سه شنبه, ۲۹ خرداد, ۱۴۰۳ / 18 June, 2024
مجله ویستا


چرا یکدیگر را تحمل نمی کنیم ؟


آسیب شناسی رفتار و تعامل افراد در روابط اجتماعی
واژه تعارض به معنای كشاكش و اختلاف داشتن ، در ادبیات روانشناسی ، رایج است و اشاره به موقعیتی دارد كه در آن رویدادها ، انگیزه ها ، مقاصد ، رفتارها و سلیقه ها مغایر یا مخالف یكدیگر هستند . بنابراین افراد نه تنها ممكن است در برخی جهات در كشاكش با دیگران باشند كه امكان دارد با خود نیز در تعارض باشند ، نظیر موردی كه از تعارض وجدانی یا تعارض در تصمیم گیری سخن می گوییم . زمانی كه اهدافی را كه به لحاظ اهمیت یكسان هستند دنبال می كنیم ؛ اگر تلفیق آنها با یكدیگر ممكن نباشد ، دچار تعارض خواهیم شد ، و هنگامی كه در مورد امری ، نظیر دیگران را مغایر نظر خود می بینیم ، اظهار نظر می كنیم ، یعنی خود را ارزشمند می دانیم ، فكر و سلیقه خود را در نظر می گیریم ، در غیر این صورت از هر اظهار نظری می پرهیزیم . یكی از ویژگیهای عمومی افراد دارای اعتماد به نفس راحتی در ابراز احساسات است . برخی افراد از ابراز احساسات خود واهمه دارند ، چون می ترسند واكنش دیگران نسبت به احساسهای آنها منفی باشد یا احساسشان با احساس دیگران جور در نیاید . چنین افرادی از بروز تعارض و اینكه مبادا با این كشمكش ، مخالفت دیگران را بر انگیزند ، نگرانند . از این رو همنوایی با دیگران را از نظر دور نگاه نمی دارند .
در واقع همنوایی كردن conformity با گروه یكی از جنبه هایی جالب رفتار اجتماعی است . پدیده همنوایی صرفا به امر گرایش فردی برای رهنمون شدن بسنده نمی كند بلكه به فشار اجتماعی از طرف گروه برای همنوا كردن فرد نیز می پردازد . در طول تاریخ و بین جوامع مختلف ، بسیارند افرادی كه وقتی عقاید و رفتار خاص خودشان را برای نخستین بار بروز دادند ، مورد مخالفت قرار گرفتند ، نكوهش شدند ؛ یا دیگران آنها را مسخره كردند ، به نظر می رسد جامعه ها و گروه ها هموار سعی در همنوا و همرنگ كردن افراد با خود دارند . ظاهرا این جوامع و گروه ها به افراد
ناهمنوا چندان روی خوشی نشان نمی دهند و به صورتهای گوناگون چون طرد و منزوی كردن ، نپذییرفتن آنها و تایید نكردن اجتماعی و حتی تنبیه مستقیم با افراد ناهمنوا روبرو می شوند .
نتایج بررسی ها نشان می دهند احساس تعارض عموما ناخوشایند است . از این رو به طور كلی افراد خواهان یكپارچگی و هماهنگی بوده و از تعارض گریزانند . از طرف دیگر شواهدی در دست است ، حاكی از اینكه بروز تعارض و در رووابط ما بین زوجین ، امری طبیعیی است . بنابر نظر روانشناسان ، زندگی توأم با سلامت روانی و اعتماد به نفس ایجاب می كند این مخالفت ها و كشاكش ها ، امری عادی تلقی شوند به عبارت دیگر كنار رفتن از سر راه مشكلات و كشمكش ها قابلیت ما را در برخورد با تعارض هاكاهش داده و ما را به لحاظ روحی و جسمی تضعیف می كند
الف : پذیرفتن تعارض ها عین اعتماد به نفس است
جامعه مجموعه ای از آدمهایی با نگرشها ، ذهنیتها ، ارزشها و عقاید و سلیقه های متفاوت است . كسی كه بخواهد همه از او راضی باشند ، باید در آن واحد ارزشها ، باورها و سلیقه های مختلفی را بپذییرد . فردی با شخصیت مثبت و اعتماد به نفس چنانچه بخواهد در سلامت روانی و روحی زندگی كند ، به ارزشهای فكری خویش بها می دهد و برای خوشایند دیگران زندگی نمی كند . به عبارت دیگر می توان بر طبق ارزش و سلیقه های خود زیست و در عین حال دیگران را هم با ارزشهایشان پذیرفت. ضمن آنكه باید توجه داشت حتی فلاسفه یا رجال سیاسی حكیم نسبت به مخالفین خود ، موافقین بسیار كمتری داشته اند .
