پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

جیب های پربار


جیب های پربار
تا همین چند دهه پیش قبل از آنكه بسته های رنگارنگ چیپس و اسنك و شكلات در زندگی ما ایرانی ها در جولان باشد، مازاد هرچه از سبز و سرخ بهاری و هرچه از میوه ها و دانه های شكستنی كه طبیعت تابستان به سخاوت به ما عرضه كرده بود، در آتش بوداده می شد یا برگه برگه پیشاپیش آفتاب گسترده می شد تا راهی سردابه ها و زیرزمینها شود برای انبار شدن تا شبهای بلند و دیجور زمستان حكایت آفتاب و شكفتگی را بازگوید.
و صد البته كه شنیدن هر نقلی و گوش سپردن به هر حكایتی را همین شجره های زمستانی چاشنی خوش خوراكی بودند كه به نقل مجلس طعم و مزه ای دیگر می دادند. در گرماگرم شاهنامه خوانی ها آنگاه كه یل سیستان پنجه در پنجه هماوردش می افكند، صدای شكستن فندقی از گوشه مجلس تجسم صحنه را عینی تر می كرد و آن دم كه فرهاد را شور شیرین در دل می افتاد، حلاوت برگه ای شنونده را ملتفت می كرد كه: این كه الآن گفته شد یعنی این، اما جز اینها در میان همین تابستانیها و بهاریهای خشك شده گل و سوسنبری هم برای خوشگواری دم كرده ها و دوغ های ضیافتهای زمستانی به چشم می خورد.
با این همه هنوز هم حتی اگر تماشای سریالهای فرنگی و گوش سپردن به آوا و نوای امروزی و میهمانی های باكلاس این روزگار مصرف بسته های تنقلات را می طلبد، اما شنیدن حكایت روزگاران كهن و سپری كردن لحظه های نقل و خاطره و حضور در محفل انس آنها كه هنوز با میراث شرقی سرزمین كهنسالیشان زلفی گره بسته دارند، با صرف همین شبچره های سنتی خوشتر است و لذت بردن از نغمه های دلكش سازهای بومی با همینها مقبول تر.
و جز این هم به غیر از تكمیل عیش لحظه های اصحاب صفا هنر دیگری كه از همین شبچره ها ساخته است، پر كردن لحظه های بیكاری برای افراد بدعادت خصوصاً سیگاری هاست، چرا كه جیب های آكنده از تخمه و برگه جای بسته سیگار و فندك را تنگ می دارد و دستها را به گرفتن شبچره وا می دارد تا گیراندن سیگار.
منبع : روزنامه ایران