جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

زمین گیر شدن ناتو در افغانستان


زمین گیر شدن ناتو در افغانستان
بیش از هفت سال از حضور نیروهای نظامی ناتو در افغانستان می گذرد.به زعم بسیاری از کارشناسان روند عملیاتی ناتو در افغانستان با مشکلات عدیده ای روبه رو است و این ماشین جنگی حرکتی فرسایشی را در خاک افغان ها تجربه می کند.
در چند ساله اخیر ناتو چالش های متواتری را در افغانستان سپری کرده است که از اهم آنها می توان به عدم همرایی کشورهای عضو همچون آلمان ، اسپانیا ، ایتالیا و ... در همراهی همه جانبه با برگزاری عملیات های نظامی یاد کرد.در واقع در این چند سال دغدغه اصلی سران ناتو در اقناع و ارضای سران کشورها برای اعزام نیروهای بیشتر به افغانستان و همراهی نیروهای آمریکایی در جبهه های مقدم، نبرد با شورشیان بوده است.
اما نکته مهم پیرامون کالبد شناختی شکست استراتژیک نیروهای نظامی ناتو در سرزمین افغان هاست. پرواضح است که هدف نومحافظه کاران از پرداخت هزینه سرسام آور جنگ در افغانستان به نظاره نشستن سریال ناکامی های ناتو نبوده است.در واقع امروز نه تنها ایالات متحده از پایگاه مهم و استراتژیک در قلب آسیای میانه برخوردار نشده بلکه پرستیژ منجیانه کاخ سفید برای افغان های به نمادی از طالبانیسم مدرنیته تبدیل گشته است. فی الواقع ایالات متحده که در تلاش بود با بازی دادن ناتو نقش این ماشین جنگی را در راستای منافع خود بازتعریف کند امروز به نظاره هرچه بازتر شدن شکاف های ساختاری این پیمان فرسوده نشسته است.اما به هرحال در تعلیل شکست این جنگ چند مولفه نقش اساسی و کاربردی را بر عهده دارد.سرنخ اول را باید در تار و پود نخ نمای ساختار ناتو جستجو کرد.
ناتو امروز در تطبیق فلسفه وجودی خود و کارکردهای جاریش دچار نوعی سردرگمی شده است.ناتو در واقع پیمانی است که در ذیل مبارزه با شوروی و گسترش کمونیسم به همراه دو پیمان سنتو و ورشو تشکیل شده است اما امروز که قریب به ۲۰ سال از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی می گذرد سوال بزرگی پیرامون فلسفه وجودی ناتو به وجود آمده است و آن علل استمرار این پیمان است.به واقع استراتژیست های نظامی براین باورند که همواره میان وجود یک پیمان نظامی و یک خطر بالقوه نسبت مستقیم وجود دارد.پس آیا امروز که پیمان ورشو از میان رفته است مبحث جدیدی در بندهای این پیمان قرار گرفته است؟و آیا این موضوع تطابقی با مفاهیم “بازدارندگی “ ، “مبارزه با تروریسم “ و “ جلوگیری از بنیادگرایی اسلامی “ نئوکان ها ندارد؟ از همین موضوع می توان دریافت که ناتو “ اهرمی برای اعمال فشار “ آمریکا بر کشورهای به اصطلاح یاغی است.حضور سربازان ناتو در خاک افغانستان پس از واقعه ۱۱ سپتامبر خود گواهی تام براین موضوع است.پس می توان نتیجه گرفت چند سال اخیر حرکات ناتو در ذیل سیاست های کاخ سفید تفسیر می شده و این فاکتور خود بزرگترین عامل بدبختی ناتوست.کشورهای اروپایی که به خوبی درک کرده اند که زمان هم آوایی با ابر قدرت دهه ۹۰ به پایان رسیده است و اکنون زمان آن است که سیاست ها را برپایه واقعیت های تازه ای بنا کنند.حرکات کشورهایی همچون آلمان در عدم توجه به خواسته های ناتو برای افزایش نیروها و گسترش میدان عملیاتی آنها نمودی از این واقعیت است. از سوی دیگر می توان علل زمین گیر شدن ناتو در افغانستان را در ساختارهای جامعه افغان توجیه کرد.تمدن کشور افغانستان ریشه در فرهنگ ناب اسلامی دارد و لذا مردمان این منطقه هرگز سایه شوم بیگانگان را تحمل نمی کنند.
اما در نهایت باید گفت که حضور نیروهای نظامی ناتو در افغانستان خسارات جبران ناپذیری را بر این منطقه وارد ساخته است.تاکنون بیش از هزاران تن در این جنگ کشته شده اند و صد ها هزارنفر از خانه های خود آواره شده اند.اما امروز نه تنها دموکراسی در افغانستان حکمفرما نیست بلکه ناامنی ها و برخی معضلات همچون تولید مواد مخدر به سرعت افزایش یافته است.
محمد اسکندری
منبع : روزنامه رسالت