چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

عوامل همکاری و اعتماد بین مردم و حکومت از دیدگاه نهج البلاغه


عوامل همکاری و اعتماد بین مردم و حکومت از دیدگاه نهج البلاغه
پیش از آنكه عوامل همكاری و اعتماد بین مردم و حكومت را از دیدگاه نهج البلاغه بررسی كنیم لازم است رابطه حكومت با مردم را از دیدگاههای مختلف مورد بررسی قرار دهیم.
● رابطه حكومت با مردم
در حكومتهای استبدادی و اشرافی رابطه مردم با حكومت رابطه برده‏دار و برده است. اگر احیانا امكاناتی برای آنها فراهم میكنند برای این است كه با پروار كردن آنها بهره بیشتری ببرند چنانكه تأسیس مدارس و بیمارستانها، بوجود آوردن راههای شوسه و راه آهنها، كارگاهها و كارخانه‏ها و... از طرف جهان سرمایه‏داری در كشورهای جهان سوم برای این منظور است نه خدمت به آنها.
در حكومتهای مردم بر مردم به معنی غربی آن، دولت مجری خواسته‏های مردم است اگر چه خلاف مصلحت آنها و زشت‏ترین كارها باشد مثلا هرگاه اكثریت مردم رأی به جواز رابطه جنسی و... بدهند، دولت خود را موظف به اجرای آن میداند همان گونه كه در سوئد و انگلستان مرسوم است.
اما در حكومت اسلامی رابطه مردم با حكومت رابطه ابوّت و بنوت (پدر فرزندی) است. چنانكه می‏دانیم عالیترین نوع عواطف، عاطفه پدری و مادری است.
اما این عاطفه در مقام تعلیم و تربیت فرزندان نباید حاكم مطلق باشد.
پدر و مادر در عین آنكه فرزندانشان را حتّی بیشتر از خود دوست می‏دارند، اما رعایت مصلحت آنان را باید بیشتر از همه چیز دوست بدارند. اگر فرزندی مرتكب خلاف شود تنبیهش كنند و اگر غذایی برایش مضرّ باشد از خوردن آن منعش نمایند بر انجام بعضی كارها تكلیفش كنند و... حكومت اسلامی نیز باید رفتارش با مردم بر همین اساس باشد، در عین آنكه آحاد ملّت را فرزند خود میداند و به آنها عشق می‏ورزد، هیچگاه اجازه ندهد احدی مرتكب خلاف شده از زیر بار تكالیف مقرّره كه حافظ منافع و مصالح امّت اسلامی است شانه خالی نماید.
علی علیه السّلام در فرمان تاریخیش به مالك اشتر بر این رابطه چنین تأكید میكند: ثمّ تفقّد من أمورهم ما تتفقّد الوالدان من ولدهما. آن گاه از آنان آن گونه تفقّد كن كه پدر و مادر از فرزندشان تفقّد و دلجویی می‏كنند.
امام باقر علیه السّلام در ضمن بیان خصائص رهبر جامعه اسلامی از قول رسول خدا نیز به این حقیقت تأكید دارد: لا تصلح الإمامهٔ الّا لرجل فیه ثلاث خصال: ورع یحجزه عن معاصی اللّه و حلم یملك به غضبه و حسن الولایهٔ علی من یلی حتّی یكون لهم كالوالد الرّحیم .
● امامت جز برای مردی كه دارای خصلتهای سه گانه زیر باشد شایسته نیست:
۱) پرهیزگاری و ورعی كه او را از گناه الهی بازدارد.
۲) حلم و بردباریی كه بدان وسیله خشم خود را تحت كنترل خود در آورد.
۳) حسن سرپرستی نسبت به مردمی كه امامت آنها را بعهده دارد تا جائی كه نسبت به آنان همانند پدری مهربان باشد.
این رابطه مبتنی بر لطف و محبّت نه تنها با افراد مسلمان و حكومت اسلامی است بلكه همه آحاد ملت در صورتی كه به قوانین مملكت احترام بگذارند از این رفتار انسانی و لطف و مهربانی برخوردار خواهند بود.
علی علیه السلام در فرمانی كه برای مالك اشتر، هنگامی كه او را استاندار مصر نمود، نوشت در این باره چنین دستور داد: و أشعر قلبك الرّحمهٔ للرّعیّهٔ و المحبّهٔ لهم و اللّطف بهم و لا تكوننّ‏علیهم سبعا ضاریا تغتنم أكلهم فإنّهم صنفان إمّا اخ لك فی الدّین أو نظیر لك فی الخلق .
قلب خویش را نسبت به ملّت خود مملّو از رحمت و محبّت و لطف كن و همچون حیوان درنده‏ای نسبت به آنان مباش كه خوردن آنان را غنیمت شماری زیرا آنان دو گروهند: یا برادران دینی تواند و یا از نظر آفرینش انسانهایی همانند تو.
