سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

پزشکان باید بیشتر برای بیماران وقت بگذارند


پزشکان باید بیشتر برای بیماران وقت بگذارند
در ۲۲ تیرماه ۱۳۲۴ در شهر کاشان به دنیا آمد. پدر و مادرش هر دو دبیر بودند و بنابراین دوره دبستان و قسمت اعظم دوره دبیرستان را در آن شهر گذراند. در سال آخر دبیرستان (۱۳۴۲) به تهران آمد و در دبیرستان هدف دوره آخر تحصیلات دبیرستان را گذراند. سال ۱۳۴۲ وارد دانشکده پزشکی دانشگاه شهید بهشتی شد و در سال ۱۳۵۱ برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت. در آمریکا تخصص بیماری‌های مغز و اعصاب را از دانشگاه پنسیلوانیا و هنری‌فورد گرفت. در تیرماه ۱۳۵۷ به ایران برگشت و به عنوان استادیار در دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی استخدام شد. و اینک ادامه داستان از زبان دکتر حسین پاکدامن...
▪ پس از بازگشت به کشور و ورود به دانشگاه چه مسیری را طی کردید؟
ـ پس از آنکه در سال ۵۷ به عنوان استادیار استخدام شدم، در سال ۱۳۶۲ به سمت دانشیاری رسیدم و در سال ۱۳۶۷ استاد شدم. مسوولیت‌های علمی بنده شامل معاون آموزشی بیمارستان لقمان حکیم از سال ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۰، مدیر گروه بیماری‌های مغز و اعصاب دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی از سال ۱۳۵۸ تا کنون، دبیر آزمون‌های بورد تخصصی بیماری‌های مغز و اعصاب از سال ۵۸ تا کنون، رییس انجمن علوم اعصاب ایران از سال ۱۳۶۶ تاکنون و مشاور نظام پزشکی، پزشکی قانونی و شورای عالی پزشکی از سال ۵۸ تا حال حاضر است.
از کارهای علمی که انجام داده‌ام، ۱۳ کنگره بین‌المللی در ایران تشکیل داده‌ام که در آنها به عنوان رییس کنگره بوده‌ام. تعداد ۱۳۲ سخنرانی در کنگره‌های داخلی و ۱۱ سخنرانی در کنگره‌های خارجی و بین‌المللی داشته‌ام. ۶۳ مقاله در مجلات داخلی و ۲۸ مقاله نیز در مجلات خارجی چاپ کرده‌ام. در سال ۱۳۶۸ «مجله علوم اعصاب ایران» را تدوین کردم که این مجله جزو مجلاتی است که رتبه پژوهشی از وزارت بهداشت درمان و آموزش پزشکی دارد.
چند کار بزرگ علمی برای اولین دفعه در ایران انجام داده‌ام. در سال ۱۳۵۹ به کمک سازمان انتقال خون، پلاسمافرز را در درمان بیماری‌های مغز و اعصاب راه‌اندازی کردم. در سال ۱۳۷۹ برای اولین بار در ایران مداخله با عصب واگ را برای صرع‌های مقاوم به درمان برنامه‌ریزی کردم. در آن زمان ما یکی از ۲۶ مرکزی در دنیا بودیم که موفق شدیم این کار را انجام دهیم و الان هم کمک فراوانی به درمان صرع‌های مقاوم در سطح بین‌المللی کرده‌ایم.
▪ چرا به دنبال پزشکی رفتید؟
ـ در دوران ما علاقه و انگیزه جوانان برای رشته‌های ریاضی و مهندس شدن خیلی زیاد بود،‌ ولی من از دوران دبیرستان که رشته ریاضی را انتخاب کرده بودم بیشتر توجه و علاقه و انگیزه‌ام به پزشک شدن معطوف بود. به خصوص اینکه مشوقم پدرم بود و خیلی من را تشویق می‌کرد که پزشک شوم و نظر ایشان و نظر من این بود که به خصوص با توجه به شرایط آن زمان و کمبود شدید پزشک در جامعه با تحصیل در رشته پزشکی می‌توانم کمک بیشتری به جامعه بکنم و این بود که رشته‌ام را تغییر دادم و وارد دانشگاه پزشکی شدم.
▪ چه شد که به رشته مغز و اعصاب علاقه‌مند شدید؟
ـ در سال‌های اول دانشکده پزشکی، با آنکه در آن زمان رشته مغز و اعصاب پیشرفت زیادی از نظر تشخیصی و درمانی نداشت، علاقه‌ نسبت به این رشته ایجاد شد و با این هدف به آمریکا رفتم تا تخصص مغز و اعصاب را بگیرم.
▪ آیا پس از ورود به دانشگاه، پزشکی را همان طور یافتید که از پیش راجع به آن تصور داشتید؟
ـ بله. تقریبا پزشکی را همان‌طور یافتم که از پیش به آن فکر می‌کردم. هر چه از علوم پایه فاصله می‌گرفتیم، رشته پزشکی برایم جذاب‌تر می‌شد. ورود به پاتوفیزیولوژی و ارتباط مستقیم با بیماران و در نهایت تشخیص و درمان بیماران برای من مانند بیشتر پزشکان جالب بود. اینکه بتوانم مشکل جسمی یا روحی کسی را درمان کنم برای من بسیار رضایت‌بخش می‌نمود.
▪ خاطره آموزنده‌ای در دوران تحصیلات‌تان که شنیدن آن برای خوانندگان جوان ما جالب باشد؟
ـ از دو بعد باید پزشکی را در نظر گرفت. یکی از بعد علاقه است تا بتوانید پزشک شوید و بتوانید کمک کنید و از این کمک‌کردن لذت ببرید. بعد دیگر آن جایگاه اجتماعی و درآمد پزشکی است. در بعد دوم نه تنها در ایران، بلکه در تمام دنیا، دوره طلایی پزشکی و آن آرزوهای طلایی که دانشجویان پزشکی در مغزشان دارند تمام شده و بعد دوم (رسیدن به جایگاه و درآمد بسیار بالا) کم شده است. علت بزرگ آن هم افزایش پزشک در سطح دنیا بوده و در حال حاضر به واقع دنیا با افزایش پزشک مواجه است.
اگر از بعد اول در نظر بگیریم، زندگی یک پزشک هر روزش جالب و پر از خاطره است و به همین ترتیب هر روز هم ممکن است برای وی استرس ایجاد کند. چون پزشک با جان مردم سر و کار دارد و کار وی بسیار حساس است و چون با جان مریض سر و کار دارد، گناهانش قابل بخشودن نیست.
در عین حال اگر کار مثبتی انجام دهیم، خیلی می‌تواند از طرف افرادی که با آنها مواجه هستیم قابل تقدیر باشد و از طرفی ارضای شخص خودمان باشد.
بنده در این ۳۴ سالی که به عنوان متخصص کار می‌کنم و تمام کار پزشکی‌ام هم در این رشته بوده، مسایلی زیادی بوده که من را ارضا کند و مسایل زیادی نیز وجود داشته‌اند که من را ناراحت کرده‌اند. خاطرات بد خوب من زمانی بوده که مریضی که در شرایط بحرانی بوده را توانسته‌ام نجات دهم و خاطرات بد من هم زمانی بوده که نتوانسته‌ام دین خود را در برابر مریض ادا کنم. شاید علت این کوتاهی مشغله کاری من و کمبود وقت بوده، نه کمبود علم. متاسفانه این مساله در سطح جامعه پزشکی مساله بسیار شایعی است. ما واقعا باید در حد معقولی که لازم هست برای مریضان وقت بگذاریم و این حق را به مریض بدهیم که زمان باید به مریض اختصاص داده شود.
از آن بعد قضیه هم باید برنامه‌ریزی شود تا درآمد‌ها و هزینه‌های پزشکان به گونه‌ای متعادل تنظیم گردند.
پزشک باید بتواند به راحتی زندگی متوسطی مانند سایر افراد متوسط جامعه برای خود و خانواده‌اش فراهم کند. اما امروزه بیشتر پزشکان جوان برای تامین این قضیه مجبورند که بسیار بیش از حد استاندارد فعالیت خدماتی انجام دهند و این موجب دور شدن آنها از فضای علمی - پژوهشی می‌شود.
▪ طی دوران تحصیل واحدی بوده که در آن مردود شده باشید؟
ـ به هیچ‌وجه. من همه واحدهای درسی‌ام را طی دوران تحصیل پاس کرده‌ام.
سپید :پس همیشه شاگرد اول بوده‌اید؟
طی دوران تحصیل وضعیت تحصیلی من به گونه‌ای بود که همیشه در بین رتبه‌های اول تا پنجم دوره خودمان قرار داشتم.
▪ اگر دوباره به سال ۱۳۴۲ برمی‌گشتید باز هم همین راه را طی می‌کردید؟
ـ بله، باز هم دنبال پزشکی و مغز و اعصاب می‌رفتم. علتش هم آن است که به اهدافی که می‌خواستم رسیده‌ام و اگر دوباره به این راه‌ پا می‌گذاشتم باز هم به اهدافم می‌رسیدم.
▪ آیا آرزویی داشته‌اید که به آن دست نیافته باشید؟
ـ من خیلی دوست داشتم که «مرکز سکته‌های مغزی» را در ایران راه‌اندازی کنم. این رشته جدید است و متخصصان ورزیده در این زمینه در کشور نداریم. به همین دلیل سعی کردم حتی قرار دادی با دانشگاه مینه‌سوتا که بزرگ‌ترین مرکز سکته‌های مغزی را دارد منعقد کنم، اما متاسفانه تا به حال به این آرزو دست پیدا نکرده‌ام، ولی امیدوارم بتوانم تا پیش از بازنشستگی این کار مثبت را به سرانجام برسانم؛ چرا که پیشرفت‌های زیادی در تشخیص و درمان بیشتر بیماری‌های مغز و اعصاب به خصوص این رشته ایجاد شده که به کم کردن مرگ و میر و درجه ناتوانی تا حدود ۵۰ درصد از ۱۷ تا ۱۸ سال پیش منجر است.
▪ آیا اهل موسیقی و هنر هم هستید؟
ـ نه متاسفانه.
▪ اهل ورزش چه‌طور؟
ـ درحد بسیار عادی کمی ورزش می‌کنم.
▪ و سخن پایانی...
ـ به نظر من پزشکان باید بیشتر برای بیماران وقت بگذارند؛ البته این منوط به تامین مالی مناسب آنان نیز هست. من وقتی در آمریکا طبابت می‌کردم، روزی ۸ بیمار ویزیت می‌کردم، در حالی که در ایران باید تعداد بسیار بیشتری بیمار ویزیت کنم تا تنها هزینه‌های جاری مطب را تامین کنم. مورد دیگر هم آن است که باید به طب دولتی بهای بیشتری داده شود. این هدف از ابتدای انقلاب وجود داشت، اما متاسفانه به جای آنکه اوضاع طب دولتی قوی‌تر شود، روز به روز ضعیف‌تر می‌شود.
دکتر احمدرضا مرادی
منبع : هفته نامه سپید


همچنین مشاهده کنید