پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


در خاندان استیفن کینگ، همه نویسنده اند


در خاندان استیفن کینگ، همه نویسنده اند
نام شناسنامه ای صحیح و كامل او جوزف هیلستروم كینگ است و نام مستعاری كه با آن داستان نویسی می كند، جوهیل است. اما چرا او با نام واقعی اش كار نمی كند؟ دلیل، بسیار مشخص است. او پسر استیفن كینگ شناخته شده ترین و تأیید شده ترین نویسنده ژانر وحشت (معروف به سلطان وحشت) است و می خواسته است با استفاده از نامی كه وابستگی و تعلق وی به خاندان كینگ را نشان ندهد، به ارائه كارهایش بپردازد و مردم بتوانند بدون درنظرگرفتن چنین تعلقی درباره وی داوری كنند و فقط براساس چنان واقعه ای اظهار نظر نكنند.
جوهیل و بهتر بگوییم پسر ارشد استیفن كینگ از آغاز هم می دانست كه راز او بهتر بگوییم پنهان نگه داشتن وابستگی و تعلق خانوادگی اش دیر یا زود لو خواهد رفت و تنها آرزویی كه داشت، این بود كه این امر تا سرحدامكان بیشتر مخفی بماند.
با این حال از آخرین ماه های سال ۱۳۸۵ كه كتاب «تریلر» (دلهره آور) آخر او به نام «جعبه قلبی شكل» عرضه شد و او سفری مؤثرتر و عمیق تر از گذشته به قلب وحشت داشت، مشخص بودكه ریشه های او خاستگاهش و وابستگی مورد بحث چهره نشان خواهد داد.
۱۰ سال بود كه جوهیل به نوشتن قصه های كوتاه می پرداخت و یك رمان چاپ نشده هم با همین نام در كارنامه اش و در انتظار چاپ داشت.
اینك شرایط فرق كرده و اگر در گذشته توقع خاصی نسبت به وی وجود نداشت، امروز همه می خواهند بدانند كه پسر كینگ معروف در ادامه راهش به كجا می رسد و چه خواهد كرد و در وادی ادبیات داستانی و رمان نویسی به كدام وادی پای خواهد گذاشت. جوهیل و بهتر بگوییم جوزف هیلستروم كینگ كه ۳۵ ساله شده است و دیگر آن جوان ۲۵ساله شروع راهش در نویسندگی نیست، در بهار ۲۰۰۷ می گوید: «واقعاً می خواستم ببینم كجا ایستاده ام و جایگاهم در نویسندگی و نگارش داستان های ترسناك و دلهره آور و جنایی كجاست ، بدون این كه مردم مرا براساس وابستگی خانوادگی ام و ارتباط فامیلی ام بااستیفن كینگ بسنجند و لازمه این كار این بود كه با نامی به جز اسم حقیقی ام بنویسم. من به این خاطر و با این سلاح توانستم حتی اشتباه هایم را بدون این كه زیاد سرو صدا كند، مرتكب شوم و مشق هایم را در خفا و با نام جوهیل ترمیم كنم و نه با اسم حقیقی ام.»
«جعبه قلبی شكل» مثل بسیاری از قصه های پررمز و راز استیفن كینگ درباره یك مرد دو شخصیتی و دو اسمی است. او جوداس كوین است كه نام شناسنامه ای وی جاستین كازینسكی و در زندگی حقیقی اش موزیسین و نوازنده موسیقی پاپ است، اما یك مشغولیت خاص و دردسرساز جنبی هم دارد و آن جمع آوری وسایل و یادبودهای غریب است. وقتی كوین می شنود كه یك لباس خاص مورد توجه یك شبح (!) بر روی خطوط اینترنت به حراج گذاشته شده است ، دست به كار می شود و می كوشد آن را بخرد، اما مشكل اینجا است كه صاحب آن لباس یك آدم روانی است كه پس از مرگ دختر خوانده اش در صدد خونخواهی اوست و انتقامجویی ، حرف و هدف اول وی است و این ، شروع یك سری ماجراهای پردردسر برای كوین و اطرافیان اوست.