حال باید دید چه عواملی می‏تواند این رابطه را ناگسستنی و مستحكم سازد برای استحكام این رابطه مقدّس- رابطه حكومت و مردم- از دیدگاه اسلام و نهج البلاغه عواملی وجود دارد كه ذیلا به اهمّ آنها اشاره می‏شود:
۱) پذیرش مسئولیّت، تنها بر اساس تكلیف الهی:
در مكتب علوی پذیرش مسئولیت زعامت جامعه اسلامی، مانند دیگر مسئولیّتها تنها بخاطر انجام وظیفه و تكلیف الهی است نه برای ریاست كردن و یا سوء استفاده نمودن و یا بهره‏مندی از منافع زودگذر آن. علی علیه السّلام آنجا كه از رمز قبول زعامت جامعه اسلامی سخن می‏گوید بر این حقیقت تأكید میكند: أما و الّذی فلق الحبّهٔ و برأ النّسمهٔ لولا حضور الحاضر و قیام الحجّهٔ بوجود النّاصر و ما أخذ اللّه علی العلماء أن لا یقارّوا علی كظّهٔ ظالم و لا سغب مظلوم لألقیت حبلها علی غاربها و لسقیت آخرها بكأس أوّلها و لألفیتم دنیاكم هذه أزهد عندی من عفطهٔ عنز. آگاه باشید سوگند به خدائی كه دانه را شكافت و انسان را آفرید، اگر نه این بود كه جمعیّت بسیاری گرداگرد مرا گرفته و به یاریم قیام كرده‏اند و از این جهت حجّت بر من تمام نشده بود، و اگر نبود عهد و پیمانی كه خداوند از علماء و دانشمندان گرفته كه در برابر شكمبارگی ستمگران و گرسنگی ستمدیدگان، سكوت نكنند، من مهار شتر خلافت را رها می‏ساختم و از آن صرفنظر می‏نمودم و آخر آن را با جام آغازینش سیراب می‏كردم، آن وقت خوب می‏فهمیدید كه دنیای شما در نظر من بی‏ارزشتر از آبی است كه از بینی بز ماده‏ای بیرون آید.
چنانكه ملاحظه می‏فرمائید: اگر تكلیف الهی بر علماء و دانشمندان هر جامعه نبود كه در برابر شكمبارگی ستمگران و محرومیّت ستمدیدگان سكوت نكنند، ریاست طلبی و بهره‏مندی از مظاهر زندگی مادّی نمی‏توانست انگیزه قیام امیر المؤمنین‏
علیه السّلام برای تصدی زعامت جامعه اسلامی باشد.
در غیر این صورت همان گونه كه در ابتدای امر بعد از وفات رسول اللّه بخاطر مصالح عمومی اسلام و مسلمین از اقدام به این امر خودداری كرده بود، در پایان نیز از قبول آن خودداری میكرد. تنها انگیزه او برای پذیرش این مسئولیّت خطیر، همان تكلیف الهی بود و بس.
و نیز آن حضرت آنجا كه علّت اصرار خویش را در امر حكومت بر مردم بیان میكند به این حقیقت چنین تصریح می‏نماید: اللّهمّ إنّك تعلم أنّه لم یكن الّذی كان منّا منافسهٔ فی سلطان و لا التماس شی‏ء من فضول الحطام و لاكن لنرد المعالم من دینك و نظهر الاصلاح فی بلادك فیأمن المظلومون من عبادك و تقام المعطّلهٔ من حدودك بار خدایا تو می‏دانی آنچه ما انجام دادیم نه برای این بود كه ملك و سلطنتی بدست آوریم و نه برای این كه از متاع دنیا چیزی تهیّه كنیم بلكه بخاطر این بود كه نشانه‏های از بین رفته دینت را بازگردانیم و آثار اصلاح را در بلادت آشكار سازیم تا بندگان مظلومت در ایمنی قرار گیرند و قوانین و مقررّاتی كه بدست فراموشی سپرده شده بار دیگر عملی گردد.
آری در مكتب اسلام، قبول مسئولیّتها تنها بعنوان یك تكلیف الهی است نه برای ریاست و اظهار قدرت و بهره‏گیری از مظاهر زود گذر دنیا كه در آن صورت از كفش وصله‏داری بی‏ارزشتر خواهد بود.
عبد اللّه بن عبّاس می‏گوید: در منزل «ذی قار» بر امیر مؤمنان وارد شدم در حالی كه كفش خود را وصله میكرد. به من فرمود: قیمت این كفش چقدر است گفتم: قیمتی ندارد. فرمود: «و اللّه لهی أحبّ الیّ من إمرتكم الّا أن اقیم حقّا أو أدفع باطلا. » به خدا سوگند، همین كفش بی‏ارزش، برایم از حكومت بر شما محبوبتر است، مگر این كه با این حكومت حقّی را به پای دارم و یا باطلی را دفع نمایم.
