سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا
نو اندیشی دینی و مسأله زنان، زن، مرد، کدام تصویر؟
قرائت بینادگرایانه از دین بر ظاهر دین جمود میکند و به روح دین توجه چندانی ندارد. مردسالاری در پیروان ادیان و از جمله در میان مسلمانان، تا حد فراوانی به سبب آن است که بنیانگذاران ادیان در مقام تلقی از عالم واقع و چه در مقام ابلاغ تلقیشان از عالم واقع به مخاطبان خود، تحت تأثیر فرهنگ زمانه خود بودهاند. تفاوتهای طبیعی میان زن و مرد وجود دارد ولی از این تفاوتهای تکوینی نمیتوان تفاوتهای ارزشی را نتیجه گرفت. در زمان معاصر سه قرائت اصلی از اسلام وجود دارد: بنیادگرایانه، تجدد گرایانه و سنتگرایانه. بین این سه قرائت، یازده تفاوت وجود دارد که به دو تفاوت از آنها که در مسأله زنان دخیل است میپردازیم. تفاوت اول اینکه قرائت بنیادگرایانه بسیار ظاهرگراست و به روح دین و پیامِ ورای لفظ توجه چندانی ندارد و طبعا در برخورد با کتاب و سنت عدول از لفظ را به ندرت روا میداند. اما قرائت تجددگرایانه پیامگراست و بر روح دین و پیام ورای لفظ تأکید میورزد. تفاوت دوم این است که قرائت بنیادگرایانه بسیار شریعتاندیشانه است؛ یعنی تقریبا همه دین را منحصر در فقه دانسته، کیان دین را به بقای فقه میانگارد. در سنتگرایی به فقه به عنوان وسیله توجه میشود؛ یعنی میزان توجه به فقه کاملاً متناسب با میزانی است که فقه میتواند هدف را برآورده کند. در قرائت تجددگرایانه، فقه شأن چندانی ندارد و به جای آن، بیشتر اخلاق و رفتار اخلاقی محلّ توجه است. کسی که قرائت بنیادگرایانه از دین دارد، بر ظاهر آیات و روایات جمود میورزد و به همان احکامی که ده دوازده قرن پیش از کتاب و سنت فهم میکردند اتکا میکند. طبعا این دیدگاه درباره زن، مردسالارانهتر است؛ اما قرائتهای سنتگرا و تجددگرا با انعطاف بیشتری به مسأله زنان نگاه میکنند. برای تفکر مردسالاری میتوان سه مؤلفه در نظر گرفت و این تفکر را با آن محک زد: اول آنکه اساسا زن را فرومایهتر از مرد میشمارد؛ دوم آنکه سلسله امتیازات حقوقی و قانونی برای مرد قائل میشود و سوم آنکه پدر تعیینکننده نسب است.
تفکر مردسالار شدّت و ضعف دارد؛ ولی این سه مؤلفه در روایتهای گوناگون از مردسالاری مشترکاند. در بنیادگرایی تفکر مردسالارانه شدیدی وجود دارد. در اسلام سنتگرا گرایش مردسالارانه شدّت کمتری دارد؛ چون دین اسلام بسیار انسانگرا و اخلاقگراست. اسلام تجددگرا به عقل بهای فراوانی میدهد و حقوق بشر را (به آن صورتی که در اعلامیه جهانی حقوق بشر در سال ۱۹۴۸ تدوین شده) از مظاهر عقلگرایی میداند. به نظر من، مردسالاری در پیروان ادیان و از جمله در میان مسلمانان، تا حدّ فراوانی به سبب آن است که بنیانگذاران ادیان و مذاهب، چه در مقام تلقی از عالم واقع و چه در مقام ابلاغ تلقیشان از عالم واقع به مخاطبان خود، تحت تأثیر فرهنگ زمانه خود بودهاند؛ ولی در همه ادیان یک سلسله نکات انسانشناسانهای وجود داشته که نمیتوان آن را تماما تکذیب کرد؛ از جمله اینکه طبیعت زن و مرد تفاوتهایی با یکدیگر دارد. اکثر جنبههای فرهنگی زمانهای که بنیانگذاران ادیان و مذاهب در آن میزیستهاند، در ادیان رسوخ کرده است و من در زمان حاضر، به عنوان مسلمان تجددگرا حق دارم که آنها را کنار بگذارم و از ورای آن پیام دین خود را استنباط کنم.
