شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

انحطاط غرب و جایگاه ما


انحطاط غرب و جایگاه ما
«یا ایهاالذین امنوا من یرتد منکم عن دینه فسوف یاتی الله بقوم یحبهم و یحبونه اذله علی المؤمنین اعزه علی الکافرین یجاهدون فی سبیل الله و لا یخافون لومه لائم ذلک فضل الله یوتیه من یشاء والله واسع علیم»
(مائده- ۵۴)
واقعیت این است که بنده هر چند به صعود و افول تمدنها چنانکه در قرآن مجید اشاره شده و جامعه شناسان از زمان ابن خلدون بدین سو به تفصیل در مورد آن سخن گفته اند اعتقاد دارم و حتی نشانه های افول به اصطلاح تمدن غرب را چنانکه اشپنگلر در اوایل قرن اخیر تشریح کرد و پس از او نیز به کرات در مورد آن سخن به میان آمده است می پذیرم اما نگاه نگارنده به جزئیات این مهم قدری متفاوت است. از این منظر با وجود سقوط نسبی آمریکا تمدن غرب به معنای عام کلمه مادامیکه بیداری اسلامی به اهداف خود دست نیافته است سیطره خود را بر جهان حفظ خواهد کرد و با توجه به روند موجود در آینده نزدیک نباید منتظر آن باشیم و اساساً ما بیش و پیش از آنکه به فکر اضمحلال غرب با همه ضعفهایش باشیم لازم است با بهره مندی از قابلیتهای درونی خود و قوتهای جریان مقابل در اندیشه ایجاد جایگزینی مناسب برای ساماندهی جامعه بشری و تأمین سعادت حقیقی انسان باشیم.
پس از رنسانس در قرن شانزدهم میلادی و انقلابهای علمی و صنعتی قرون ۱۷ و ۱۸ به اصطلاح «تمدن غرب» با محوریت اروپا در جهان غلبه یافت هر چند با توجه به شالوده های فرهنگی این تمدن که بر پایه ماتریالیسم و اومانیسم قوام یافته بودند استثمار و استعمار از پیامدهای قابل پیش بینی آن بود و جنگهای جهانی اول و دوم- که میان کشورهای کاپیتالیستی غرب آغاز شد- نیز برای ناظر بیرونی که از منظر دینی به تحولات جهان می نگرد کاملاً قابل درک و تبیین است اما باید پذیرفت که آنچه غرب را برای مدتی نسبتاً طولانی همچنان محور تحولات جهانی نگاه داشته است بیشتر ناشی از فقدان رقیب قدرتمند بوده است تا ظرفیتهای درونی آن.
آنچه در قرن بیستم و بویژه پس از جنگ جهانی دوم تحت عنوان نظام سوسیالیستی قد علم کرده و با سقوط شوروی نیز به حاشیه رفت پیش از آنکه رقیبی در مقابل غرب باشد خود شاخه ای از این جریان به اصطلاح مدرن بود که در قرن هجدهم و نوزدهم در فرانسه و بعد آلمان توسط اشخاصی چون کارل مارکس پرورش یافت و با انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ در روسیه و بعد در چین و برخی کشورهای دیگر حاکم شد اما از مبانی فرهنگی و تمدنی غرب جدا نبود. چنانکه امروزه نیز وقتی سخن از ارتقاء جایگاه غولهای اقتصادی آسیا اعم از چین و هند و ژاپن در کنار اتحادیه اروپا و در مقابل آمریکا به میان می آید منظور تقابلهای فرهنگ و تمدنی نیست هر چند در اثر مشهور ساموئل هانتینگتون تحت عنوان برخورد تمدنها (Clash of civilizations) بدین معنا تعبیر شده است اما از منظر اسلامی این روند تنها رقابتی درون تمدنی محسوب می شود، تمدنی که بر پایه هایی چون سکولاریسم و ماتریالیسم و به لحاظ معرفت شناختی «پوزیتیویسم» بنیان نهاده شده است.
اما مسأله مهم در این میان این است که ما مسلمانان بعنوان امت وسط و شاهد که حسب تعالیم قرآنی وظیفه هدایت جامعه بشری به سوی حق و حقیقت و برقراری قسط و عدل در سراسر گیتی را برعهده داریم در شرایط کنونی چه باید بکنیم؟ واقعیت این است که با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران نهضت بیداری جهان اسلام جهش بزرگی را در مسیر خود تجربه کرد لکن تا رسیدن به نقطه آرمانی که همانا تشکیل حکومت جهانی و برقراری قسط و عدل اسلامی در سراسر جهان است فاصله زیادی داریم و باید با تبیین اهداف بلند مدت، میان مدت و کوتاه مدت و برنامه ریزی و اقدام برای تحقق اهداف در راستای آن آرمان گام برداریم. پرداختن به این مهم مجالی فراخ می طلبد اما در این مقال می کوشم برخی موارد کلیدی را که در این مسیر از اهمیت خاصی برخوردارند به اجمال توضیح داده و بحث و بررسی های تفصیلی را به فرصتی دیگر واگذارم.
