یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

اندیشه جهانی و کار داخلی


اندیشه جهانی و کار داخلی
یکی از پندارهای رایج در بین توده مردم ناسیونالیست اسراییل این است که یکی از سرچشمه‌های بحران کشور بزرگ اسراییل و به ویژه تمام آنچه که به سیطره‌اش بر کشور مربوط می‌شود، سیطره طرفهایی از جناح چپ تندرو بر دستگاههای اصلی کشور است، چه این کار با تبلیغات انجام پذیر و چه دستگاه قضایی و چه با نفوذ به فکر و اندیشه‌شان.
همچنین در این راستا ابهام مجهولی طی سال‌های طولانی به نام « جناح چپ تندرو» پدید آمده است که می‌خواهم آنچه را که پشت سر آن قرار دارد و سمت و سوی آن را روشن سازم. نباید مسایلی را که پس از این آورده می‌شود به راحتی در طبقه «دشمن را بشناس» قرار دهیم.
● زمینی حاصلخیز
بهتر است ابتدا درباره سه چشمه‌های این پدیده تاریخی بررسی نماییم. شما می‌دانید که دو اصطلاح «چپ» و «راست» مربوط به تقسیم اعضای کنگره ملی فرانسه پس از انقلاب فرانسه است. آنهایی که در سمت راست سالن نشسته بودند طرفدار حفظ نظام حکومتی سابق بودند و آنهایی که در سمت چپ نشسته بودند خواهان تغییرات اساسی در نظام اجتماعی بودند. امروزه در اسراییل جناح چپ طرفدار ساختار حکومتی موجود بوده و تمایل به حفظ هیمنه آن دارد ولی جناح چپ تندرو اینگونه نیست بلکه به انقلابی تمام اعیار چشم دوخته است.
هنگامی که روشن شد کشور اسراییل حقیقتی ناب است، جناح چپ تندروی داخلی واقعی طرق تعریف بین‌المللیش، در اسراییل شروع به پیدایش نمود. در آغاز دهه شصت «متبین» سازمانی پیشگام برای رادیکالیسم چپ بود ولی همچنان سازمانی بسیار حاشیه‌ای بود و در افکار عمومی و تصمیم گیرندگان تأثیرگذار نبود. این سازمان که در آن زمان تعداد اعضایش به چند ده نفر می رسید این مشعل را به تنهایی تا پیش از دو دهه بر دوش کشید و بزرگان آن کسانی بودند که پس از آن به سمت نهضت چپ رادیکال کشیده شدند. فرصتی برایم پیش آمد که از یکی از آنها به نام ایلان لیف که در آن زمان از رؤسای «متسبین» بود و اکنون یک شورشی بازنشست است علم بیاموزم و حتی به طور شخصی در کنار او کار کنم. تقریباً در نیمه دهه هشتاد دگرگونی مهم در سبک و وسعت و قدرت جناح چپ تندرو در کشور بوجود آمد که با بسترهای کلی که جامعه اسراییل از آن گذشته است، مرتبط می‌باشد.
همانطور که می‌دانید جامعه اسراییل در آغاز بر پایه تعدادی اندک از ایدئولوژی‌های محوری بنا گردید و یکی از آنها صهیونیسم سوسیالیسم بود که بر امور مسلط بود. در ابتدای دهه هشتاد روشن گشت که دیگر امکان پوشش دادن تفاوت‌ها در اندیشه تاریخی جنبش کارگری وجود ندارد و این ساختمان به طور کلی در حال فروپاشی است. نسلی که با این فروپاشی متولد گشت، مانند نویسنده این مقاله، جنبش کیبوتسی را به عنوان «افتخار محصول اسراییل» تنها از قصه‌ها و تصاویری می شناسند. تا آن مقطع جوانان کیبوتسی مورد تقدیر بودند ولی امروز روشن گردیده است که آنها امتیازاتشان را از دست داده‌اند و در راه نابودی اعتیادآور حرکت کردند. البته کیبوتسی‌های آرمانی و نمونه که اندک هستند مرا به خاطر این کلی گویی ببخشند.