همچنین میپذیرم که اینها عرضی دین هستند. البته از تفاوتهای تکوینی(زیستی و روانی) میان زن و مرد نمیشود تفاوت ارزشی را نتیجه گرفت؛ امّا در عین حال بازتاب آن تفاوت تکوینی در مناسبات زن و مرد را در همهجا نباید انکار کرد. آن چیزی که اصلاً قابل دفاع نیست، فرصتهای نامساوی است؛ وگرنه نقشها ممکن است لامحاله تفاوتهایی داشته باشند. آنچه غیرانسانی و ناعادلانه است، تفاوت فرصتها به این معناست که فرصتهایی را که در اختیار مردان قرار میدهیم در اختیار زنان قرار ندهیم و بالعکس. به نظر من، شباهت تصویر زن در اسلام یک، دو و سه۱ این است که در هر سه مورد دید سازگار و یکدستی نسبت به زنان وجود ندارد؛ یعنی در این سه دیدگاه مواضعی نسبت به زنان وجود دارد که مردسالارانه است ولی در درون خود دستخوش تعارض ظاهری است. امّا در مورد تفاوتها، میتوانم ادعا کنم که هر چه از اسلام یک به طرف اسلام دو میرویم و از اسلام دو به طرف اسلام سه، موضعگیری نسبت به زنان منفیتر میشود.
به اعتقاد من، آنچه وضع زنان را در اسلام دو و طبعا در اسلام سه به اینجا کشاند، غفلت از روند حرکت اسلام بود. انصاف این است که پیامبر اسلام برای بهبود بخشیدن به وضع زنان روندی را آغاز کرد. در ۲۳ سال حیات ایشان، این روند همواره رو به جلو و رو به بهبودی بود؛ منتها بعضی از فقهای ما روند حرکت او را فراموش کردند یا اصلاً به آن توجه نکردند. آنها گفتند ما به آخرین امضاهای پیامبر درباره زنان استناد میکنیم و بر آن جزم و جمود میورزیم. اینکه گاه گفته میشود که در متن مقدس هم زنان مخاطب قرار نگرفتهاند، بستگی دارد به تفسیری که شما از قرآن میکنید. مثلاً از آیه مشهور «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّسَاءِ»(نساء:۳۴) تفاسیر بسیار متفاوتی شده است. حتی بعضی تفسیرها با بعضی از آیات دیگر تعارض ظاهری پیدا میکند.
مثلاً در جای دیگری هم آمده است: «إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِن ذَکَرٍ وَأُنثَی»(حجرات: ۱۳)؛ یعنی بین خلقت زن و مرد هیچ تفاوتی نیست. در آیه زیر نیز همه چیز در باره زن و مرد به تساوی آمده است: «إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِینَ وَالْقَانِتَاتِ و...»(احزاب: ۳۵). در اینجا دو نکته قابل تذکر است: اول اینکه تغییر تلقی عالمان دین و جامعه دینی از زنان، به پاسخ این دو پرسش هم بستگی دارد که تلقی خود زنان از خودشان چیست و تلقی زنان از تلقی مردان درباره زنان چیست. نکته دوم اینکه خود زنان هم باید به حوزههای کلام و فلسفه وارد شوند تا بتوانند خودشان از دین تلقیای داشته باشند و همچنین بر تلقی عالمانِ دینی و جامعه دینی از زنان تأثیر بگذارند. «ساندرا هاردینگ» یکی از زنان معروف در این حوزه معتقد است که معرفتشناسی تا به امروز تحت تأثیر دیدگاههای مردانه بوده؛ ولی زمان آن فرا رسیده که معرفتشناسی زنانه ـ فمینیستی ـ هم به وجود آید. اگر میشود به همه چیز از دیدگاه زنانه نگاه کرد و نباید تفسیرها منحصر به تفاسیر مردانه باشد، پس قرآن و روایت را هم میشود از دید زنانه تفسیر کرد. پس از تغییر دیدگاه فلسفی، بسیاری از تلقیهای کهن هم تغییر میکند؛ مخصوصا در دو حوزه: یکی در تلقیای که از طبیعت آدمی و رابطه زن و مرد وجود دارد و دیگری در تصوری که از ارتباط خدا با انسان وجود دارد که تاکنون همچون تصوری بوده که از ارتباط رئیس یا پدر خانواده با اعضای آن خانواده وجود داشته است؛ یعنی تصوری مردسالارانه. تغییر این تصور نه فقط در فقه، بلکه در اخلاق هم تأثیر میگذارد. بحث فمینیسم بر سر آن است که تاکنون فقط مردان به عالم، چه عالم بیرون و چه عالم درون، نگاه کردهاند. تا حال فقط مردان به روانشناسی، متافیزیک، معرفتشناسی، وجودشناسی و... پرداختهاند. حالا زنان میخواهند خودشان به عالم نگاه کنند و تفسیر خودشان را بدهند و گزارششان را در کنار گزارش مردان بگذارند.
