جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

نقش کلیدی لبنان در معادلات منطقه ای


نقش کلیدی لبنان در معادلات منطقه ای
جایگاه هر کشوری بستگی به موقعیت کارکردی آن دارد و این امر متکی بر شرایط ژئوپلتیک و سمت گیریهای داخلی و خارجی است. ایران در چهارراه ارتباطی ویژه ای قرار گرفته و موقعیت ژئوپلتیک یافته و انقلاب اسلامی، سمت گیری ضد استکباری و ضد صهیونیستی بدان بخشیده است. همین امر موجب شده تا امریکا با اجرای سیاست مهار دوجانبه، رفتار خود نسبت به ایران را تعیین کند.
این رویکرد امریکایی در دوره بوش و پس از ۱۱ سپتامبر، شتاب و شدت افراطی یافته و ایران را در محور شرارت یا شیطانی قرار داده است. این دسته بندی از نگاه امریکایی با این هدف صورت گرفت تا مسئله براندازی و برخورد خشن با ایران، در دستور کار جدی بوش قرار گیرد. حمله به افغانستان و عراق، نوع سیاستها و رفتار و مواضع دولت بوش، چه در عرصه منطقه ای و چه در عرصه بین المللی، به فرسایش قابلیت ها و توانمندیهای امریکا منجر شده و از سوی دیگر، مولفه های قدرت و موقعیت و دسترسی و نفوذ منطقه ای ایران به نقطه ای رسیده است که امریکا از برخورد با ایران ناتوان است و حداقل دوره باقیمانده از ریاست جمهوری بوش این رؤیا را تفسیر نخواهد کرد.
بوش نه تنها در افغانستان و عراق، بلکه در پرونده لبنان نیز به هدف نابودی حزب الله در جنگ ۳۳ روزه نائل نشد و برای مهار گسترش اقتدار منطقه ای ایران، ناچار، به سیاست واگذاری نقش و مشارکت دهی بازیگران منطقه ای روی آورد و یکجانبه گرایی مغرورانه سالهای اول ریاست خود را کنار گذاشت. بوش برای مهار ایران نیازمند یک جبهه سازی منطقه ای بود تا هزینه و فرسایش پتانسیل خود را با همپیمانان عرب منطقه تقسیم کند. اگرچه این همپیمانان عرب، در جنگ ۳۳ روزه نیز در همکاری سیاسی، مالی و تبلیغاتی با امریکا و رژیم صهیونیستی همراهی کردند ولی برای صف کشی در مقابل ایران نیازمند گامی سمبلیک در مسئله فلسطین بودند تا وجاهت مخدوش خود را نزد افکار عمومی منطقه ترمیم کنند.
با اینکه بوش در آستانه سال پایانی ریاست خود و حتی در بهترین شرایط، امکان فشار به رژیم صهیونیستی را نداشت ولی یک کارناوال سیاسی در آناپولیس بنام فلسطین به راه انداخت تا در ازاء سکوت و همراهی عربی با اقدامات رژیم صهیونیستی در سرکوب و نابودی حماس و علنی کردن تدریجی مناسبات با رژیم صهیونیستی، سراب تشکیل دولت فلسطین را به آنها بفروشد.
حزب الله و مقاومت پیروزمند آن در جنگ سال گذشته نه تنها به صهیونیسم طعم تلخ شکست را چشاند بلکه الگویی عملی برای مقاومت فلسطینی و تمامی جریانهای مردمی شد. در عین حال حزب الله لبنان در شرایط حساس و تعیین کننده از زبان سید حسین نصرالله دست به افشاگری همراهی عربی با طرح امریکایی- صهیونیستی در فلسطین و منطقه زد که تحمل آن را برای اسرائیل و همپیمانان عرب منطقه ای شان دشوار می کرد.
