جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

خاورمیانه و معامله های تسلیحاتی امریکا


خاورمیانه و معامله های تسلیحاتی امریکا
دولت امریكا اعلام كرد كه كمك های نظامی خود را به اسراییل سالانه ۲۵ درصد افزایش می دهد كه به مبلغ سه میلیارد دلار برسد ( ۳۰ میلیارد دلار در ده سال) دولت امریكا همچنین اعلام كرد كه معامله های تسلیحاتی با كشورهای خلیج فارس به ۲۰ میلیارد دلار رسید و مجموعه معامله ها و كمك های نظامی امریكا در منطقه «خاورمیانه كوچك» به حدود ۶۴ میلیارد دلار رسید.
ایهود اولمرت نخست وزیر دولت اسراییل یادآور شد كه جرج بوش رییس جمهور امریكا وعده داده كه ایالات متحده امریكا به التزام خود نسبت به حمایت اسراییل و تقویت برتری نظامی كشورش بر مجموعه كشورهای عربی، پایبند است.
اعلام معامله و كمك های نظامی میلیاردی و با فراخوان بوش به برگزاری همایش بین المللی پاییز آینده برای موضوع صلح و ایجاد دو كشور فلسطین، همزمان شد.
پرسش: آیا واشنگتن در حال حاضر خواستار تحقق صلح و گسترش عدالت و مشوق رشد و اصلاحات است یا این كه همچنان بر سیاست سنتی خود كه حمایتگر جنگ ها و ایجاد آشوب و متوقف ساختن طرح های اصلاحات و توسعه است پای می فشرد؟
سیاست های تسلیحاتی و كمك های نظامی نشان از آن دارند كه واشنگتن همچنان بر كشاندن منطقه به رویارویی های خونین تاكید می كند و فراخوان بوش برای صلح در خاورمیانه فقط تلاش برای به دست آوردن زمان و رساندن پیام به مالیات دهنده امریكایی و نیروهای منطقه است كه واشنگتن همچنان به ایده ایجاد كشور فلسطینی «قابل زندگی» فكر می كنند.
این تضاد عریان میان معامله های تسلیحاتی و دعوت به مذاكرات به معنای آن نیست كه ایالات متحده امریكا در سیاست های خود میان صلح و حل و فصل و یا جنگ و ویرانی سرگردان باقی مانده است زیرا تصمیمی كه واشنگتن اتخاذ كرده همچنان با سیاست سنتی آن كشور مبنی بر حل نشدن اختلافات منطقه ای و تاكید بر نقش امریكا برای حل اختلاف انسجام كامل دارد. زیرا حل و فصل مشكلات خاورمیانه بسیاری از منافع امریكا را ( نفت و تسلیحات) از بین می برد و نقش این كشور را در این منطقه حساس و بسیار ثروتمند كاهش می دهد. بنابراین جنگ به امریكا فرصت می دهد كه نقش سنتی خود را تثبیت كند و بتواند همچنان بهانه ای برای ادامه سیاست جنگی و توسعه و گسترش كمپانی های اسلحه سازی داشته باشد. سخن واشنگتن در مورد صلح به طور كلی ریاكارانه و با هدف كسب وقت صورت می پذیرد زیرا سیاست كلی دولت امریكا عكس این رویكرد را نشان می دهد و امریكا برای منافع عالی خود بیشتر بر جنگ ها و شورش ها و متزلزل ساختن ثبات و از بین بردن روابط ملی و بسیج گروه های مذهبی و تشكیل كانتون ها شبیه به آنچه در عراق به وجود می آورد (فدرالی طوائف) اتكا دارد. به نظر می رسد كه فرصت های صلح و حل و فصل و اجرای مقررات بین المللی در مورد پرونده های داغ و حل ناشده در دوره باقیمانده از دولت بوش هیچ شانسی برای حل شدن نداشته باشند. رییس جمهور بوش بارها تاكید كرده كه پیش از اجرای «تعهد آتش» كاخ سفید را ترك نخواهد گفت و سیاست های او نشان داده كه او از گزینه های راهبردی نابودسازی بهره می جوید. پس بنابراین معامله های تسلیحاتی و كمك های نظامی به اسراییل و پای بندی بوش مبتنی بر این كه سیاستش همچنان برتری دادن كشور عبری به مجموعه كشورهای عربی است، نشان از آن دارد كه سیاست بوش همان سیاست گذشته است و در این هجده ماه باقیمانده هیچ تغییری نخواهد كرد.
● راهبرد نابودسازی
اگر نابودسازی در دوره باقیمانده ریاست جمهوری بوش گزینه راهبردی باشد، حال و روز منطقه خاورمیانه در ماه های آینده چگونه خواهد بود؟ احتمالاتی وجود دارد كه ویژگی های برخی از آنان از هم اكنون هویدا شده است:
۱) گزینه جنگ:
بسیاری از نیروهای بین المللی و منطقه ای بنا به دلایل زیادی همچون كسب دقت و فشارهای داخلی امریكا و دشواری های عمومی و لجستیكی و دگرگون شدن مزاج عمومی در منطقه احتمال به كارگیری گزینه جنگ را بعید می دانند ولی تا زمانی كه مراكز قدرت در امریكا و انگلیس همچنان احتمال به كارگیری زور را شدنی می دانند، واشنگتن هرگز این گزینه را كنار نخواهد گذاشت. حذف نكردن گزینه جنگ از معادلات سیاسی از دید نظری به معنای احتمال به كارگیری آن در روزهای آتی است.
