شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

روسیه و اروپا: بازتعریف تعاملات


روسیه و اروپا: بازتعریف تعاملات
سیاست خارجی روسیه با شوروی پیشین و عصر تزاری، تفاوت های چشمگیر دارد. رهبران شوروی به طور عمده در جهت تقویت یک ایدئولوژی جهانی کمونیستی و گسترش پروژه های سیاسی خود با پشتوانه قدرت نظامی فعالیت می کردند، اما روسیه کنونی با وجود انگیزه های قوی برتری جویی، در میان دولت های کمتر ایدئولوژیک جهان قرار می گیرد.
نخبگان کنونی روس بیشتر بر منافع مالی تمرکز دارند و ارزش ها را در اولویت های پایین تر تحلیل های خود قرار می دهند؛ به گونه ای که امروزه برای رهبران کرملین بالابودن قیمت انرژی حتی از کلاهک های اتمی ارزش بیشتری پیدا کرده است.
اگرچه افکار عمومی روسیه بر این باورند که «هر چه برای گازپروم خوب است، برای روسیه نیز خوب است» اما روسیه امروز تحت سیطره افراد قدرتمندی چون پوتین و مدودف است که در عین پیگیری منافع جمعی، به منافع شخصی و افزایش قدرت گروهی خود نیز می اندیشند و در نظر آنان منافع تجاری از همه ارزش های سیاسی با اهمیت تر است؛ برای مثال کشمکش گازی روسیه و اوکراین ثابت کرده است که مقام های کرملین دوست و دشمن دائم ندارند و تنها به منافع ملی می اندیشند.
از نظر آنان هر فردی حتی جرج بوش یا آنگلامرکل می توانند در زمره دوستان قرار گیرند و در مقابل متحدان قدیمی همچون الکساندر لوکاشنکو، رئیس جمهوری بلاروس در زمره دشمنان درآیند، زیرا منطق تجارت بر همه روابط دیگر برتری دارد؛ البته نه به این معنا که روس ها تفاوتی برای گروه های مختلف که با آنان همکاری می کنند قائل نباشند. در روسیه کنونی اگر چه بعضی در صدد ثروتمند شدن از طریق روابط با چین و هند و ونزوئلا هستند، ولی عمده تلاش روسیه در جهت همگرایی اقتصادی با غرب است.
در نگاه مسکو روابط روسیه و غرب بیشتر رقابت آمیز است تا بر محور دشمنی، زیرا چون گذشته رهبران روسیه در صدد سلطه بر همسایگان نیستند و اشتیاق زنده کردن دوباره شوروی را نیز ندارند. آنان تنها در صدد بازسازی روسیه به عنوان یک قدرت جهانی ثروتمند هستند و برای اولین بار در طول تاریخ، روسیه در صدد بازی کردن نقش ابر قدرت اقتصادی است، به ویژه آن که با تحولات چند سال گذشته، روس ها نشان دادند خواهان ایفای نقش یک بازیگر کلیدی در حوزه انرژی هستند؛ نقشی که بسیاری را در آمریکا و اروپا رنجیده خاطر می کند.
در اوایل قرن بیستم، رویکرد شوروی ایدئولوژیک و هنجاری بود و اروپا به قضایا عملگرا می اندیشید، در حالی که در آستانه قرن ۲۱ رویکرد غرب به روسیه هنجاری است و در مقابل روس ها عملگرا شده اند و در این جبهه جدید ارزشی و هنجاری، غرب بر اهمیت ارزش های بنیادین خود چون حقوق بشر و دموکراسی تأکید می کند.
از سوی دیگر، روسیه حاضر به پذیرش برتری اخلاقی و ارزشی غرب بر هویت خود نیست. روس ها در محاسبات خود به درستی دریافته اند بر خلاف ادعاهای واهی غرب در هیچ جای دنیا آزادی مطلق وجود ندارد و هیچ دولتی دموکراتیک واقعی نیست و به مردم تکیه ندارد. تنها منطق رئالیسم قدرت افزون تر است که موجب برتری دولت ها بر یکدیگر می شود.
