جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

سه گزینه اصولگرایان برای ریاست جمهوری


سه گزینه اصولگرایان برای ریاست جمهوری
هر چند اظهارنظر و تحلیل درباره انتخابات ریاست جمهوری آتی زودهنگام به نظر می رسد اما گمانه زنی ها در این رابطه در رسانه ها و در محافل مردمی آغاز شده است.
شاید علت این گمانه زنی ها و تحلیل های زودهنگام فشار اقتصادی شدیدی باشد که این روزها بر مردم وارد می شود. بسیاری از مردم در محافل دوستانه و خانوادگی خود به موضوع گرانی ها می پردازند و هنگامی که از حل این مشکل توسط دولت فعلی اظهار ناامیدی می شود بلافاصله این پرسش را مطرح می کنند که دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد کی به اتمام می رسد؟
پاسخ به این پرسش واکنش های متفاوتی را در بر دارد. عده ای به طولانی بودن زمان باقی مانده از عمر دولت اشاره می کنند و عده ای هم به سراغ گمانه زنی درباره رقبای محمود احمدی نژاد می پردازند.
این گمانه زنی ها البته به محافل خانوادگی محدود نمی شود و در بسیاری از جلساتی که نخبگان و صاحب نظران حضور دارند به صورت جدی به این بحث پرداخته می شود. بنابراین به نظر می رسد گمانه زنی زودهنگام درباره رقبای احتمالی محمود احمدی نژاد مربوط به این باشد که گرانی ها امان مردم را بریده است و اظهار نظر احمدی نژاد مبنی بر بهتر شدن وضع معیشتی مردم در طول سه سال گذشته آنان را به وادی نا امیدی از حل مشکلات سوق می دهد و لذا انتظار برای پایان کار این دولت زمینه ساز اصلی گمانه زنی درباره رقبای احتمالی احمدی نژاد می شود.
در این یادداشت اما نگارنده قصد ندارد به درستی یا نادرستی انتظارات اقتصادی از دولت نهم بپردازد بلکه بحث بر سر این است که بالاخره چه کسانی از اردوگاه اصولگرایان حاضرند با احمدی نژاد رقابت کنند.
واقعیت این است که از این اردوگاه به صورت قطعی محمود احمدی نژاد قصد دارد برای بار دوم شانس خود را در جلب آرای اکثریت مطلق مردم ایران امتحان کند. بنابراین رئیس جمهور حاکم مطرح ترین گزینه جریان اصولگرایی است. چرا که اساسا انتخاب هر گزینه دیگری جز احمدی نژاد به معنای اعتراف به ناکامی است و به نوعی پشیمانی تعبیر می شود. این در حالی است که تا کنون در جریان اصولگرا به جز عماد افروغ و برخی نمایندگان اصولگرای مستقل مجلس هفتم کس دیگری از رای به احمدی نژاد اظهار پشیمانی نکرده است. حتی در انتخابات مجلس هشتم نیز جبهه متحد اصولگرایی در تهران کسانی را به عنوان نامزد فهرست خود معرفی کرد که اکثرا مشهور به حمایت از دولت هستند.
از سوی دیگر برخی اصولگرایان منتقد دولت نهم نیز به صورت جدی قصد ورود به عرصه انتخابات را دارند. آنان هر چند به صورت علنی اعلام نکرده اند که نمی خواهند در دوره بعد به احمدی نژاد رای دهند اما عملا چاره ای جز معرفی نامزد اختصاصی ندارند. چرا که تجربه سه سال گذشته نشان داده است که این دو گروه قادر به همکاری با یکدیگر نیستند و حتی این موضوع تا حدودی به زیان شهروندان نیز تمام شده است. نامزد اختصاصی این گروه از منتقدان اصلی احمدی نژاد محمدباقر قالیباف شهردار فعلی تهران است که حضور مجدد احمدی نژاد در راس دولت حتی شهرداری وی را نیز به مخاطره می اندازد.
در واقع حامیان قالیباف تنها گروه اصولگرایی هستند که از ابتدای روی کار آمدن احمدی نژاد راه خود را از او جدا کرده اند و تا کنون نیز حاضر به معامله با حامیان رئیس جمهور حاکم نشده اند. هرچند در برخی مقاطع تعدادی دیگر از اصولگرایان نیز ژست انتقاد از احمدی نژاد را گرفتند اما انتقاد آنان زیاد دوام نیاورد. بیادی و کاشانی دو عضو شورای شهر دوم تهران بودند که پس از عضویت در هیات مدیره باشگاه پرسپولیس تهران، دست از انتقاد کشیدند و به صف حامیان دولت در شورای شهر پیوستند.
