جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

انسان در وضع طبیعی


انسان در وضع طبیعی
هابز را می توان پایه گذار دولت مدرن دانست. وی تلاش كرد قواعد نظم سیاسی بی منازعه و عادلانه زندگی را ارائه كند. از نظر هابز غایت همه دولت ها چیزی جز برقراری صلح و عدالت نیست. وی در راستای تبیین مفهوم عدالت، نخست به حق طبیعی می پردازد و چنین حقی را با آزادی هر فرد در كاربرد قدرت خود مطابق اراده خویش و در جهت حفظ زندگی تعریف می كند. از نظر هابز قانون طبیعی دستور یا قاعده ای است كه از طرف خرد انسان تعیین شده و مطابق آن هیچ انسانی مجاز نیست كاری كند تا زندگی اش را نابود سازد. به طور خلاصه هابز خاستگاه و سرچشمه عدالت را در قانون طبیعی می داند ؛جایی كه قراردادی منعقد نمی شود، حقی هم واگذار نمی شود، پس هر كس نسبت به همه چیز حق دارد و رفتارش نمی تواند ناعادلانه باشد. اما اگر قراردادی منعقد شد، نقض آن ناعادلانه است. پس در تعریف بی عدالتی یا ظلم می توان گفت: چیزی نقض قرارداد است و هر چیز كه ناعادلانه نیست، عادلانه است. بنابراین پیش شرط امر عادلانه و رفتار مطابق عدالت، وجود دولت و قوانین است؛ موضوعی كه شرح و بسط آن را می توانید در مقاله زیر بخوانید.
در میان اندیشه های دانشمندان و فلاسفه، توماس هابز (۱۶۷۹ _ ۱۵۸۸) نخستین كسی بود كه نظریه های خود را در چارچوبی مدلل، منطقی، استوار و ژرف عرضه كرد. از همین روست كه بسیاری از پژوهشگران با خواندن معروفترین كتاب او «لویاتان» بر دیدگاه های هابز درباره اخلاق و موجودیت انسانی صحه گذاشتند. آنها می ترسیدند كه دیدگاه های هابز درباره بشر درست باشد. هابز از اصحاب تجربه بود و بیش از بیكن به ماده گرایی گرایش داشت. به نظر او معرفت صرفا مشتمل بر ادراك حسی است و ادراك وسیله ای است كه ما را نسبت به اجرام مادی و حركات آنها آگاه می كند. او معتقد بود هر جسمی ذاتاً به حفظ خود متوجه است از این رو همه اجسام چه جاندار و چه بی جان با یكدیگر تصادم و تعارض می یابند و به جنگ كشیده می شوند. هابز این اصل را به حوزه سیاست كشاند و بر اثر آن طرفدار سلطنت استبدادی شد.
نظریه اخلاقی هابز همچون تكانه ای بر پیكره جهان فكری در نیمه قرن هفدهم پدید آمد. تا پیش از ماكیاولی هیچ فیلسوف دیگری این چنین در بازسازی و اصلاح دیدگاه های كهن تر اسیماخوس درباره عدالت و اینكه عدالت بهره اقویاست، سخن نگفته بود.
هابز نظام عقلانی ای را پی ریخته است كه به طور كلی با بقای انسان سر و كار دارد. فلسفه سیاسی هابز برای پاسخگویی به مسئله ای واقعی طراحی شده و آن این است كه چگونه باید جلوی رشد بی نظمی را در جامعه بگیریم و چگونه بكوشیم تا جامعه ای به ثبات برسد. فلسفه هابز به رغم همه اشتباهاتش، بی تردید دارای امتیازهای فراوان است. این فلسفه نشانگر نخستین كوشش مهم در راه استوار ساختن اخلاق و علم قرارداد اجتماعی برپایه منطقی عقلانی است. به همین دلیل است كه هابز الهام بخش بسیاری از اندیشمندان سیاسی بعد از خود شد. به ویژه، دیدگاه های انسان شناختی اش ستایش بسیاری از جامعه شناسان مدرن از جمله اندیشمندان مكتب دوركیم را برانگیخت.حتی اگر قرار باشد بزرگی یك اندیشمند را با داشتن مخالفان بزرگ و انتقادهای شدید از او سنجید، هابز از جمله بزرگترین هاست. هیچ اندیشمندی به اندازه هابز مورد انتقاد شدید معاصران خود واقع نشده است.