از زاویه دیگر، اسرائیل پس از شکست در سال گذشته، امکان تحمل حزب الله را که قدرتمندتر از قبل در صحنه نظامی و سیاسی، اوضاع را مدیریت می کند، نداشته و نمی تواند تکرار حملات مقاومت و یا به اسارت درآمدن سربازانش بدست حزب الله را شاهد باشد.
از نگاه امنیتی، نگرانی و احساس تهدید روزافزون در قبال حزب الله برای اسرائیل یک دغدغه جدی تر از گذشته محسوب می شود.
اسرائیل برای جبران ناتوانی و شکست در جنگ سال گذشته و فقدان توان بازدارندگی که امروز حتی در مقابل توان موشکی محدود حماس در غزه نیز ناکارآمد است، نیاز به اقدامی دارد تا هیبت خود را بازسازی کند. بوش جنگ نیابتی سال قبل را به اسرائیل تحمیل کرده و حزب وی برای اثبات وفاداری به صهیونیسم باید این هزینه را بپردازد. افزایش کمک مالی و تسلیحاتی و ارسال فوری تسلیحات مدرن یک میلیاردی به اسرائیل کافی نیست و اسرائیل نیاز به یک پیروزی دارد.
فلسطین انبار باروتی است که هم احتمال شکست و تکرار کابوس جنگ لبنان را دارد و هم به سرعت موجب تحریک منطقه و جهان اسلام می گردد. ایران برای اسرائیل طعمه بزرگی است و حتی برای بوش هم غیرقابل محاسبه است.
اما مهمترین هدف این معادله منطقه ای حزب الله لبنان است که بجز اولویت امنیتی برای اسرائیل، شاخص الهام بخشی منطقه ای یافته و جایگاه دست بلند منطقه ای برای ایران دارد. از سوی دیگر حزب الله و مقاومت اسلامی موقعیتی ویژه در معادله اسرائیل- سوریه داشته، حکم وزنه تعادل را دارد.
پروژه لبنان در دو سال گذشته حاصلی برای امریکا و رژیم صهیونیستی نداشته و ۱۴ مارسی ها اگرچه تاریخی روشن در اقدامات ضدملی و یا همکاری با صهیونیسم و تبعیت از غرب دارند ولی در بحران موجود تمام پل های پشت سر را خراب کرده اند و به مسئله بود و نبود فکر می کنند.
سردرگمی کاخ سفید در دو ماه قبل در قبال لبنان، منطقه و ایران که جنبلاط در دیدار از واشنگتن شاهد آن بود، موجب تزلزل رهبران ۱۴ مارس شد که حتی مواضع بسیار ملایم و ارسال نامه پوزش برای سیدحسن نصرالله از سوی جنبلاط را شاهد بودیم ولی با سفر بوش به منطقه یک ساماندهی جدید منطقه ای شکل گرفت تا در کنار تشدید فشار، محاصره غزه و حملات نظامی و تروریستی بر علیه رهبران حماس، مسئله لبنان نیز که در حلقه بسته انتخاب رئیس جمهور قرار گرفته به شرایط مطلوب رژیم صهیونیستی و امریکا تبدیل شود.
امریکا، اسرائیل و جبهه ۱۴ مارس بخوبی می دانند که بجز رعایت مطالبات جبهه معارض ۸ مارس، امکان عبور از مسئله انتخاب ریاست جمهوری را ندارند. حتی اگر موضوع انتخاب ریاست جمهوری و کابینه حکومتی حل شود، محوری ترین مسئله امریکا و اسرائیل، خلع سلاح حزب الله است که ۲ مصوبه شورای امنیت ۱۵۵۹ و ۱۷۰۱ با همین هدف سازمان یافته اند. بنابراین، مسئله دولت سازی، مشکل آنها را حل نمی کند. لذا از دو هفته قبل یک تحرک جدید آغاز شده که حلقه های بهم پیوسته ای را در ابعاد سیاسی، حقوقی و امنیتی شامل می شود.