دیدگاه ما در برابر تعارض و قضاوت ما در این باره غالبا به نحوه ارزیابی ما بستگی دارد .. اینكه ارزیابی های منفی و مثبت ما از كشمكشها و تعارض ها معلول چه عواملی هستند ، تاكنون به پاسخهای گوناگونی منجر شده است . مثلا افرادی كه به تایید اجتماعی نیاز دارند ، از بروز تعارض گریزانند . در حالی كه افراد با احساس استقلال بیشتر ، نسبت به بروز تعارض كمتر نگرانند و وجود كشمكشها را امری عادی تلقی می كنند . نتایج برخی پژوهشها نشان می دهند در برخی
اجتماعات یا در برخی اقشار اجتماعی میزان همنوایی بیشتر است ، در حالی كه دانشجویان استقلال رای بیشتری نشان می دهند و جهت گیری جمعی و انكار فردیت را تجویز نمی كنند.
ب : ترس از تعارض ها
به همان منوال كه پذیرفتن كشمكشها باعث رشد روانی و شخصی افراد می شود ، ترس از بروز تعارض ها با خطراتی همراه خواهد بود . غالب انسانها به واسطه اضطراب كه حاصل تعارض است ، از آن اجتناب می ورزند . مثلا زن و شوهر در صورت بروز تعارض دچار بیم می شوند كه نكند احساسهای آنها از یكدیگر متفاوت باشد و یا اینكه مبادا به همبستگی روحی ما بین آن دو خللی وارد شود . از این رو چنانچه نیازها و خواسته های متفاوت به عنوان تهدید زناشویی و به مثابه كمبود همبستگی روحی قلمداد یا تجزبه شود ، آنگاه خواسته ها و سلایق شخصی امكان بروز نخواهند یافت و یا اینكه زوجین ، احساسهای خود را انكار می كنند . در چنین حالتی افراد از حقوق اولیه روحی خود كه باید نظرات و سلیقه های خود را داشته باشند و آنها را نیز بیان كنند ، صرف نظر می كنند . این امر یعنی انكار نیازها و خواسته ها چه برای زوجین و چه در اجتماعات چند نفری ، غالبا با پیامدهای خوبی همراه نخواهد بود .
ترس از تعارض در روابط زوجین ، در خانواده یا در محیط بدین خاطر شكل می گیرد كه فرد تصور می كند چنانچه ناخشنودی خود را ابراز كند ، كسی او را دوست نخواهد داشت ، مورد احترام قرار نمی گیرد و به رسمیت شناخته نخواهد شد و در نتیجه هماهنگی با دیگران را از دست خواهد داد . این امر به نوعی از روابط منجر می شود كه در آن افراد از هم فاصله می گیرند . رفتار مبتنی بر صادقانه عمل نكردن و ظاهر سازی رایج خواهد شد. چنانچه ما دائما بخواهیم مواظب باشیم به هماهنگی ما خدشه وارد نیاید ، مجبور خواهیم شد خود را دائما كنترل كنیم ـ ما مجبور هستییم مواظب باشیم كسی از دست ما دچار ناراحتی و عصبانیت نشده و یا اینكه متوجه عصبانیت و دلخوری ما نشود ـ آنگاه می كوشیم نقش بازی كنیم و رفتار ما با فاصله گیری توأم خواهد شد . رفتار ما همراه با وانمود كردن و توأم با نداشتن صراحت خواهد بود . عواقب این رفتار تصنعی دامنگیر خود ما نیز می شود و در دراز مدت دچار اختلالات روانشناختی و روان تنی خواهیم شد . خطر دیگر ترس از تعارضها ، ایجاد سوء تفاهمات است . چنانچه ما در مورد احساسات خود سخن نگوییم و نظر خود را ابراز نكنیم ، طرف مقابل به حدس و گمان روی می آورد . در روابط انسانی حدس و گمان با بی اعتمادی همراه خواهد شد . بی اعتمادی و سوء ظن به نوبه خود برداشت انسان را تحریف می كند . زیان دیگر ترس از تعارضها خودرا در این نشان می دهد كه ارتباط دو پهلو و ابهام آمیز می شود . چنانچه ما جرات دخالت سلیقه ها و علائق خود ررا در روابط با دیگران نداشته باشیم ، یعنی قادر نباشیم احساس دلخوری و عصبانیت خواسته ها و نیازهای خود را به صراحت بیان كنیم ، آنگاه این امر در علائم غیر كلامی و رفتار ما ظاهر می شوند . زبان ما چیزی را می گوید كه بر خلاف رفتار ما است و این می تواند عواقب وخیمی به دنبال داشته باشد . در چنین رابطه ای زن و شوهر یكدیگر را متقابلا آنچنان محدود كرده اند كه فقط بخشی از شخصیت خود را محقق می سازند ، آن هم بخشی از معرف خواسته ها ، نیازها و علائقق مشترك آنها است .