پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

پیچش در ارزش‌های فکری


پیچش در ارزش‌های فکری
ساختارشكن‌ها همواره در پی یافتن راهی برای حركت از كل به جزء هستند.ستون كاتز یكی از دانشمندان صاحب نفوذ در مطالعات دینی، دین را به مثابه یك «تجربه عرفانی» می‌بیند. عارفان در سراسر دنیا، از فرهنگ‌های مختلف، تجربیاتشان را با واژه‌ها و تعاریف مشابهی همچون یگانگی، اتحاد، فراگیری از پیشینیان، خارج از فضا و زمان و غیر‌قابل توصیف ارائه می‌كنند.این اندیشمند معتقد است كه تمام تجربیات اینچنینی ابتدا از فیلتر زبان، فرهنگ و ذهن می‌گذرند و چیزی به نام تجربه خالص معنا ندارد. او به بررسی و تحلیل لایه‌های مختلف می‌پردازد و در این تحلیل هیچ‌كدام از لایه‌ها را برتر نمی‌داند. ساختارشكن‌ها با این نگاه از جهان یك متن، به سمت عناصر جزئی آن حركت كرده و هر جزء را بدون جهت‌گیری خاص مورد تحلیل قرار می‌دهند.
در كنار این رویكرد، رویكرد‌های دیگری نیز در فلسفه وجود دارند كه در مقالی دیگر بدان‌ها خواهیم پرداخت.خیلی از افراد در جواب این سوال كه «چرا فلسفه ورزیدن؟» سوال دیگری را مطرح می‌كنند: فلسفه چه فایده‌ای برای من دارد؟ و در پی این سوال پاسخی عملی ارائه می‌دهند. درگیری نقادانه با فلسفه می‌تواند منجر به تغییرات اساسی و بنیادی در عقاید شود، به عنوان مثال ممكن است با یك پرسش فلسفی در زندگی، كل جهان ذهنی انسان و تمام ارزش‌های فكری او دستخوش تغییر شوند و چنین تغییری می‌تواند تمام شادی‌ها، لذت‌ها، اهداف و حتی شكل زندگی انسان را زیرسوال ببرد.
به راحتی می‌توان مثال‌های عملی زیادی برای رسیدن به یك دیدگاه فلسفی و یا نقد دیدگاهی دیگر، آورد. به عنوان مثال اگر انسان در اعمالش كاملا آزاد نیست پس تشویق و تنبیه چه معنایی دارد؟ و یا اگر زیبایی بنابه دید تماشاگر تعریف شود، ما چگونه می‌توانیم «بهترین» اثر هنری را انتخاب كنیم؟
ولی آیا داشتن دیدگاهی منتقدانه تضمین‌كننده دید فلسفی ما در زندگی است؟ بعضی از افراد مذهبی با روی آوردن به فلسفه در پی محكم كردن توانایی‌های مذهبی خود هستند. آنها معتقدند كه با نقد و تحلیل كردن اندیشه‌های مذهبی، می‌توان این اندیشه‌ها را قوت و قوام بخشید. اما آیا با این دید نگریستن به فلسفه درست است؟

منبع:A Preface to philosophy, Mark B. Woodhouse, ۱۹۹۹
منبع : روزنامه تهران امروز