دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

کار پژمردگی یک گل نیست جنگلی می سوزد


کار پژمردگی یک گل نیست جنگلی می سوزد
اینجا، چشم ها همه به گودی نشسته و رنگ ها پریده است. زینب ۴ساله سر بر زانوی مادر نهاده و خیره به او می نگرد، درد می کشد، دلش آشوب است، نوک انگشتانش گزگز می کند، اما رمق ناله کردن ندارد. چند دقیقه بعد، از نفس می افتد و بی صدا می میرد. مادر بوسه ای خیس بر گونه زینب ۴ساله می نشاند، بی تاب است، فریاد می کشد... پدر، از این که کاری از دستش برنمی آید خجالت می کشد، آرام اشک می ریزد. خواهر و برادر ۷ و ۹ساله زینب که با همه کوچکی می دانستند باید بغض خود را در گلو بریزند، حالا که کار از کار گذشته، با صدای بلند گریه می کنند... طفلکی ها نمی دانند و شاید می دانند و به روی خود نمی آورند که چند روز دیگر نوبت آنهاست... زینب ۴ساله تنها کودک این ماجرا نیست، اینجا، همه کودکان، سرنوشتی مشابه دارند، «کار پژمردگی یک گل نیست، جنگلی می سوزد»... اینجا، شب ها هیچ چراغی روشن نیست، شب که از راه می رسد، تاریکی همه جا را فرا می گیرد. تنها روشنایی شب، آتش بمباران شبانه و هر از چندگاه دشمنان در آن سوی این منطقه است. اینجا بیمارستان هست، بیمار هم، اما از دارو خبری نیست. اینجا بیمارستان با خانه و کوچه و خیابان یکی است... همه جا بیمارستان است و همه با مرگ دست به گریبانند. بیمارها، اما، فقط زودتر می میرند. زودتر از بقیه که به تدریج از گرسنگی و سرما بیمار می شوند و اگر با ترکش خمپاره و توپ به شهادت نرسند، از گرسنگی و سرما و ده ها سختی طاقت فرسای دیگر طاقت از دست می دهند و جان می سپارند...
اینجا آبی برای آشامیدن نیست، آبها آلوده اند و بیماری زا، اجاقی روشن نیست، غذایی به هم نمی رسد، آخرین ذخیره آرد، چند هفته قبل مصرف شده و... یک خبرنگار اروپایی که با نام مستعار به کیهان ایمیل زده بود- آزادی بیان غرب را ببینید!- نوشته بود؛ «چند ماهی است که در عکس های مخابره شده از این منطقه هیچ لبخندی بر لب ساکنان آن دیده نمی شود...» اینجا، «شعب ابیطالب» نیست، آنجا که مشرکان در صدر اسلام، مسلمانان را به محاصره کشیده بودند. اینجا نوار غزه است، در غرب فلسطین اشغالی با ۱.۵ میلیون جمعیت. این بار هم محاصره شدگان همان زنان و مردان و کودکان مسلمانند و محاصره کنندگان، علاوه بر یهود بنی قریضه، سران مشرک برخی از کشورهای عربی نیز هستند. آنان برخلاف صدر اسلام، به مسلمان بودن تظاهر می کنند و باز هم برخلاف آن هنگام که خودشان بودند، این دفعه، به نوکری یهود درآمده اند. گناه مردم غزه آن است که علی رغم فشار آمریکایی ها و صهیونیست ها به جنبش حماس رأی داده اند، جنبشی که رژیم صهیونیستی را به رسمیت نمی شناسد و تنها راه مقابله با اشغال سرزمین فلسطین را مقاومت مسلحانه می داند. نوار غزه با ۳۶۰ کیلومترمربع در غرب فلسطین اشغالی قرار دارد و تمامی ۱.۵ میلیون جمعیت آن فلسطینی هستند. نوار غزه از شمال به فلسطین اشغالی از جنوب غربی به مصر و از غرب به دریای مدیترانه محدود است. این منطقه که به علت مقاومت مردم آن مورد خشم و کینه شدید صهیونیست هاست از نوامبر ۲۰۰۵- آذرماه ۱۳۸۴- براساس یک توافقنامه با عنوان توافقنامه گذرگاه ها که میان تشکیلات خودگردان به ریاست محمود عباس و رژیم صهیونیستی به امضاء رسید عملاً به محاصره صهیونیست ها درآمد و از ۲ سال قبل، این محاصره با جلوگیری از ارسال دارو، آب، سوخت، مواد غذایی، قطع روشنایی و... کامل شد. رژیم صهیونیستی همزمان با این محاصره فاجعه آفرین، هر از چندگاه نیز ساکنان مظلوم و بی دفاع غزه را با بمباران هوایی، موشک باران و آتش خمپاره و توپخانه به خاک و خون می کشد...
