یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


غریبانه و مبهوت در کتابفروشی


غریبانه و مبهوت در کتابفروشی
اگر چند دقیقه ای در گوشه یكی از كتابفروشی ها بایستی، كودكان و نوجوانان را می بینی كه غریبانه و مبهوت در فضای كتابفروشی چشمانشان به دنبال كتاب ها می چرخد. كتاب هایی كه اغلب عكس های رنگی و یا نامشان لحظاتی چشمان آنان را به خود جلب می كند و بار دیگر در پی رنگی و نامی دیگر نگاهشان می چرخد. این سردرگمی را حتی در نگاه والدین آنها نیز حس می كنی و در پاسخ های عجولانه به سئوالات فرزندانشان درمی یابی كه آنها هم اطلاعات كمی در مورد علایق فرزندشان دارند و با شنیدن چنین پاسخ هایی كه «خودت بهتر می دانی»، «اگر دوست داری همین را بردار» بدون درنگی و نگاه به متن كتاب، فاصله این والدین با مقوله كتاب و كتابخوانی بیش از پیش احساس می شود. با وجود تعدد گونه های ادبی در آثار نویسندگان كودك و نوجوان، به دلیل فقر اطلاعات ناشی از عدم مطالعه و نارسایی اطلاع رسانی توسط رسانه ها دستیابی مخاطبان به خواست ها و علایق شان دشوار بوده و همین امر افزایش گسست تاریخی مطالعه و به وجود آمدن پیامدهای ناخوشایندتر را سبب می شود. با وجود ژانرهای ادبی در حوزه داستان های كودك و نوجوان در بسیاری از كشورهای پیشرفته، در كشور ما به جز چند مورد تقسیم بندی گروه های سنی این مخاطبان، آن هم از طرف تعداد محدودی از ناشران هیچ گونه طبقه بندی ای از منظر ژانرهای ادبی بر كتاب ها دیده نمی شود.البته صاحبنظران و نویسندگان در خصوص وجود یا عدم وجود ژانرهای ادبی در داستان های كودك و نوجوان نظرات متفاوتی ابراز می كنند. محمدهادی محمدی نویسنده داستان های كودكان معتقد است: ادبیات این گروه سنی به عنوان یك پدیده علاوه بر اینكه از اهمیت هنری و ادبی برخوردار است جزء مقولات علوم انسانی است و به تبع آن پدیده ای قابل شناخت. او كه سال ها در خصوص داستان های فانتزی فعالیت داشته این ژانر را پدیده ای می داند كه در نیمه سده ۱۹ در ادبیات كودكان پدیدار شد. او با اشاره به گونه های خاص، از داستان واقع گرا كه گونه ای از ادبیات مدرسه است و در مدرسه و در ارتباط با خاطرات دانش آموزان شكل می گیرد، می گوید : «حتی در تاریخ ادبیات خودمان هم از این دست داستان ها وجود دارد مانند «شلوارهای وصله دار» و... و البته تمام گونه های ادبی، تاریخی، فانتزی، واقع گرا و تخیلی و... را می توان در داستان های كودكان و نوجوانان یافت.» ثریا قزل ایاق مدرس ادبیات كودكان، بر این نظر اذعان دارد كه علاوه بر تقسیم بندی ادبیات در حوزه شعر، داستان، زندگینامه انواع ژانرهای ادبی را نیز می توان در آثار نویسندگان و شاعران یافت. هر چند ادبیات را دارای درجات مختلفی می داند: «اگر ادبیات را به صورت هرم فرض كنیم در قله آن شاهكارها می نشینند. اما همه آثار شاهكار نیستند و اگر قرار باشد همه آدم ها شاهكارها را بخوانند در سال یك یا دو كتاب بیشتر برای خواندن نخواهیم داشت. هر چه این آثار به دامنه نزدیك می شوند ضعف های ادبی بیشتری پیدا می كنند. بسیاری از مطالبی كه طی روز می خوانیم الزاماً ادبیات نیستند و هیچ اصراری هم نیست كه همه آنها در حوزه ادبیات قرار بگیرد.» وی در خصوص داستان های كمیك نظر خاصی دارد و می گوید: «بچه ها از خواندن كمیك ها لذت می برند اما من بحث ادبیات را در مورد آثار كمیك به كار نمی برم. جای كمیك ها در مجلات كودكان و نوجوانان است و مثل هر خواندنی گذرای دیگر است.»