ولید جنبلاط طی سفر به مسکو خواستار مداخله روسیه برای فشار بر سوریه برای حل مشکل ریاست جمهوری شده ولی بی نتیجه بودن این خواسته موجب شد تا موضوع بین المللی کردن انتخاب ریاست جمهوری لبنان را به رایزنی بگذارد.
جنبلاط بلافاصله به عربستان رفت و پس از بازگشت از ریاض، مواضع بسیار تندی علیه ایران، سوریه، حزب الله و شخص سیدحسین نصرالله اتخاذ کرد و تا مرز تهدید به جنگ و درگیری پیشروی کرد. این مواضع از سوی سعد حریری هم که تاجرزاده ای بیش نیست، بارها تکرار شده تا حداقل، امکان جمع کردن طرفداران خود را در مراسم ۱۴ فوریه (سالگرد ترور رفیق حریری) پیدا کند.
همزمان با سفر جنبلاط، سعود فیصل به فرانسه رفته و پس از دیدار با سازکوری و کوشنر، علیه سوریه اتخاذ موضع کرده اند که چون سوریه در مسئله انتخاب رئیس جمهوری لبنان، امکان پیش بردن سیاستهای غربی- امریکایی وسعودی را فراهم نمی کند، باید منتظر فعال شدن مسئله دادگاه حریری باشد. این بدان معناست که اگر سوریه زمینه سیاستهای مطلوب آنها را فراهم کند، چماق دادگاه حریری برعلیه آن استفاده نمی شود.
آنچه به رویدادهای جاری لبنان اهمیت ویژه ای می بخشد اینست که به موازات اقدامات تحریک آمیز اسرائیل در مرز با لبنان و تکرار تهدید حمله به حزب الله و ضرورت ترور سید حسن نصرالله، شبه نظامیان وابسته به ۱۴ مارس بطور علنی در مناطق خود ظاهر شده و حتی دست به اقداماتی زده اند تا درگیری بوجود آورند.
رویداد یکشنبه سیاه در محله شیاح (ناحیه جنوبی بیروت) که توسط یکی از یگانهای ارتش و حلقه های عملیاتی سمیر جعجع و ۱۴مارس بودجود آمد، یکی از نمونه های خطرناک امنیتی در دو هفته گذشته است که تمایل ۱۴ مارس را برای درگیری نشان می دهد. گزارشهای سیاسی از لبنان حاکی است که "جفری ویلتمن" سفیر امریکا (مأموریتش پایان یافته) علناً این رویکرد جدید ۱۴ مارس را خط دهی کرده و خواستار برخورد با حزب الله شده و میشل عون را به شدت مورد انتقاد قرار داده و خواستار حذف وی، بعنوان یک رهبر برجسته سیاسی مارونی شده است.
جالب است که همین موضع از زبان امین جمیل و بویژه ژنرال میشل سلیمان فرمانده ارتش نیز در دیدارهای خصوصی شنیده شده است. نکته این است که امریکا، اسرائیل و ۱۴ مارسی ها، از پیمان همکاری حزب الله و میشل عون بشدت ناراحتند و این پیمان را مانع بزرگی در روند تحولات سیاسی و امنیتی لبنان می دانند. به همین دلیل با تمامی امکانات و ابزار مالی، سیاسی، تبلیغاتی و نظامی بدنبال از بین بردن این پیمان و یا حذف و تضعیف میشل عون می باشند تا شرایط برای برخورد با حزب الله مهیا گردد.