نقدها و اظهارنظرها درباره این كتاب، اغلب خوب و مثبت بوده است . به عنوان مثال جانت ماسلین منتقد روزنامه نیویورك تایمز این كتاب را یك داستان بسیار ترسناك و سحركننده و ناب خوانده است. به اعتقاد این روزنامه نگار، كتاب جوزف كینگ به قدری وجوه بصری قوی دارد كه شبیه به یك فیلمنامه كامل است و انرژی و شور آن هرگز فروكش نمی كند.
جالب تر آن كه كمپانی برادران وارنر كه زودتر و بهتر از هركس می دانست هویت حقیقی جوزف كینگ چیست و به واقع او كیست ، امتیاز ساخت فیلمی از روی این كتاب را از ۶ ماه قبل از عرضه آن به بازار خرید.
اگر بخواهیم واقع بین تر باشیم باید متذكر شویم كه ارتباط های پنهانی جوزف كینگ با استیفن كینگ و به واقع رابطه پدری فرزندی آنها نه پس از انتشار «جعبه قلبی شكل»، بلكه بعد از انتشار مجموعه داستان های كوتاه او به نام «اشباح قرن بیستم» درسال ۲۰۰۵ مورد اشاره قرار گرفته و درمیان بسیاری از اهالی هنر و دوستداران كتاب و ادبیات داستانی و كاربران خطوط اینترنتی مربوطه به عنوان یك احتمال قریب به یقین مورد تأكید قرار گرفته بود.
حتی شكل ظاهری و سیمای جوزف كینگ به قدری شبیه به پدرش است كه بسیاری از دوستداران ادبیات وحشت از مدتی پیش به این قضیه شك كرده و از خود پرسیده بودند آیا وی پسر استیفن كینگ نیست. همان ابروهای پرپشت، همان موهای تاحدی چتری و جلو آمده و همان ریش سیاهرنگ (كه استیفن كینگ در ایام جوانی اش می گذاشت) همه و همه داد می زد كه او نمی تواند پسر آن نویسنده ترس ساز نباشد. سرانجام روزنامه دیلی واریه تی در اواخر سال پیش خیال همه را راحت كرد و بسیار صریح و بی واسطه نوشت كه او پسر استیفن كینگ معروف است و هیچ تكذیبیه ای هم نرسید.
با این حال ناشر «جعبه قلبی شكل» حاضر نشد این كتاب را به نام حقیقی پسر استیفن كینگ منتشر كند واز همان نام جوهیل سود جست و اگر معتقد باشیم كه مدیر برنامه های جوهیل آدم راستگویی است، باید متأسفانه متذكر شویم كه او لابد مرد خنگ و بسیار كم هوشی است، زیرا ادعامی كند كه ۱‎/۵ سال پیش هنوز از هویت حقیقی وی خبری نداشت و نمی دانست كه او پسر استیفن كینگ است!
اصولاً نویسنده شدن جوزف كینگ جای هیچ تعجبی ندارد و نویسندگی یك ژن و خصلت مسری در خاندان كینگ است و در این خانواده، تقریباً همه دستی در نویسندگی دارند. در این ارتباط لازم است بدانید كه همسر استیفن كینگ به نام تابیتا كینگ سالهایی طولانی است كه رمان می نویسد و برادر كوچك جوزف كینگ كه اوون كینگ نام دارد، در سال ۲۰۰۵ یك رمان و مجموعه داستان های كوتاه را نوشت كه بیش از آن كه ترسناك باشد، ادبی است و نكات و رخدادهای عجیبی در آن دیده می شود.
