چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

امپریالیسم


امپریالیسم
«امپریالیسم» از جمله مفاهیمی است كه هر چند پر قدمت می‌نماید، اما به جهت تعریف و مضمون و تطور آن، روند قابل تاملی را طی كرده است. نوشتار زیر می‌كوشد برخی از تعاریف و تبیین‌های ارایه شده از این واژه و نیز مضمون موج نوین رفتارهای امپریالیستی را - به اجمال - بررسی كند.
«آن دموكراسی و حقوق مردمی را كه امروز نمایندگان سرمایهء مسلط، سنگ آن را به سینه می‌زنند به زحمت می‌توان چیزی بیش از وسایل سیاسی مدیریت نولیبرالی بحران معاصر جهانی دانست كه مكمل وسایل اقتصادی این سلطه هستند.»
امپریالیسم (ایجاد امپراتوری در دوران استعمار) در معنی وسیع، هر نوع گسترش، توسعهء اراضی و سلطهء قوی بر ضعیف را در برمی‌گیرد. بدیهی است این نوع امپریالیسم، در طول تاریخ همیشه وجود داشته است. مانند امپراتوری‌های رم، عثمانی و... در سیستم بین‌المللی یونان قدیم، كلنی‌هایی در دریای اژه و مدیترانه وجود داشتند كه زادهء نیاز دولت شهرهای نیرومند، نظیر آتن و اسپارت به مواضع استراتژیك و حفظ آبراه‌ها بودند. این كلنی‌ها همچنین برای جذب جمعیت اضافی و تامین غذا مورد استفاده قرار می‌گرفتند.
امپریالیسم، در اصطلاح، یك مفهوم جدیدتر را نیز شامل می‌شود; گسترش‌گرایی كشورهای پیشرفتهء اروپایی در بقیهء جهان در ۵۰۰ سال اخیر مضمون تازهء امپریالیسم است. این نوع گسترش و توسعه، از نزدیك، به زایش و بلوغ سرمایه‌داری نسبت داده شده است. به دیگر سخن، تحول سرمایه‌داری و رشد فن‌آوری و نیازهای ناشی از تكامل و پویایی و البته ضرورت درونی این شیوه از تولید (نیاز به انباشت)، گسترش ارضی و سلطه بر سرزمین‌های دیگر را موجب شده است. در این مفهوم، امپریالیسم، تنها به معنی كلنیالیسم یا استعمار نیست، چرا كه بر حسب نیازهای مراحل مختلف تحول و تغییر جامعهء سرمایه‌داری، نحوه و نوع و شكل استثمار متفاوت بوده است.
به دیگر سخن، پس از پشت‌سر نهادن كلنیالیسم یا استعمار كلاسیك و كسب استقلال توسط سرزمین‌های مستعمره باز امپریالیسم، كه جوهر آن بهره‌كشی و استثمار ملت‌ها و سرزمین‌های دیگر است، از راه حفظ وابستگی‌های مالی و اقتصادی ادامه یافته است، چرا كه بافت اقتصادی جوامع تحت سلطه، در سیستم جهانی سرمایه‌داری - كه مركب از دو بخش «پیرامون» (كشورهای وابسته و عقب‌مانده) و «مركز» (متروپل یا كشورهای امپریالیستی) است - پیوند خورده است. در این سیستم جهانی، یك تقسیم كار بین‌المللی وجود دارد كه نتیجهء آن، تداوم وابستگی مناطق پیرامون و تجمع مازاد (یا انباشت سرمایه) در كشورهای غربی، مدیون گسترش آن‌ها در سرزمین‌های دیگر بوده است. ایجاد یك مازاد فزاینده در كشور مادر، ثروت و قدرت آن را به زیان كشورهای تحت سلطه، افزایش می‌دهد.
از این منظر، امپریالیسم نه‌تنها با كلنیالیسم (یا استعمار كلاسیك) مترادف نیست بلكه سخن از نوع دیگری از امپریالیسم یا مرحلهء خاصی از توسعهء سرمایه‌داری است كه برخی به آن عنوان «امپریالیسم نو» داده‌اند; مراد از «امپریالیسم نو» گسترش ارضی و هجوم تقریبا همزمان و مجدد كشورهای اروپایی برای تحصیل مستعمره در ربع آخر قرن نوزدهم و جدال و كشاكش كشورهای امپریالیستی برای تقسیم مجدد دنیا، در عصر سرمایه‌داری انحصاری است.