یكی از علل انكار هر گونه تعارض ممكن است در این باشد كه انسان از تعارض می گریزد و خواستار هماهنگی پایدار است . در چنین شرایطی این خطر وجود دارد كه تفاوت های موجود ما بین زن و شوهر و یا دو فردی كه با یكدیگر در تعامل اجتماعی هستند ، نادیده انگاشته شود . در چنین حالتی آنها می كوشند ، با توسل به انطباق دادن خود ، تفاوتها را بی اهمیت تلقی كنند . چنینن انسانهایی كه زندگی را بدون اختلافها و به دور از هر گونه تعارض می خواهند ، به مثابه نیمه انسانی با هم زندگی می كننند در نتیجه چنین اشخاصی در اشتیاق تسكین ناپذیر ارضاء آن دسته از نیازهایی هستند كه به خاطر ترس و ملاحظه سركوب و یا از چشم دیگران نهان كرده اند .
ج : چگونگی پرداختن به تعارض ها
معمولا افراد برخوردار از عزت نفس روی تعارض ها سرپوش نمی گذارند ولی وقتی در ادارات یا اجتماعات چند نفری روی همنوایی و یكپارچگی تاكید زیادی می شود ، برخی ترجیح می دهند ،
مطلبی نگویند هنگامی كه اظهار نظر در فضای نقد ناپذیر گران تمام می شود و پر هزینه است ، اشخاص ، نظری ابراز نمی كنند . در صورت قرار گرفتن در چنین جوی چنانچه كسی نظر افراد را جویا شود اشخاص گریزان از تعارض پشت عبارات : “ هر چه شما بگویید ” . “ هر چه شما صلاح بداهنید ” . “ میل میل شماست ” . “ هر چه شما بخواهید ” پنهان می شوند تا با موفقیت از بروز هر نوع تعارض احتمالی ممانعت به عمل آورند . این اظهارات خودشكنانه است به این مفهوم كه “ نظر من كه مهم نیست ” چرا از من می پرسی ، من شایستگی آن را ندارم كه نظر بدهم .”
در واقع پرداختن و حل و فصل تعارض ها ما را در جهت رشد و تكامل بیشتری قرار می دهد .. ما از نظر روحی با ثبات تر شده و خود اطمینانی بیشتری به دست میی آوریم و از اعتماد به نفس بیشتری برخوردار خواهیم شد . از شرایط ضروری پرداختن به تعارض این است كه موارد آن به صورت واضح بیان می شود . چنانچه عصبانیت و رنجش در ما ایجاد شود ، باید طرف مقابل را از عصبانیت خود مطلع سازیم . البته ابراز این احساس نباید طوری باشد كه به دیگران لطمه بزند یا موجب آزار آنها شود . تاكتیك سكوت در برابر تعارض ، مثلا در زندگی زناشویی غالبا منفعلانه است و چه بسا كه اثرات زیانباری در پی دارد . باید طرف مقابل را از احساس خشم و دلخوری خود ـ حتی الامكان در عبارات مبتنی بر “ من ” ـ مطلع سازیم. در عین حال كه بر افروختگی و اسیر خشم شدن با عزت نفس همخوانی ندارد . در بروز احساسات می توان میانه رو بود . بنابراین چه در مناسبات بین دوستان و چه در اجتماع چند نفری ، نباید به واسطه ترس از تعارض ،میدان را خالی كنیم یا چشمان خود را ببندیم ، بلكه در برابر تعارض بگونه ای بجا و مناسب موضع گیری می كنیم با علم بر اینكه كنار كشیدن ، چشم بستن بر تعارض و اظهار نظر نكردن و نظیر كبكی سر فرو بردن در برف اموری مخرب هستند و باعث بزرگتر شدن مشكل می شوند و به تدریج قابلیت ما را در برابر تعارض كمتر می كنند و ما را به لحاظ روحی و جسمی درمانده می سازند .