اوون كینگ هم مثل جوزف كینگ در اصل مایل بود ارتباطات خانوادگی در عنوان بندی و بر روی جلد كتاب هایش نیاید، اما تصمیم گرفت از نام مستعار سود نجوید، زیرا به دردسرهایش نمی ارزید و باید بسیاری از مدارك و اسناد و كارهای اداری و مالی را با نام مستعار خود انجام می داد و این قضیه در جاهایی غیرقابل پیگیری بود و دردسرساز می شد.
تنها فرزند كینگ كه تا این لحظه رسماً وارد كار نویسندگی نشده و چیزی از او روی دكه كتابفروشی ها نرفته، دختر وی به نام نائومی كینگ است، اما ظاهراً وی نیز اثری درباره ادوات موسیقی و تأثیر و جایگاه آن در ادبیات داستانی نوشته و این كتاب نیز بزودی عرضه خواهد شد و به هرحال تفاوت عمده آن با كارهای سایر اهالی خاندان كینگ این است كه كتاب ، فیكشن نیست، بلكه كاری تحقیقی و درباره جامعه حقیقی كنونی است.
علاقه فرزندان استیفن كینگ به نویسندگی از موقعی كه كودكی بیش نبودند، شكل گرفت و اصلاً هم جای تعجب ندارد و نمی توانید پسر یا دختر كینگ باشید ودستی به قلم نبرده باشید! جوهیل می گوید: « شب ها در اتاق نشیمن جمع می شدیم و كتاب های داستانی و قصه های موردنظرمان را با صدای بلند می خواندیم و این كار سالها و تا موقع رفتن مان به دبیرستان ادامه داشت.»
درعین حال فرزندان كینگ توانسته اند فارغ از توجه افراطی رسانه ها زندگی بالنسبه نرمالی را بگذرانند. جوزف و برادرش اوون به یك مدرسه عادی در شهر مین واقع در ایالت اوهایوی آمریكا می رفتندو پس از فارغ التحصیل شدن روی نگارش دو فیلمنامه به مشاركت و همكاری پرداختند و سرانجام یكی از آنها را فروختند و البته هنوز فیلمی از روی آن ساخته نشده است.
جوهیل ابتدا می خواست «جعبه قلبی شكل» را به صورت یك داستان كوتاه بنویسد، اما به آرامی داستان در ذهن او باد كرد و بزرگ شد و به ۱۰ برابر چیزی بدل گشت كه در ابتدا قرار بود، باشد.
با این كه ارتباط های این قصه و بهتر بگوییم نام های برخی شخصیت ها و عنوان آن با یكی دو آواز و ترانه یك گروه معروف موسیقی به دور از تردید و قطعی به نظر می رسد، جوزف كینگ براین نكته تأكید دارد كه داستان «جعبه قلبی شكل» فیكشن و تصور صرف است و نباید آن را حقیقی دانست. او حتی حاضر نیست درباره زندگی خصوصی اش توضیحی بدهد و فقط این مسأله مشخص است كه او متأهل و مقیم نیوهمپشایر و صاحب ۳ فرزند است.
از خود استیفن كینگ چیزی درباره نوشته های جوهیل و سایر فرزندانش نپرسید، زیرا او به خواست خود آنها متعهد شده است كه هیچ اظهار نظر رسمی ای دراین باره نكند و اجازه بدهد كه آنها زندگی دلخواه و كار مورد نظرشان را ادامه بدهند. با این حال می گویند استیفن كینگ احتمال نوشتن كاری مشترك با جوهیل را رد نكرده و این مسأله را در ارتباط با سایر فرزندانش هم نامحتمل ندانسته است.
كینگ به روایتی به یكی از دوستانش در نیویورك گفته است: «زمان چه زود می گذرد. من پوشك آنها را عوض می كردم و به آنها شیر و خوراك های كمكی می دادم و در سال های بعدی روی پایم می نشاندم و برایشان قصه می خواندم، اما حالا بزرگ شده اند و خودشان كتاب می نویسند. از داشتن آنها احساس غرور می كنم و شاید اتفاق های مهم تری هم در ارتباط با آنها در راه باشد.»
منبع : روزنامه ایران