بدیهی است در این برداشت، پویایی و دینامیسم درونی یا تطور و تكامل جوامع سرمایه‌داری است كه یك سلسله نیازها و ضرورت‌ها را به وجود می‌آورد و موجب می‌شود كه كشورهای مزبور برای پاسخ به آن نیازها، به استثمار مناطق دیگر جهان دست یازند، به انقیاد ملت‌های دیگر بپردازند، نظام اقتصادی - اجتماعی سرزمین‌های دیگر را متلاشی كنند و زندگی آن‌ها را با نیازهای خود منطبق سازند. بنابراین نظریه، برحسب هر دوره از تطور سرمایه‌داری، یك شیوهء خاص گسترش متناسب با نیازهای آن دوره، پدید آمده است; معمولا این تطور و تكامل را به سه مرحله تقسیم می‌‌كنند:
الف) مرحلهء سرمایه‌داری تجاری
ب) مرحلهء سرمایه‌داری صنعتی مبتنی بر رقابت
پ) مرحلهء سرمایه‌داری صنعتی مبتنی بر انحصارات.
اگرچه تا پیش از جنگ جهانی دوم، رقابت و ایجاد اتحادها بین كشورهای امپریالیستی شاخص عمده بود، اما اكنون مركز ثقل از رقابت بین كشورهای امپریالیستی، به حفظ سیستم امپریالیستی و جلوگیری از كوچك شدن آن منتقل شده است. كار رهبری و متشكل كردن اردوگاه امپریالیستی و وحدت بخشیدن به آن را، ایالات متحده - به علت قدرت برتر خود - پس از جنگ جهانی دوم به عهده گرفته است.
به بیان دیگر، علاوه بر تقسیم كار بین‌المللی در جهان سرمایه‌داری بین كشورهای تولیدكنندهء مواد خام و كشورهای صنعتی پیشرفته، یك سلسله مراتب در اردوگاه كشورهای امپریالیستی وجود دارد كه بر حسب قدرت اقتصادی و نظامی، در این سلسله مراتب قرار می‌گیرند; آن‌ها‌یی كه نیرومندتر و پرتوان‌ترند، كشورهای دیگر امپریالیستی را استثمار می‌كنند; البته این رقابت به خاطر تهدیدی كه متوجه سیستم امپریالیستی است، كند و محدود شده است. در آمریكا، تكنولوژی‌های جدید و فن‌آوری پیشرفتهء نظامی و رشد مجموعه‌های تولیدی و صنعتی، سبب ادغام تولید نظامی در بخش‌های صنعتی مسلط شده است. اكنون در آمریكا شركت‌های چندملیتی نظامی، بر امور دولت تسلط یافته‌اند و منافع این شركت‌ها در راس برنامه‌های دولت قرار گرفته است.
شركت‌های چندملیتی كه در جهت كنترل جهانی غالب صنایع جدید و سودآور (صنایع اتمی، كامپیوتر و ارتباطات) هم در «پیرامون» و هم در كشورهای صنعتی پیشرفته، به پیش می‌روند، اهمیت زیادی كسب كرده‌اند، استراتژی و ساخت و ماهیت شركت‌های چندملیتی-كه سبب نفوذ هر چه بیش‌تر آن‌ها در مستعمرات سابق می‌شود-برنامه‌های اقتصادی آن‌ها را به شدت تحت كنترل و نفوذ خود قرار داده است.
در حال حاضر، علاوه بر تقسیم كار بین‌المللی و ویژگی‌های ناشی از ظهور شركت‌های چندملیتی و رهبری اردوگاه امپریالیسم به وسیلهء ایالات متحده، یك سلسله مراتب بین كشورهای سرمایه‌داری وجود دارد كه شركت‌های قوی‌تر، موسسات صنعتی و مالی ضعیف‌تر را استثمار می‌كنند. بنابراین رقابت برای كنترل منابع و مواد اولیه، بازار و فرصت‌های سرمایه‌گذاری، جدی است، به ویژه كه تكنولوژی جدید جنبهء بین‌المللی دارد و شركت‌هایی می‌توانند در آن توفیق یابند كه از امكانات مالی، توان تكنولوژیك و تجربه‌های عملی بالا و قابل توجهی برخوردار باشند. رقابت بین اروپا، ایالات متحده و ژاپن، بر سر تصرف بازارهای یكدیگر، یكی از جنبه‌های مشخص این رقابت است.