۱) جناب آقای ملکیان دیدگاههای موجود در بین اندیشمندان مسلمان را در سه قرائت (بنیادگرایانه، تجددگرایانه و سنتگرایانه) منحصر کردهاند، حال آنکه این تقسیمبندی از جهات گوناگون جای تردید دارد. برای مثال، ایشان سه قرائت یاد شده را در مقابل یکدیگر قرار دادهاند و اصولاً آنها را غیرقابل جمع میدانند؛ اما معلوم نکردهاند که شخصیتهایی چون امام خمینی(ره)، علامه طباطبایی، شهید صدر و شهید مطهری در کدامیک از این سه قرائت میگنجند. بیتردید، هیچ یک از تعاریف ارائه شده در حق این شخصیتها صادق نیست. همین نکته کافی است تا نشان دهد که مرزبندیهایی چون ظاهرگرایی / پیامگرایی یا شریعتاندیشی / غایتاندیشی، دست کم نسبت به اندیشمندان برجسته حوزههای علمیه کنونی ما چندان صادق نیست.
۲) ایشان معتقدند که بر خلاف ظاهربینیِ بنیادگرایان، تجددگرایان «بر روح دین و پیام ورای لفظ تأکید میورزند.» توجه به روح دین البته ضروری و حیاتی است و بدون این نکته، روزآمدی و کارآمدی دین هرگز رخ نمینماید؛ اما تجددگرایان مسلمان در دوران معاصر غالبا آنچه را به نام «روح دین» و «پیام وحی» ارائه کردهاند، چیزی جز مؤلفههای فرهنگ مدرنیته و اندیشههای علمی و فلسفی غرب نبوده است. جای بسی تعجب است که چگونه روح دین اسلام از قضا با اندیشههای سوسیالیستی ـ مارکسیستی یا انگارههای اگزیستانسیالیستی یا با تفکر لیبرالیستی کاملاً موافق افتاده است و روشنفکران ما در روح دین چیزی جز همان گفتههای پیشین غربیان نجستهاند؟ آیا میتوان پذیرفت که عالمان و فقیهان ما (که بنا به تعریف ایشان نه تجددگرا هستند و نه سنتگرا) در طول تاریخ همگی از روح دین غافل ماندهاند و گروهی از نوگرایان که گاه تنها اطلاعات اندکی از محتوای اسلام داشتهاند، به این گوهر و حقیقت دست یافتهاند؟
۳) ظاهرا پیشفرض ایشان در این تقسیم دوگانه (ظاهرگرایی / پیامگرایی) این است که نمیتوان هم به ظاهر دین پایبند بود و هم پیام اصلی دین را پذیرفت و هر دو را با یکدیگر جمع کرد. این پیشفرض، پرسشهای فراوانی را برمیانگیزد که پاسخ بدانها چندان ساده نیست. برای مثال، میپرسیم: روح اسلام را از درون متون دینی میفهمید یا از بیرون آن؟ اگر از متون دینی استخراج میکنید، با چه روشی میتوان از ظاهر الفاظ چیزی مخالف با آن را استنباط کرد و اگر از بیرون دین درمییابید، چه منبعی مستقل از گفتار و کردار انبیا، برای دریافت پیام اصلی ایشان وجود دارد؟ اگر گفته شود که پیامهای دین در خود متون اسلامی به صورت کلی و به صراحت بیان شده است (مثل: اعدلوا هو اقرب للتقوی و...) میپرسیم که بنابر مبنای شما چگونه ممکن است همین گزارههای کلی نیز متأثر از فرهنگ زمانه نباشند؟ و اگر گفته شود که از مجموع خطابهای جزئی میتوان پیام کلی دین را استخراج کرد، این پرسش مطرح میشود که چگونه میتوان از خطابهایی که همه تحت تسلط فرهنگ زمانهاند، پیامی را استخراج کرد که مربوط به آن فرهنگ و شرایط نباشد؟ و... از سوی دیگر، میپرسیم که بنا بر مبنای ایشان آیا ما در فهم واستنباط پیامهای کلی دین (روح دین) تحت تسلط فرهنگ حاکم بر زمانه خود نیستیم؟ اگر هستیم، پس چگونه با قاطعیت اسلام را طرفدار تساوی، عدالت و حقوق بشر میدانیم؟ وانگهی، تجددگرایان چه ادله عقلپسند و شرعپذیری برای عدول از ظاهر متون دینی ارائه کردهاند که مقبول نظر عالمان دین نیفتاده است؟ آیا صرف اینکه عرف زمان یا جامعه دانشمندان فلان یا بهمان دیدگاه را روا نمیدارند، عالم دینی را مجاز میدارد که از مفاد صریح آیات و روایات دست کشد و خود را با فرهنگ زمانه همراه کند؟
۴) ایشان همسو با مکتب فمینیسم لیبرال، سه مشخصه اصلی برای مردسالاری برمیشمارد و سپس متون اسلامی، پیامبران و فقهای مسلمان را به مردسالاری متصف میسازد. هر سه مشخصه، دست کم در کلام ایشان، ابهام دارد و تا این مفاهیم به درستی ایضاح نشود، نمیتوان در مورد مفاد و مصادیق «مردسالاری» داوری نمود. برای مثال، در مورد مؤلفه اول باید پرسید که منظور از این که «زن را فرومایهتر از مرد میشمارد» چیست؟ سه احتمال وجود دارد: یا منظور این است که زن از نظر انسانشناختی، موجودی فروتر از انسان یا «نیمه انسان» است یا منظور این است که زن از نظر اخلاقی و ارزششناختی مرتبی فروتر از مرد دارد یا منظور این است که زنان با حفظ اصل تساوی زن و مرد در شؤون انسانی، در پارهای خصوصیات ذهنی، روانی و فیزیولوژیک از مردان توانایی کمتری دارند، هرچند در پارهای دیگر از خصوصیات روانی و عاطفی توانایی بیشتری دارند؟ بدیهی است که این سه فرض هرگز یکسان نیست و اطلاق مردسالاری بر فرض سوم که مطابق با نصوص اسلامی است، روا نمیباشد. در مورد مؤلفه دوم نیز همین پرسش وجود دارد که منظور از «امتیازات حقوقی و قانونی برای مرد» چیست؟ آیا اعطاء امتیازات یکجانبه به مردان منظور است یا صرف تفاوت در حقوق و تکالیف؟ در شریعت اسلامی متناسب با ویژگیهای روحی و جسمی در زن و مرد، تکالیف و حقوقی مقرر شده است که گاه به جانب مرد و گاه به جانب زن است و در مجموع تعادل در حقوق و مزایای زن و مرد هر دو رعایت شده است(رک. : شهید مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام). آیا جناب آقای ملکیان این تفسیر از تفاوت زن و مرد را مصداق مردسالاری میداند و بر فرض که اسم «مرد سالاری» را روا بداند، آیا این نظام حقوقی را نامتناسب با شؤون انسانی و عقلانی میشمارد؟
۵) ایشان خود بر تفاوت طبیعت زن و مرد تأکید میورزند ولی معتقدند که «از تفاوتهای تکوینی نباید تفاوت ارزشی را نتیجه گرفت». باید گفت که اگر منظور از «تفاوت ارزشی»، تفاوت در ارزشهای انسانی و اخلاقی است، این نکته از نظر اسلام نیز مردود است و در متون اصیل دینی نمیتوان شاهدی بر این مدعا یافت ولی اگر مراد «تفاوتهای حقوقی» و «نقشهای گوناگون اجتماعی» است، هیچ منع علمی و عقلی برای آن وجود ندارد. قانونگذار میتواند بر اساس تفاوتهای تکوینی و شرایط طبیعی افراد یا جنسهای گوناگون، نقشهای متناسبی را پیشنهاد کند. آنچه ممنوع است، توزیع ناعادلانه [ نه نامتشابه] حقوق بدون توجه به توانمندیها و کارکردها و نیازهای واقعی است. راستی چگونه است که در فرصتهای شغلی و آموزشی، تفاوتهای تکوینی و طبیعی (نظیر توانمندیهای خاص جسمی، روحی و ذهنی) را ملحوظ میداریم ولی در خصوص نقشهای اجتماعی زن و مرد چنین تفاوتی را روا نمیداریم. نکته مهم اینجاست که در فرهنگ جدید غرب، از آنجا که انسانیت افراد تا فرومایهترین خواستها و نیازها تنزل