اندیشه هابز سبب واكنش در دو جریان مختلف فكری شد كه یكی از سوی جریان موسوم به تجربه گرایان همچون دیوید هیوم و آدام اسمیت نمایندگی می شد و دیگری از سوی دیگر گرایش های روشنفكرانه به نمایندگی ساموئل كلارك و پرایس. از میان دانشمندانی كه از هابز الهام پذیرفته اند، می توان بزرگانی چون اسپینوزا، لایب نیتز، هلوسیوس، روسو، دیدرو، اگوست كنت و نیچه را برشمرد.
توماس هابز در لویاتان در مورد عدالت می نویسد: «از همان قانون طبیعی ای كه به موجب آن آدمیان باید حقوقی را كه حفظ شان مانع برقراری صلح در بین ایشان می گردد به دیگری واگذار كنند، قانون سومی استنتاج می شود كه این است؛ آدمیان باید به عهد و پیمان خود وفا كنند، بدون این قاعده پیمان ها باطل و تنها كلمات میان تهی خواهند بود و حق همه آدمیان نسبت به همه چیز همچنان برقرار خواهد ماند و در نتیجه آدمیان همچنان در وضع جنگی به سر خواهند برد.
سرچشمه و ریشه عدالت در همین قانون طبیعی نهفته است.
زیرا وقتی هیچ پیمانی پیش تر بسته نشده باشد، هیچ حقی هم واگذار نشده و هر كسی نسبت به هر چیزی حق دارد؛ و در نتیجه هیچ عملی نمی تواند غیرعادلانه باشد. اما وقتی پیمانی بسته شود، نقص آن ناعادلانه خواهد بود؛ و بی عدالتی در تعریف، همان عدم ایفای عهد و پیمان است و هر آنچه كه ناعادلانه نباشد، عادلانه است.اما چون پیمان های مبتنی بر اعتماد متقابل كه در آنها ترس از عدم ایفای عهد از جانب طرفین وجود دارد اعتبار ندارد؛ هر چند كه اصل و ریشه عدالت در همان عقد و پیمان ها نهفته باشد، با این حال تا وقتی كه چنان ترسی از میان نرفته باشد، بی عدالتی قابل تصور نخواهد بود؛ و این نیز تا هنگامی كه آدمیان در وضع طبیعی جنگ هستند، عملی نخواهد شد. بنابراین پیش از آنكه مفاهیم عدالت و بی عدالتی بتواند معنایی داشته باشد، می باید قدرت اجبارگری در كار باشد تا همه آدمیان را به یك میزان به واسطه ترس از كیفری كه عظیم تر از فایده مورد انتظار از نقص پیمان باشد، به ایفای پیمان های خود وادار سازد؛ و نیز ملك و مالی را كه آدمیان به موجب قراردادهای متقابل به جبران چشم پوشی از حق كلی خود به دست می آورند، استیفا كند و چنین قدرتی پیش از تاسیس دولت وجود ندارد و همین مطلب را می توان از تعریف رایج عدالت در نزد مدرسیون استنباط كرد، زیرا آنها می گویند كه عدالت عبارت است از اراده دائمی و پایدار مبنی بر اینكه هر كس به حق خود یعنی به آنچه از آن اوست برسد.
بنابراین وقتی مالكیتی موجود نباشد، بی عدالتی نیز در كار نیست؛ و وقتی دولتی موجود نباشد، مالكیتی در كار نخواهد بود و همه آدمیان نسبت به همه چیز حق خواهند داشت. بنابراین در جایی كه دولتی در كار نباشد، هیچ چیز در آنجا ناعادلانه نیست.»
پس معنای عدالت همان ایفای پیمان های معتبر است؛ اما اعتبار پیمان ها تنها با تاسیس قدرتی مدنی كه بتواند آدمیان را مجبور به رعایت آنها سازد، آغاز می شود؛ و بنابراین مالكیت نیز از همان زمان پدید می آید.
به طور خلاصه می توان گفت به نظر هابز، عدالت عبارت است از عمل به تعهداتی كه فرد از سر نفع طلبی به آنها رضایت داده است. پس اساس عدالت از دیدگاه هابز، قرارداد است. عدالت قابل دفاع ساختن روابط نابرابر در جامعه است. نابرابری در ثروت و قدرت و شأن اجتماعی، به رغم شباهت در استعدادهای افراد، واقعیت انكارناپذیر همه جوامع بوده است. وظیفه مهم فلسفی كسانی كه با دیدگاه های هابز برخورد می كردند این بود كه سه مورد را روشن كنند:
۱ _ انسان در وضع طبیعی، در شرایط جنگی نیست.
۲ _ نظریه هابز نظریه ای ناپایدار است.
۳ _ واژگانی چون سعادت، حق و عدالت بیانگر برخی ویژگیهای جاودانه و زنده از امور و چیزهاست.
در واقع نخستین كوشش جدی در برخورد با دیدگاه های هابز از سوی آلمانی ها صورت گرفت. آنها در سال های ۱۸۳۹ و ۱۸۴۵ آثار كامل هابز را به دو زبان انگلیسی و لاتین چاپ و منتشر كردند. اوج این توجه نهایتاً در آثار و نوشته های فردیناند تونیس _جامعه شناس آلمانی _ پدیدار گشت. پس از آن، توجه به آثار هابز با پیدایش اندیشه های سیاسی توتالیتر به عنوان راه حلی برای مشكلات ایجاد شده بر اثر رشد شتابان صنعت در روسیه، ایتالیا و آلمان بیشتر شد و در آغاز قرن بیستم موجی از مطالعات پیرامون اندیشه های هابز در این كشور ها بالا گرفت. نقطه عطف دیگر در این زمینه در سال های پایانی دهه ۳۰ یعنی زمانی بود كه لئو اشتراوس كتاب خود را درباره فلسفه سیاسی هابز به چاپ رساند و آ.ای. تیلور نیز كتاب آیین اخلاقی هابز را در سال ۱۹۸۳ منتشر ساخت.
رئوس اصلی مطالعه تیلور آن است كه تفسیر یكپارچه و متعادلی از شخص هابز به عنوان یك خود مدار و غایت گرا (یعنی كسی كه بر آن است تعهد به چیزی كند كه از نتایج و پیامدهای علمی در انجام آن امر ناشی می شود) در اخلاقیات نادرست است. از نظر تیلور، هابز غایت گرا نیست، بلكه دئونتولوژیست است (یعنی كسی كه معتقد است اعمالی وجود دارند كه انسان ها باید بدون توجه به نتایج و پیامدهای ناشی از آنها انجامشان دهند.)
هابز می گوید: در وضع طبیعی، چیزی چون درست و نادرست، حق و باطل و یا عدالت و بی عدالتی وجود ندارد. برای این منظور باید مفهوم وضع طبیعی در نزد هابز مورد توجه قرارگیرد. او وضع طبیعی را در دو معنای متفاوت به كار می برد: یكی در معنای عام، كه اشاره به نبود كلی هرگونه جامعه مستقر انسانی دارد و دوم در معنایی خاص تر كه به سادگی اشاره ای به نبود حاكمیت جامعه مدنی است.به نظر او، وضع طبیعی بیش از آن كه مفهومی تاریخی باشد، ابزاری تحلیلی است. او همانند دیگر نظریه پردازان سیاسی برآن است كه جایگاه انسان در وضع طبیعی، عملاً شرایطی را فراهم می كند كه او در پی تعیین فواید اقتدار سیاسی از طریق روشن كردن خطرات در نبود این اقتدار است. مفهوم وضع طبیعی هابز یك تحلیل منطقی است از این كه هر شخص عقلانی در شرایط نبود شناخت در باره زندگی پس از مرگ و در شرایط فقدان اقتدار سیاسی موجود كه قادر به ایجاد و نظم باشد، چگونه باید رفتار كند.
با توماس هابز و لویاتان «حاكمیت» پایه و اساس انسانی قانون می شود. هابز، برخلاف ماكیاولی كه شهریار را مركز حاكمیت قرار می دهد، به افراد به منزله اراده های ایجاد كننده قرارداد اجتماعی توجه می كند. از نظر حاكمیت اتحاد افراد اجتماع در كالبدی سیاسی و اطاعت آنها از هنجارها و ساختارهای این كالبد است. آنچه موجب ایجاد این اتحاد و پیمان می شود، مسأله امنیت و ترس از مرگ است. به همین دلیل، غایت قرارداد هابزی، صلح مداوم ،ساختار سیاسی و ایجاد عدالت از طریق قانون است. هدف هابز تاسیس فلسفه سیاسی نوینی است به همین دلیل، می توان گفت كه لویاتان هابز نخستین كوشش در جهت عملی كردن سیاست و انسان است. هرچند كه در لویاتان هابز منشا و مشروعیت تاسیس قرارداد اجتماعی را در مردم قرار می دهد ولی معتقد است كه مردم در ازای پیمانی كه با حاكمیت وضع می كنند از هیچ گونه آزادی سیاسی برخوردار نیستند.
هابز می گوید: سلطنت الهی به واسطه خشونت به دست می آید، اما در صورتی كه به واسطه خشونت ناعادلانه قابل حصول باشد آنگاه تكلیف چیست؟ آیا حصول آن بدین شیوه مخالف عقل است در حالی كه قاعدتاً نباید و نمی تواند آزاری از جانب آن متوجه كسی شود؟ و اگر برخلاف عقل نباشد برخلاف عدالت نیز نخواهد بود وگرنه عدالت را نباید به عنوان فضیلتی تایید كرد.
●عدالت اشخاص و عدالت اعمال
واژه های عادلانه و غیرعادلانه وقتی در مورد آدمیان به كار می روند یك معنا دارند و وقتی در مورد اعمال به كاربرده می شوند معنایی دیگر. وقتی بر آدمیان اطلاق شوند معنی آنها هماهنگی و انطباق و یا عدم انطباق شیوه عمل ایشان با عقل است. اما وقتی بر اعمال اطلاق شوند، معنی آنها انطباق یا عدم انطباق اعمالی خاص با عقل است نه شیوه عمل یا شیوه زندگی به طور كلی. بنابر این آدم عادل كسی است كه در حد توان خود مراقبت كامل نماید تا اعمالش همگی عادلانه باشند و آدم غیر عادل كسی است كه در این باره غفلت ورزد.آنچه به اعمال آدمیان چاشنی عدالت می بخشد بلند طبعی و بزرگ منشی و شجاعت است و به واسطه آن آدمی از این كه به خاطر شادی زندگی خودش به فریب و نقض عهد تن در دهد ننگ دارد. عدالت در شیوه رفتار بدین معنا همان مفهومی از عدالت است كه فضیلت خوانده می شود و بی عدالتی در شیوه عمل نیز به همان مفهوم بی عدالتی به معنای رذیلت است. اما به آدمیانی كه در اعمال خود عدالت به خرج می دهند، معصوم و بی گناه گفته می شود نه عادل و آنان كه در اعمال خود مرتكب بی عدالتی می شوند كه ظلم نیز خوانده می شود، گناهكار به شمار می روند.
عدالت در شیوه رفتار و در اعمال
همچنین، بی عدالتی در شیوه رفتار، همان تمایل به ظلم و آسیب رساندن است و خود پیش از آن كه به نتیجه بینجامد، بی عدالتی است، یعنی لزوماً نباید كسی از آن عمل آسیب دیده باشد. اما بی عدالتی در انجام عملی خاص یعنی ظلم، مستلزم آن است كه آن كس كه با وی عهد و پیمان بسته شده است آسیب ببیند.
سیدحسین امامی
منابع در دفتر روزنامه موجود است.
منبع : روزنامه همشهری