پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

گستاخی دولت‌های عربی، سوءاستفاده از نجابت ایران


گستاخی دولت‌های عربی، سوءاستفاده از نجابت ایران
وقایع سرنوشت‌ساز اخیر عراق، به ویژه تدوین قانون اساسی این كشور كه بی‌تردید بر روی تمام كشورهای منطقه تأثیر‌گذار خواهد بود و نیز تحركات چند ماه اخیر دشمنان ایران علیه تمامیت ارضی ایران، به ویژه در خلیج همیشه فارس، فرصت‌هایی است كه لزوم توجه بیش از پیش سیاستگذاران، رسانه‌های گروهی و مردم ایران را نسبت به پیشینه روابط ایران و دولت‌های عربی نمایان می‌سازد.
۲۳ مرداد ماه، سالگرد دو رویداد مهم در تاریخ روابط ایران و دولت‌های عربی بوده است. ۲۳ مرداد ۱۳۵۰، جدایی نافرجام بحرین از ایران و ۲۳ مرداد ۱۳۶۹، اعلام مجدد پایبندی عراق به قرارداد مرزی ۱۹۷۵ الجزایر توسط صدام حسین، رئیس‌جمهور وقت عراق.
در سالی كه به نام سال همبستگی ملی ایرانیان نامیده شده است، كشورهای عربی حملات خود را علیه منافع ملی و تمامیت ارضی ایرانیان، شدت بخشیده‌اند؛ مسئله‌ای كه متأسفانه حساسیت لازم رسانه‌های گروهی و وسایل ارتباط جمعی ایران را برنیانگیخته است.
نقش عملكرد شبكه «الجزیره» ـ كه تحت حمایت دولت قطر است ـ در واقعه خوزستان آنچنان واضح بود كه به واكنش مقامات ایرانی انجامید. هم زمان با این فتنه‌انگیزی، دولت امارات نیز با راه‌اندازی سایتی با عنوان تجاوزگرایانه (۳emirates-islands.org.ae/maps.htm) با نمایش چند عكس به زعم خود از آنها با عنوان اسناد تاریخی تعلق جزیره سه‌گانه به امارات می‌كند. علاوه بر این نكته بسیار مهمی كه در آن به چشم می‌خورد، ادعای جدید امارات مبنی بر اشغالی بودن جزیره «سیری» در خلیج فارس است!
بررسی عملكرد كشورهای عربی در دهه‌های گذشته و حتی پس از پیروزی انقلاب در ایران ثابت كرده است كه روحیه نژادگرای كشورهای عرابی به مراتب از علاقه اسلامی این دولت‌ها در ارتباطشان با ایران تأثیر‌گزارتر بوده است.
جمهوری اسلامی، از آغاز تشكیل خود بزرگ‌ترین مسئله عرب یعنی فلسطین را به عنوان اصلی‌ترین دغدغه‌های ملت ایران مطرح كرد و این حسن نیت را تا بدانجا پیش برد كه حمایت از فلسطین و قیام مبارزان آن را به عنوان یكی از اصول سیاست خارجه خود منظور نمود. در طول سال‌های پس از پیروزی انقلاب، این حمایت‌ها همواره به صورت‌های بودجه سالیانه ملی ایرانیان برای فلسطین نشان‌دهنده اوج انسان‌دوستی دولتمردان ایران بوده است، ولی آنچه تاكنون كمتر بدان توجه شده، واكنش‌های دولت‌های عربی و به ویژه دولت‌های به ظاهر دوست ایران بوده است كه نسبت به منافع ملی و تمامیت ارضی ایران اسلامی، می‌نماید.
برخلاف انتظار و با تأسف، مشاهده می‌شود كه تمامی بیانیه‌ها و اعلامیه‌هایی كه توسط اعراب علیه تمامیت ارضی ایران در خلیج فارس، از جمله جزایر سه‌گانه و تغییر نام خلیج فارس و به عنوان جزایر سه‌گانه اشغالی در خلیج به اصطلاح عربی به امضا می‌رسد، نام كشورهای سوریه، لبنان و فلسطین هم مشاهده می‌شود، عملی نادرست كه هیچ‌گاه از سوی ایرانیان مورد بازخواست قرار نگرفته است. با توجه به كم‌كاری رسانه‌های دولتی و خصوصی ایران نسبت به دغدغه‌های ملی ایرانیان و با توجه به نیاز نسل جوان، نگاهی اجمالی به ادعاهای عربی نسبت به تمامیت ارضی ایران بسیار به جا خواهد بود.