کرده است، هرگونه تفاوت در حقوق ظاهری بر تفاوت در شؤون انسانی حمل میشود. حال آنکه بنا بر نگرش متعالی به حیات و هستی، حقوق و مناسبات اجتماعی تنها وسیلهای برای توزیع متناسب و متعادل نقشها و زمینهای برای وصول به کمالات الهی و شخصیت واقعی انسانی است. نویسنده و همفکران ایشان باید نشان دهند که مثلاً اگر در شرایط قضاوت یا مرجعیت، که یک فعالیت اجرایی است، مرد بودن قید شده است، این تفاوت به شأن و منزلت واقعی زنان آسیب میرساند و آنان را در مجموع از یک فرصت کمالجویی محروم میکند. اما سخن ایشان در نفی فرصتهای متفاوت برای زنان و مردان، اگر به معنای تشابه حقوق و نقشها باشد، مورد پذیرش نیست، اما متوازن و متعادل بودن فرصتها امری پسندیده و بایسته است. با یک نگرش همه جانبه به حقوق اسلامی، معلوم میشود که این تعادل به خوبی در شریعت اسلامی رعایت شده است.
۶) حاصل سخن ایشان آن است که احکامی چون عدم تساوی زن و مرد در ارث و دیه و... ناشی از فرهنگ عصر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم بوده است و چون روند حرکت پیامبر به سمت احقاق حقوق بیشتر برای زنان بوده است، پس ما نباید به آخرین فرمایش پیامبر اکتفا کنیم، بلکه باید به تساوی حقوق زن و مرد در جمیع امور حکم کنیم. در پاسخ باید گفت: اولاً، اثبات این نکته که همه احکام یاد شده ناشی از فرهنگ زمانه بوده، کاری بس دشوار است که تا کنون حتی فمینیستهای مسلمان هم بر این مدعا دلیلی نیاوردهاند. برعکس، در مورد بعضی از احکام، همچون حجاب، مسلم است که قرآن با ایجاد تفاوت در پوشش برای زنان و مردان، دقیقا در مقابل عرف آن زمان قرار گرفته و تلقی تساویطلبانه را مقید و محدود کرده است. ثانیا، واقعا چگونه میتوان ادعا نمود پیامبری که در مقابل مهمترین شاخصههای فرهنگ جاهلی ایستادگی کرده و علیرغم آزار و شکنجههای فراوان به تحول بنیادین در فکر و فرهنگ جاهلی دست یازیده است، در مقابل آداب و رسوم خُرد و ساده تسلیم شده یا ناخودآگاه تحت تأثیر قرار گرفته است. ثالثا، احکام یاده شده در قرآن و سنت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم ، هرگز دلالت بر عدم تساوی زن و مرد در کلیه موارد نمیکند، بلکه مثلاً در میراث، گاه ارث زن و مرد مساوی و حتی گاه ارث زن بیشتر از مرد پیشبینی شده است. اگر نامساوی بودن ارث واقعا ناشی از فرهنگ مردسالاری بوده است، پس چرا در پارهای موارد کاملاً برخلاف عرف زمان حکم شده است؟ آیا الزامات فراوانی که در حقوق اسلامی برعلیه مردان و به سود زنان مقرر گردیده است، با فرهنگ مردسالاری تضاد و تعارض ندارد؟ این نکات خود نشان میدهد که این تفاوتها ریشه در حکمت و مصالح واقعی زنان و مردان دارد و نه در عرف زمان. رابعا، ایشان به فقها توصیه کردهاند که نباید بر آخرین سخن پیامبر جمود کرد، بلکه مطابق زمان باید احکام را تغییر داد. باید یادآور شد که فقهای شیعه در سخنان پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم متوقف نماندهاند و دقیقا در ادامه سخنان پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم به فرمایشات ائمه اطهار علیهمالسلام تمسک جستهاند. نکته مهم اینجاست که اهل بیت علیهمالسلام نیز حتی پس از گذشت