علی لاریجانی نیز پس از استعفا از دبیری شورای عالی امنیت ملی از سوی برخی رسانه ها به عنوان رهبر اصولگرایان منتقد در مجلس هشتم معرفی شد اما پس از حضور وی در این مجلس کم کم مشخص شد گزینه اصلی حامیان دولت برای ریاست مجلس همین آقای لاریجانی است.
لذا اگر بنا باشد گروهی در میان اصولگرایان خود را منتقد واقعی دولت احمدی نژاد معرفی کند این حامیان قالیباف هستند که از ابتدا این پرچم را در دست داشته اند و احتمالا قصد از کف دادن آنرا ندارند.
اما در این میان گفته می شود غلامعلی حداد عادل رئیس مجلس هفتم نیز تمایل دارد وارد عرصه انتخابات ریاست جمهوری دهم شود و با احمدی نژاد به رقابت بپردازد.
هر چند حداد عادل اظهار نظر در این باره را زودهنگام می خواند اما گفته می شود او عزمش را برای حضور جزم کرده و پس از رقابت با لاریجانی بر سر کرسی ریاست مجلس به عنوان منتقد اصولگرای دولت نهم وارد عرصه رقابت های ریاست جمهوری می شود. البته حداد عادل هم به دلیل عملکردش در هیات رئیسه مجلس هفتم چندان نمی تواند روی نقد دولت مانور دهد چرا که عملکرد او و دوستان دیگرش در هیات رئیسه در حمایت از دولت از نظر بسیاری از نمایندگان مجلس هفتم به عنوان یکی از نقاط ضعف این مجلس ارزیابی شده است.
اما به هر حال این واقعیتی است که جریان اصولگرا باید میان احمدی نژاد، حداد عادل و محمد باقر قالیباف یک نفر را به عنوان نامزد واحد خود در انتخابات ریاست جمهوری برگزیند. این انتخابی است بس دشوار که به احتمال فراوان سبب سکوت و بی طرفی برخی از تشکل های مذهبی نزدیک به اصولگرایان می شود.
برخی تحلیل گران معتقدند در چنین شرایطی تشکل هایی نظیر جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم سکوت پیشه می کنند و انتخاب را به خود مردم می گذارند. اما در میان تشکل های سیاسی اصولگرا ، دو دستگی پیش خواهد آمد که در این دو دستگی پیش بینی می شود تشکل های اصلی جریان اصولگرا جانب احمدی نژاد را بگیرند.
البته احتمال دارد تشکل هایی چون جمعیت ایثاگران یا جامعه اسلامی مهندسان از حداد عادل حمایت کنند ولی کمتر تشکل شاخصی در جریان اصولگرا از محمد باقر قالیباف حمایت خواهد کرد. چرا که اساسا بیشتر تشکل های موسوم به اصولگرا تشکل هایی منفعت گرا هستند که منفعت آنان ایجاب نمی کند رئیس جمهور حاکم را رها کنند.
البته اگر قالیباف رئیس جمهور شود همه این تشکل ها از او حمایت می کنند اما به دلیل منفعت گرایی بعید است که در ایام انتخابات از فردی غیر از احمدی نژاد حمایت کنند. چرا که به هر حال احمدی نژاد ابزارهایی دارد که دیگران به هیچ عنوان ندارند. او به عنوان رئیس جمهور دائم در سفرهای استانی است ، در صداوسیما به صورت مرتب سخنرانی هایش پخش می شود، تعدادی از روزنامه های ثروتمند و دولتی کشور از او حمایت می کنند و حتی ممکن است تعدادی روزنامه جدید، با مدیران نزدیک به احمدی نژاد به زودی روانه کیوسک ها شوند. بخش هایی از رای دهندگان سنتی به دلیل موقعیت فعلی او از وی حمایت می کنند، و... اینها امتیازاتی است که تشکل های منفعت گرا را به سمت رئیس جمهور حاکم می کشاند. این رئیس جمهور احمدی نژاد باشد یا حداد یا قالیباف فرقی نمی کند مهم این است که فعلا در حاکمیت باشد و با تشکیلات آنان از این حاکمیت سود ببرد.
بنابراین در رقابت میان احمدی نژاد، قالیباف و حداد، در جلب آرای اصولگرایان شکی نیست که برد با احمدی نژاد است. نه به خاطر اینکه کسی از او انتقاد ندارد بلکه به خاطر اینکه صاحب قدرت است.
اصلا بحث بر سر این نیست که احمدی نژاد عملکرد قابل دفاعی داشته یا نه بحث بر سر این است که نفع این جریان در دفاع از رئیس جمهور حاکم است. به هر حال بسیاری از گروه های اصولگرا در همین کابینه فعلی هم سهم خوبی گرفته اند و از دست دادن این سهم به امید اینکه کس دیگری به آنان سهم بدهد، ریسک بزرگی محسوب می شود.
باید بی تعارف این را گفت که اساسا در میان اصولگرایان دو گروه وجود دارند. یک گروه ارزش گراها و آرمان خواهان هستند که خواهان احیای آرمان های اصیل انقلابند و گروه دیگر نیز کسانی هستند که در واقع همان جناح راست یا محافظه کارند و اصولگرایی را واژه خوبی برای پوشش قدرت جویی و منفعت طلبی خود قرار داده اند. لذا از آنجا که فعلا راست ها از ارزشگراها بیشتر هستند بعید به نظر می رسد در نهایت تشکل های این جریان به سمت قالیباف سوق پیدا کنند.
البته برد در جلب نظر تشکل های راست به مفهوم برد در رقابت بر سر جلب آرای مردم نیست. زیرا همان گونه که در ابتدای یادداشت نوشتم اساسا علت گمانه زنی های زودهنگام، ناامیدی از عملکرد دولت فعلی است و بعید به نظر می رسد در یک رقابت جدی، برد با احمدی نژاد باشد.
بنابراین هر یک از این دو نامزد اصلی اصولگرایان امتیازاتی دارند که باید دید در مدت باقی مانده تا انتخابات ریاست جمهوری دهم چگونه از این امتیازات استفاده می کنند.
احمدی نژاد امتیاز استفاده از تشکل های جناح راست و بخش هایی از حاکمیت از جمله مدیران دولتی در سراسر کشور را دارد و قالیباف هم امتیاز انتقاد از احمدی نژاد.
اما در این میان کار برای قالیباف بسیار دشوار است. او هم می خواهد به عنوان یک اصولگرا شناخته شود و هم تشکل های اصولگرایان از او حمایت نخواهند کرد و در انتخابات مجلس نیز این را نشان دادند و هم می خواهد پرچم نقد دولت را در دست داشته باشد. بنابراین به صورت طبیعی سخت ترین راه پیش روی محمد باقر قالیباف است.
این را می توان در گفتار و رفتار برخی نزدیکان اصلی او مشاهده کرد. اظهارات مرتضی طلایی به عنوان سخنگوی حامیان قالیباف در انتخابات مجلس هشتم و عملکرد سایت زیر نظر او (امروز) در حمایت جدی از نامزدهای جبهه متحد و موضع گیری های روزنامه تهران امروز در واپسین روزهای انتخابات مرحله دوم مجلس هشتم نشان می دهد که حامیان وی نتوانسته اند به درستی امتیازات خود را بشناسند.
حامیان قالیباف از یک سو خود را اصولگرای اصلاح طلب معرفی می کنند و اعلام می کنند اصولگرایی را از راست گرایی و محافظه کاری جدا می دانند و از سوی دیگر پس از انتخابات مجلس هشتم چندین یادداشت منتشر می کنند و از پیروزی جبهه متحد و گاهی شکست اصلاح طلبان ابراز خرسندی می کنند.
هر چند شاید منظور یادداشت نویسان این طیف این نبوده ولی برداشت عمومی این است که این گروه از شکست اصلاح طلبان خرسند هستند. این در حالی است که شخص قالیباف پیش از برگزاری انتخابات مرحله اول به شدت نسبت به ردصلاحیت ها موضع منفی گرفته بود و خواهان اصلاح قانون انتخابات شده بود. در واقع حامیان قالیباف در جلب نظر همزمان اصولگرایان و اصلاح طلبان دو کار را انجام می دهند. از یک سو اصلاح طلبان را از دست می دهند و با برخی یادداشت های غیرمنطقی بین خود و آنان فاصله و بدبینی ایجاد می کنند و این موضوع در روزهای اخیر به صورت واضحی در میان اصحاب رسانه قابل ملاحظه است و از سوی دیگر تلاش می کنند نظر کسانی را جلب کنند که اساسا از نامزد آنها حمایت نخواهند کرد.
حامیان قالیباف باید این واقعیت را بپذیرند که صف بندی صورت گرفته در انتخابات مجلس هشتم یک صف بندی جدی برای انتخابات ریاست جمهوری بود. چرا که همه تشکل ها با نگاه به انتخابات ریاست جمهوری وارد بازی شدند و ندادن حتی یک سهمیه به حامیان قالیباف در انتخابات تهران، تنها گذاردن فهرست موسوم به ائتلاف فراگیر اصولگرایان از سوی حداد عادل، فهرستی رای دادن رای دهندگان سنتی و سازمان داده شده جناح راست به فهرست جبهه متحد و خروج کامل نامزدهای ائتلاف فراگیر از فهرست رای دهندگان سازمان دهی شده تهران و در نهایت شکست سنگین در انتخابات مجلس هشتم در حوزه تهران جملگی نشانه این است که این تشکل ها اقبالی به قالیباف نشان نخواهند داد چرا که قدرتش نسبت به دیگر رقبایش کمتر است.
اساسا در چنین بازی هایی قالیباف باید از ابزارهای خود به نحو بهتر استفاده کند. او حامیان خوبی در میان افکار عمومی و میانه روها دارد و نباید به قیمت تلاش بی سرانجام برای جلب نظر تشکل های راست، میانه روها و افکار عمومی را از دست بدهد.
لااقل اگر قالیباف قصد دارد همچنان به عنوان یک اصولگرا در عرصه باقی بماند و خود را به تشکل های این اردوگاه نزدیک بداند ، نباید اجازه دهد این تلاش ها به قیمت بدبینی در میان اصلاح طلبان تمام شود.
قالیباف باید بداند فاصله ای که برخی موضع گیریها و یادداشت ها با اصلاح طلبان و افکار عمومی و میانه روها ایجاد می کند به سرعت ایجاد می شود اما پر کردن این فاصله ها سالها زمان می برد و سرانجام هم بی نتیجه می ماند. اگر قالیباف تنها قصد داشته باشد که در انتخابات ریاست جمهوری حضور یابد این موضع گیری ها خوب است اما اگر قصدش از حضور در انتخابات ریاست جمهوری جلب آرای مردم باشد باید بداند با طرد اصلاح طلبان و میانه روها توفیقی به دست نخواهد آورد.
شاید برخی بگویند که اصلاح طلبان در انتخابات مجلس هشتم شکست خوردند. این درست است اما در چه شرایطی؟ تحلیل شکست اصلاح طلبان بدون نگاه به واقعیت های مجلس هشتم یک اشتباه بزرگ است. هر چند اصلاح طلبان در همین انتخابات نیز موفق شدند تعداد کرسی های خود در مجلس را به دو برابر مجلس گذشته افزایش دهند اما باید این را درک کرد که در انتخابات ریاست جمهوری اگر کسی نمی خواهد حمایت اصلاح طلبان را داشته باشد لااقل باید به گونه ای کار کند که مخالفت آنان را هم برای خودش نخرد.
اصلاح طلبان پایگاه و نفوذ خوبی در رسانه ها، نخبگان و دانشگاهیان دارند و مخالفت آنان با هر گزینه ای، آن هم گزینه ای که شانس جلب آرای سازمان دهی شده را ندارد به شدت برایش گران تمام می شود.
این موضوع زمانی بیشتر قابل درک شود که بدانیم در این دوره از انتخابات در صورت عدم حضور افرادی مانند خاتمی و میرحسین موسوی انتخابات دو مرحله ای می شود و به احتمال زیاد یک نفر با محمود احمدی نژاد در مرحله دوم رقابت خواهد کرد. در این مرحله است که جلب حمایت افکار عمومی ، میانه روها یا بی تفاوتی آنان می تواند سرنوشت انتخابات را تغییر دهد.
نویسنده : عباس پازوکی
منبع : روزنامه مردم سالاری