در جنوب نوار غزه گذرگاه «رفح» قرار دارد که مرز میان غزه و مصر است. این مرز نزدیک به ۱۱کیلومتر طول دارد. سال گذشته، مردم مظلوم غزه که از شرایط طاقت فرسای محاصره به تنگ آمده بودند، با یورش به موانع فیزیکی در گذرگاه رفح وارد خاک مصر شدند و اندک آذوقه و مایحتاج ضروری خویش را فراهم آوردند ولی بلافاصله با مقابله سخت نظامیان مصری روبرو شدند و اکنون بیش از یکسال و چند ماه است که دولت حسنی مبارک با چندهزار نظامی از این گذرگاه مراقبت می کند و به هیچیک از مسلمانان مظلوم و ماتم زده نوار غزه اجازه عبور از این گذرگاه را نمی دهد. نکته درخور توجه آن که توافقنامه نوامبر ۲۰۰۵ بدون مشارکت مصر، میان رژیم صهیونیستی و تشکیلات خودگردان- بخوانید صهیونیست گردان- به مدت یک سال امضاء شده بود و در حال حاضر مدتها از پایان آن می گذرد و رژیم آمریکایی حسنی مبارک بدون آن که کمترین تعهدی در قبال توافقنامه یاد شده داشته باشد همچنان با سنگدلی نوکرمآبانه از گشایش گذرگاه رفح و نجات مسلمانان فلسطینی که در نوار غزه به محاصره ای فاجعه آمیز درآمده اند، جلوگیری می کند! جای شهید خالد اسلامبولی خالی، روحش شاد و انشاءالله، راهش پر رهرو باد. براساس یک نظرسنجی که ماه گذشته از سوی شبکه تلویزیونی الجزیره و در میدانی گسترده از ملت های مسلمان انجام گرفت، بیش از ۹۵ درصد پرسش شوندگان، سران کشورهای عربی مخصوصاً ملک عبدالله پادشاه سعودی و حسنی مبارک، رئیس جمهور مصر را عامل اصلی فاجعه غزه نامیدند و سؤال این است که ۵ درصد بقیه را چه می شود؟! از ملک عبدالله پادشاه دست نشانده سعودی انتظاری نیست که خواست اربابان آمریکایی و اسرائیلی خود را وانهد و از مصیبت مردم مظلوم غزه ابرو درهم کشد. او دو هفته قبل در کنفرانس ادیان در نیویورک جام خود را- که ادعا می کند آب بود!- به جام شراب بوش و شیمون پرز زد و سر کشید تا بی خیالی حکام سعودی نسبت به قتل عام مسلمانان در غزه و شرایط فاجعه بار مردم مظلوم آن سامان را به نمایش گذارده باشد.
از حسنی مبارک که بارها سرسپردگی خود به صهیونیست ها را نشان داده است نیز انتظاری نیست که گذرگاه رفح را به روی مردم مصیبت زده غزه باز کند، اما... مگر بر غیرت اسلامی و انگیزه های انسانی ملت های مسلمان، مخصوصاً مردم مسلمان مصر و حجاز خاک مرگ پاشیده اند؟ مردم حجاز چگونه فاجعه انسانی و قتل عام بی رحمانه برادران و خواهران مسلمان خود در نوار غزه را تحمل می کنند و در همان حال حضور ملک عبدالله برای تائید این نسل کشی در کنفرانس نیویورک را تاب می آورند و دم برنمی آورند؟ آیا سخن رسول خدا(ص) را فراموش کرده اند که اگر کسی فریاد دادخواهی و مظلومیت مسلمانی را بشنود و به یاری او برنخیزد، مسلمان نیست؟بسیار تعجب آور و باور نکردنی است که مردم با فرهنگ مصر دست روی دست بگذارند و شاهد بسته بودن گذرگاه رفح و فاجعه انسانی ناشی از آن در نوار غزه باشند؟! اگر برخیزند، کسی جرأت ایستادگی ندارد. کاش از مردم ایران، لبنان و فلسطین درس ایستادگی و مقاومت می آموختند. باید از آنها پرسید؛ اگر کودکان خودتان جلوی چشمتان پرپر می شدند، بازهم بی تفاوت می ماندید؟ اگر ماهها بی آب و برق و غذا و دارو بمانید چه؟! این روزها ملت های مسلمان و مخصوصاً مردم مصر در مخالفت با حضور «طنطاوی» مفتی الازهر در کنفرانس ادیان در نیویورک و خوش و بش او با شیمون پرز نخست وزیر اسرائیل دست به اعتراض زده اند که این اعتراض قابل تقدیر است ولی مسئله اصلی، همراهی رژیم مصر و عربستان و عالمان بی تعهدی نظیر طنطاوی با سران صهیونیست در قتل عام مردم مظلوم غزه است که نباید به فراموشی سپرده شود. جنایت صهیونیست ها در غزه، منطقی ترین جواز دینی، حقوقی، عقلی و انسانی برای به هلاکت رساندن آنهاست و توده های عظیم مردم مسلمان که در همه جای جهان حضور دارند به آسانی می توانند از عهده این وظیفه الهی و دینی و رسالت انسانی برآیند، صهیونیست های ساکن فلسطین اشغالی به بهای قتل عام مردم فلسطین و آوارگی و رنج های طاقت فرسای این ملت مظلوم در فلسطین حضور دارند بنابراین مجازات کاملاً منطقی و خداپسندانه است و از آنجا که آزادانه به کشورهای دیگر سفر می کنند دسترسی به آنان برای مجازات و انتقام به آسانی امکان پذیر است.
برخی از سران عرب که امروزه در محاصره غزه نقش سران شرک در محاصره مسلمانان در شعب ابیطالب را بازی می کنند به یقین سرنوشتی شبیه ابولهب ها و ابوسفیان ها خواهند داشت. آنان از دو سوی در مخاطره هستند. اول خشم مردم مسلمان که دیر یا زود گریبانشان را خواهد گرفت و دوم از سوی اربابان آمریکایی و صهیونیست خود... خدای مهربان رحمت کند مرحوم استاد جعفر شهیدی را آن استاد فرزانه می گفت؛ کسانی که به ستمگران در ستمگری آنها کمک می کنند نقش و سرنوشتی شبیه «داربست» دارند، که ستمگران برای ساختن کاخ ستم خود از آنها به عنوان جای پا استفاده می کنند و هنگامی که کار ساختمان به پایان رسید، اولین وسیله ای هستند که برچیده می شوند. و بالاخره، سران رژیم صهیونیستی که دو سال قبل ضرب شست حزب الله را در جنگ ۳۳ روزه چشیده اند باید از روزی بترسند که دور نیست آن روز که حزب الله با حضور جوانان پاکباخته از سراسر جهان اسلام تکثیر شده مرزهای فلسطین اشغالی را درمی نوردد و انتقام خون های به ناحق ریخته مردم مظلوم فلسطین را باز می ستاند. امروز دیگر ملت های مسلمان ماجرای اشغال ظالمانه فلسطین را مسئله همه جهان اسلام می دانند و بر این باور دقیق و عالمانه هستند که مردم مظلوم فلسطین در خط مقدم جبهه صهیونیسم و اسلام، قرار دارند، بنابراین حمایت از فلسطین مظلوم را فقط یک وظیفه اخلاقی نمی دانند بلکه دفاع از آنان را وظیفه خود و بخشی از بهای امنیت در سایر کشورهای اسلامی تلقی می کنند. کاش سران سازشکار برخی از کشورهای عربی، قدرت فهم این نکته بدیهی را داشتند.
حسین شریعتمداری
منبع : روزنامه کیهان