پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

طلیعه عصر وحشت


طلیعه عصر وحشت
در این منطقه ترورهای سیاسی متعددی رخ نموده است. اما ترور بی نظیر بوتو، نشانه ورود به عصر جدیدی است. ترورهای پیشین ترور ایده ها نبود، بلکه ترور افراد بود. ترور افراد نه تنها ایده ها را از میان نمی برد بلکه زمینه ساز ترویج و گسترش ایده ها بود. اما ترور بوتو، از حد ترور یک فرد فراتر بود. اینک حیات انسانی است که به اردوگاه مرگ راه می سپرد.
طلیعه هزاره جدید را باید به عنوان وحشت نامگذاری و ارزیابی کرد. وحشت جهانی از حمله انتحاری به برج های تجارت جهانی، وحشت منطقه ای از قتل عام بی گناهان در عراق، وحشت ملی از ناامنی خطوط مترو در انگلستان و اسپانیا، و آخرین آنها ترور بی نظیر بوتو.
قدرت مهار نشدنی وحشت در شکلی نو و ابعادی حیرت انگیز رخ نموده است. شاکله این الگوی وحشت، قدرت یابی فرد است در سرکوب جمع.
در مقابل رسانه ها فردی گلوله های خود را به سوی فردی در میان هوادارانش شلیک می کند و سپس خود را منفجر می کند. او نماینده هر که یا هر چه باشد صدای مهیب وحشت را در جهان طنین انداز کرده است. یا باید از او تبعیت کرد یا مرد. کسانی با حداقل امکانات، می توانند به نحوی گسترده دیده و شنیده شوند، و افق ها و چشم اندازهای آینده را تحت تاثیر قرار دهند.
در این الگو هیچ هدف روشنی وجود ندارد. زن ومرد، پیر و جوان، اندیشمند و عامی، خودی و غیر خودی وجود ندارد. همه در ناامنی کامل به سر می برند در حقیقت همواره در ناامنی دائمی هستی مگر آنکه به نحو مطلق به اندیشه و عمل فرد ترور کننده تمکین کنی. تنها در صورت مصلوب الاراده بودن در امنیت نسبی قرار می گیری. نسبی، زیرا اراده فرد نه قابل پرسش است و نه در صورت پرسش قابل تعیین و قاعده مند. بازگشت به عصر توحش است. ترس دائمی از گسیختن از حاکمیت افرادی که دیده نمی شوند بلکه تنها تبعیت می شوند.
شاکله این فرایند در دوره بدویت انسانی ریشه دارد. دوره حق داشتن کسی که زور دارد. دوره ای که قدرت حس حقیقت ایجاد می کند. اما این بار با آثاری به مراتب گسترده تر و ابعادی بسیار متفاوت. فردی که خود و دیگری را می کشد، با به رخ کشیدن عدم وحشت خود از مرگ، وحشت دیگران را تشدید می کند. او و گروه کوچکش به این طریق به قدرت مهیبی دست یافته اند که از بمب هسته ای ترسناک تر است، زیرا در الگوهای تروریستی پیشین، کشتن دیگری، با بقای خود همراه بود. به دیگر سخن می کشتی تا کشته نشوی. از این زاویه به دلیل بهره مندی از خصلت های مشترک انسانی، یعنی حفظ جان، امید کنترل وجود داشت. کنترلی درونی و بیرونی. اما نمایش عمومیاین بی پروایی از مرگ، کشتن برای کشتن است، زیرا در چنین قتلی انگیزه هایی موهوم و فراتر از غریزه انسانی حکومت می کند.
و این یعنی بازگشت به دورانی که تنها یک نام بر آن می توان نهاد: عصر وحشت.
فرد یا افرادی معدود با ترور بی نظیر بوتو، در نگاه اول، سرنوشت قدیمی ترین دموکراسی منطقه را با ابهام روبرو ساخته اند اما در یک نگاه عمیق تر، چشم اندازهای آینده را تیره و تار نموده اند.
نویسنده : حسن ریاضی
منبع : وبلاگ دکتر کاشی ( زاویه دید)
منبع : روزنامه مردم سالاری