شهرام شفیعی فعال در حوزه داستان های نوجوانان بر این باور است كه محدودیت و اعمال سلیقه از جانب افراد و وابستگی های نادرست دولتی سبب شده تعاریف و برداشت ها و تحلیل ها خیلی محدود و گاهی محفلی باشد: «بسیاری از همكاران تاكنون به این موضوع فكر نكرده اند و بسیاری از مدیران فرهنگی با آن ناآشنا هستند.» شفیعی كه در خصوص ژانر وسترن كاری پنج جلدی در دست دارد می گوید: «این مقوله برایم دغدغه ای بود و سعی كردم در ژانرهای مختلف كار كنم و كارهای جدی و پیگیری در مورد طنز انجام داده ام كه بیشتر كارهایم در این حیطه است و سه جلد از مجموعه پنج جلدی ژانر وسترن را هم زیر چاپ دارم.» وی معتقد است این ضرورت از نفس زندگی ناشی می شود: «ژانرها به طور طبیعی متولد شده اند و بعد شاخه های این ژانرها را در سینما و ادبیات می بینیم. البته افرادی هم هستند كه این ژانرها را باور ندارند ولی كار تولیدشان تابع یكی از این ژانرهاست.» احمد برادری معاون فرهنگی انتشارات مدرسه در خصوص گونه های ادبی براساس تقسیم بندی گروه های سنی و به تقسیم بندی ادبیات كودكان به صورت آمادگی و پیش دبستانی و گروه های اول و دوم و گروه سوم و چهارم و پنجم اشاره دارد و می گوید: «اینكه انواع ادبی در ادبیات كودكان پیش دبستانی و ابتدایی امكان پذیر هست یا نه، مسئله دیگری است كه خود مقدمه وجود یا عدم وجود ژانرها و گونه هاست. نظر من بیشتر در خصوص رمان است. بچه ای كه در خواندن مشكل دارد آیا امكان فراهم آوردن همه عناصر رمان برایش امكان پذیر است؟ و معتقدم به دلیل محدودیت واژگان پایه در كودكان و فراز و نشیب های رمان و محدودیت در بخش تصویرسازی آن امكان پذیر نخواهد بود. اما در داستان كوتاه مسئله شكل دیگری است و می توانیم بعضی از ژانرها را با توجه به فرهنگ و مقتضیات اجتماعی، فلسفی و عقیدتی مان داشته باشیم. به عنوان مثال می توانیم ژانر كمیك را داشته باشیم اما در مورد فانتزی ها با توجه به تعریف اولیه این ژانر كه مبنایی شبه فلسفی و تمثیلی دارد شك دارم بتوانیم در گروه سنی كودك از آن بهره بگیریم. با توجه به نیاز پیش زمینه های فلسفی و ذهنی برای این ژانر در صورت عدم توجه به این مهم مشكلاتی پیش می آ ید كه بیهودگی و هدر دادن كلمات را در پی دارد.» برادری معتقد است تقسیم بندی انواع ادبی داستان های بزرگسال را در داستان های كودك نداریم و در توضیح می گوید: «با توجه به شرایط اجتماعی و فلسفی و عقیدتی متفاوتی كه نسبت به غرب داریم نمی توانیم تمام ژانرها را در داستان هایمان اعمال كنیم. به عنوان مثال داستان عاشقانه در گروه های سنی ابتدایی به خاطر فضا و محیط ما اقتضا نمی كند. اصولاً ما تربیت جنسی را برخلاف غرب در این دوره نداریم و مبنای ما كلاً متفاوت از آنهاست. حتی امكان دارد آنها به صورت جدی به این مسئله بپردازند و با اجازه والدین كلاس ها و نوارها و كتاب هایی را به این گروه سنی اختصاص دهند اما برای ما شاید به صورت یك تابو باشد. به همین دلیل ما در ادبیات از این ژانر پرهیز می كنیم. حتی در غرب ژانر عاشقانه به صورت كمیك، فانتزی و فتورمان یا نمایشنامه هم ارائه می شود چون نیاز آنهاست اما ما این نیاز را حس نمی كنیم و به دلیل خط قرمز هایی كه در اعتقادات ما وجود دارد به دنبال آن هم نمی رویم.» یكی دیگر از مسائل در خصوص ژانرها، عدم اطلاع والدین از خواست های واقعی مخاطبان این كتاب ها است. بسیاری از خانواده ها به راحتی نمی توانند كتاب مورد علاقه فرزندشان را بیابند. در حالی كه از منظر علمی و حوزه ادبیات كودكان و نوجوانان در خصوص تالیف و ترجمه این تقسیم بندی ها به چشم می خورد. اما در خصوص این تقسیم بندی در حوزه فروش و تولید جای خالی آن بیش از هر چیز احساس می شود. مهدی میركیانی از دیگر نویسندگان داستان های كودكان و نوجوانان می گوید: «با وجود گسترش ژانرهای ادبی در آثار كودك و نوجوان هیچ گونه راهنمایی برای مخاطب از لحاظ طبقه بندی اثر مشاهده نمی شود. حتی مشخص شدن گروه سنی را به جز چند ناشر انگشت شمار در بقیه كارهای ارائه شده توسط ناشران نمی بینیم.» قزل ایاق معتقد است تقسیم بندی ها در این خصوص مقطعی است و با وجود اینكه انواع نمونه های پلیسی، تاریخی، حادثه ای، اسطوره و... در آثار این گروه های سنی وجود دارد اما عدم اطلاع رسانی از طریق وسایل ارتباط جمعی بر این ضعف شناخت دامن می زند: «جامعه و وسایل ارتباط جمعی كه مخاطب مستقیم آن خانواده ها هستند در این موارد هیچ گونه صحبتی نمی كنند. مثلاً اگر نظری اجمالی به برنامه های رادیو تلویزیون كه یكی از بانفوذترین رسانه ها در جامعه است داشته باشیم درمی یابیم كه موضوع كتاب كودك در آن جایی ندارد. ساعت ها به مادران می آموزند كه چگونه لباسی برای بچه انتخاب كنند و چگونه فرزندانشان را تغذیه كنند اما آیا دقیقه ای هم می گویند كه چطور كتاب خوب را انتخاب كنند و یا چگونه فیلمی را برای بچه ها در نظر بگیرند و یا چگونه CD و یا بازی كامپیوتری را برای بچه خریداری كنند تا خانواده ها در این خصوص كمی تامل كنند و از این طریق صدها نوع خشونت را وارد خانه شان نكنند.»
وی آموزش های اجتماعی را در این خصوص بسیار مهم می داند: «خانواده تا حدودی متكی به آموزش های اجتماعی است كه متاسفانه رسانه های ما در این مورد اغلب غفلت می كنند و خانواده را مخاطب قرار نمی دهند. دانش خانواده ها در انتخاب هر پدیده دیگر صوتی و تصویری انتخابی تصادفی است و انتخاب های تصادفی مرز خطر هستند.» محمدرضا یوسفی یكی دیگر از نویسندگان حوزه كودك تجهیز شدن خانواده ها را امری مهم می داند و می گوید: «این امری است كه كتابدارها و كتابخانه ها باید به آن واقف باشند و خانواده ها هم باید به آن توجه كنند و با شناخت كودك و مخاطب كتاب ها را دستچین و نیاز مخاطب را تامین كنند. در اینجا در مراحل اولیه تولید كتاب كودك سرگردانیم. ولنگاری ای كه وجود دارد به سود بازار سوداگران تمام می شود. تالیف خوب در بازار نداریم چون سوداگری حاكم بر كتاب كودك اجازه عرضه تالیف را نمی دهد.» محمدهادی محمدی بر این باور است كه پدر و مادری كه كتاب نمی خوانند طبیعتاً نمی توانند انتخاب درستی برای فرزندشان داشته باشند: «تیراژ ۳ هزار نسخه كتاب، گسست تاریخی ما با نوشتار و یا كتاب را نشان می دهد. وقتی چنین مادر یا پدری با بچه اش به كتابفروشی می رود آنچنان مبهوت فضا می شود كه حتی از منظر روانی هم قابل بررسی است و اینها پاسخ های درستی هم در جواب به پرسش های كوچكترها ندارند. وقتی پدر و مادری كتاب نمی خوانند مسبب همان گسست تاریخی است كه ما را با بحران وضعیتی اینچنین روبه رو كرده است. وقتی والدین ندانند كه چطور باید عنصر خلاق داشته باشند یعنی عنصری كه بتواند در جامعه بارور شود مسلماً در مورد مسئله مخاطب هم شناختی ندارد. اینها وظیفه رسانه ها و نهادهای دیگری است كه با تشویق به خواندن این فاصله ها و گسست ها را برطرف كنند.» شفیعی با اشاره به تیراژ كتاب ها می گوید: «وقتی تیراژ ۵ هزار نسخه موفقیت محسوب می شود نشان دهنده مشكل ما در بخش كتاب و كتابخوانی است. وقتی نوجوانی CD را با چهار فیلم جذاب و پرهیجان با نازل ترین قیمت خریداری می كند برای ادبیات باید چاره ای اندیشید. این مسئله در تمام دنیا تهدیدی برای ادبیات است. رقابتی سنگین و نابرابر. اینكه ما كتاب را این گونه رها كنیم غلط است و اگر بخواهیم با كشورهای اروپایی و آمریكایی هم مقایسه كنیم اشتباه است چون باید گام به گام جلو رفت. اگر شیوه های این كشورها را الگو قرار دهیم برخوردمان فرمالیته خواهد بود و كاری صوری است بلكه باید برنامه ای فراگیر باشد و از حضور نویسندگان در این خصوص استفاده كرد. به نظر من این مسئله نیاز به بحثی تخصصی دارد.» برادری استقبال زیاد مخاطبان از كتاب های موجود در بازار را سبب كم كاری ها و سهل انگاری در نشر می داند: «این استقبال هم می تواند مفید باشد و هم مخرب. به سبب ایجاد گرایش به خواندن مفید است اما هاضمه آماده پذیرش را تخریب می كند به گونه ای كه با غذایی نامطبوع و فاسد از بین می رود و كاركرد پایینی پیدا می كند. مغز و ذهنی كه با كتاب های سوپرماركتی و بازاری پر شد دیگر از مثنوی و گلستان و كتاب های اصولی اطلاع پیدا نمی كند و لذت نمی برد.»وی می گوید: «باید به سابقه تمدن اسلامی مان و گنجینه بی نظیر ادبیات بهره جست و راه جدیدی پیدا كرد و نباید جا پای غربی ها بگذاریم و نویسندگان ما باید به بهره گیری از چنین منابعی و چنین اتكایی سبك هایی جدید ایجاد كنند.» وی معتقد است ادبیات كودكان هنوز تخصصی نشده و در تمرین و دست ورزی نویسندگان است: «در ۲۰ سال فعالیت شخصی ام به جرأت می توانم بگویم در حوزه كودك و نوجوان بیش از ۲۰ تا ۳۰ نویسنده كارشناس و متبحر به علوم این هنر نداریم. ما پیش زمینه ها و پیش نیازهای مهم و اساسی داریم كه برآورده نشده است.در كشور ما دچار وارونگی هستیم كه هر چه سن مخاطب پایین تر است نیاز به پیش زمینه در گفته هایمان كمتر احساس می شود، در حالی كه هرچه سن مخاطب و آگاهی او كمتر باشد علم گوینده و نویسنده باید بیشتر باشد. قدمای ما بیشتر به این مسئله اهمیت می دادند و اندیشمندان ما در تمدن اسلامی در زمینه های تربیتی كودك فعالیت جدی داشتند.»

نلی محجوب
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید