دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


برگی‌ از دفتر زندگی‌ مارلون‌ براندو


برگی‌ از دفتر زندگی‌ مارلون‌ براندو
از زمانی‌ که‌ اضافه‌ وزن‌ پیدا کرده‌، نتوانسته‌ درخشش‌ پیشین‌ را تکرار کند .
شروع‌ پروژه‌ و اینک‌ آخرالزمان‌ بسیار دوستانه‌ بود: در سال‌ ۱۹۷۹ قرار شد مارلون‌ براندو در نقش‌ کلنل‌ کورتز در فیلم‌ حماسی‌ و شکوهمند فرانسیس‌ فورد کاپولا بازی‌ کند و در ازای‌ چهار هفته‌ کار مبلغ‌ ۳/۵ میلیون‌ دلار دستمزد دریافت‌ کند.
چون‌ کورتز تنها در انتهای‌ فیلم‌ نقش‌ داشت‌ و می‌شد بیشتر صحنه‌ های‌ حضور او را در ط‌ول‌ یک‌ هفته‌ فیلمبرداری‌ کرد و کاپولا پیش‌ بینی‌ کرده‌ بود که‌ فیلم‌ به‌ راحتی‌ به‌ پایان‌ برسد. ولی‌ به‌ یکباره‌ همه‌ پیش‌بینی‌ها اشتباه‌ از آب‌ درآمد. هاروی‌ کایتل‌ جای‌ خود را به‌ مارتین‌ شین‌ داد و به‌ دلیل‌ تغییرات‌ جوی‌ استوایی‌، صحنه‌های‌ فیلمبرداری‌ به‌ هم‌ ریخت‌.
محل‌ ضبط‌ فیلم‌ در کشور فیلیپین‌ بود که‌ در آن‌ همه‌ امور روندی‌ کند، گران‌ و دشوار داشت‌. در نتیجه‌ کاپولا که‌ خود مسئول‌ امور مالی‌ فیلم‌ بود، دچار مشکلات‌ عدیده‌ای‌ شد، بودجه‌ ۵ میلیون‌ دلاری‌ به‌ مبلغ‌ ۲۵ میلیون‌ دلار افزایش‌ یافت‌ و کارگردان‌ مجبور شد تمامی‌ هزینه‌ها و فشارهای‌ مالی‌ را خود جبران‌ کند و تا آستانه‌ ورشکستگی‌ هم‌ پیش‌ برود.
به‌ همین‌ دلیل‌ پیش‌ از آمدن‌ براندو، کاپولا با این‌ دوست‌ قدیمی‌ خود تلفنی‌ مذاکراتی‌ درباره‌ تغییر شرایط‌ کار کرد. براندو تا بیشترین‌ حد ممکن‌ با او کنار آمد و قرار شد در ازای‌ پنج‌ هفته‌ کار تنها مبلغ‌ یک‌ میلیون‌ دلار به‌ اضافه‌ ۱۱ درصد از سود ناخالص‌ دریافت‌ کند.
قرارداد اصلی‌ دوبند دیگر نیز داشت‌: اول‌ اینکه‌ براندو سعی‌ کند وزن‌ خود را کاهش‌ دهد و دوم‌ کتاب‌ قلب‌ تاریکی‌ نوشته‌ جوزف‌ کنراد را که‌ فیلمنامه‌ بر اساس‌ آن‌ نوشته‌ شده‌ بود بخواند تا خود را برای‌ نقش‌ کورتز آماده‌تر کند. براندو در حالی‌ به‌ فیلیپین‌ رفت‌ که‌ حداقل‌ ۱۱۰ کیلوگرم‌ وزن‌ داشت‌ و حتی‌ نگاهی‌ هم‌ به‌ کتاب‌ مذکور نینداخته‌ بود.
این‌ درست‌ که‌ متنهای‌ مربوط‌ به‌ کورتز در فیلمنامه‌ توسط‌ کاپولا تنظ‌یم‌ شده‌ و پیوستگی‌ و وضوح‌ لازم‌ را نداشت‌، ولی‌ خط‌ سیر فیلم‌ با توجه‌ به‌ وضع‌ ناامیدانه‌ای‌ که‌ کاپولا در آن‌ به‌ سر می‌برد، بیشترین‌ یکدستی‌ ممکن‌ را داشت‌. کاپولا به‌ کمک‌ و همیاری‌ یک‌ ستاره‌ بزرگ‌ نیاز داشت‌، ولی‌ براندو بیشتر سرگرم‌ کلنجار رفتن‌ و بگو مگوهایی‌ بود که‌ به‌ صورت‌ حماسی‌ اغراق‌آمیزی‌ در فیلمنامه‌ آمده‌ و به‌ کل‌ فیلمنامه‌ حالت‌ راکدی‌ داده‌ بود.
به‌ همین‌ جهت‌ روز به‌ روز تاخیر بیشتری‌ رخ‌ می‌داد و روند فیلمبرداری‌ به‌ کابوسی‌ هولناک‌ بدل‌ شد. نهایتا همانند نقش‌ براندو در فیلم‌، در یکی‌ از صحنه‌ها او را با استفاده‌ از ترفندهای‌ ویژه‌ به‌ صورت‌ سایه‌ای‌ در تاریکی‌ می‌بینیم‌ و با وجودی‌ که‌ قسمتهای‌ بازی‌ کورتز کیفیت‌ خارق‌العادده‌ای‌ دارند ولی‌ دارای‌ جذابیت‌ و گیرایی‌ لازم‌ نیستند.
در گذشته‌ تماشاگر با دیدن‌ فیلمهای‌ براندو می‌توانست‌ خود را در بازی‌ نرم‌ و شفاف‌ او غرق‌ کند ولی‌ در حال‌ حاضربه‌ دلیل‌ فاصله‌گرفتن‌ از روزهای‌ اوج‌، تماشاگر از دیدن‌ فیلمهای‌ براندو احساس‌ وحشت‌ می‌کند. اما به‌ نظ‌ر این‌ ستاره‌ کم‌نظ‌یر هالیوودی‌، بدون‌ شک‌ هر کسی‌ تمایل‌ دارد با مشکلات‌ خود دست‌ و پنجه‌ نرم‌ کند: من‌ به‌ خوبی‌ می‌توانستم‌ با کاپولا کنار بیایم‌، دیدگاه‌ او را با خودم‌ همسو کنم‌ و توافق‌ او را به‌ دست‌ آورم‌. او هم‌ نظ‌ر من‌ را می‌پذیرفت‌. ولی‌ از ابتدای‌ کار من‌ به‌ دنبال‌ راهی‌ بودم‌ تا زمان‌ بازی‌ نقش‌ خودم‌ را کوتاهتر کنم‌ و مجبور به‌ تحمل‌ سنگینی‌ کار نباشم‌.
از و اینک‌ آخرالزمان‌ به‌ بعد، براندو عادت‌ کرده‌ است‌ که‌ گهگاه‌ کار کند. آن‌ هم‌ در صورت‌ داشتن‌ نقش‌ در بهترین‌ برنامه‌ زمانی‌ ممکن‌ و بیشترین‌ دستمزد و هیچ‌ چیز به‌ جز معیارهای‌ خود او برایش‌ اهمیت‌ ندارد. پس‌ از تماشای‌ یک‌ برنامه‌ موفق‌ تلویزیونی‌ در سال‌ ۱۹۷۷، براندو موافقت‌ کرد نقش‌ جرج‌ لینکلن‌ راکول‌ را در برنامه‌ نسل‌ بعدی‌ در سالهای‌ ۱۹۷۹-۸۰ بازی‌ کند و در ازای‌ یک‌ روز کار در هفته‌ ۲۵ هزار دلار دریافت‌ کند. او کل‌ این‌ مبلغ‌ را صرفا خرج‌ امور خیریه‌ کرد و در حالی‌ که‌ بازی‌اش‌ چندان‌ تعریفی‌ هم‌ نداشت‌، به‌ صورت‌ تامل‌برانگیزی‌ جایزه‌ هنرپیشه‌ سال‌ تلویزیون‌ را به‌ خود اختصاص‌ داد. بعد از ۹ سال‌ خانه‌نشینی‌، مارلون‌ براندو در سال‌ ۱۹۸۹ در فیلم‌ یک‌ فصل‌ سرد سفید نقش‌ یک‌ وکیل‌ را ایفا کرد که‌ سعی‌ داشت‌ با جدایی‌ میان‌ سفیدپوستان‌ و سیاهپوستان‌ مقابله‌ کند. او این‌ کار را با هدف‌ قبلی‌ که‌ اختصاص‌ درآمدی‌ به‌ امور خیریه‌ بود انجام‌ داد.
آخرین‌ فیلم‌ جذاب‌ و باکیفیت‌ براندو The Freshman نام‌ دارد که‌ در سال‌ ۱۹۹۰ ساخته‌ شد. او برای‌ بازی‌ در این‌ فیلم‌ ۳/۳ میلیون‌ دلار به‌ اضافه‌ ۱۱ درصد سود ناخالص‌ دستمزد گرفت‌. در صورتی‌ که‌ سه‌ میلیون‌ دلار رقم‌ چندانی‌ برای‌ یک‌ ستاره‌ بزرگ‌ هالیوودی‌ محسوب‌ نمی‌شود. او در یک‌ قسمت‌ فیلم‌ بازی‌ نسبتا خوبی‌ داشت‌. براندو در نقش‌ یک‌ پدرخوانده‌ مهربان‌ و دلرحم‌ مافیایی‌ که‌ تقلیدی‌ از شخصیت‌ ویتو کورلیونه‌ در فیلم‌ پدرخوانده‌ است‌، ظ‌اهر شد و بازی‌ دلپذیرش‌ ارزش‌ این‌ دستمزد را داشت‌.
فیلم‌ کریستف‌ کلمب‌ که‌ یک‌ برنامه‌ اکتشافی‌ بود نیز در سال‌ ۱۹۹۲ واقعا مایه‌ رسوایی‌ شد. براندو رقم‌ ۵ میلیون‌ دلار تنها برای‌ ۱۰ دقیقه‌ حضور در این‌ فیلم‌ دریافت‌ کرد که‌ تصورات‌ قدیمی‌ وسترن‌ درباره‌ مکان‌ ظ‌هور فرهنگ‌ سرخپوستان‌ را تایید می‌کرد.
او توسط‌ بسیاری‌ از سرخپوستانی‌ که‌ در فیلم‌ از آنها دفاع‌ کرده‌ بود، ملامت‌ شد. ولی‌ به‌ عقیده‌ خودش‌ در مورد این‌ نقش‌ انتخاب‌ دیگری‌ نداشته‌ است‌ و نهایتا به‌ دلیل‌ گرفتاری‌ خانوادگی‌ براندو، پروژه‌ این‌ برنامه‌ متوقف‌ شد.
گرچه‌ پروژه‌ دن‌ خوان‌ دومارکو (۱۹۹۵) با حضور براندو قابل‌ چشم‌پوشی‌ است‌، اما جزیره‌ دکتر مورو (۱۹۹۶) کاری‌ مضحک‌ و متناقض‌ از آب‌ درآمد. فیلمهای‌ بعدی‌ او نیز به‌ سختی‌ در گیشه‌ دوام‌ آوردند و امتیاز (۲۰۰۱) با بازی‌ ستارگانی‌ چون‌ رابرت‌ دنیرو و ادوارد نورتن‌ فیلمی‌ بود که‌ براندو در آن‌ دمادم‌ افسوس‌ می‌خورد و آه‌ می‌کشید و به‌ سختی‌ حرکت‌ می‌کرد. چون‌ چیزی‌ در حدود ۱۵۰ کیلوگرم‌ وزن‌ داشت‌ و به‌ نظ‌ر می‌رسید نمی‌تواند حواس‌ خود را متمرکز کند و خویشتندار باشد.
گویی‌ او اصلا سر صحنه‌ حضور نداشت‌.
با وجود همه‌ مسایل‌ شخصی‌ براندو، پیشامدهایی‌ در زندگی‌ خانوادگی‌ او رخ‌ داد که‌ اصلا با عدالت‌ جور درنمی‌آید. تنها راه‌ توجیه‌ این‌ مسایل‌ آن‌ است‌ که‌ فرض‌ کنیم‌ در زندگی‌ هنرپیشه‌ها، اتفاقاتی‌ دراماتیک‌ رخ‌ می‌دهد که‌ به‌ نمایش‌های‌ تئاتر شبیه‌ است‌. در بعد از ظ‌هر روز ۱۶ مه‌ سال‌ ۱۹۹۰، پسر براندو به‌ نام‌ کریستیان‌ در سن‌ ۳۲ سالگی‌ به‌ منزل‌ پدرش‌ در مولهالند رفت‌ و شوهر خواهرخوانده‌ خود را به‌ ضرب‌ گلوله‌ کشت‌. تمامی‌ این‌ اتفاقات‌ در حالی‌ به‌ وقوع‌ پیوست‌ که‌ براندوی‌ پدر در منزل‌ بود. او به‌ پلیس‌ و وکیل‌ خانوادگی‌شان‌ تلفن‌ زد و ماجرا را به‌ اط‌لاع‌ آنان‌ رساند. نوه‌ براندو، یعنی‌ فرزند مقتول‌ در ماه‌ ژوئن‌ به‌ دنیا آمد و به‌ دلیل‌ وجود مواد مخدر در خون‌ تحت‌ مراقبت‌ قرار گرفت‌ و چون‌ مادرش‌ از نظ‌ر روانی‌ تعادل‌ لازم‌ را نداشت‌، سرپرستی‌ نوزاد به‌ دولت‌ سپرده‌ شد.
براندو خانه‌ خود را به‌ عنوان‌ وثیقه‌ آزادی‌ پسرش‌ گرو گذاشت‌ و بنا به‌ نیازهای‌ مالی‌ قراردادی‌ ۴ میلیونی‌ برای‌ نوشتن‌ زندگینامه‌ خود با یک‌ ناشر تنظ‌یم‌ کرد. کریستیان‌ پس‌ از یک‌ محاکمه‌ ط‌ولانی‌ و جنجال‌آمیز که‌ براندو به‌ عنوان‌ شاهدی‌ مغموم‌ و اشکبار در آن‌ حضور داشت‌، مجرم‌ شناخته‌ و به‌ ۱۰ سال‌ حبس‌ محکوم‌ شد. این‌ در حالی‌ است‌ که‌ مردم‌ نمی‌دانستند براندو واقعا گریه‌ می‌کند یا فقط‌ در حال‌ ایفای‌ نقش‌ است‌. چهار سال‌ بعد، دختر براندو که‌ دچار بیماری‌ روانی‌ شدیدی‌ شده‌ بود و اضافه‌ وزن‌ زیادی‌ داشت‌، خود را در املاک‌ براندو در تاریتا حلق‌آویز کرد.
مارلون‌ براندو همچنان‌ در مولهالند و جزیره‌ تاریتا زندگی‌ می‌کند. او آوریل‌ گذشته‌ ۷۹ ساله‌ شد و با پشت‌ سر گذاشتن‌ چندین‌ تراژدی‌ که‌ در زندگی‌ او رخ‌ داد، دیگر نیازی‌ به‌ بازی‌ در فیلم‌ احساس‌ نمی‌کند. تراژدی‌ که‌ همه‌ ما را تحت‌ تاثیر عواط‌فی‌ چون‌ همدردی‌ و بی‌پناهی‌ قرار می‌دهد. درخشانترین‌ ستاره‌ سینما در نسل‌ گذشته‌ کنج‌ عزلت‌ گرفته‌ و بار سنگین‌ تظ‌اهر به‌ خوب‌ بودن‌، به‌ این‌ سکوت‌ غمناک‌ اضافه‌ شده‌ است‌.
در پائیز ۲۰۰۱، براندو تصمیم‌ به‌ ایجاد یک‌ کلاس‌ بازیگری‌ در خانه‌ خود گرفت‌. او در حالیکه‌ با لباس‌ راحتی‌ خاکستری‌ و دستمال‌ گردن‌ صورتی‌ روی‌ یک‌ صندلی‌ راحتی‌ مجلل‌ می‌نشیند، شگردهای‌ هنر خود را برملا می‌کند. این‌ جلسات‌ با ژرف‌نگری‌ و بدبینی‌ خاصی‌ همراه‌ است‌. او هدفی‌ غیر از بهره‌مندی‌ مالی‌ از برگزاری‌ این‌ کلاسها دارد و می‌خواهد با تلاشی‌ که‌ دوباره‌ از سر گرفته‌، از مجموعه‌ جلسات‌ کلاس‌ یک‌ DVD سفارش‌ دهد و آنرا در سط‌ح‌ دنیا منتشر کند. او این‌ جلسات‌ را دروغگویی‌ برای‌ پول‌ درآوردن‌ می‌نامد و به‌ نظ‌ر می‌رسد چیزی‌ عمیق‌ و درونی‌ مانع‌ از این‌ می‌شود که‌ استعداد واقعی‌اش‌ را جدی‌ بگیرد. براندو به‌ شاگردان‌ خود در مورد موشکی‌ که‌ قصد سوارشدن‌ به‌ آن‌ را دارند، هشدار می‌دهد و در عین‌ حال‌ به‌ آنها می‌گوید که‌ حرف‌ او را جدی‌ بگیرند.
بسیاری‌ از هنرپیشگان‌ سرشناس‌ در کلاس‌ بازیگری‌ او حضور دارند و تونی‌ کی‌ کارگردان‌ بریتانیایی‌ فیلم‌ تاریخ‌ مجهول‌ آمریکا مسئولیت‌ تصویربرداری‌ از کلاس‌ را بر عهده‌ دارد.
آنچه‌ ذکر شد، قسمتی‌ از زندگی‌ جذاب‌ و پیشرفت‌ روزافزون‌ و تراژدی‌ مارلون‌ براندو است‌. موفقیت‌ فردی‌ براندو تنها به‌ ایفای‌ نقش‌های‌ متفاوت‌ محدود نمی‌شود. با بررسی‌ زندگی‌ او با چند سئوال‌ اساسی‌ مواجه‌ می‌شویم‌: ماهیت‌ بازیگر در واقع‌ چیست‌؟ و چرا مردم‌ آنها را به‌ افراد واقعی‌ ترجیح‌ می‌دهند؟ براندو نابغه‌ای‌ است‌ که‌ یکی‌ از بنیان‌ گذاران‌ مکتب‌ بازیگری‌ به‌ شمار می‌آید.
دیوید تامسن‌ /ترجمه:مریم دستمالچی
منبع : سورۀ مهر