پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

در باب تعرضات اخیر به رادیکال ها


در باب تعرضات اخیر به رادیکال ها
۱) بعد از شکست اصلاحات و اخراج اصلاح طلبان از قدرت، هر کسی از ظن خود نسخه ای برای اصلاحات و اصلاح طلبان تجویز کرد. بسیاری بر آن بودند تا بر کالبد بی جان اصلاحات دم مسیحایی بدمند و به این پیکر بی جان بار دیگر توانایی ایستادن بر پاهای خود ارزانی دارند. مجموع نظرات و نسخه ها همه حکایت از آن داشت که اکثریت قریب به اتفاق عقلا و زعمای قوم، رادیکالیسم و تندروی را بلای جان اصلاحات تشخیص دادند و اصلاح طلبان را از رادیکالیسم بر حذر داشتند. اما باز هم در ادامه روند هشت ساله اصلاحات، نه تعریف درست و جامع و مانعی از رادیکالیسم ارائه شد و نه مصداقی برای آن ذکر شد.
شاید به همین دلیل بود که هر شخص و گروهی خود را معیار اعتدال و میانه روی دانست و دیگر گروه ها را به تندروی متهم می کرد. مشارکت و سازمان مجاهدین، دانشجویان را تندرو می دانستند. بعضی از گروه های سنتی تر اصلاح طلب - که نزدیکی فکری با شیخ مهدی کروبی دارند - مشارکت و سازمان مجاهدین را از مصادیق رادیکالیسم می دانستند و گروه های ارتدوکس تر چپ های سنتی، حتی اعتماد ملی و روزنامه وابسته به آن را، از جمله گروه هایی می دانند که پا در قلمرو رادیکالیسم نهاده است. این دور باطل خود را معیار حق دانستن و «دیگران» را به گام نهادن بر جاده باطل، همچون خوره ای بر جان اصلاح طلبان افتاده. پررنگ تر شدن مرزبندی های خودی - غیرخودی و تعمیم آن به بعضی از گروه هایی که در ائتلاف اصلاح طلبان حضور دارند، به طور حتم روزگار ناگوارتری را برای اصلاح طلبان رقم خواهد زد.
۲) رادیکالیسم همچون بسیاری از مفاهیم مصطلح در دوران اصلاحات به بلای عجیبی دچار شده است؛ خالی شدن از معنا. همان بلایی که بر سر مفاهیمی چون دموکراسی و جامعه مدنی و پلورالیسم و... آمد و آن چه از این مفاهیم باقی ماند چیزی نبود جز یک شیر بی یال و دم و اشکم. اکنون رادیکالیسم در میان اصلاح طلبان تنها تاویل به حرکات خشن و مسلحانه می شود که ناقوس مرگ آنها سال هاست به صدا درآمده است. اگرچه این حرکات را می توان حد اعلای رادیکالیسم دانست، اما امروزه معنا و مفهوم رادیکالیسم در هیچ جا چنین مفاهیمی نیستند. کسی هم امروز از روشنفکران و سیاستمداران و دیگر کنشگران سیاسی، اجتماعی و فرهنگی انتظار در دست گرفتن اسلحه و ترورهای کور و خشن را ندارد.
اما همان گونه که بسیاری از اصلاح طلبان در دو سال اخیر اذعان کرده اند پروژه اصلاحات، نیازمند یک بازنگری جدی در تاکتیک ها و استراتژی های خود است. باید یک بازنگری جدی در مواضع گذشته اصلاح طلبان صورت گیرد و مشخص شود که روش های اتخاذ شده از سوی آنها برای رسیدن به هدف، تا چه حد توانسته است روند رو به رشدی را برای پیشبرد جنبش دموکراسی خواهی موجب شود. آنان که امروزه مدعی موفقیت اصلاح طلبان و نفوذ اهداف، شعارها و اعمال آنان توسط جناح مقابل و مصادره به مطلوب این مفاهیم توسط جناح مقابل هستند، باید به روشنی به این سوال پاسخ دهند که آیا واقعاً نتیجه هشت سال توسعه سیاسی این بوده است؟ اصلاح طلبان اکنون در مقابل اشتباهات گذشته خویش چه پاسخی دارند؟ اصلاح طلبان باید پاسخ دهند که در مدت هشت سالی که بر سریر قدرت بودند، حداقل برای زنده نگه داشتن و روی پا ماندن جنبش دموکراسی خواهی چه کرده اند؟ این سوال ها و سوالات متعدد دیگر اکنون پیش روی اصلاح طلبان قرار دارد که نیازمند آن است که پاسخ هایی شفاف به آنها داده شود.
۳) اما در حال حاضر برخی معتقدند رادیکالیسم نه تاکتیکی خیالپردازانه و آنارشیستی، که نیازی برای متحد کردن دموکراسی خواهان واقعی و ترمیم رابطه ترک خورده میان قسمت های مختلف جنبش - احزاب سیاسی، دانشجویان، مطبوعات و فعالان اجتماعی - است. براساس این دیدگاه، این نوع نگاه و حرکت باعث آن می شود که نیروهایی که در این مدت، به اصلاحات نگاه ابزاری برای رسیدن به قدرت داشتند، از جمع دموکراسی خواهان طرد و حذف شوند. لذا امروز شاید لازم باشد که راه پیشنهادی علی رضا علوی تبار را در پیش بگیریم که «می توان در هدف به دنبال اصلاحات بنیادی بود، ولی روش اصلاح طلبانه داشت.» (اصلاحات در برابر اصلاحات، گفت وگویی انتقادی، چاپ اول، ۱۳۸۲، طرح نو، ص ۲۹) برای عمل به چنین پیشنهاداتی، می توان از راه های کمتر هزینه بر استفاده کرد.
۴) در زمان بررسی طرح های پیش گفته شده، باید این نکته را مدنظر داشت که راهکارهایی که اصلاح طلبان از دوم خرداد ۷۶ تاکنون در پیش گرفته اند آن چنان ثمری نداشته است. اصلاح طلبان اکنون برای تاثیرگذاری در فضای جامعه راهی ندارند جز اینکه «خود را به عنوان سخنگوی خواسته های اجتماعی تثبیت کرده و از نیروی اجتماعی برای پیشبرد برنامه های خویش بهره گیرند.»(همان، ص ۵۵)
آرش بهمنی
منبع : روزنامه شرق