ابزار سنجش پدیده های روانشناختی
مطالعه پدیده های روانی به صورت كمی و قابل اندازه گیری نه تنها نقطه عطفی در تحول روانشناسی به شمار می آید ، كه در زمان خود زمینه علمی شدن آن را فراهم می آورد . تقریبا یك قرن تحقیقات روانشناسی علمی و فیزیولوژی باعث پدید آمدن ابزارهایی شده است كه با دقت و صحت بالایی به سنجش پدیده های روانی می پردازند . امروزه روان سنجی و روان آزمایی به عنوان فنونی برای ساختن ابزارهای سنجش پدیده های روانی و اندازه گیری توانایی های ذهنی ، حساسیتها و ویژگی های روانشناختی به پیشرفتهای چشمگیری دست یافته استت .
انسانها از نظر استعداد ، شخصیت و رفتار متفاوت هستند . با استفاده از ابزارهای سنجش نه تنها می توان توانایی های عمومی و اختلالات خلقی را آزموده كه می توان در سطح گسترده و دقت بالایی ، حافظه ، زبان ، ادراك ، توانایی های دیداری و شنیداری ، جنبه های گوناگون شخصیت و امكان وجود ضربه های روحی را نیز مورد سنجش قرار داد.
مطابق با نظریه های رایج ، سنجش و ارزشیابی به مثابه دو بعد پژوهشی در پیوند با یكدیگر مورد استفاده قرار می گیرند ، جنبه های معینی از خصایص مانند استعدادها ، تواناییها و حساسیت ها بر اساس مقادیر كمی و عددی برآورده می شود و در بعد دیگر آن سعی می شود با استفاده از داده های به دست آمده ، تصویری جامع و توصیف كننده از ویژگی های آدمی به دست آید . بدیهی است وجود ابزارهای سنجش هیچ گاه نقش سایر روشهای پژوهشی را كاهش نخواهد داد . بویژه آنكه استفاده از نظریه های مناسب چه در تشخیص و چه در درمان ، امری اجتناب ناپذیر است . آشنایی با اینگونه ابزارهای سنجش از طرفی باعث گسترش افق دید انسان در مورد به كارگیری فن آوریهای جدید در پژوهشهای روانشناختی می شود و از طرف دیگر نوید دهنده آن است كه چنانچه ابزارهای سنجش با دقت ، همراه با نظریه های راهبردی و رعایت برخی جنبه های دیگر به كار گرفته شود ، علاوه بر سرعت در امر سنجش ، در كنارر صحت و دقت از نتایج چشمگیری برخوردار خواهد شد .
در یك كلام ، در پژوهشها ی روانشناختی نیز نظیر بررسی و مطالعه در مورد سایر پدیده ها برخورداری از یك نظریه راهگشا اهمیت بسزایی دارد . هر قدر اطلاعات علمی و نظری نارساتر باشد ، استفاده از نتایج روانسنجی ها ممكن است با سطحی نگری توأم بوده و در نتیجه پر مسأله تر باشد ، در حالی كه با رعایت موازین علمی می توان از نتایج آزمونها به عنوان ابزارهای معتبری برای سنجش توانایی ها و خصایص افراد استفاده كرد .
روشهای آماری و اندازه گیری های روانی از سالهای پنچاه قرن بیستم رواج بیشتری یافته است ، به گونه ایی كه امروزه آزمونها و دیگر ابزارهایی سنجش خصایص روانی در مدارس ، مراكز بهداشت روانی ، موسسات صنعتی ، سازمانهای كشوری و نظامی و دیگر نهادهای اجتماعی برای هدفهای راهنمایی تحصیلی و شغلی ، تشخیص های بالینی و ارزشیابی به میزان گسترده ای مورد استفاده قرار می گیرد .
ایران نیز هماهنگ با پیشرفتهای علمی در روانشناسی و روان سنجی در كشورهای جهان ، توجه قابل ملاحظه ای به این رشته از دانش بشری دارد . در دانشگاه های كشورمان رشته های روانشناسی ، علوم تربیتی ، مشاوره و راهنمایی تاسیس شده و علاوه بر آن برخی از واحدهای درسی مانند سنجش و اندازه گیری ، ارزشیابی آموزشی ، روان سنجی و كاربرد آزمونهای روانی در برنامه های آموزشی این رشته ها گنجانیده شده است .
علی تحصیلی
منبع : بنياد انديشه اسلامي