کارگردانی‌شان را در محدوده درس‌ها و آموزه‌های دانشگاهی به اجرا گذاشتند و آمار و اسناد پوسترهای نمایش‌های آنها بدون شک در آرشیو این تالار موجود است.
همان زمان کاملا مشهود بود که تنها آنها قبل از دانشگاه نیز با نمایشنامه، بازیگری و کارگردانی به طور نسبی آشنایی داشته‌اند، زیرا حوزه تجربیات آنها در هر دو زمینه بازیگری و کارگردانی فراتر از یک دانشجوی معمولی بود. آنها طی سالیان بعد به چهره‌های شاخص‌تری تبدیل شدند و هم‌اکنون نیز در عرصه بازیگری و کارگردانی جزو فعالان و هنرمندان مجرب به حساب می‌آیند.
البته تعدادی هم از میان آنها چون از پس پیمودن راه دشوار تئاتر واقعی برنیامدند و یا وقت کافی صرف شناخت و مطالعه آثار دیگران نکردند، لاجرم به تجربیات شخصی خود روی آوردند و کوشیدند الگوهای غیرنمایشی و غیرتئاتری «من‌درآوردی» خودشان را به نام تئاتر تجربی روی صحنه ببرند و کلیت تئاتر را به شاکله یک «بازی» درآورند.
اما «بازی»های تازه‌ای که تحت عنوان نمایش به اجرا درمی‌آید، نشان می‌دهد که ماجرا به این هم ختم نمی‌شود و آنچه روی صحنه شکل می‌گیرد حتی یک «بازی» ساده هم نیست و به طور متناقضی به این مضمون می‌ماند که گروهی دانشجو بخواهند از نهایت ناتوانی‌شان برای یک اجرای صحنه‌ای کمک بگیرند. حالا این اجرا هر چه می‌خواهد باشد، زیاد مهم نیست، چون از ناتوانی نشأت می‌گیرد.
این جلوه ناتوانی را می‌توان با یک دستگاه ویدیو پروجکشن و پیچ و تاب‌های زیاد به بدن در قالب چیزی شبیه«کوریوگرافی» ارائه داد و این ذهنیت غیرحقیقی را برای مخاطب ایجاد نمود که اجرایی انتزاعی شکل گرفته است و هر طور شده باید معنایی برای آن بیابد. در حالی که «کانسپچوال» اساسا هنر نیست، بلکه صرفا تأویل، تفسیر و ارجاع همه پدیده‌های عینی به «معنا»‌و حوزه «ذهن» است و به فلسفه مربوط می‌شود نه هنر.
اگر چیدمان چند عنصر نامتجانس را در رابطه با یک معنای سنخیت‌دار به عنوان یک چیدمان هنری و تزئینی و البته معنادار درنظر بگیریم، این به معنای آن نیست که آن را هنر بدانیم. ضمنا به هر بهانه‌ای آن را وارد نمایش بکنیم. معنا‌گرایی تئاتر با عناصر و اجزاء و تعریف خود آن شکل می‌گیرد و اینکه نویسنده، کارگردان یا بازیگر چه رویکردی نسبت به انسان، تئاتر و زندگی و زیبایی داشته باشد.
آنچه که تئاتر دانشجویی را آسیب‌پذیر نموده، آن است که دانشجو قبل از آنکه مراحل اولیه تئاتر را طی مدتی طولانی بیاموزد، به طور شتابزده و یکباره می‌خواهد دست به کار تجربی بزند و چون معنی نمایش تجربی را نمی‌داند، ترفندهایش اساسا ضد تئاتر از کار درمی‌آید.
تئاتر تجربی همیشه بعد از تئاتر حرفه‌ای قرار دارد، یعنی اول باید تئاتر حرفه‌ای را کاملا آزمود و تجربه کرده و بعد به تئاتری تجربی روی آورد، آن هم بدون تقلید کورکورانه از کارهای غلط دیگران.
نمایشواره «کاریزما» بدون متن است و می‌کوشد بداهه‌سازی و بداهه‌نمایی کند، اما متاسفانه الفبا و قواعد این حوزه تجربی از کار بازیگری را هم نمی‌داند. مضافا اینکه اصلا چیزی به نام کارگردانی در این اجرا وجود عینی و خارجی ندارد، زیرا داستان یا موقعیت یا حتی مضمونی در کار نیست و همه تلاش گروه در «جلوه‌نمایی» بی‌معنا خلاصه شده، یعنی حتی بری از خصوصیت یک تجربه «کانسپچوال» هم است و اساسا نمایش نیست.