دو قرن از رحلت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم باز هم همچنان بر همان احکام قرآن و رسولاللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم پای فشردهاند و هشدار دادهاند که «حلالُ محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم حلالٌ الی یوم القیامة و حرامُ محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم حرامٌ الی یوم القیامة» و در روایات شیعه و سنی تصریح شده است که امام مهدی علیهالسلام در آخر الزمان برای احیای سیره و سنت رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم ظهور میکند. این نکته مسلم است که در عصر امام صادق علیهالسلام دیگر نه تنها مانعی برای بیان تساوی حقوق زن و مرد نبوده است، بلکه بسیاری از عالمانِ فرقههای اهل سنت در احکامی چون قصاص و دیات حکم به تساوی کردهاند و ائمه علیهمالسلام در مقابل فکر رایج، همان احکام قرآن و پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم را تبلیغ کرده است. مثال بارز این امر، روایت ابان بن تغلب در مورد تفاوت دیه زن و مرد در مازاد بر ثلث است که نشان میدهد این حکم بر خلاف عرف دینی زمانه بوده است. همچنین است در مورد تفاوت دختر و پسر در سن بلوغ که برخی از نحلههای اهل تسنن در همان زمان حکم به تساوی میکردهاند.
۷) بنا بر نظر ایشان، قرآن کریم که در احکامی چون شهادت و حجاب بین زن و مرد فرق گذاشته است، متأثر از فرهنگ مردسالاری بوده است. این مطلب گذشته از آن که با آیات فراوانی از قرآن که با صراحت تمام هرگونه نقص و باطلی را از ساحت خود به دور میدارد (لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه؛ فصلت: ۴۲) و خود را هدایتکننده به بهترین راهها معرفی میکند (ان هذا القرآن یهدی للّتی هی اقوم؛ اسراء: ۹)، منافات دارد، بلکه با عصمت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم [ از خطا] نیز در تعارض است و نفی عصمت در این اندازه، اعتماد به اصل وحی و درستی پیام پیامبر را مورد تردید قرار میدهد.
۸) ایشان گفتهاند که ما باید حرکت رو به جلو پیامبر را در احقاق حقوق زنان ادامه دهیم، اما به درستی معلوم نکردهاند که ملاک تشخیص در این حرکت چیست و با چه میزان میتوان فهمید که این حرکت تا به کجا باید ادامه یابد؟ آیا در این «حرکت رو به جلو» باید به الغای هرگونه تفاوت میان زن و مرد دست زد و کلیه احکام شرع در این خصوص (از ارث و شهادت و حجاب گرفته تا نکاح و طلاق و نفقه و قصاص و دیات) را ملغی نمود؟ اگر ملاک در احکام دینی عقل و فهم عادی بشری است پس از چه روی به دین و شریعت الهی نیازمندیم؟ آیا این سخن به بینیازی انسان از وحی منجر نمیشود؟
۹) برداشتهای جناب آقای ملکیان از آیات هم جای درنگ بسیار دارد. برخلاف نظر ایشان، آیه «الرجال قوّامون علی النساء» با آیه «انّا خلقناکم من ذکر و انثی» هیچگونه تعارضی، حتی تعارض ظاهری، ندارد. آیه اول اجمالاً به تفاوت تکوینی یا تشریعی مردان و زنان اشاره دارد و آیه دوم تنها بر این نکته تأکید دارد که انسانها از یک پدر و مادر آفریده شدهاند؛ آیه اخیر تفاوت میان زن و مرد را (در تکوین یا تشریع) نفی نمیکند. همچنین ایشان در مورد آیه ۳۵ سوره احزاب (ان المسلمین و المسلمات و...) گفتهاند که در این آیه همه چیز برای مرد و زن به تساوی آمده است، حال آنکه این آیه هیچ دلالتی بر تساوی حقوق زن و مرد ندارد. آیه شریفه میفرماید که هیچ تفاوتی میان زنان و مردان مؤمن و راستگو و پاکدامن در اجر و مغفرت الهی نیست و خداوند در پاداش آنها هیچ کوتاهی و نابرابری روا نمیدارد. آیا این آیه بر عدم تفاوت زن و مرد در احکام و قوانین فردی و اجتماعی دلالت دارد؟ این آیه صریحا دلالت دارد که اسلام کمالات واقعی را در ورای نقشهای ظاهری و صوری میداند و در این بعد واقعی از شخصیت انسانی، هیچ تفاوت جنسی میان زن و مرد قائل نیست
۱۰) ایشان معتقد است که برداشت مردانه و زنانه از قرآن و متون دینی تفاوت میکند و برای تأیید کلام خود استناد جستهاند که امروزه معرفتشناسانِ فمینیست بر «معرفت زنانه» تأکید دارند. مناسب است ایشان مطرح کنند که مثلاً تفسیر زنانه از آیات شهادت و ارث و... چگونه خواهد بود و چه تفاوت عظیمی با تفسیر مردانه دارد و نیز جا داشت بیان میداشتند که معرفتشناسی فمینیستی با آنکه امروزه عناوین پرشماری را عرضه کرده است، چه تفاوت اساسی با معرفتشناسی کلاسیک و مدرن دارد و چه نکتههای بدیعی را بر معرفتشناسی کلاسیک و مدرن افزوده است؟ وانگهی، اگر واقعا معرفت زنانه و معرفت مردانه تا بدین پایه متفاوت و متغایر است، پس معیار درستی معرفت و معرفتشناسی چیست و چرا باید از معرفت مردانه روی گرداند و معرفت زنانه را برگزید؟ آیا این گونه داوریهای نسبیگرایانه عملاً علیه تساویطلبان در حقوق زنان به حساب نمیآید؟ آیا کسی نمیتواند ادعا کند که اگر مسأله تساوی یا آزادی یا حقوق بشر همگی مفاهیمی است برخاسته از تلقیهای فردی یا جنسیتی، پس چه دلیلی برای پذیرش آن وجود دارد؟ و بالاخره آیا همین نسبیگراییهای معرفتشناختی و ارزششناختی عملاً به منطق نیچه و «اراده معطوف به قدرت» او نمیانجامد؟ آیا به اعتراف خود اندیشمندان غرب، ظهور فاشیسم محصول همین گونه نسبیاندیشیها نیست؟
۱. در توضیح این نکته رک. : مصطفی ملکیان، «حوزه و دنیای جدید»، بازتاب اندیشه ۱ ـ ۲
منبع : طوبی
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید بلیط هواپیما
آمریکا ایران مجلس شورای اسلامی خلیج فارس مجلس دولت سیزدهم دولت بودجه حجاب شورای نگهبان مجلس یازدهم محمدباقر قالیباف
سیل هواشناسی قتل تهران شهرداری تهران فضای مجازی شورای شهر تهران شورای شهر سلامت پلیس وزارت بهداشت سازمان هواشناسی
قیمت دلار خودرو قیمت خودرو ایران خودرو سایپا دلار بازار خودرو بانک مرکزی قیمت طلا مالیات تورم مسکن
تلویزیون سینمای ایران فرانسه سریال رسانه سینما تئاتر فیلم رسانه ملی موسیقی بازیگر سریال پایتخت
ناسا سازمان سنجش
اسرائیل رژیم صهیونیستی فلسطین غزه جنگ غزه عربستان حماس روسیه نوار غزه اوکراین ترکیه عراق
فوتبال استقلال پرسپولیس سپاهان تراکتور باشگاه استقلال تیم ملی فوتسال ایران فوتسال وحید شمسایی بازی باشگاه پرسپولیس لیگ برتر
هوش مصنوعی تبلیغات اپل خودرو برقی همراه اول آیفون گوگل روزنامه سامسونگ ایرانسل
داروخانه سازمان غذا و دارو خواب کاهش وزن مشروبات الکلی دیابت پرستار سلامت روان بارداری دندانپزشکی هندوانه