۱) شناخت؛ وحی الهی در قالب قرآن کریم و عقل بشر بعنوان رسول باطنی مهمترین منابع شناخت از منظر دین می باشند که بی تردید غفلت از آنها از مهمترین عوامل انحطاط مسلمین در قرون گذشته بوده است. ما باید با به کارگیری این دو مرجع ارزشمند بار دیگر صادقانه و به دور از هیجانات و احساسات زودگذر جایگاه خود را در جهان معاصر بازکاوی کنیم و نقاط قوت و ضعف مسلمانان و جریان مقابل را شناسایی نماییم چه اینکه گامهای بعدی بدون این شناخت میسر نخواهد بود. قطعاً چنانکه بسیاری از بزرگان بیان نموده اند وجوه مثبت زیادی در تمدن بالفعل غرب وجود دارد که نه تنها منافاتی با آموزه های اسلامی ندارد بلکه مورد تأکید دین مبین نیز قرار داشته است. نظم، تلاش مستمر، علم آموزی در سطح اعلی، نوع دوستی و خدمت به خلق و تولید انبوه و صرفه جویی در مصرف از جمله آنهاست.
۲) اتحاد؛ همبستگی و وحدت اسلامی که براساس آموزه های قرآنی در قانون اساسی جمهوری اسلامی از جمله در اصل یازدهم مورد تأکید قرار گرفته است و حضرت امام (رحمت الله علیه) و مقام معظم رهبری با تعابیر متنوع بر آن اصرار ورزیده اند اصل مهمی است که جز با سعه صدر دینی و پرهیز از تنگ نظریها و تعصبات بی مبنا تحقق نخواهد یافت و بدون آن اعتلای جهان اسلام و سرافرازی مسلمین میسر نمی شود، از اینرو علما و نخبگان مسلمان مسئولیت مضاعفی در خصوص پیگیری این اصل مهم بر عهده دارند. همچنین بحث اتحاد ملی بویژه در میان احزاب و گروههای سیاسی از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است که با قدری تساهل و پذیرفتن اختلافهای سلیقه ای و ارزش قائل شدن برای نقدهای درون گفتمانی و اصل امر به معروف و نهی از منکر کاملاً متصور می باشد.
۳) عدالت اقتصادی؛ اگرچه اقتصاد در نگاه اسلامی وسیله ای است در راستای پیشبرد اهداف عالی جامعه بشری و سعادت انسانها اما ابزاری است لازم که بدون آن تحقق آرمانهای دینی امکان پذیر نخواهد بود. بی تردید تلاشهای فرهنگی برای ارائه الگوی صحیح تولید و مصرف و ترویج روحیه انفاق و ایثار و درک صحیح افراد از دنیا و نسبت آن با جهان آخرت نقش اساسی در اصلاح وضعیت اقتصادی جامعه خواهد داشت. مع الوصف تامین بهینه خوراک، پوشاک و مسکن مردم چنانکه در اصل سوم قانون اساسی آمده است از وظایف اساسی نظام اسلامی است.
بدیهی است عدل و قسط که به تعبیری هدف ارسال رسل و حکومت اسلامی است منحصر در عدالت اقتصادی آن هم از نوع توزیعی نیست و این نوع از عدالت تنها شرط «لازم» است و نه کافی.
۴) رشد علمی؛ در خصوص اهمیت علم آموزی در اسلام و لزوم تولید و توسعه علم در کشور بسیار سخن گفته شده است، با این وجود در مقام علم هنوز دانشمندان خود را چنانکه شایسته است ارج نمی نهیم و به کرات مشاهده شده که آنها را به حاشیه رانده یا زیردست کسانی قرار می دهیم که به هیچ وجه از صلاحیت لازم برخوردار نیستند، اصلاح این روند و رعایت توصیه های دینی و فارغ شدن از هواهای سیاسی ما را قادر خواهد ساخت کثیری از عالمان و اندیشمندان توانای مسلمان و ایرانی و حتی غیر مسلمان را به بلاد خود جذب نموده و از قابلیتهای آنها برای کمک به پیشرفت حقیقی جامعه بشری استفاده کنیم. علاوه بر این بها دادن مضاعف به محافل علمی و حفظ احترام اندیشه و قلم محققان داخلی به دور از تعصبات کور بستر مناسبی را در جهت تسریع تحول جهان اسلام فراهم می سازد.
۵) تقویت بنیه دفاعی؛ هیاهوهای تبلیغاتی مغربیان گاهی ما را از پی گیری کامل دستورهای صریح اسلام در عرصه حکومتی بازداشته است، خداوند در قرآن می فرماید «واعدو لهم مااستعطتم من قوه و من رباط الخیل ترهبون به عدوالله و عدوکم و آخرین من دونهم لاتعلمونهم الله یعلمهم...» و بر این اساس مسملین می بایست در حد امکان از پیشرفته ترین تجهیزات نظامی و آمادگی دفاعی گسترده برخوردار باشند. این مهم می تواند به گونه ای دنبال شود که خود به پیشرفت علمی و اقتصادی کشور کمک کند چنانکه بسیاری از پیشرفتهای علمی معاصر همچون اختراع هواپیما، رایانه ، اینترنت و موبایل در ارتش آمریکا صورت پذیرفته است. نهادهای نظامی با برنامه ریزی صحیح از ظرفیت بالایی برای حذف جوانان و حل معضل بیکاری برخوردارند. نهایت اینکه هر چند با افزایش نارضایتی مردم، مشکلات اخلاقی، ورشکستگی های مکرر اقتصادی و... نشانه های افول غرب و بویژه آمریکا بیش از پیش آشکار شده است اما در بخش اسلامی نیز با وجود ظرفیتهای بالا در مقام فعلیت همچنان مشکلات عدیده ای وجود دارد و ما باید بدون فوت وقت و براساس آموزه های وحیانی برای رفع معضلات موجود و رسیدن به آرمانها گام برداریم، در این رابطه در آینده بیشتر سخن خواهیم گفت.
مجید مختاری
منبع:برداشت اول- شماره هشت
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید