سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


قهرمانان و بازیگران


قهرمانان و بازیگران
درباره‌ی «مسعود کیمیایی» مطالب فراوانی نوشته شده که اغلب آن‌ها به قصد تمجید و اسطوره‌سازی از این کارگردان بوده است. وقتی «بهروز غریب‌پور» در مراسم تجلیل از «بهرام بیضایی» به روی سن رفت، گفت: «بیضایی با تمام طرفداران و منتقدانی که دارد ..
. به مانند تخت‌جمشید در معماری نمی‌توان نقش او را در هنر روزگار ما انکار کرد»؛ مسعود کیمیایی هم در سینمای ایران چنین جایگاهی دارد، او با تمام اوج و فرودهایی که داشته هنوز کارگردان قابل تأمل و پرطرفداری به حساب می‌آید. وقتی از کیمیایی صحبت می‌کنیم، نمی‌توانیم نقش او را در به بلوغ رساندن و مطرح کردن بازیگران نسل‌های مختلف سینمای ایران نادیده بگیریم.
او از فیلم «قیصر» تا «رییس» نام بازیگرانی چون «بهروز وثوقی»، «فرامرز قریبیان»، «جمشید مشایخی»، «فریبرز عرب‌نیا»، «هدیه تهرانی»، «محمدرضا فروتن» و «پولاد کیمیایی» را بر سر زبان‌ها انداخته و از هر کدام از آن‌ها بازی قابل قبولی گرفته است. نمونه‌ی بارز این روند بازی «لعیا زنگنه» در فیلم رییس، آخرین اثر کیمیایی، است که بعد از چند سال ناپدید شدن زنگنه در سینما و تلویزیون بازی قابل قبولی را از او مشاهده کردیم.
در فیلم‌های مسعود کیمیایی عصیانگری قهرمان، نقش اول را بر عهده دارد؛ عصیان علیه یک جریان و داستان قهرمانی که این عمل را انجام می‌دهد. قبل از انقلاب نقش قهرمانان مسعود کیمیایی را بهروز وثوقی بازی می‌کرد، با خصوصیاتی از جوانمردی، لوتی‌گری و ... که داشت اما بعد از انقلاب و پس از رفتن وثوقی به خارج از کشور قهرمانان کیمیایی که خصوصیات گفته‌شده را دارا بودند، فیلم به فیلم تغییر کردند؛ گاهی فرامرز قریبیان، گاهی محمدرضا فروتن، گاهی فریبرز عرب‌نیا و در حال حاضر هم پولاد کیمیایی پسرش که سعی دارند تمام خصوصیات شخصیت قهرمان کیمیایی را در خود داشته باشند.
با تحلیل شخصیت‌های ثابت فیلم‌های کیمیایی می‌خواهیم به بازیگران قهرمان او و بازی‌هایشان بپردازیم. هر بازیگری که در فیلم‌های کیمیایی بازی کرده است به نوعی احیا و بازسازی شده‌ و نقش به‌یادماندنی را شکل داده و اغلب این نقش‌ها هم کوتاه بوده است، مانند نقش «رضا کیانیان» در فیلم «سلطان»، «مریلا زارعی» و «بیژن امکانیان» در «سربازهای جمعه» و «لعیا زنگنه» در «رییس».
در هنگام فیلمبرداری، کیمیایی از حربه‌های عجیبی در بازی گرفتن از بازیگرانش استفاده می‌کند که به گونه‌یی مشابه یکدیگرند؛ یک این که او دیالوگ‌ها را تغییر می‌دهد و بازیگر را وادار می‌کند تا به‌سرعت آن‌‌ها را حفظ کند و جلوی دوربین برود و دوم این که برای پردازش شخصیت به بازیگران زمان نمی‌دهد بلکه خود، شخصیت و بازی آن‌ها را در دست گرفته تا بازیگر از خود خلاقیتی خارج از ذهنیت او انجام ندهد. این ویژگی‌های مشترک در بازی گرفتن از بازیگران، درباره‌ی تمام بازیگران کیمیایی صدق می‌کند چه بازیگران نقش اول و چه نقش مکمل. او به عنوان یک فیلمنامه‌نویس و کارگردان مدام فیلمنامه را تغییر می‌دهد و یا این‌که بر اساس خصوصیات یک بازیگر نقشی را برای وی می‌نویسد و با استفاده از این دو عمل بازیگر را کنترل می‌کند.
رفتار بهروز وثوقی در فیلم‌های قبل از انقلاب کیمیایی را با رفتار، حرکات و بیان پولاد کیمیایی مقایسه کنید؛ ممکن است در نگاه نخست این دو نمونه با یکدیگر تفاوت‌های فاحشی داشته باشند اما خط فکری کیمیایی درباره‌ی قهرمانانش و به‌خصوص بازی‌های کنترل‌شده‌ی تحت نظر او در آن‌ها دیده می‌شود و می‌توان گفت که تنها تفاوتشان، تغییر طبقه‌ی اجتماعی آن‌هاست که به‌تدریج از پایین‌ترین قشر جامعه (قیصر) به بالاترین قشر (رییس) تبدیل شده است.
مسعود کیمیاییِ نویسنده بر روی کاغذ ویژگی‌های خود را حفظ می‌کند و به دنبال عصیانگری یک قهرمان است و عجیب نیست که این ویژگی‌ها را مسعود کیمیاییِ کارگردان هم می‌خواهد به عرصه‌ی ظهور درآورد. درست است که کیمیایی با این عمل خود را به عنوان یک مؤلف با امضاهای خاص خود معرفی می‌کند اما این مؤلف‌سازی اشکالاتی را در مقوله‌ی بازیگری بازیگران فیلم‌هایش به وجود می‌آورد، زیرا بازیگر هنگامی که با فیلمنامه مواجه می‌شود رد پای کیمیاییِ مؤلف را می‌بیند که هدفش رسیدن به ایده‌هایی است که با بازیگرش محقق می‌شود اما در عین حال بازیگر نمی‌تواند خارج از محدوده‌ی خود عمل کند و بنا بر همین علت است که کیمیایی برای بازی گرفتن از بازیگران حرفه‌یی هم زمان طولانی‌یی را صرف می‌کند تا به اهداف خود برسد.
یکی از اشکالات این نوع بازی گرفتن این است که بازیگرانی مانند کیانیان و زارعی که قادر به درک و فهم سریع و درست از نقش‌شان هستند ممکن است با بازیگردانی کیمیایی کنار بیایند اما بازیگر آماتوری را تصور کنید که سر صحنه‌ی کیمیایی غافلگیر می‌شود و نمی‌تواند خود را جمع و جور کند، زیرا قادر نیست خود را در عرض چند ساعت بازسازی کند و بدون پردازش نقشی را خلق کند.
همان‌طور که می‌دانید سینما هنری است گروهی و به همان میزان که کارگردان به دنبال اهدافش است، باید اهداف نویسنده و بازیگر را در نظر بگیرد اما مسعود کیمیایی مانند بسیاری از کارگردانان دیگر بازیگر را تنها وسیله‌یی برای اجرای ایده‌ها و یا کشاندن تماشاگر به سینما می‌داند که البته این هم جنبه‌یی از کار سینماست که به ظاهر خشن و بی‌رحم به نظر می‌رسد ولی باید پذیرفت که تصمیم‌گیری‌ها را باید کارگردان در طول ساخت یک فیلم انجام دهد و سبک و سیاق کیمیایی هم بدین گونه است
سیدسعید هاشم‌زاده
منبع : سورۀ مهر


همچنین مشاهده کنید