دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

تأسف ، حیرت و شرم


تأسف ، حیرت و شرم
با نگاه و تأمل در آنچه نامزدهای اصلاح طلب انتخابات ریاست جمهوری تاکنون در برنامه های انتخاباتی خود در صدا و سیما گفته اند یا پروژه های تبلیغاتی که در چند هفته اخیر اجرا کرده اند، انواعی از حالت های ذهنی ممکن است به آدمی دست بدهد. می توان «متاسف» شد از اینکه چگونه کسانی یک شبه به خرمن زهد و آبروی ۲۰ ساله آتش می زنند به طمع رایی که معلوم نیست اساسا جمع شدنی هست یا نه و دروغ، ظاهرا فروزان ترین مشعلی است که قرار است آن خرمن را بسوزاند.
دروغ رای جمع نمی کند چون نمی توان بیش از چند روز بر آن استوار ماند و بالاخره مردم می فهمند که آن عدد کذایی تا دیروز ۲۰۰ میلیارد دلار بوده و حالا ظرف چند روز شده ۳۰۰ میلیارد و اخیرا ۴۰۰ میلیارد دلار، و از خود می پرسند آیا گوینده این سخنان «عدد» نمی داند؟! «تهمت» کبریت دوم است که آن هم جز اینکه برکت امور را بستاند فایده ای نخواهد کرد. اگر این مرد آن مقدار پول را حیف و میل کرده، پس این همه پروژه استانی در شهر به شهر و روستا به روستای این ملک چگونه تأمین مالی می شود؟ یا افزایش چشمگیر حقوق بازنشستگان و کارمندان دولت که تا امروز با سیلی صورت خود را در مقابل اهل و عیال سرخ نگه می داشتند و حالا کمی رنگ به رخسارشان آمده، چگونه ممکن شده است؟ سهام عدالت و اعتبارات وسیع بانکی چگونه به مردم داده شده است؟ می توان به مردم گفت این آقا به شما «هدیه» بی موقع داده و نیتش مشکوک است- چنانکه گفته اند- اما نمی توان او را به گم و گور کردن پولی متهم کرد که بعضی مدعیان از شمارش تعداد صفرهایش هم عاجزند. تازه اگر این را هم بگویی ممکن است رندی پیدا شود و بگوید جسارتا، این مملکت که تازه پول دار نشده. پیش از این هم انبان دولتیان خالی نبود. سؤال این نیست که این دولت پول هایش را کجا خرج کرده، هر که نداند مردم می دانند پول ها کجاست، بلکه سؤال این است که تا پیش از این پول مملکت کجا می رفت که چیزی از آن به فقرا و تنگدستان نمی رسید؟! شما با پول های این مردم چه کرده اید؟
می توان «حیرت» کرد از اینکه چگونه کسی که مدعی است جمیع مطالبات حال و آینده خلایق را نمایندگی می کند هنوز نمی داند که نمی توان از مردم خواست آنچه را که می دانند ندانند- به تعبیر فیلسوفان «دانستن ارادی نیست»- و درباره آنچه که به خود آنها مربوط می شود، به آنها دروغ گفت. مثلا مردم خود می دانند که وقتی در سفر استانی به استقبال رئیس جمهور رفتند و ساعت ها در آفتاب و باران ایستادند تا شاید مجالی بیابند و از دور به او ابراز ارادتی بکنند، کسی اتوبوس دنبال آنها نفرستاده بود. حالا اگر مجسمه های مردم داری بگویند که «ماشین دنبال مردم فرستاده شده بود» با شنیدن این جمله، چه احساسی به مردم دست خواهد داد؟ و بدتر از آن، اگر مردم ببینند که همان مجسمه های محترم خود با اتوبوس و تاکسی از خیابان های تهران آدم جمع می کنند که جلسه کذایی شان خالی نماند، آن وقت چه خواهند گفت؟ چرا برخی تصور می کنند مردم فقط آن چیزهایی را می بینند که آنها دوست دارند دیده شود؟
«شرم» هم البته می توان کرد. چند ماه است حامیان یک کاندیدا ادعا می کنند در تبلیغات خود با مردم صادقند. خود او جایی گفت جامعه را مدافع ارزش ها می داند. چندی نگذشته بود که اولین علائم صداقت هویدا شد؛ از مردم خواستند همه سبز بپوشند و وقتی دیدند آنها برای انتخاب رنگ لباس خود منتظر تعیین تکلیف از جانب کسی نبوده اند، خود دست به کار شدند و با صرف مبالغی که می گویند همه ناچیز و از محل کمک های مردمی بوده، هزاران شال، دستبند، روسری و تی شرت سبز دوختند و میان مردم توزیع کردند. هدف چه بود؟ تا امروز هیچ کس در این باره توضیح دقیقی نداده است. آیا هدف این بود که گفته شود رای دادن به موسوی رای به پسر پیغمبر است؟! ظاهرا دوستان آب اگر باشد شناگران بدی نیستند و آن حرف ها که «نباید از نمادهای مذهبی و احساسات دینی مردم استفاده ابزاری کرد» مربوط به همسایه ها بوده است (قابل توجه جناب آقای تاج زاده که اخیرا سخت به شغل شریف دفاع از قاعده طلایی اخلاق مشغولند!) چند روز پیش، اما، سبز جامگان آب پاکی را روی دست همه ریختند و معلوم شد قصه اساسا چیز دیگری است.
جمعی که هفته پیش در ورزشگاه آزادی گرد آمدند تازه به ما فهماندند غرض آقایان استفاده یا سوءاستفاده از نمادهای دینی نیست چون هواداران آنها- لااقل بخشی از آنها که آن روز در آن مکان اجتماع کردند- اساسا نمی دانند و برایشان مهم هم نیست که با چه چیزی سر و کار دارند. به همین دلیل بود که جامه سبز بر تن، در شب شهادت فاطمه زهرا(س) همراه با ترنم نماهنگ های ریتمیک، دست افشاندند و پای کوبیدند و چون خستگی بر آنان مستولی شد پرچم های مزین به نام مبارک عباس بن علی(ع) را بر زمین پهن کرده و روی آن نشستند تا خستگی تحرکات آنچنانی را از تن به در کنند. به این ترتیب بود که معلوم شد آدمی ابتدا باید معنا و کارکرد یک نماد را بداند تا بتواند از آن سوءاستفاده کند و این قصه تا آنجا که به سبزپوشان اصلاح طلب مربوط می شود اساسا منتفی است.
تا شب انتخابات زمانی نمانده است. اما در پیمودن همین راه کوتاه هم دعا برای عاقبت به خیری را نباید فراموش کرد.
مهدی محمدی
منبع : روزنامه کیهان