پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

طالبان و تحرکات جدید در افغانستان


طالبان و تحرکات جدید در افغانستان
افغانستان كشوری كوهستانی است كه به علت موقعیت جغرافیایی از قرن نوزدهم مورد نظر دولت های قدرتمند و استعماری عصر خود بوده است.
در این رابطه می توان به دو جنگ انگلیس در قرن نوزدهم و شكست این كشور در برابر افغان ها، اشغال ده ساله در قرن بیستم از سوی روس ها كه سرانجام با شكست افغانستان را ترك كردند، اشاره نمود. در قرن بیست و یكم هم این كشور گذشته از موقعیت سیاسی از لحاظ اقتصادی با داشتن منابع عظیم نفت، گاز،ذغال سنگ، مس، اورانیوم، آب و نیز نقش آن در اتصال آسیای میانه به جنوب آسیا از طمع دولت های قدرتمند دور نماند.
چنین ویژگی و وجوه مشترك تاریخی، فرهنگی و دینی میان دو ملت ایران و افغانستان كه زمانی بخشی از ایران بود، باعث شد تا این كشور در اوایل قرن بیست و یكم هم بیش از گذشته مورد توجه آمریكایی ها قرار گیرد. به گزارش ایرنا آمریكا به بهانه مبارزه با تروریسم، تامین صلح، امنیت و بازسازی در اصل برای یافتن پایگاهی در منطقه، اواخر سال ۲۰۰۱میلادی با سرنگونی حكومت پنج ساله طالبان در كابل، وارد افغانستان شد. ساكنان این سرزمین كه از سه دهه جنگ، ویرانی و مهاجرت خسته شده بودند در آن زمان به شعارغرب،«افغانستان را نمونه می سازیم» به عنوان یك باور به آن اعتقاد پیدا كردند.
شش سال از طرح این شعار می گذرد، افغان ها در این مدت نه تنها شاهد دستاورد گسترده امنیتی، صلح و بازسازی نبودند، بلكه نابسامانی اجتماعی، اقتصادی و بیكاری شرایط زندگی را برای آنان بیش از گذشته، مشكل تر كرد. این عوامل باعث افزایش نارضایتی و بی اعتمادی مردم نسبت به حكومت شد و پس از گذشت شش سال آنچه امروز در افغانستان در حال گسترش است شكاف گسترده طبقاتی است. كمك های آمریكا، جامعه جهانی و انتخاب تجارت آزاد باعث پیدایش یك گروه مرفه خاص در جامعه سنتی و عقب افتاده افغانستان شد و از عوامل افزایش فاصله طبقاتی گردید. هفته نامه «اقتدار ملی» چاپ كابل در شماره ۲۲۷خود در مطلبی با عنوان «افغانستان، ایران دوم آمریكا نخواهد شد» نسبت به افزایش فاصله طبقاتی در جامعه افغان ها هشدار داده است.
این هفته نامه با اشاره به اصول شش ماده ای انقلاب سفید «محمدرضا پهلوی» شاه مخلوع ایران نوشته است: انقلاب سفید شاه نتوانست فاصله میان دارا و ندار را كم كند و مردم دست به قیام زدند و حكومت شاه را سرنگون كردند. به نوشته اقتدار ملی، فاصله طبقاتی در افغانستان رو به افزایش است، اما نمی دانیم، چه زمانی كارد به استخوان ملت خواهد رسید كه طبقه حاكم كه توجهی به مردم عادی ندارد را از میان برخواهد داشت. این رسانه ترویج بی توجهی به خواسته مردم، رییسان كم سواد و حریص، فساد اداری، دیوان سالاری و دوری از مردم، زندگی تجملاتی، اسراف سرمایه ملی و انتقال پول به بانك های خارجی به عنوان نشانه هایی از این موضوع یاد كرد.پس از سقوط حكومت طالبان با ورود نیروهای خارجی، افغان ها به حاكمیت وقت بسیار امید بسته بودند، هر چند تبلیغات رسانه ای غرب در این رابطه نقش اساسی داشت. آمریكا بر اثر تبلیغات رسانه ای قدرت شكست ناپذیر معرفی شد واز رسانه ها كمال بهره برداری را هم كرد. این كشور با استفاده از رسانه ها ذهنیت برای افغان ها ایجاد كرد كه هیچ حركت و فعالیتی از كنترل آمریكا خارج نیست.
آمریكا در آغاز حمله اعلام كردكه هر شی به اندازه سه اینچ را بر روی خاك افغانستان،می تواند مشاهده كند و با استفاده از تبلیغات رسانه ای و تكنیك پیشرفته نظامی كه در اختیار داشت، روحیه افغان ها و طالبان را تحت تاثیر قرار داد. افزایش فقر ناشی از گسترش فاصله طبقاتی، فساد اداری، نرخ بالای بیكاری در میان جوانان، نارضایتی عمومی از دولت، نابودی زیرساخت ها و ناتوانی دولت در تامین امنیت دست به دست هم داده تا زمینه جذب جوانان در صفوف طالبان بیش از گذشته فراهم شود. سرخوردگی اجتماعی مردم، عدم اعتماد و نارضایتی مردم از دولت در حال افزایش است و این امر به تقویت فعالیت طالبان در جامعه كمك می كند. ناكامی آمریكا در عراق كمك بزرگی به طالبان افغانستان كرد كه این گروه توجه به حملات انتحاری را، بیش از گذشته در دستور كار خود قرار داد. این گروه مانند تروریست ها در عراق به تولید و كاربرد بمب های دست ساز قوی روی آورد و به آموزش شیوه های نوین جنگ نامنظم در مقابل نیروهای دولتی و خارجی در افغانستان پرداخته است.