بنا بر این وقتی كه ملّت احساس كرد مسئولین حكومت اسلامی تنها بعنوان انجام وظیفه و اقامه حق و دفع باطل مسئولیّتها را قبول كرده‏اند و مقام و منصب، پیش آنان پشیزی ارزش ندارد، طبعا همكاریهای لازم را با آنان مبذول و به آنها اعتماد خواهند داشت.
۲) تقسیم پستها بر اساس لیاقت:
از ویژگیهای حكومت اسلامی اینست كه پستها را بر اساس لیاقت و شایستگی تقسیم میكند، از شخص اوّل حكومت اسلامی كه همان امام و ولیّ فقیه است تا دیگر مسئولان و كارگردانان حكومت اسلامی باید شایسته‏ترین و خدمت‏گزارترین افراد برای ملّت باشند.
بنظر شیعه، امام و جانشین پیغمبر كه زعامت كشور اسلامی را بعهده دارد شایسته‏ترین فرد روی زمین است كه از جمیع فضائل علمی و اخلاقی و غیره در درجه كمال و عصمت برخوردار و از هرگونه رذائل به دور است. سید الشّهداء ابی عبد اللّه الحسین علیه السّلام، هنگامی كه مسلم بن عقیل را بعنوان نماینده خود بسوی مردم كوفه می‏فرستاد در پاسخ نامه مردم كوفه ویژگیهای امام مسلمین را چنین مشخص میكند.
فلعمری ما الامام الّا بالكتاب، القائم بالقسط، الدّائن بدین الحقّ، الحابس نفسه علی ذات اللّه. .
بجانم سوگند كسی شایستگی مقام رهبری و امامت مسلمین را ندارد مگر آنكه دارای ویژگیهای زیر باشد:
۱) بر طبق كتاب خدا حكم كند.
۲) برای برقراری قسط و عدل قیام نماید.
۳) به دین راستین حقّ پای بند باشد.
۴) خود را وقف خدمت در راه خدا كند.
نیز از حضرت علی علیه السّلام در مورد صفات و مشخصّات حكومت اسلامی چنین آمده است: و قد علمتم أنّه لا ینبغی أن یكون الوالی علی الفروج و الدّماء و المغانم و الاحكام و امامهٔ المسلمین البخیل، فتكون فی اموالهم نهمته و لا الجاهل فیضلّهم بجهله، و لا الجافی فیقطعهم بجفائه، و لا الحائف للدّول فیتّخذ قوما دون قوم، و لا المرتشی فی الحكم فیذهب بالحقوق و یقف بها دون المقاطع، و لا المعطّل للسّنّهٔ فیهلك الأمّهٔ. شما می‏دانید آن كس كه در منصب امامت مسلمین بر نوامیس، خونها، غنائم و احكام‏تسلّط دارد، نباید بخیل باشد تا در جمع آوری اموال آنان برای خویش حرص ورزد و نباید جاهل و نادان باشد تا با جهلش آنان را گمراه كند و نه جفاكار تا پیوندهای آنها را از هم بگسلد و به نیازهای آنان پاسخ نگوید و نه ستمكار كه در اموال و ثروت آنان حیف و میل نماید و گروهی را بر گروه دیگر مقدم دارد و نه رشوه‏گیر در قضاوت تا حقوق را از بین ببرد و در رساندن حق به صاحبانش كوتاهی ورزد و نه آن كس كه سنّت پیامبر را تعطیل كند و بدین سبب امّت را به هلاكت بیفكند.
در زمان غیبت امام معصوم، زعامت مسلمین بر عهده فقیه عادل و با تقوی و آگاه به زمان، شجاع و مدیر و مدبّر است كه امام عسكری علیه السّلام قسمتی از ویژگیهای او را چنین معرفی می‏فرماید: فأمّا من كان من كان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظا لدینه مخالفا علی هواه مطیعا لأمر مولاه فللعوام ان یقلّدوه. هرگاه فقیهی خویشتن‏دار، دیندار، مخالف با هوای نفس، مطیع فرمان مولا بود، مردم موظّفند از او پیروی نمایند.امام حسن علیه السّلام نیز ضمن روایت مفصّلی روی علم دینی او، و امین بر حلال و حرام بودنش تكیه میكند و چنین ادامه می‏دهد: ذلك بأنّ مجاری الأمور و الأحكام علی أیدی العلماء باللّه الأمناء علی حلاله و حرامه .
جریان امور و احكام باید در دست عالمان الهی كه بر حلال و حرام او امینند، باشد.
امّا دیگر مسئولان حكومت اسلامی نیز باید تنها بر اساس لیاقت و شایستگی انتخاب شوند و هیچگونه رابطه و توصیه‏ای در انتخاب آنان مؤثّر نباشد كه امیر المؤمنین علی علیه السّلام در این زمینه چنین فرمان می‏دهد: و لا تقلبنّ فی استعمال عمّالك و أمرائك شفاعهٔ الّا شفاعهٔ الكفایهٔ و الأمانهٔ. در استخدام كاركنان و فرمانروایانت شفاعت و وساطت كسی را مپذیر مگر شفاعت شایستگی و امانت داری خود آنها را.
در فرمان تاریخیش به مالك اشتر در مورد استخدام كارمندان چنین دستور می‏دهد: ثمّ انظر فی أمور عمّالك فاستعملهم اختبارا، و لا تولّهم محاباهٔ و أثرهٔ فإنّهما جماع من شعب الجور و الخیانهٔ. و توخّ منهم اهل التّجربهٔ و الحیاء من اهل البیوتات الصّالحهٔ و القدم فی الاسلام‏المتقدّمهٔ، فإنّهم أكرم أخلاقا و أصحّ أعراضا و أقلّ فی المطامع إشراقا و أبلغ فی عواقب الأمور نظرا در كارهای كارمندانت بنگر و آنها را با آزمایش و امتحان بكار وادار و از روی میل و استبداد آنها را بكاری واندار، زیرا استبداد و تسلیم تمایل شدن كانونی از شعبه‏های جور و خیانت است. و از میان آنها افرادی كه با تجربه‏تر و پاكتر و پیشگامتر در اسلامند، برگزین زیرا اخلاق آنها بهتر و خانواده آنها پاكتر و همچنین كم طمعتر و در سنجش عواقب كارها بیناترند.
اصولا با بودن افراد صالحتر و داناتر به كتاب خدا و سنّت پیامبر، انتخاب افرادی كه در این حد نیستند، خود خیانت به خدا و پیامبر و مسلمین خواهد بود كه پیامبر اسلام در این زمینه فرموده است: من استعمل عاملا من المسلمین و هو یعلم أنّ فیهم من هو أولی بذلك منه و أعلم بكتاب اللّه و سنّهٔ نبیّه فقد خان اللّه و رسوله و جمیع المسلمین .
كسی كه كارمندی از مسلمین را بكار گیرد در حالی كه میداند در میان آنها فردی كه از او بهتر و به كتاب خدا و سنّت پیامبر داناتر است، وجود دارد، به خدا و پیامبر و همه مسلمین خیانت كرده است.
حتّی افراد، در صورتی كه شایسته‏تر از آنها وجود داشته باشد، حق ندارند خود را بر آنها مقدّم كنند زیرا پیامبر اسلام فرمود: من تقدّم علی قوم المسلمین و هو یری أنّ فیهم من هو أفضل منه فقد خان اللّه و رسوله و المسلمین .
هر كس خود را بر دیگر مسلمین مقدّم كند در حالی كه ببیند در میان آنها افراد شایسته‏تری وجود دارد، خیانت به خدا و پیامبر و مسلمین نموده است.
حال ملّتی كه دارای چنین حكومت و مسئولین با كفایت و شایسته‏ای باشد، طبعا نسبت به آنها اعتماد خواهد داشت و با آنها همكاری صمیمانه خواهد نمود .
۳) صداقت و پیشگامی در عمل:
تا زمانی كه مردم از كارگردانان امور صداقت و یكرنگی نبینند، نمی‏توانند به آنها اعتماد كنند و مهمترین چیزی كه می‏تواند نشان دهنده صداقت آنها باشد این است كه پیش از همه خود به گفتارشان عمل كنند. زیرا اثری كه رفتار و عمل در افكار و روح آدمی دارد غیر از تأثیر گفتار است. تأثیر گفتار آنی و زودگذر است ولی تأثیر عمل‏
ریشه‏دار و عمیق است و لذا از قدیم گفته‏اند: دو صد گفته چون نیم كردار نیست.
روی همین اصل است كه آئین مقدّس اسلام به پیروان خود دستور می‏دهد: پیش از آنكه مردم را با گفتار دعوت به حق كنند، با عمل اقدام به این كار نمایند.
امام صادق علیه السّلام در این باره می‏فرماید: كونوا دعاهٔ النّاس بغیر ألسنتكم لیروا منكم الورع و الاجتهاد و الصّلوهٔ و الخیر فإنّ ذلك داعیهٔ .
مردم را با غیر زبانتان بسوی حق و فضیلت دعوت كنید تا از شما پرهیزكاری و كوشش در راه خدا و نماز و كارهای نیك مشاهده كنند، بدیهی است كه این روش گرایش دهنده‏تر است.
شاید رمز این كه اسلام، گفتار بدون عمل را گناه بزرگ میداند، همین تكذیب عملی و موجب سلب اعتماد باشد.
قطعا برای همین اهمیّت است كه علی بن ابی طالب علیه السّلام آنجا كه در باره وظائف رهبران جامعه سخن می‏گوید به این حقیقت تصریح میكند: من نصب نفسه للنّاس اماما فلیبدأ بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره و لیكن تأدیبه بسیرته قبل تأدیبه بلسانه و معلّم نفسه و مؤدّبها أحقّ بالاجلال من معلّم النّاس و مؤدّبهم .