در واقع این مسئله برای تمام جوانان لاییک کشورجریان یافت. افسانه‌هایی که بر مبنای آن در مدرسه تربیت شدند موفق نشد به اقامت و شهرکسازیمان در این سرزمین معنا و مفهوم ببخشد چرا که در واقع تمام توان خود را از دست داده بود. این را هم باید اضافه کرد که باد نیرومندی که پس از این واقعه‌ ما را به شدّت در برگرفت، تمام خوشبینی وایمان به قدرت انسان به بالا رفتن و بهتر از وضعیت موجود شدن را در هم شکست.
همراه آن همچنین انقلاب رسانه‌ای آمد و معلم جایگاه خود را به عنوان منبع و سرچشمه اطلاعات، از دست داد، و اینترنت نیز وزیدن بادهایی انقلابی به جهان خالی از هر محتوا و مضمونی را مژده داد.
بر این اساس مسایل زیادی رشد کرد که مهمترین و بزرگترین آنها جنبش تو به بازگشت به یهودیت بود که به این انحلال اجتماعی پاسخی عمیق دهد. در مقابل آن و دقیقاً در همین محل و در دوره ما جناح چپ رادیکالی نیز با عرضه فرهنگی به جای فرهنگ فاسد موجود پدیدار گشت.
● ایدئولوژی جهان شمول
ٱنهایی که در نسل پس از ظهور رایانه و اینترنت متولد شدند دیگر به تورات محلی اکتفا نمی‌کنند.
شعار جنبش‌های تندرو «اندیشه جهانی شدن و کار محلی» است، و این شعار به آن دسته از جوانانی که همچنان تمیل به کار و تلاش دارند، بیشتر از همین کار و تلاش دیدگاهی بسیار جامع می‌بخشد. در زمانی که جناح چپ میانه رو از نظام موجود بهره می‌برد و از عصیان دسته جمعی از سوی جناح راست و چپ بر اصول دموکراسی بیم شدید دارد اکثر افراد جناح چپ تندرو مانند جنبش صلح اکنون با وجود قدرت به شکل معروفش مخالفت می‌نمایند و معتقدند که آن تقلید مضحکانه‌ای از دموکراسی حقیقی است، چرا که به طور دایم به ارزشهای لیبرالیستیش وفادار نبوده است. آرمان تمام افراد جناح چپ تندرو چه کمونیست باشند و چه شورشی و چه محیط زیستی، تغییر جوهری سازمانها و مؤسسات حکومتی و جامعه است.
● پایه‌ها و اصول این آرمان چیست؟
دکتر استیون یرلی که دست اندرکار تحقیق و بررسی جنبش‌های اجتماعی است تشخیصی بسیار دقیق را برای رادیکالیسم جدید پیشنهاد می‌کند: «با این که نظام فرض‌های اساسی مشترک جنبش‌های اجتماعی را یکپارچه نمی‌سازد ولی جنبش‌های جدید اجتماعی دارای همان گرایش سیاسی اصلاح طلبانه هستند. مثلاً می‌توانیم درباره جنبش حقوق زنان و جمعیت‌های حقوق شهروند و محیط زیستی‌هی تندرو بگوییم که آنها برای وسعت بخشیدن به درک و فهم، از حقوق زنان، اقلیت‌های نادیده گرفته شده در گذشته، و جهان طبیعت آمده‌اند» .
در واقع پیام محوری جناح چپ تندرو پیرامون حقوق وحفظ آن دور می‌زند.