در چنین شرایطی طالبان با استفاده از تدبیر زور و خشونت مردم روستاها را در جنوب، جنوب غرب و شرق مجبور به عدم همكاری با نیروهای خارجی می كند كه در اجرای این سیاست تا حدودی هم موفق عمل كرده است. با اجرای چنین شیوه ای، برخی مردم با ادامه همكاری با نیروهای خارجی منازل خود را به حوزه شهری كه طالبان نفوذ كمتری دارد، منتقل كردند. این رفتار را می توان در دوره اشغال افغانستان از سوی ارتش سرخ مشاهده كرد كه مردم حاضر نشدند با روس ها و دولت تحت حاكمیت خارجی همكاری كنند و در نتیجه شماری از آنان كشور را ترك كردند. طالبان در چارچوب چنین سیاستی با كسانی كه با دولت و نیروهای خارجی همكاری كنند، آنان را تهدید به عدم همكاری، ربودن و قتل می كنند.
در حال حاضر به نظر این گروه هر مامور غیر طالب باید كشته شود و واجب القتل است. به گزارش رسانه ها در نیمه نخست سال ۲۰۰۷ میلادی، طالبان ۴۳افغان را ربودند كه ۲۱نفر را كشتند و از سرنوشت بقیه اطلاعی در دست نیست. شرایط در مناطق تحت حاكمیت طالبان بگونه ای است كه طالب بودن و مخالفت بادولت افتخار است و طرفداری و همكاری با حكومت، مایه شرمساری و ننگ است.به گفته برخی آگاهان مسایل سیاسی با توجه به شرایط اجتماعی این كشور، اگر غرب و افغانستان نتوانند به صورت دایمی و یا حتی موقت طالبان را از صحنه سیاسی حذف كنند، این گروه به راحتی و با سرعت، مسیر بازگشت به قدرت را در این كشور طی خواهد كرد. در چنین اوضاعی با توجه به حضور ۴۰هزار نیروی خارجی و عدم تحقق وعده تامین امنیت، كمك به صلح و بازسازی، افزایش ناهنجاری ها، فساد اداری، بی اعتمادی و نارضایتی عمومی موجب افزایش فعالیت مخالفان دولت شده است.
مخالفان دولت به دو دسته مسلح و غیرمسلح تقسیم می شوند كه افراد مسلح شامل طالبان، شبكه القاعده و حزب اسلامی «گلبدین حكمتیار» است. در این میان گروه طالبان در سالجاری میلادی بر شدت حملات انتحاری، حمله به مواضع و پایگاه نیروهای دولتی و خارجی و گروگان گیری افزوده است.دسته دوم مخالفان دولت افغانستان دولتمردان سیاسی سابق، گروهها و احزاب هستند كه در دایره قدرت نیستند، آنان در نشست ها و در نشریه های خود عملكرد دولت را مورد نقد و بررسی قرار می دهند. این شیوه فعالیت سیاسی به «ایده تحمل هم» و به عامل توسعه دمكراسی نوپا درافغانستان كمك می كند. پس از آنكه حكومت طالبان در سال ۲۰۰۱میلادی سقوط كرد این گروه حالت دفاعی در پیش گرفته و در جست وجوی پناهگاه بود، اغلب به پاكستان رفتند، كشوری كه پس از تاسیس آن در سال ۱۹۴۷میلادی با افغانستان دارای اختلاف مرزی بود.تعدادی رهسپار كشورهای عربی و شمار كمی هم ادامه حضور در كشور را بر مهاجرت ترجیح دادند.طالبان هیچگاه آنچه را كه امروز شاهد آن هستند انتظار نداشتند و آنان خود را شكست خورده احساس می كردند.
این گروه دو سال بعد از شكست، سازماندهی و طراحی عملیات را در پاكستان شروع كرد. سوال این است چرا در شرایط كنونی در كشوری كه اغلب زیرساخت های آن طی سه دهه جنگ ویران و نابود شد، طالبان در حال قدرت گرفتن هستند. جای شكی نیست كه طالبان در جنوب و جنوب شرق افغانستان و آن سوی خط مرزی «دیورند» به علت وابستگی قومی، زبانی و فرهنگی از پایگاه قوی اجتماعی برخوردار هستند.آگاهان مسایل سیاسی معتقدند عامل اصلی پرورش و قدرت گرفتن گروه طالبان افغانستان، پاكستان است كه بدون حمایت این كشور، طالبان قادر نبودند كه بار دیگر قدرت پیدا كنند و وارد صحنه شوند. به اعتقاد افغان ها، پاكستان اطلاعات گسترده ای با كمك كارشناسان خود از جغرافیا، فرهنگ، اقوام، اقتصاد، تجارت، حساسیت های قومی و نیرومندی اقوام در افغانستان دارد. با توجه به داده های اطلاعاتی فراوان كه این كشور از اوضاع داخلی همسایه خود در اختیاردارد، سرمایه گذاری كلانی در مسایل افغانستان كرده است. برخی گروه ها در پاكستان با داشتن ارتباط قوی با طالبان و تمایل این گروه برای رسیدن به اریكه قدرت باعث شد تا آنها به منافع دراز مدت خود در افغانستان بیندیشند.در سال های اول تمام تحلیلگران بر این باور بودند كه برنامه پاكستان در رابطه با طالبان ناكام است اما به تازگی اغلب آنان نظریات و تحلیل های خود را پس می گیرند.
منبع : روزنامه ابرار