كسی خود را پیشوای مردم قرار دهد، باید پیش از آنكه به تعلیم دیگری بپردازد، به تعلیم خویشتن اقدام نماید، و پیش از آنكه مردم را با زبان ادب كند با كردارش ادب نماید.
كسی كه خویشتن را می‏آموزد و تربیت میكند به احترام سزاوارتر است از كسی كه معلّم و مربّی دیگران است.
نیز هنگامی كه می‏شنود «عثمان بن حنیف» فرماندار او در بصره به مهمانی جوانی از مردم آن سامان می‏رود كه انواع غذاها و خورش‏ها در سر سفره‏اش موجود بوده، توانگران در آنجا حضور داشته، ولی از فقرا و مستمندان احدی در آن مهمانی شركت نداشته‏اند، نامه تند و عتاب آمیزی به او می‏نویسد و از این كار كه موجب اختلاف طبقاتی و برانگیختن خشم توده مردم علیه كارگردانان امور است، شدیدا او را نكوهش میكند. آن گاه وظیفه رهبران جامعه را در پیشقدم بودن در كارهای نیك و دوری جستن از زشتیها این طور بیان میكند: الا و انّ لكلّ مأموم اماما یقتدی به، و یستضی‏ء بنور علمه، الا و انّ امامكم قداكتفی من دنیاه بطمریه و من طعمه بقرصیه، الا و انّكم لا تقدرون علی ذلك، و لكن أعینونی بورع و اجتهاد، و عفّهٔ و سداد فو اللَّه ما كنزت من دنیاكم تبرا و لا ادّخرت من غنائمها وفرا، و لا اعددت لبالی ثوبی طمرا. آگاه باش هر پیروی كننده را پیشوائی است كه از او پیروی كرده به نور دانش او روشنی می‏جوید. بدان كه پیشوای شما از دنیای خود به دو جامه كهنه و از خوردنیهایش به دو قرص نان اكتفا كرده است. گر چه شما به چنین رفتاری توانا نیستید ولی مرا با پرهیزگاری و كوشش در راه خدا و پاكدامنی و درستكاری یاری كنید. بخدا قسم از دنیای شما طلایی نیندوخته و از غنیمتهای آن مال فراوانی ذخیره نكرده، و با كهنه جامه‏ای كه در بر دارم جامه كهنه دیگری آماده ننموده‏ام.
۴) حسن تدبیر و نیكو اداره كردن امور:
از شرائط پذیرش مسئولیّت در حكومت اسلامی این است كه شخص حاكم به نحو احسن بر تدبیر امور قدرت داشته و بتواند بشكل هر چه بهتری آنرا انجام دهد و این نیكو انجام دادن كارها تا آنجا مهمّ است كه نقل میكنند: هنگامی كه یكی از یاران پیغمبر اسلام فوت كرد و او را دفن كردند، رسول اكرم با دستهای مبارك خاك روی قبر را هموار كرد و فرمود: گر چه می‏دانم كه این قبر بزودی كهنه و خراب می‏شود ولی خداوند دوست دارد بنده‏ای را كه كاری را انجام می‏دهد، محكم و صحیح انجام دهد .
لذا چنانكه در گذشته دیدیم، پیامبر اكرم ضمن بیان مشخصات حاكم اسلامی تأكید می‏كند كه باید قدرت بر نیكو اداره كردن امور و حسن سرپرستی را داشته باشد: «و حسن الولایهٔ علی من یلی.» علی علیه السّلام آنجا كه از شایسته‏ترین فرد جهت سرپرستی امّت اسلامی سخن می‏گوید، اصل تواناترین و داناترین را كه حاكی از بهتر اداره كردن امّت اسلامی است معیار قرار می‏دهد: ایّها النّاس إنّ احقّ النّاس بهذا الامر أقواهم علیه و أعلمهم بأمر اللَّه فیه، فإن شغب شاغب استعتب، فإن أبی قوتل .
ای مردم سزاوارترین كس به خلافت، قوی‏ترین مردم نسبت به آن است و داناترین آنها به فرمانهای خدا، پس اگر شخص آشوبگری به فتنه انگیزی برخیزد از او خواسته می‏شود كه به حق باز گردد و اگر امتناع ورزد باید با او به نبرد پرداخت.
بنابر این وقتی كه مردم از مسئولین امور حسن تدبیر و نیكو اداره كردن مملكت و حسن سیاست را ببینند طبعا نسبت به آنها اعتماد و با آنها همكاری خواهند نمود.
۵) رنج خود و راحت دیگران طلبیدن:
در حكومت اسلامی پذیرش پست و مقام برای بهره‏گیری بیشتر از مظاهر زندگی نیست بلكه برای خدمت به دیگران كردن و رنج خود و راحت دیگران طلبیدن است.
علی علیه السّلام هنگامی كه عاصم ابن زیاد را از ترك دنیا بر حذر می‏داشت مورد اعتراض قرار گرفت كه پس شما چرا برخود این چنین سخت می‏گیرید فرمود: انّ اللَّه تعالی فرض علی أئمّهٔ العدل ان یقدّروا أنفسهم بضعفهٔ النّاس كیلا یتبیّغ بالفقیر فقره. خداوند بر پیشوایان حق واجب شمرده كه بر خود سخت گیرند و همچون طبقه ضعیف مردم باشند، تا نداری فقیر او را ناراحت نكند كه سر از فرمان خدا برتابد.
در نامه‏ای كه به فرماندار بصره «عثمان بن حنیف» می‏نویسد در این باره چنین تأكید می‏كند: بخدا سوگند من از دنیای شما طلا و نقره‏ای نیندوخته‏ام و از غنائم و ثروتهای آن مالی ذخیره نكرده‏ام و برای این لباس كهنه‏ام بدلی مهیّا نساخته‏ام و از زمین آن حتّی یك وجب در اختیار نگرفته‏ام و از این دنیا بیش از خوراك مختصر و ناچیزی برنگرفته‏ام. این دنیا در چشم من بی‏ارزش‏تر و خوارتر از دانه تلخی است كه بر شاخه درخت بلوطی بروید... اگر می‏خواستم می‏توانستم از عسل مصفّا و مغز این گندم و بافته‏های این ابریشم برای خود خوراك و لباس تهیّه كنم امّا هیهات كه هوی و هوس بر من غلبه كند و حرص و طمع مرا وادار كند تا طعامهای لذیذ را برگزینم، در حالی كه ممكن است در سرزمین «حجاز» یا «یمامه» كسی باشد كه حتی امید بدست آوردن یك قرص نان را نداشته باشد و هرگز شكمی سیر نخورده باشد.آیا من با شكمی سیر بخوابم در حالی كه در اطرافم شكمهای گرسنه و جگرهای سوزانی باشند و آیا آن چنان باشم كه آن شاعر گفته است: «این درد تو را بس كه شب با شكم سیر بخوابی، در حالی كه در اطراف تو شكمهائی گرسنه و به پشت چسبیده باشند.»
آیا به همین قناعت كنم كه گفته شود: من امیر مؤمنانم، امّا با آنان در سختیهای روزگار شركت نكنم و پیشوا و مقتدایشان در تلخیهای زندگی نباشم من آفریده نشده‏ام كه خوردن خوراكیهای پاكیزه مرا بخود مشغول دارد، همچون حیوان پرواری كه تمام همّش علف است و یا همچون حیوان رها شده‏ای كه كارش چریدن و خوردن و پركردن شكم می‏باشد و از سرنوشتی كه در انتظار اوست بی‏خبر است. من آفریده نشده‏ام كه بیهوده دنیا را بگذرانم، راه گمراهی پیش گیرم و لا ابالیگری اختیار كنم، هرگز .
علی هذا وقتی كه مردم از مسئولین جامعه تا این درجه ایثار و گذشت و بی‏توجّهی به مظاهر زندگی ببینند و همه تلاشهای آنان را در راه رفاه و بهتر زیستن خودشان مشاهده كنند، شك نیست كه به آنها اعتماد خواهند كرد و از هیچگونه همكاری با آنان دریغ نخواهند داشت.
۶) برابری و عدم تبعیض:
بزرگترین عاملی كه شیرازه جامعه را از هم می‏گسلد و مردم را نسبت به دولتمردان بدبین و خشمگین می‏سازد، روابط را بر ضوابط حاكم كردن و در مقام اجرای قانون عدالت را بطور گسترده رعایت نكردن و در میان افراد تبعیض قائل شدن است.
علی علیه السّلام در عهد نامه تاریخی خود كه برای مالك اشتر استاندار مصر نوشته است در این باره چنین تأكید میكند: كاری كه باید بیش از هر كاری دوست داشته باشی، میانه‏روی در حقّ است و همگانی كردن آن در برابری و دادگری كه بیشتر موجب خشنودی رعیّت می‏شود.
در هر كاری صلاح همگان را رعایت كن نه خواصّ و حاشیه نشینان را زیرا خشم عمومی رضا و خوشنودی چند تن اطرافی خاصّ را پایمال می‏سازد و خشم چند تن در برابر خوشنودی عمومی اهمیّت ندارد .
در جای دیگر از همین فرمان چنین دستور می‏دهد: حكمرانان را نزدیكان و خویشاوندانی است كه به خودسری و گردن كشی و دست درازی به مال مردم و كمی انصاف خو گرفته‏اند، ریشه و اساس شرّ ایشان را با جدا كردن و دور ساختن موجبات آن صفات از بین ببر .
در مورد دیگری از این فرمان چنین تصریح می‏فرماید: و حق را برای آنكه شایسته است در باره نزدیك و دور، و خویش و بیگانه اجرا كن و درآن شكیبا و از خدا پاداش خواه باش، گر چه از بكار بردن حق به خویشان و به نزدیكانت برسد هر چه برسد. (هر سختی كه می‏خواهد برسد.) و پایان حق را با آنچه بر تو گران و دشوار است بنگر كه پسندیده و فرخنده است... از اختصاص دادن چیزهائی كه مردم در آنها با هم مساوی هستند، به خود بپرهیز.
برای مراجعان خود وقتی مقرر كن كه به نیاز آنها شخصا رسیدگی كنی، مجلس عمومی و همگانی برای آنها تشكیل ده و درهای آنرا به روی هیچكس نبند و به خاطر خداوندی كه تو را آفریده تواضع كن و لشكریان و محافظان و پاسبانان را از این مجلس دورساز، تا هر كس با صراحت و بدون ترس و لكنت سخنان خود را با تو بگوید زیرا من بارها از رسول خدا این سخن را شنیدم: «ملتی كه حق ضعیفان را از زورمندان با صراحت نگیرد هرگز پاك و پاكیزه نمی‏شود و روی سعادت نمی‏بیند».
بنا بر این در جامعه‏ای كه همه مردم از مزایا و حقوق حكومت اسلامی بطور یكسان و دور از تبعیض بهره‏مند می‏شوند شك نیست كه نسبت به دولتمردان و مسئولین امور خوشبین و از آنها راضی خواهند بود و در همه كارها با آنان همكاری خواهند داشت.
۷) شركت داشتن مردم در كارهای اجتماعی و سیاسی:
درست است كه معیار در حكومت اسلامی تبعیّت از حقّ است ولی خواسته‏های توده مردم كه از فطرت حق‏جوئی بهره‏مندند نه تنها نادیده گرفته نشده بلكه به آن تأكید نیز شده است.
بدیهی است حكومتی كه مردم را بحساب نیاورد و نظرات شخصی را بر آنان تحمیل كند و در صدد رفع نیازمندیهای آنان و احسان بر آنان نباشد هیچگاه چنین مردمی به چنان حكومتی اعتماد نخواهند داشت و با او همكاری نخواهند نمود.
علی علیه السلام در فرمان تاریخیش به مالك اشتر در این باره چنین دستور می‏دهد: بدان كه هیچ وسیله‏ای برای جلب اعتماد والی به وفاداری رعیت، بهتر از احسان به آنها و تخفیف هزینه‏های آنان، و عدم اجبارشان بكاری كه وظیفه ندارند، نیست.
در این راه آن قدر بكوش تا به وفاداری آنان خوشبین شوی كه این خوشبینی بار رنج فراوانی را از دوشت برمیدارد. و سزاوارترین فردی كه شایستگی خوشبینی تو را دارد كسی است كه مورد عنایاتت قرار گرفته و نیكو آزموده‏ای و آن كس سزاوارتر برای بدبینیت می‏باشد كه‏مورد احسانت قرار نگرفته و بد آزمایش شده است.
در مورد دیگری از این فرمان در باب توجّه خاص به مردم چنین تأكید میكند: محبت و مهربانی تو نسبت به آنان قلبهایشان را به تو متوجّه می‏سازد. برترین چیزی كه موجب روشنائی چشم زمامداران می‏شود، برقراری عدالت در همه بلاد و آشكار شدن علاقه مردم نسبت به آنهاست. اما مودّت و محبّت آنان جز با پاكی دلهایشان نسبت به والیان آشكار نمی‏گردد و خیرخواهی آنها در صورتی مفید است كه با میل خود گرداگرد زمامداران را بگیرند و حكومت آنها بر ایشان سنگینی نكند و طولانی شدن مدت زمامداریشان برای اینان ناگوار نباشد پس آرزوهایشان را برآور و پی در پی آنها را به نیكوئی یاد كن و كارهای مهمّی كه انجام داده‏اند برشمار.
در خطبه‏ای كه در صفّین در مورد حقوق والی بر ملّت و حقوق ملت بر والی ایراد فرموده در باره بحساب آوردن مردم چنین می‏فرماید: آن گونه كه با زمامداران ستمگر سخن می‏گوئید با من سخن مگوئید، و آن چنانكه در پیشگاه حكّام خشمگین و جبّار خود را جمع و جور می‏كنید، در حضور من نباشید و بطور تصنّعی و منافقانه با من رفتار ننمائید و هرگز گمان مبرید در مورد حقّی كه به من پیشنهاد كرده‏اید كندی ورزم (یا ناراحت شوم) و نه این كه خیال كنید من در پی بزرگ ساختن خویشتنم، زیرا كسی كه شنیدن حق و یا عرضه داشتن عدالت به او برایش مشكل باشد عمل به آن برای وی مشكل‏تر است.
با توجّه به این، از گفتن حق و یا مشورت عدالت‏آمیز، خودداری مكنید، زیرا من شخصا بعنوان یك انسان خویشتن را ما فوق آنكه اشتباه كنم، نمی‏دانم و از آن در كارهایم ایمن نیستم ولی در عین حال خداوند مرا حفظ می‏كند و همه جا برای من كافی است.
● وظیفه مردم در برابر حكومت اسلامی
وقتی كه زمامدار حكومت اسلامی طبق بررسیهای گذشته همانند پدری مهربان بود، و تنها براساس تكلیف الهی و لیاقت پستها تقسیم و مسئولیت‏ها پذیرفته شد، و مسئولین صداقت در رفتار و پیشگامی در عمل داشتند، و رنج خود و راحت دیگران را طلبیدند، و در میان مردم عدالت و برابری را دور از هرگونه تبعیض اجراء نمودند، و مردم را بحساب آوردند و برای آنها شخصیّت قائل شدند، و دارای حسن تدبیر و شایستگی در اداره امور بودند و نسبت به مردم خیرخواه و در بالا بردن رشد فكری وفرهنگی و اقتصادی و غیره آنان كوشا بودند، در این صورت ملّت نیز طبعا خیرخواه و مطیع خواهد بود و نسبت به او اعتماد خواهد نمود و با او همكاری مخلصانه خواهد داشت و ما این همكاری و اعتماد متقابل را كه ناشی از حقوق و تكالیف متقابل است در نهج البلاغه و كتب حدیث می‏بینیم كه مورد تأكید زیاد قرار گرفته است.
علی علیه السّلام در نهج البلاغه در این باره می‏فرماید: ای مردم، من كه زمامدار شمایم به گردن شما حقّی دارم و شما نیز به گردن من حقّی، امّا حق شما بر من اینست كه خیرخواه شما باشم و با افزایش در آمد ملّی، مواجب و در آمد شما را زیادتر كنم و برای آنكه نادان و بی‏ادب نمانید، سطح آموزش و پرورشتان را بالا ببرم.
در مقابل، حقّی كه من بر شما دارم اینست: بیعتی كه با من كرده‏اید به آن وفادار باشید، در حضور و غیاب، خیرخواهم باشید، هرگاه كه شما را برای كاری دعوت می‏كنم پاسخ مثبت دهید و از فرمانم سرپیچی ننمائید. پیامبر اسلام فرمود: دین عبارت از خیرخواهی است.
عرض كردند: برای چه كسی یا رسول اللَّه فرمود: برای خدا و پیامبر و كتابش و برای رهبران جامعه و عموم مسلمین. ابو حمزه می‏گوید از امام باقر علیه السّلام پرسیدم: حق امام بر مردم چیست فرمود: حقش بر مردم اینست كه حرفش را بشنوند و از او اطاعت كنند.
عرض كردم: حق مردم بر امام چیست.
فرمود: هنگام تقسیم بیت المال و اجرای حكم الهی عدالت و برابری را رعایت نماید. علی علیه السلام فرمود:
نسبت به فرمانروایان و راهنمایانتان غش و خیانت نكنید و نسبت به رهبرانتان بی‏معرفت نباشید و ریسمان وحدتتان را پاره نكنید كه در آن صورت به نزاع می‏افتید و آسایشتان از بین می‏رود. و بر این اساس باید كارهایتان را استوار سازید و این راه را ادامه دهید. با توجّه به مطالب گذشته این حقیقت برای ما روشن گردید كه در صورتی كه حكومت اسلامی تكالیف الهی خود را انجام دهد و نسبت به مردم پدری مهربان باشد، شك نیست كه توده مردم نیز نسبت به او اعتماد خواهند كرد و با او همكاری لازم خواهند داشت و ما نمونه چنین حكومتی را در صدر اسلام دیدیم و اینك نمونه كامل و روشن آنرا در جمهوری اسلامی با رهبری امام خمینی (مدّ ظلّه) بخوبی می‏یابیم. خداوند این جمهوری را با رهبری امام و همكاری بیدریغ ملّت ایثارگر تا ظهور حضرت مهدی علیه السّلام برای ما نگه دارد.
با توجّه به مطالب گذشته این حقیقت برای ما روشن گردید كه در صورتی كه حكومت اسلامی تكالیف الهی خود را انجام دهد و نسبت به مردم پدری مهربان باشد، شك نیست كه توده مردم نیز نسبت به او اعتماد خواهند كرد و با او همكاری لازم خواهند داشت و ما نمونه چنین حكومتی را در صدر اسلام دیدیم و اینك نمونه كامل و روشن آنرا در جمهوری اسلامی با رهبری امام خمینی (مدّ ظلّه) بخوبی می‏یابیم. خداوند این جمهوری را با رهبری امام و همكاری بیدریغ ملّت ایثارگر تا ظهور حضرت مهدی علیه السّلام برای ما نگه دارد.
زین العابدین قربانی‏
منبع : بلاغ


همچنین مشاهده کنید