اینکه ۱۴ مارسی ها در یک هفته گذشته برشدت لهجه و مواضع خود افزوده و تهدید به جنگ و برخورد نیز کرده اند، قبل از هرچیز به مراسم سالگرد ترور رفیق حریری بازمی گردد تا با تجمع مردمی قابل توجه و حمایت فرانسوی- امریکایی و سعودی، مسئله بین المللی کردن انتخاب ریاست جمهوری وارد دستور کار فعال بشود. ولی از سوی دیگر ۱۴ مارسی ها می دانند که حزب الله به هیچ وجه وارد منازعات و درگیری داخلی نخواهد شد و لذا با اطمینان به این دیدگاه حزب الله، دست به رجزخوانی زده اند. البته ۱۴مارسی ها معتقدند اگر حزب الله وارد درگیری داخلی شود، سلاح آن از چارچوب مقاومت خارج شده و امریکا و بازیگران خارجی بهانه برای خلع سلاح در قالب مصوبه های ۱۷۰۱ و ۱۵۵۹ را پیدا می کنند واگر وارد نشود، امتیاز روانی و سیاسی- تبلیغاتی برای ۱۴ مارس ثبت خواهد شد و روند بین المللی کردن انتخاب ریاست جمهوری به سادگی به پیش خواهد رفت.
اگر برخی گزارشها درخصوص آمادگی مشترک امریکایی- اسرائیلی برای مداخله نظامی در لبنان را لحاظ کنیم، مواضع تند و افراطی ۱۴ مارس آشکارتر قابل فهم خواهد بود. گفته می شود فرماندهی عملیات ویژه امریکا در پاکستان به بیروت منتقل شده و هسته های امنیتی و عملیاتی مستقل را سازمان داده و بر شبه نظامیان وابسته به ۱۴مارس نیز اشراف دارد.
این شاخص بدان معنی است که یکبار دیگر حربه دادگاه حریری وارد کارکردهای سیاسی شده تا مسئله انتخاب ریاست جمهوری در مسیری بین المللی به سرانجام برسد و اراده ملی لبنانی و تأثیر معارضه از آن برداشته شده و موضع کابینه وحدت ملی و یا مشارکت فعال معارضه حذف گردد و با کسب دو رکن از قوای سه گانه (ریاست جمهوری نخست وزیری و اکثریت پارلمانی)، فضا برای خلع سلاح و فشار بر حزب الله مهیا گردد. آمادگی نظامی میلیشیای ۱۴ مارس، برخی آمادگی های اسرائیل و امریکا و استقرار فرمانده عملیات ویژه امریکایی در بیروت، مؤلفه های امنیتی تکمیلی هستند که در صورت وقوع جنگ داخلی، بهانه مداخله امریکایی و اسرائیلی فراهم شود و چنانچه درگیری حاصل نشود، شرایط برتر حکومتی روند دیگری را برای فشار و خلع سلاح مقاومت در لبنان بوجود آورد.
هزینه مالی این پروژه در سقف یک میلیارد دلار توسط عربستان از طریق بانک لندن به سینیوره پرداخت شده و یکصد میلیون دلار با نسبت (۱۰، ۲۰، ۳۰ و ۴۰ میلیون دلار) به حسابهای مالی سعد حریری، ولید جنبلاط، سمیر جعجع و امین جمیل واریز شده است.
این پروژه مشترک عربی- اسرائیلی و غربی معتقد است با حذف حزب الله و سلاح مقاومت در لبنان، نگرانی اصلی اسرائیل برطرف و معادله سوریه نیز برای اسرائیل قابل مدیریت شده و زمینه برای پرونده های فلسطینی و نهایتاً ایران مهیا می گردد و امریکا نیز در موقعیت مناسب تری اوضاع عراق را مدیریت خواهد کرد.
رویدادهای روزهای آینده، فضای تحولات لبنان را روشن تر خواهد کرد و این محاسبات و برنامه ریزی ها مانند حمله به عراق، افغانستان و محاصره غزه، از نگاه امریکاست و قابلیت های حزب الله در عرصه های مختلف و دیگر بازیگران منطقه ای لحاظ نشده و خوشبینانه به هدف گذاری های مطلوب خود پرداخته اند.
دکتر حسین افتخاری
منبع : رجا نیوز