● موج سوم امپریالیسم
آن چنان كه برخی از صاحب‌نظران معتقدند، امروز ما شاهد عملیات آغازین موج سوم ویرانگری جهان در راستای گسترش طلبی امپریالیستی هستیم كه در نتیجهء فروپاشی نظام شوروی و رژیم‌های ملی-پوپولیستی جهان سوم، جرات و جسارت یافته است. هدف‌های سرمایهء مسلط هنوز همان هدف‌های گذشته است: كنترل جریان گسترش بازارها، غارت منابع طبیعی كرهء زمین و فوق استثمار ذخایر كار مناطق پیرامونی، اگرچه این هدف‌ها در شرایطی جدید دنبال می‌شوند و از برخی جهات با شرایطی كه مشخص كنندهء مرحلهء پیشین امپریالیسم بود، متفاوت است. گفتمان ایدئولوژیكی كه برای تامین رضایت و جلب موافقت مردم مثلث كانونی (ایالات متحده، اروپا و ژاپن) در نظر گرفته شده، همان حرف‌های پیشین است كه اینك زرق و برق و جلای تازه‌ای یافته‌اند و نوسازی شده‌اند; اینك، «وظیفهء مداخله» و عذر دفاع از «دموكراسی»، «حقوق بشر» و «انسان‌گرایی» توجیه‌كنندهء اقدامات سلطه‌جویانه شده است.
هر چند كه معیارهایی دوگانه برای انجام این «وظیفهء مداخله» به كار گرفته می‌شود. اگرچه این رفتار دوگانه برای آسیایی‌ها و آفریقایی‌ها كاملا ملموس و آشكار است، اما افكار عمومی غرب نسبت به این گفتمان با همان شدتی اشتیاق و علاقه می‌ورزد كه در مقابل توجیهات مراحل پیشین امپریالیسم، واكنش نشان می‌داد.
افزون بر این، ایالات متحده در راستای رسیدن به هدف مزبور، مشغول اجرای یك استراتژی نظام‌مند و مرحله به مرحله است كه برای تامین سركردگی مطلق واشنگتن طراحی شده است و «۱۱ سپتامبر» بیش از پیش، بهانهء لازم را در اختیار آن قرار داده است. این استراتژی با یك نمایش قدرت نظامی محقق می‌شود كه همهء شركای دیگر مثلث را پشت سر این كشور قرار می‌دهد و به آن، قوام و یكپارچگی می‌بخشد. از این منظر، جنگ كوزو عملكرد حساس و واجد سنجش و تاملی داشت و گواهی بر تسلیم دولت‌های اروپایی بود كه از موضع آمریكا در زمینهء «نگرش استراتژیك جدید» پشتیبانی كردند.
این نگرش از سوی ناتو، بلافاصله پس از به اصطلاح «پیروزی» در یوگسلاوی در آوریل ۱۹۹۹ اتخاذ شد. در این «نگرش جدید» حوزهء ماموریت ناتو، به دلایل عملی، به تمامی آسیا و آفریقا گسترش یافته است; در مورد آمریكای مركزی و جنوبی ایالات متحده از زمان دكترین مونرو تاكنون، همواره حق‌انحصاری مداخله در آن جا را برای خود حفظ كرده است. ماموریت‌های ناتو، البته از نو تعریف شده است; «تهدید»های تازه نظیر «جنایت بین‌المللی»، «تروریسم»، «مسلح شدن خطرناك» و... تعابیر كنگ و البته مبهمی هستند كه فقط و فقط بهانه‌های كافی را در اختیار امپریالیسم می‌گذارد. حمله به افغانستان و تهاجم به عراق، هر یك با چنین دستاویزهایی توجیه شده است. «حمله‌های پیشگیرانه»، بدون توجه به جایگاه و نقش سازمان ملل، برخوردهای تحقیرآمیز «مركز» با «پیرامون» است.
ایدئولوژی آمریكایی-آن چنان كه سمیر امین معتقد است-كاملا دقت می‌كند كه كالای خود یعنی طرح امپریالیستی را در زبان غیرقابل وصف «ماموریت تاریخی» بسته‌بندی و ارایه كند.
لیبرال‌های نو و راست جدید، در ایدئولوژی پدران خود، شریك شده‌اند. متناسب با این ایدئولوژی، سركردگی آمریكا بر جهان، «مشفقانه» و امری لازم برای تحقق موازین اخلاقی و بشردوستانه و صد البته روشی دموكراتیك، توصیف می‌شود. سركردگی آمریكا، صلح جهانی، دموكراسی و پیشرفت، در كنار مبارزه با تروریسم، اصطلاحاتی جدایی‌ناپذیر شده‌اند; هر چند كه واقعیت چیز دیگری است...
كیان فهیمی
منبع : روزنامه سرمایه