▪ادعاهای عربی به طور كلی شامل ۵ بخش می‌باشد كه عبارتند از:
۱ـ ادعا بر عربی بودن و تغییر نام خلیج فارس،
۲ـ ادعا نسبت به بحرین (كه متأسفانه به انجام رسید)،
۳ـ ادعا نسبت به جزایر ابوموسی، تنب بزرگ و تنب كوچك،
۴ـ ادعا نسبت به حاكمیت كامل عراق بر اروندرود،
۵ـ ادعا نسبت به تجزیه خوزستان به دلیل عرب بودن بخشی از ساكنانش. در زیر ریشه‌های تاریخی هر یك از این ادعا را به اجمال بیان می‌كنیم، باشد كه هر یك به تفصیل مورد پرداخت میهن دوستانه ایرانی قرار گیرد.
●ادعا نسبت به خلیج فارس
خلیج فارس به عنوان یكی از قدیمی‌ترین و شناخته‌شده‌ترین مناطق جغرافیایی جهان، از هزاران سال پیش، نه به وسیله ایرانیان بلكه توسط تمدن‌های بزرگ قدیم از جمله یونان و رم باستان به این نام شناخته شده است. پس از اسلام هم در تمام متون، اسناد و كتاب‌های تاریخی عربی از عبارت‌های «الخلیج فارسی» یا «بحر فارس» برای دریای جنوب ایران نام برده شده است. دولت‌های عربی تا دهه ۱۹۵۰ میلادی از این نام استفاده می‌كردند، از جمله در بخشی از سرود ملی مصر عبارتی با عنوان « حدودنا منال خلیج فارسی حتی البهارال بیاض» (به معنی: مرزهای ما از خلیج فارس تا در دریای مدیترانه گسترش یافته است) به كار رفته است.
برای شكست‌های عرب از اسرائیل در جنگ ۶ روزه و هم‌زمان گسترش ادعاهای ناسیونالیستی افراطی عربی توسط عبدالناصر و نیز حزب بعث عراق زمینه‌ای بود تا ناصر برای نخستین بار نام مجهول خلیج عربی را برای خلیج فارس به كار برد. البته پیش از او سر چارلز بلگریو، نماینده استعمار ضد ایرانی انگلیس برای نخستین بار در كتابی این جعل را به كار برد عملی كه بسیاری آن را نشان از كینه عمیق انگلیس و نوعی انتقام‌گیری از ملت ایران می‌دانند كه پیشتر با رهبری مصدق دست انگلیس را برای مدتی از ایران كوتاه كرده بود.
این عمل غیرمرسوم بین‌المللی، با اعتراض شدید دولت ایران روبه‌رو شد، به شكلی كه در سال ۱۹۷۱ سازمان ملل با صدور بخشنامه‌ای برای همه كشورهای عضو بر لزوم به‌كارگیری نام كامل خلیج فارس (نه خلیج، یا خلیج عربی) در تمامی اسناد مكاتبات، رسانه‌ها و... تأكید كرد. همین امر و تهدید ایران سبب شد، دولت‌های عربی از تأسیس خبرگزاری «خلیج العربی» باز بمانند.
صدام حسین در دهه ۸۰ میلادی، عمل ناصواب عبدالناصر را ادامه و رهبری نمود كه زمینه آن هم جنگی بود كه به قول خود سردار جبهه شرقی سرزمین‌ها عربی آن را هدایت می‌كرد. تاكید كشورهای عربی بر این جعل بزرگ تا بدان حد بود كه در سال ۱۹۸۴ سازمان ملل برای دومین بار عمل جعل این نام را تقبیح كرد و بر لزوم كاربرد نام كامل خلیج پارس (Persian Gulf) در تمامی اسناد و مكاتبات تاكید كرد.
تمامی این مواضع دولت‌های عربی در حالی صورت گرفته است كه آنان با توجیه تاریخی بودن نام خلیج عقبه در دریای سرخ، اجازه تغییر نام آن را به خلیج ایلات (كه بندری در اسرائیل است) ندادند.