امروز با گرفتار شدن آمریکا در باتلاق عراق و به مدد افزایش قیمت های انرژی برای اولین بار بعد از عصر شوروی، رهبران کرملین توانسته اند اعتماد به نفس خود را بازیابند، موضوعی که تنها شاید با سال های دهه ۷۰ میلادی قابل قیاس باشد؛ زمانی که آمریکا به سختی در ویتنام زمین گیر شده و روسیه در عوض در اوج اقتدار بود.
روسیه امروز دارای ذخایر عظیم ارزی است و با افزایش درآمدهای نفتی توانسته است بسیاری از بدهی های خارجی خود را نیز تأدیه کند و از لباس مرد فقیر اروپا به درآید. روس ها به تجربه دریافته اند که تجارت گاز و نفت با سیاست در هم آمیخته است، زیرا تا سال ها شرکت های بزرگ نفتی در امور داخلی کشورهای جهان سوم بازیگری کلیدی به حساب می آمدند و سازمان کشورهای صادر کننده نفت (اوپک) نیز با تحریم نفتی غرب در سال ۱۹۷۳ نشان داد که یک بازیگر فعال سیاسی است.
روس ها می دانند که آمریکا مسیر خط لوله باکو ـ تفلیس ـ جیحان را طراحی کرده تا مزیت های ژئوپولیتیک ایران و روسیه را نادیده انگارد، ضمن آن که از موقعیت استراتژیک کشورهایی همانند اوکراین و بلاروس که در تلاش برای سهم خواهی به دلیل موقعیت ژئوپولیتیک خود از روسیه هستند، آگاهی دارند. رهبران کرملین هم در عوض از این موضوع که مهم ترین عرضه کننده انرژی به بازار اروپا هستند، لذت می برند و آن را نقطه قوتی در مقابل نقاط ضعف خود به حساب می آورند.
اگرچه در درگیری نظامی اوستیای جنوبی با گرجستان روس ها در به کارگیری نیروی نظامی تردید نکردند، اما در قبال غرب تمایل دارند از قدرت نرم و ابزار کارآمدتر انرژی استفاده کنند، زیرا تجربه نظامی در گرجستان بار دیگر ثابت کرد که نیروی نظامی هزینه ای سنگین و سودی اندک دارد.
● روسیه و رویکرد نو به اروپا
به نظر می رسد که روسیه کنونی تفکر پیشین خود را در باره اروپای واحد و طرح «خانه مشترک اروپایی» میخائیل گورباچف، آخرین رهبر شوروی، به دست فراموشی سپرده باشد. روسیه اکنون با نگاه عملگرای خود قصد ندارد همانند دوران شوروی اروپا را دو تکه کند، بلکه می خواهد به عنوان یک شریک اقتصادی در کنار رهبران اتحادیه اروپا قرار گیرد.
در ابعاد تاکتیکی نیز روس ها می کوشند از تنوع اعضای اتحادیه اروپا در جهت منافعشان بهره برداری کنند. مسکو ترجیح می دهد با کشورهای عضو اتحادیه اروپا به صورت منفرد وارد تجارت شود تا گروهی.
روسیه همچنین علاقه مند است از روابط تنگاتنگ اقتصادی خود با کشورهایی چون آلمان و فرانسه و پرتغال و ایتالیا بهره برداری کند تا از نفوذ بعضی دولت های تازه وارد به اتحادیه اروپا همانند لهستان و دولت های بالتیک که نگاه تردیدآمیزی به روسیه دارند، در تصمیم های اتحادیه اروپا جلوگیری کند.
همزمان روسیه می کوشد تا کشورهای تحت نفوذ شوروی پیشین را در مدار خود نگه دارد و از نفوذ آمریکا و پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) در این کشورها بکاهد؛ قطع جریان انرژی و افزایش قیمت ها در آغاز هر سال میلادی، پیام روشن دولتمردان کرملین به این کشورها برای یادآوری وابستگی آنها به برادر بزرگ تر روسی ارزیابی می شود.