با این که دراین پیام دعوتهایی به ایجاد معیارهای دیگر اجتماعی شده است که برخی از آنها بسیار قانع کننده است مانند تقویت گروه، زندگی خلاق به جای زندی مصرفی، نزدیکی به طبیعت و شبیه آن، امّا خط محوری به حساب نمی‌آیند. نقطه آغازین جناح چپ رادیکال جهانی بر این گمان است که جهان و زندگی در ذات خود دارای معنایی حقیقی نیستند، بنابراین هیچ امر اخلاقی مثبت و مشخصی دارای معنا و مفهوم نیست. نتیجه این که هر کاری که انسان انجام می‌دهد بی‌معناست و تمام آنچه که باقی می‌ماند همان مبارزه برای حقش در ادامه وجود در بی‌معناییش است. به عبارتی دیگر جامعه‌ای پدید می‌آید که در آن به هر انسانی امکانات و فرصتهای مختلفی داده می‌شود تا هر فکر و تمایلی راکه در دلش غلیان می‌یابد، به بهترین شکل محقق سازد ولی اصل این است که در آنچه که انجام می‌دهد به حق کسی لطمه وارد نیاید. روشن است که اکثر هرج و مرج طلبان- سوسیالیست‌ها- کمونیست‌ها با این تعریف موافق نیستند ولی واقعیت همین است. مثلاً در مبارزه جهانی سازی سرمایه داری هیچ توجهی به مضامین و ارزش‌های مثبت اخلاقی نمی‌شود بلکه تنها حفظ حقوق خواسته می‌شود مانند حقوق کارگران در جهان سوم، حقوق طبیعت و موجودات زنده و شبیه آن. و پیشنهادی وجود ندارد که افسانه سیزیف که دایماً و بی‌هدف سنگ بزرگی را به سمت رأس کوه می‌چرخاند، مورد استفاده قرار گیرد. این داستان بر اساس یکی از کتابهای مشهور بیرکامی است که از بنیانگذاران این پیام به شمار می‌آید.
● فرهنگ ، نه فقط سیاست
پدیده چپ رادیکال در اسراییل همانند تمام جهان، پدیده‌ای فرهنگی و کامل است نباید آن را تنها در قالب سازمان‌هایی دید که با اشغالگران مبارزه می‌کنند. این پدیده، فرهنگی دارای دیدگاهی مخصوص به خود وافسانه‌هایی بنیادی و اهدافی مشترک و قهرمانانی تاریخی است. و در تلاش است تا سالنامه‌ای را برای وقایعی ابتکاری مثل «روزی بدون مشتری» و «هفته‌ای بدون تلویزیون » و «اول ماه می، و روزهای مبارزه جهانی همایش‌های بانک جهانی» و غیره، ایجاد کند.
این دیدگاه به طور بسیار کلی بر شعار «آزادی» برابری و برادری» استوار است امّا طرحِ واقعی چگونگی انجام آن را در سطح مجموعه مبارزات مشخصی قرار می‌دهد. می‌توانیم در بین افسانه‌های بنیادی، انقلاب فرانسه، کومولاپاریسی، انقلاب ناسترماخنو در اکراین، و موارد تاریخی اندک دیگری را نام ببریم که همه آنها دارای نقشی واحد در پیام رادیکالیسم دارند و آن این که به طور تاریخی – تجربی ثابت نماید که این تفکر می‌تواند در صورت تحقق یافتن عمل نماید و می‌توان بر سرشت انسان چیره شد و جامعه یکسان انسانی و بدون قوانین و بر اساس همکاری داوطلبانه ایجاد نمود.
اندیشه رادیکالیستی همیشه طرفدار موضعگیری طرف ضعیف است. هرگز افرادی از جناح چپ را در کنار تابوت‌های کسانی که با اقدامات انفجاری کشته شده‌اند و یا در تظاهرات برای تحریک سازی حماس نخواهی یافت. قطعاً آنها حماس را تأیید نمی‌کنند. آنها آن را اساساً مسئله علت و نتیجه می‌دانند. روشن است که از نظر جناح چپ تندرو نیز قربانیان یهودی بودند اما آنها تصور می‌کنند که علت اول این فاجعه یهودی ستیزی نبوده است بلکه یهودی ستیزی در پاسخ به پای‌بندی یهودیان به قومیتشان دست بردارند، آنها بیچارگانی هستند که نباید بیشتر در تنگنا و فشار و کشتاری که فلسطینی‌ها مرتکب می‌شوند «اشغالگری» است، بنابراین مسئولیت کامل درد و رنج طرفین بر دوش اسراییل است.
المصدر الاسترایتجی
منبع : موسسه تحقیقات پژوهشی علمی ـ سیاسی ندا


همچنین مشاهده کنید