یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


چندنقطه علامت افسوس


چندنقطه علامت افسوس
همه کسانی که در ۲دهه گذشته کم و بیش در عرصه ادبیات کودکان و نوجوانان فعال بوده اند، بخوبی می دانند یکی از پویاترین عرصه های تولید فکر، ادبیات کودکان و نوجوانان بوده است.
این حقیقت با نگاهی ساده به آمار و ارقام رسمی و غیررسمی قابل ارزیابی است. البته می پذیریم در این سالها ادبیات کودکان همیشه در اوج نبوده و دچار اوج و فرود شده است ؛ ولی در مجموع این ادبیات توانسته بخش قابل توجهی از نویسندگان ، شاعران و منتقدان را به خود بخواند و سرمایه های مادی و معنوی قابل توجهی از مراکز فرهنگی دولتی و ناشران بخش خصوصی را به سوی خود جلب کند. پیداست این توجه به ذات ادبیات کودکان باز می گردد. از آن رو که ادبیات کودکان و نوجوانان ادبیاتی آموزشی است و فقط یک ادبیات سرگرم کننده نیست ؛ زیرا کودک و نوجوان ، هم با ادبیات سرگرم می شود، هم درس زندگی می آموزد و هم شناخت او از زبان مادری ، درست خوانی و درست نویسی گسترش می یابد. ادبیات ، تخیل کودک و نوجوان را قدرت می بخشد و آشنایی او را با علوم پایه و تاریخ و فرهنگ قومی و محلی آسان می کند. پس ادبیاتی با این توانایی بالای تاثیرگذاری نیازمند توجه روز افزون است. در این میان رسانه فراگیر (صداوسیما) و مطبوعات هر یک وظیفه ای دارند؛ ولی از آنجا که فرصت پرداختن به این هر دو نیست ، فقط نگاهی به مطبوعات می اندازیم که جنس کار آنها به کتاب نزدیک تر است. حالا باید پرسید چرا مطبوعات بزرگسالان «باید نگاه ویژه به ادبیات کودک و نوجوان داشته باشند.خب ادبیات کودکان در نگاهی عام می تواند دیگر عرصه های تولید یا پرورش فکر و اندیشه کودکان و نوجوانان را نیز پویا و پایدار کند. از آن جمله می توان به عرصه های سینما و تلویزیون اشاره کرد. هر اندازه ادبیات کودک در اوج باشد، بهره آن به رسانه های تصویری نیز خواهد رسید. کودکان و نوجوانان ما هر چه بیشتر کتاب بخوانند، لایه های درونی فیلمها را بیشتر درک می کنند. آن گاه تولید ملی در این زمینه ها نیز گسترش خواهد یافت. با همه این حرف و حدیث ها ناگهان می بینیم با رسیدن خبری درباره یک اثر فرنگی ، بعضی از مطبوعات ممتاز بزرگسالان از شوق فراوان تب می کنند و آخرین شمارگان و فروش جهانی کتاب را در صفحه ها و ستون های زنده خود منتشر می کنند. بعضی از این مطبوعات به گونه ای با ادبیات بومی کودکان برخورد می کنند که گویی هیچ رویداد قابل توجهی در این زمینه در کشور وجود ندارد. این حقیقت برای همه پذیرفتنی است که هیچ خبر یا رویداد فرهنگی را نمی توان از گردونه جریان زنده اطلاعات کنار گذاشت ؛ اما باید صادقانه بپذیریم برجسته کردن یک خبر آن هم تا این اندازه گسترده چه سودی برای ادبیات بومی کودکان ما دارد؟
آیا این ذوق زدگی برای فضای فرهنگی ما افتخارآفرین است ؟
آیا با این شیوه می خواهیم به جریان تولید بومی فکر آن هم در یکی از زنده ترین عرصه های فرهنگی کشور - یاری برسانیم ؟!
آیا نمی بینید کمرنگ شدن حضور ادبیات بومی کودکان در جریان زندگی تا چه اندازه نسل حاضر را با فضای تولید فکر و فرهنگ خودی بیگانه کرده است ؟
آیا نمی خواهید در آینده خود شما گروه بیشماری خواننده وابسته و وارسته داشته باشید؟
ناگوار است بگوییم ، همه یا اکثر کسانی که بعضی از آثار فرنگی را از فرش به عرش رسانده اند و برای آن سنگ تمام گذاشته اند، از همه ظرفیت های پیدا و پنهان ادبیات کودکان در ایران آگاه نیستند؛ چون اگر بود این چنین نبود! آیا مردم می دانند در ایران دهها نویسنده و شاعر فعال در عرصه کتاب کودک وجود دارد؟
آیا باید اخبار آثار آنان تا پایان عمر مانند خودشان گمنام بماند.
براستی در طول هفته ها، ماهها و سالها مطبوعات ممتاز کشور با چند نویسنده و شاعر ادبیات کودک گفتگو می کنند؟ تا چه اندازه خبرهای آثار تازه آنها را در زنده ترین صفحه های خود منعکس می کنند؟ اگر این از وظایف مطبوعات ممتاز کشور نیست.
پس وظیفه این مطبوعات چیست ؟
آیا نویسندگان و شاعرانی که با آنها گاه و بیگاه گفتگو می شود از تعداد انگشتان یک دست بیشترند؟
بیشتر نویسندگان و شاعران کودک و نوجوان حرفهای بسیاری برای گفتن دارند. این مطبوعات هستند که باید فضای زنده و روشنی را برای آنها آماده کنند. راه حل چیست ؟
برای معرفی آثار بومی ادبیات کودک در مطبوعات بزرگسالان ، روی آوردن به «نقد عام » به جای «نقد خاص » است.
آنچه در این روزها فضای نقد و بررسی ادبیات کودکان را گرم کرده ، رونق نقد خاص است. می دانیم مخاطب نقد خاص به شکل ویژه ، نویسندگان ، شاعران ، منتقدان ، مربیان ، کتابداران و همه کسانی هستند که کارشان ادبیات کودک است. در مطبوعات بزرگسالان ما نیازمند نقد عام هستیم. نقد عام نقدی است که مخاطب آن همه پدران و مادران و خانواده ها هستند. آنهایی که با کمترین دانش ادبی می خواهند کتابی مناسب را برای کودک و نوجوان خود انتخاب کنند. در نقد عام لایه های بیرونی اثر برجسته می شوند و خواننده عام را به شوق خواندن و برگزیدن وا می دارند. در نقد عام ساده و روان می گوییم که کودک و نوجوان با خواندن یک کتاب چه بهره های علمی ، فرهنگی و اجتماعی می برد. در نقد عام خواننده را به آوردگاه مبانی زبان شناختی ، زیبایی شناختی و جامعه شناختی یک اثر نمی بریم و او را درگیر شکل و درون ساخت یک اثر نمی کنیم ، بلکه به خواننده می گوییم نویسنده این کتاب زندگی ، تفکر، روابط اجتماعی و دنیا را این گونه برای کودکان و نوجوانان تعریف کرده است و کودکان و نوجوانان از خواندن این اثر این بهره ها را خواهند برد. با این نگاه آثار بسیاری از نویسندگان و شاعران در کفه ترازوی نقد عام قرار خواهد گرفت. از یاد نبریم که این نگاه فقط معرفی ساده یک اثر نیست. در معرفی آثار حداقل آنچه که این روزها در مطبوعات موسوم است فقط نام اثر، نویسنده ، ناشر قطع و بهای کتاب می آید ؛ ولی در نقد عام کتاب آرام ، آرام ورق می خورد بی آن که خواننده آن را خوانده باشد. شاید بتوان جای نقد عام را با تحلیل عام اثر نیز عوض کرد. به هر حال ، این کاری است که باید صورت بگیرد و انجام آن نیز برای ویژگی های خوانندگان مطبوعات یک فن است. بهتر است فعالان حوزه کتاب کودک این روش را در مطبوعات بزرگسالان به کار گیرند تا آثار زیبا و ماندگار ادبیات برای کودکان و نوجوانان در هیاهوی آثار فرنگی و غیربومی گم و فراموش نشوند. در پایان می گوییم که انتظار از مطبوعات پرشمار و ممتاز این است و بس ؛ چون اگر این نشود، رفته رفته در این میدان بزرگ فرهنگی یکه تاز فقط و فقط آثار غیربومی خواهند بود. این که پیامد آن چه خواهد شد، اهل فن بهتر می دانند ؛ اما چنین باد!

محمد میرکیانی
منبع : روزنامه جام‌جم


همچنین مشاهده کنید