همان گونه که پوتین در ملاقات با رهبران اروپا یادآور شد اروپا برای ۴۴ درصد از گاز مصرفی به روسیه وابسته است و ۶۷ درصد گاز روسیه نیز به اروپا صادر می شود؛ به همین دلیل اروپا برای کاستن از وابستگی انرژی می کوشد تا منابع جدیدی را جست و جو کند و شاید بتوان یکی از دلایل پنهان کشمکش شدید روسیه با گرجستان را که حتی به درگیری نظامی انجامید، در این حوزه ارزیابی کرد؛ رهبر غرب گرای آن کشور، میخائیل ساکاشویلی، در تلاش است تا با کمک شرکت های عظیم نفتی غرب با دورزدن روسیه نفت دریای خزر را به اروپا منتقل کند.
وابستگی متقابل انرژی میان اروپا و روسیه روابط میان آنها را تعمیق می بخشد و حتی با افتتاح خطوط جدید، بستر دریای شمال روابط میان روسیه و اروپا بیشتر نیز خواهد شد، همچنین شرکت های روسی در جست و جوی مشارکت در طرح های پرسود اقتصادی اروپا هستند؛ برای مثال در صنعت هواپیماسازی روس ها در تلاش هستند تا با شرکت های بزرگ اروپایی همچون شرکت هواپیمایی فرانسوی ـ آلمانی (EADS) سهیم شوند تا جایی که در سال ۲۰۰۶ یک بانک دولتی روسیه اقدام به خریداری ۵ درصد از سهام این شرکت کرد و بسیاری در مسکو همچون سرگئی ایوانف، وزیر پیشین دفاع و معاون کنونی پوتین که از مردان قدرتمند کرملین است، از این همکاری به عنوان یک نوع شراکت استراتژیک برای تولید هواپیماهای غیرنظامی با همکاری روسیه یاد کرده است.
با این اوصاف چشم انداز روابط آینده روسیه با غرب هموار نیست، زیرا به دلیل حمله نظامی اخیر روسیه به گرجستان و همچنین بحران گازی با اوکراین و قطع عرضه انرژی روسیه به اروپا در سرمای زمستان سال نو، چهره روسیه در اروپا به شدت آسیب دید.
کشورهایی مانند لهستان و دولت های بالتیک، هراس از روسیه را در اتحادیه اروپا تقویت می کنند؛ برای مثال لهستان به خطوط لوله شمال اروپا به دیده تردید می نگرد و پیوسته خواستار کاربست یک سیاست مشترک انرژی اروپایی برای جلوگیری از سلطه روسیه شده است.
روسیه و غرب همان گونه که در دهه های گذشته به دلیل تفاوت های ارزشی از هم جدا می شدند، اکنون نیز بر سر ارزش های بنیادین با هم اختلاف نظر دارند. روسیه تا حدی یادآور آلمان بعد از جنگ اول جهانی با احساس تحقیر از رفتار ناعادلانه دیگران و فرانسه بعد از جنگ دوم جهانی در تلاش برای بازسازی خرابی های ناشی از جنگ است.
روسیه کنونی دموکراتیک یا اقتدارگر نیست؛ شاید بتوان آن را نوعی نظام سرمایه داری که به وسیله منافع گروهی تقویت می شود، تلقی کرد. آینده تحولات روسیه موضوعی کلیدی در ارزیابی روابط این کشور با غرب است. این که آیا روسیه قادر به مدرنیزه کردن است و می تواند از دو دهه ثبات در جهت ساختن یک کشور پیشرفته بهره ببرد و این که آیا طرح های نوسازی پوتین همچون طرح بازسازی اقتصادی (پروستوریکا) گورباچف به شکست می انجامد یا نه، پرسش هایی هستند که پاسخ آنها به گذشت زمان نیازمند است، اما آنچه به نظر می رسد در کوتاه مدت می تواند سبب تقویت روابط روسیه و غرب شود، تنها گسترش تجارت و بازرگانی بر اساس وابستگی متقابل است.
منبع : شبکه اطلاع رسانی شانا