۲) گزینه خارج شدن:
بسیاری از نیروهای بین المللی و منطقه ای و همسایگان با توجه به فشارهای وارده به امریكا و نزدیك شدن زمان انتخابات ریاست جمهوری و احتمال شكست برنامه امنیتی كه بوش برای توجیه تجدیدقوا و بسیج و افزودن به نیروهای زمینی و دریایی به شدت به آن اتكا داشت، احتمال به كارگیری چنین گزینه ای را امری شدنی تلقی می كنند ولی گزینه خروج نیز به عامل زمان و وقت بستگی تام دارد و زمان هرگز به نیروها، اجازه خروج فوری نمی دهد بلكه برعكس به دولت واشنگتن این اجازه را می دهد كه از وقت موجود برای اعلام این كه وقتی برای اجرای برنامه های خروج نیست زیرا جمع آوری پایگاه های نظامی و محل فرود بالگردها و فرودگاه ها برای بازگشت نهایی به امریكا بسیار وقت گیر است. به عبارت دیگر امریكا برای فراهم نكردن چنین امكانی به دفع وقت می پردازد.
۳) گزینه مذاكره:
در هفته های آینده این احتمال می تواند قوی ترین گزینه در نظر گرفته شود زیرا در میان دو گزینه جنگ و خروج قرار می گیرد و این فرصت را ایجاد می كند كه دفع وقت و مراكز قدرت و حجم میزان تاثیرگذاری آن ها بر صحنه ها مورد آزمایش قرار گیرد. واشنگتن از طریق فتح باب تماسی علنی با دمشق و تهران این گزینه را مورد آزمایش قرار داده است، چه بسا كه راه را برای بالا بردن درجه نمایندگی افزایش دهد.
بنابراین مذاكره گزینه ای است كه در نهایت باید به آن پرداخت و این گزینه تاكنون در معادلات موجود قوی ترین گزینه محسوب می شود ولی در این میان دو پرسش مطرح می شود:
۱) ایران و سوریه چه تضمین هایی می توانند برای خروج آبرومندانه نیروهای امریكایی به واشنگتن بدهند؟
۲) واشنگتن در مقابل خروج از دایره منطقه خاورمیانه چه امتیازهایی می تواند به ایران و سوریه بدهد؟
مثلا آیا واشنگتن به تقسیم نفود با تهران و دمشق در خاك عراق موافقت می كند و اگر موافقت می كند در مقابل خواهان چه چیزی است؟
این بخشی از تصویر است. اما در بخش دیگر تصویر باید پرسید سرشت توافق و تصمیم نفوذ و تعهداتی كه بوش به اولمرت در دیدار اخیر وی از واشنگتن داده، چگونه خواهد شد؟ و با نیروهای منطقه ای در مورد پرونده های باقیمانده از بغداد گرفته تا بیروت و غزه چگونه برخوردی باید صورت پذیرد؟
مذاكراتی در چندین سطح و با طرف های مختلف آغاز شده، می توانند امكانات دستیابی به تفاهم های بزرگ منطقه از ساحل شرقی مدیترانه گرفته تا دریای سرخ و منطقه خلیج فارس و دریای عرب را به وجود آورند. پرسشی كه در این میان مطرح می شود این است: آیا ایالات متحده امریكا آمادگی دارد كه پرونده های مختلف را با نرمش سیاسی و مطابق با در نظر گرفتن سیاست احترام به موازنه منافع بین المللی و منطقه و همسایگی مورد بحث و بررسی قرار دهد؟ همه نشانه ها حاكی از آن است كه ایالات متحده امریكا از نظر روانی به سطح آمادگی موردنظر نرسیده كه به خود اجازه دهد در مذاكراتی این چنینی، شركت كند. عدم وجود آمادگی واشنگتن به راحتی می تواند پناه جستن امریكا به ارسال پیام های متناقض همانند فراخوان برای برگزاری همایش بین المللی در پاییز آینده و اعلام معامله های تسلیحاتی و كمك های نظامی به ارزش ۶۴ میلیارد دلار را تفسیرگر باشد.
فراخوان به مذاكره و گفت وگو در پاییز با اعلام معامله های میلیاردی در تناقض قرار می گیرد. دعوت به مذاكره یعنی پذیرش حل و فصل و صلح و معامله های تسلیحاتی یعنی پی ریزی قاعده های جنگی. میان گزینه اول و دوم به نظر می رسد كه مزاج دولت بوش همچنان كفه راهبرد نابودسازی در منطقه حساس و ثروتمند نفتی و معادن طبیعی را سنگین تر می كند.
ولید نویهمن
منبع: الوسط چاپ بحرین
منبع : روزنامه جوان