یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


برای راه رفتن هم پول بدهید!


برای راه رفتن هم پول بدهید!
مشکلی را که در این یادداشت طرح می‌کنم، ارتباطی به دولت نهم ندارد و هرگونه انتقادی را باید نثار کسانی کرد که تفکر خودکفایی شرکتها و سازمانهای دولتی و نیمه دولتی را با مجوز و بی‌مجوز برای سودجویی و لفت و لیس‌های چربتر در سالیان گذشته و در دولت‌های مختلف تاکنون آغاز کرده و ادامه می‌دهند.
اما بدون شک حل این مشکل را باید در دولت نهم دنبال کرد و رسانه ملی و مطبوعات هم باید جایگاه خدمات عمومی از جیب دولت به نفع مردم و در جهت رفاه آنان را تعریف کنند تا مردم بیشتر به حقوق شهروندی خود طبق قانون اساسی آشنا شوند.
مجلس شورای اسلامی هم باید با وضع قوانین مناسب، برای همیشه تفکر خودکفایی دستگاههای خدماتی از جیب مردم را پاک کند.
بگذارید قصه‌ای را در همین رابطه برایتان نقل کنم. در شمال تهران، کوههایی واقع شده‌ است که مردم خسته از شهر، به عنوان ارزانترین وسیله تفریحی، ورزشی می‌توانند انتخاب نمایند و با راه رفتن در آن، انرژی‌های پنهان خود را فروکش کنند.
همه بزرگان این سرزمین و خصوصا مقام معظم رهبری نیز بارها با حضور خود در میان مردم در همین کوهها، همگان را به پیاده‌روی، ورزش کردن و تفریح دعوت کرده‌اند. در انتهای خیابان ولنجک، معروفترین جاده پیاده‌روی با عنوان توچال یا بام تهران قرار دارد. مسیری که می‌تواند یکی از زیباترین و پرجاذبه‌ترین محل‌های توریستی و گردشگری تهران باشد. متاسفانه عملکرد مدیریت ضعیف بر این مجموعه در سالهای گذشته تاکنون نه تنها کوچکترین فضای جدید و یا جاذبه و نوآوری را در این مسیر راه پیمایی فراهم نکرده است بلکه در سالهایی که گذشت، مسیر کوهستانی هر روز زشت‌تر و شرایط آن نامساعدتر گردید.
جاده‌ای که آغاز آن یک پارکینگ است تا ایستگاه اول به طول دو، سه کیلومتر با آسفالتی که کمتر از جگر زلیخا نیست، شما را در مسیری قرار می‌دهند که قلوه‌سنگ‌های آسفالت را زیر پا احساس می‌کنید. در این مسیر که قرار است مردم پیاده‌روی کنند با گذاشتن مینی‌بوس و اتوبوس‌هایی که در ابتدا و انتهای مسیر هم از خاموش کردن خودداری می‌کنند، فضایی از دود و گازوئیل را به بام تهران هدیه کرده‌اند و معلوم نیست چرا کسانی که آمده‌اند مثلا پیاده‌روی کنند، نباید از همان ابتدا پیاده‌روی را آغاز کنند؟
حضور صدها اتومبیل شخصی که با سرعت‌های کم و زیاد از این مسیر می‌گذرد، یکی دیگر از مشکلاتی است که در مسیر پیاده‌روی، هر لحظه جان و نفس مردم را تهدید می‌کند، اخیرا به ناوگان اتوبوس و مینی‌بوس و وانت و اتومبیل‌های شخصی، تاکسی هم افزوده شده است.
وجود غرفه‌های فروش مواد غذایی در ابتدا و انتهای مسیر که از کمترین سیستم بهداشتی بهره‌مند هستند و به شیوه قهوه‌خانه‌های سرگردنه مواد غذایی خود را عرضه می‌کنند. نیمرو، شامل ۲ عدد تخم‌مرغ، کمی نمک و چند تکه نان به مبلغ بیست و دو هزار ریال و یک عدد چای به مبلغ سه هزار ریال ناقابل عرضه می‌شود. از همین مبالغ نیمرو و چای، قیمت بقیه مواد غذایی را ارزیابی کنید.
وقتی به قیمت‌ها اعتراض می‌شود، کیوسک‌داران از اجاره‌های میلیونی روزانه، سخن می‌گویند که در نهایت باید از جیب مردم گرفته شود.
در طول مسیر چراغ‌های برق نیز یکی در میان همیشه سوخته و خاموش هستند و دریغ از کمی نورپردازی که می‌ تواند کوههای مشرف به این جاده را دیدنی‌تر کند.
ساختمانهای نیمه تمامی که عمر آنها به تخت جمشید می‌رسد و روزی قرار بوده است رستوران یا تفرجگاه مناسبی باشد با ستونها رها شده نشان از سرمایه‌هایی می دهد که سالهاست از بین رفته است..
درختها و بوته‌های گل یکی در میان خشکیده‌اند و زباله در همه جا به چشم می‌خورد.
معروفترین نقطه این منطقه تله‌کابین است که قرار است مردم را از ایستگاه اول به ایستگاه هفتم ببرد، امسال قیمت بلیط تله کابین یکباره صد در صد افزایش یافته و ایستگاه آخر را باید به مبلغ یکصد و پنجاه هزار ریال خریداری کرد که البته می‌توانید محاسبه کنید یک خانواده پنج نفره را که اگر بخواهند با تله‌کابین به ایستگاه آخر رفته و چای و نیمرو بخورند، چه بلایی به سرشان می‌آید!
بدون شک پرداخت یک میلیون ریال برای مدیران تله‌کابین که خود هرگز برای بستگان و دوستان و آشنایان ریالی پرداخت نکرده‌اند، بسیار ساده و آسان است.
پارکینگ ورودی از سال ۸۷ از مبلغ پنج هزار ریال به ده هزار ریال افزایش یافته است و هیچکس نمی‌گوید گرانفروشی صد درصدی با کدام یک از فرمولهای اقتصادی دولت هماهنگ است.
جاده نامناسب، قیمت‌های گران، خدمات ضعیف، بی‌توجهی به مردم و دهها مشکل دیگر در محلی که قرار است مردم کمی آرامش گرفته و مثلا ورزش و تفریح کنند با اطلاعیه‌ای که این روزها در محل ورودی نصب گردید و مراجعین را جهت دریافت کارت عضویت ورود به دفتر فروش راهنمایی می‌کند، کامل شده است.
آنطور که آقایان هـ و الف از کارکنان توچال می‌گفتند، بزودی قرار است در طرح جدید، نوآوری کرده و برای راه رفتن هم از مردم پول بگیرند، مردمی که در منطقه ولنجک زندگی می‌کنند، سالی یکصد هزار ریال، مردمی که از راه دور می‌آیند سالی پانصد هزار ریال و آنهایی که تصادفی می‌آیند بلیط یکبار مصرف دوهزار ریالی تهیه نمایند. در این میان هم برای سیاه کردن ملت و دولت، خانواده شهدا و جانبازان و حتما مسئولین هم به رایگان می‌توانند راه بروند و در طبیعت خدا قدم بزنند. واقعاً که باید از این همه مدیریت تله کابین توچال و توجه به پیام نوآوری و شکوفایی در خدمت به مردم قدردانی کرد؟!
یکی از شعارهای بدون معنی که در پلاکاردهایی که اخیراً در این مسیر نصب شده وبه تصویر کشیده شده است، نوشته شده که از آن بالا صدایت می‌زنند، یعنی بجای امید به زندگی، مردم را به ناامیدی و مرگ دعوت می‌کنند، امیدوارم مدیریت‌هایی که بقای ماندن خود را در جیب مردم جستجو می‌کنند و به جای استفاده از خلاقیت و نوآوری و بازسازی محیط مناسب و ایجاد فضای بهتر با قیمت‌های مناسب و ارزان اما با مشتریان بیشتر دست در جیب مردم می‌کنند، بدانند که کسی از آن بالا، آنها را هم بزودی صدا خواهد زد.
البته روزی که در شهر، گرانفروشی و مردم‌فروشی آغاز شد و برای مدرسه رفتن، درس خواندن، درمان شدن، سلامتی، بهداشت، بیمارستان، دانشگاه، کتاب خواندن و حتی مردن در بهشت زهرا، همه چیز پولی شد و محل‌های مطلقا ایستادن ممنوع با پرداخت هزینه آزاد شد و برای رفتن داخل شهر و پارک اتومبیل و دهها مورد دیگر به راحتی از مردم پول گرفته شد، باید فکر می‌کردیم که یک روز هم برای راه رفتن باید هزینه بپردازیم.
به نظر می‌رسد وضع هر قانونی فقط با کار کارشناسی و توسط هیات دولت، مجلس شورای اسلامی، شورای شهر و نهادهای مرتبط امکان پذیر است. هرچند این روزها هر سازمانی، هر تصمیمی را که بخواهد اجرایی می‌کند.
امیدوارم دادستان عمومی تهران به این اجحافات که در حق مردم می‌شود به عنوان مدعی‌العموم رسیدگی کند و گرنه بزودی برای از خانه بیرون آمدن و نفس کشیدن هم باید هزینه پرداخت کنیم. زیرا سازمانهای خدمتگذار فراموش کرده‌اند که چگونه باید مدیریت شوند!
ناصر بزرگمهر
منبع : خبرگزاری موج


همچنین مشاهده کنید