این نوع ترفند‌ها و رفتارها در کارگاه‌های تمرین نمایش به عنوان «تمرین بدنی»‌و کوشش برای هر چه انعطاف‌پذیرتر کردن بدن کاربری دارد تا بلکه در بخش‌هایی از یک نمایش، آن هم با علت و تاکید بر یک مضمون یا محتوای دراماتیک به کار گرفته شوند. در نمایشواره «کاریزما» چیزی جز حرکات بی‌معنی و گاهی هم جنون‌آسا دیده نمی‌شود.
بازیگران خود را بر صندلی و در و دیوار می‌کوبند و به خود پیچ و تاب می‌دهند و این مدت ۵۰ دقیقه طول می‌کشد بدون آنکه «ثانیه‌»ای معنا یا حرکتی دراماتیک دراین «تمرین بدن‌سازی» وجود داشته باشد.
متاسفانه چون پرسوناژی در کار نیست، موضوع بازیگری هم خود به خود منتفی می‌شود. همه میزانسن‌ها را می‌توان در دو یا سه شکل‌دهی حرکات خلاصه نمود که دائم تکرار می‌ شود. بازیگران متاسفانه انرژی زیاد و توانفرسایی را صرف «رفت و برگشت»‌های روی صحنه می‌کنند، آن هم صحنه‌ای که در آن نه پرسوناژی هست و نه نقشی برای بازی.
متاسفانه استفاده از ویدیو پروجکش این روزها خیلی مد شده است و کار بسیاری از کارگردانان کم تجربه را آسان کرده است. هر وقت روی صحنه چیزی کم می‌آورند به این ویدیو پروجکشن پناه می‌برند و بعضی‌ها این موضوع ساده را هم نمی‌دانند که این بخش‌ از سینما وارد تئاتر شده و کاربری آن را در اصل «اروین پیکاتور» پیشنهاد نموده است و ضمنا نباید بر جلوه و شاکله کلی و تئاتری صحنه غالب باشد، بلکه به عنوان یکی از عناصر صحنه و در صورت لزوم به کار برود. غالب شدن فیلم یا اسلاید، یعنی وجه سینمایی اجرا بر وجه تئاتری صحنه کاری غلط، غیرتئاتری و به بیراهه رفتن است.
در اجرای «کاریزما» متاسفانه تصاویر ویدیو پروجکش هیچ کاربری معنایی یا نمایشی هم ندارد و به تقلید از دیگران به کار گرفته شده است. ضمن آنکه واژه «کاریزما» به معنا یک جاذبه و تاثیرگذاری عمیق، خاص و ویژه بر دیگران است که می‌تواند کاملا وجه روحانی هم داشته باشد، حتی به توانایی انجام معجزه هم اطلاق می‌شود. در نمایشواره «کاریزما» هیچ‌کدام از این معانی و آنچه که در بروشور به آن اشاره شده: «براساس داستان وقتی زنان مردان را دوست می‌دارند، اثر روساریوفره» لحاظ نشده و واقعیت آن است که دوست داشتنی هم در کار نیست.
حذف بیان در نمایش، تنها در ژانر «ماتم» که با حرکات «میمیک» معروف شده ویژگی نمایشی دارد و آن هم به دلیل آنکه کلیه حرکات در این نوع نمایش قابل درک و تاویل‌پذیر هستند. هر حرکت بدون کلام که قابل تاویل نباشد در تئاتر جایی ندارد و باید جزو اضافات و حذفیات تلقی گردد.
در تمام طول تاریخ تئاتر وحتی از همان آغاز شکل‌گیری آن براساس آئین‌ها و آداب و داستان‌ها در اعیاد و جشن‌ها و مراسم مذهبی، موجودیت آن در درجه اول برای مخاطب و تماشاگر بوده است.
نمایشی که برای مخاطب غیرقابل درک و دارای حرکات تکراری و حداقل از یکی از دو بیان شفاهی (گفتاری) و بیان نمایشی حرکات برخوردار نباشد، اساسا نمایش نیست واین را در درجه اول استادان و مدرسین فرهیخته، هنرمند و با تجربه رشته تئاتر و هنر دانشگاه‌ها باید به دانشجویان بیاموزند و آنها را از این ورطه نجات دهند؛ ورطه‌ای که در آن نه صدای گفتاری شنیده می‌شود و نه حرکات قابل درک هستند و اینها نمایشواره «کاریزما» را به ورطه عمیق و بی‌معنایی از سکوت کشانده است.
این نمایشواره نه نیاز به سالن دارد، نه تماشاگر و نه امکانات فنی. در یک کلاس تمرین حرکات بدنی می‌توان برای انعطاف‌ و تمرین یک کاربری «ده دقیقه‌ای» داشته باشدوگرنه کاری جز اتلا ف انرژی و خسته‌کردن خود و تماشاگر نیست.
حسن پارسایی
منبع : روزنامه همشهری