هم‌اكنون با افزایش جسارت‌های عربی نسبت به منافع ملی ایران، حتی كار بدانجا رسید كه نشریه معتبر «جغرافیای ملی» تحت القائات دولت‌های عربی در نقشه خود نام جعلی را در كنار نام خلیج فارس قرار دهد، عملی كه با واكنش شدید ایرانیان داخل و خارج از كشور و تمامی احزاب و گروه‌ها، فارغ از گرایش‌های مختلف به یك عقب‌نشینی تاریخی توسط آن نشریه انجامید و با پوزش رسمی مسئولان «نشنال جئوگرافیك» از ملت ایران، نشان داد حساسیت به ارزش‌های ملی برای ایرانیان می‌تواند بسیار كارساز باشد.
عملكرد دولت‌های عربی و البته حمایت‌های پشت پرده سبب شده برخی خبرگزاری‌ها نظیر «بی.بی.سی»، «ای.بی.سی» و «رویترز» تاكنون از استناد به اسناد، نقشه‌ها و ... تمامی سایت‌ها و خبرگزاری‌ها و ... را كه عمداًُ یا سهواً بر این جعل دامن می‌زند را به بكارگیری صحیح این نام فرا می‌خواند.●جداسازی بحرین
بحرین به عنوان یكی از جزایر خلیج فارس، از دیرباز تاریخ بخشی از سرزمین ایران را تشكیل می‌داده است. این جزیره از هزاره دوم پیش از میلاد، توسط دولت ایران اداره می‌شد و بسیاری نام آن را برگرفته از نام ایرانی «بهرام» می‌دانند.
بحرین در دوران پس از اسلام نیز همواره در قلمرو ایران قرار داشته و مركز تجمع شیعیان آل علی در خلیج فارس قلمداد می‌شد. پس از روی كار آمدن صفویه و پس از حضور هم‌زمان پرتغال در خلیج فارس، «امامقلی‌خان» سردار صفوی و پسر «الله‌وردیخان» توانست با جانفشانی ایرانیان، بحرین، قشم، كیش، بندر گمبرون (كه به بندر عباس تغییر نام داد) و سایر جزایر و بنادر خلیج فارس را از لوث اشغالگران پرتغالی پاك كند.
بعدها در دوران افشاریه، نادرشاه افشار، «لطیفخان دشتستانی» را به سمت حاكم كلی ایالت‌های جنوبی ایران و كاپیتانی سواحل و بنادر خلیج فارس منسوب كرد كه همین فرد در سال ۱۷۳۶ كلید دژ بحرین را به نادر شاه هدیه داد.
كریم‌خان زند نیز در سال ۱۷۶۵ بر سراسر جزایر و بنادر خلیج فارس حكمروایی كرد و گفته می‌شود كه حتی سواحل امارات كنونی (دوبی) به عنوان تبعیدگاه جنایتكاران مورد استفاده قرار می‌گرفت. پس از ضعف حكومت قاجاریه، استعمار انگلیس به بهانه حفظ امنیت منطقه خلیج فارس، به تدریج جا پای خود را محكم كرد و به دادن باج به شیخ‌نشین‌های جنوب خلیج فارس، آنها را تحریك به نافرمانی از ایران كرد. امری كه در سال ۱۸۵۳ به امضای انگلیس و مزدوران عرب در شیخ‌نشین‌ها انجامید. از این سال بود كه انگلیس به تدریج حضور خود را در بحرین و سایر جزایر گسترش دادند؛ امری كه در طول سال‌ها به اعتراضات مختلف شفاهی و عملی دولت ایران انجامید. دامنه این اعتراضات تا بدانجا پیش رفت كه مجلس ملی ایران در پایان دهه ۱۹۵۰ میلادی بحرین را استان ۱۴ ایران اعلام كرد.
نفوذ استعمار در حكومت پیشین سبب شد، پیشنهادی به مجلس ایران فرستاده شود، بابت تعیین تكلیف نهایی بحرین كه متاسفانه با رأی‌گیری جعلی كه از مردم بلكه از تعدادی شیخ عربی بحرین انجام شد این جزیره در سال ۱۹۷۰ از ایران جدا شد. با توجه به تحركات شدید دولت‌های عربی علیه ایران لازم به ذكر است كه با توجه به این‌كه برای جدایی بحرین هیچ طرح و لایحه‌ای از سوی دولت و مجلس ایران صادر نشده از نظر حقوقی این جدایی باطل است و هرگاه ایرانیان اراده كنند، می‌توانند برای بازپس‌گیری این جزیره اقدامات لازم را به انجام برسانند.
●ادعا نسبت به جزایر سه‌گانه
این جزایر از آغاز تاریخ و در تمامی دوران حكومت‌های ایرانی از دوره مادها هخامنشیان، اشكانیان، ساسانیان و پس از اسلام، آل بویه، صفویه، افشاریان، زندیه و قاجار جزو سرزمین ایران بوده‌اند. در بند ۶ ستون اول كتیبه بیستون آمده است كه این جزایر به همراه سایر جزایر خلیج فارس، جزو استان پارس بوده است و در ضمن اشكانیان و بعد ساسانیان جزو پادكیسان (منطقه) نیمروز بوده است. بعدها در دوران آل‌بویه این جزایر توسط ایرانیان اداره می‌شد و پس از روی كار آمدن سلجوقیان، اتابكان فارس بر آنها حكومت می‌كردند. تیموریان نیز خراج جزایر خلیج فارس را جزو ارباب جمعی استان فارس محسوب می‌كردند. تا این‌كه بعدها این جزایر به اشغال پرتغالی‌ها درآمد و شرح چگونگی بازپس‌گیری آنها عنوان شد.
در كتاب‌ها و متون قدیمی، صدها سند به چشم می‌خورد كه از مالكیت ایران خبر می‌دهد؛ از جمله كتاب «مقاس الیالی و منارال میالی»، نوشته محمدعلی كبابی بندرعباسی كه در آن متن، سندی به چشم می‌خورد كه اجداد چوپان حاكمان كنونی شارجه و رأس‌الخیمه بر مالكیت ایران بر این جزایر تاكید و اعلام كرده‌اند كه بعضی سال‌ها برای چرای احشامشان، جزایر را از حاكم ایرانی اجاره می‌كرده‌اند. علاوه بر این، وجود اسكله‌های نادر شاهی و بازار كریمخانی، دیگر اسناد ایرانی تعلق جزایر به ایران است.
پس از حضور استعمار انگلیس در دوران حكومت بی‌كفایت قاجار، این جزایر نیز همانند بحرین به اشغال انگلیسی‌ها درآمد. اشغالی كه تا زمان بازپس‌گیری با اعتراضات متعدد همه دولت‌های ایران همراه بود. این اعتراضات هم به صورت نامه‌نگاری‌های رسمی و هم به صورت حضور هر چند گاه ایرانیان در سه جزیره همراه بود. آن اشغالگری در سال ۱۸۹۱ آغاز شد و تا زمان بازگشت جزایر به ایران در تاریخ ۹ آذر ۱۳۵۰ (۳۰ نوامبر ۱۹۷۱)، به طول انجامید.
در طول این سال‌ها، استعمار بابت خوش‌خدمتی نوكران عرب خود، این جزایر را به آنها هدیه داد؛ «ابوموسی» را به شیخ شارجه و «تنب‌بزرگ» و «تنب‌كوچك» را به شیخ رسول خیمه. نتیجه این‌كه تمامی ادعاهای دولت‌های عربی تنها كمتر از ۸۰ سال اشغال این جزایر توسط انگلیس بوده است وگرنه هیچ مدرك و سندی قابل قبول بابت تعلق این جزایر به دولت‌های عربی و امارات وجود ندارد، جالب‌تر این‌كه حیات امارات حتی پس از تاریخ بازپس‌گیری این جزایر توسط ایران شروع شده است.
●ادعا نسبت به اروندرود
این آبراهه مرزی بین ایران و عراق با توجه به بیش از ۱۵۰۰ متر عرض از بزرگ‌ترین آبراهه جهان محسوب می‌شود كه از اتصال سه رود دجله، فرات و كارون تشكیل می‌شود. نكته جالب این‌كه بیش از چهارپنجم آب آن را كارون تأمین می‌سازد چرا كه دجله و فرات با توجه به استفاده سه كشور تركیه، سوریه و عراق در انتهای مسیر بسیار كم آب هستند.
از قرن‌ها پیش بر سر مالكیت كامل بر این رود بین ایران و عثمانی كشمش بود تا این‌كه بعد‌ها عراق، همسایه مرزهای غربی ما شد و با توجه به ادامه كشمكش‌ها بین ایران و عراق سرانجام این رود مرزی بر اساس قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر از خط الغرار یا تالوگ بین دو كشور ایران و عراق تقسیم شد. امری كه دولت‌های عربی بعد‌ها آن را به ضرر خود تلقی كردند و همین نكته، بهانه‌ای شد برای آغاز جنگ هشت ساله علیه ایران. جالب این‌كه هنوز حتی دو سال پس از سقوط صدام، دولت جایگزین عراق، از اجرای قرارداد مرزی معتبر ۱۹۷۵ شانه خالی می‌كند تا شاید بتواند از راه‌های دیگر، به حاكمیت كامل بر اروندرود دست یابد.
●خوزستان
این استان ایرانی در طول تاریخ، همواره بخشی از سرزمین ایران محسوب می‌شده است. از خوزستان با نام «سوزیانا» در كتیبه داریوش كبیر یاد شده است. این استان، مسكن عیلامیان باستان بوده كه بخشی از امپراطوری هخامنشی را تشكیل می‌داده است. پس از اسلام با حضور قوم عرب، این استان به مركز تشیع ایران تبدیل شد. در طول ۱۴۰۰ سال پس از اسلام تمامی اقوام ساكن در این استان از جمله دولت‌های عربی، لرها، بختیاری‌ها، دزفولی‌ها و ... با آرامش و همبستگی مرزهای ایران را پاسداری كرده‌اند.
صدام حسین و دولت عراق هم با بهره‌گیری از احساسات نژادپرستانه خود با ادعای ارضی نسبت به جزایر سه‌گانه، اروندرود و خوزستان با حمایت عظیم عربی و قدرت‌های جهانی جنگ هشت‌ساله را به ایرانیان تحمیل كرد. جنگی كه در آن اتحاد عملی اقوام ایرانی با خون صدها هزار ایرانی و به ویژه چهل هزار شهید خوزستان در دفاع مقدس به اثبات رسانده‌اند.
سخن آخر آن‌كه غفلت دولتمردان و رسانه‌های گروهی ایران نسبت به تبیین مسئله ملی، ارزش‌ها و افتخارات تاریخی ایرانیان سبب شده است كه هر از چند گاهی ادعاهای تازه از سوی دولت‌های عربی علیه تمامیت ارضی ایران عنوان شود. پس از تحریف نام خلیج فارس، جداسازی بحرین از ایران و ادعاهای واهی امارات نسبت به جزایر سه‌گانه همیشه ایرانی، در جدیدترین ادعا دروغ‌پردازی‌های شبكه نژادپرست «الجزیره» درباره غیرایرانی بودن خوزستان و ادعای اشغال آن توسط ایرانیان!! و ادعای جدید امارات نسبت به جزیره سیری را مشاهده می‌نماییم كه همگی زنگ خطری بزرگ است نسبت به منافع ملی نسل‌های ایرانی، هر چند كه سكوت دولتمردان ایرانی می‌تواند ادعاهای جدید دولت‌های عربی را حتی نسبت به كیش، قشم، لاوان و بندر لنگه نیز در پی داشته باشد (فراموش نمی‌كنیم تغییر نام‌های این منطقه را كه همراه با تغییر نام خلیج فارس در «نشنال جئوگرافیك» و با تأكید دولت‌های عربی صورت گرفته بود). از این روی جا دارد در كتاب‌های درسی، صدا و سیما، مطبوعات، شبكه‌های اینترنتی و راه‌های دیگر اسناد غیر قابل انكار تمامیت ارضی ایران توسط دولت ایران و ایرانیان میهن‌دوست برای تمامی ایرانیان به ویژه نسل جوان و تمام انسان‌های حق‌بین دنیا آشكار شود. زیرا سستی ما ایرانیان دشمنانمان را برای عملی كردن طرح خاورمیانه بزرگ با ایران كوچك، جسورتر خواهد ساخت.
میرمهرداد میرسنجری
منبع : سایت خبری ‌زوم