یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


رئالیسم‌؛ شنا در هوای‌ آزاد


رئالیسم‌؛ شنا در هوای‌ آزاد
نیمه‌ دوم‌ قرن‌ نوزدهم‌ به‌ عصر «مثبت‌گرایان‌» معروف‌ است‌. عصر اعتقاد به‌ دانشی‌ كه‌ در نتیجه‌ استنتاج‌ از علم‌ و روش‌های‌ معقول‌ علمی‌ می‌توانست‌، تمام‌ مشكلات‌ بشر را حل‌ كند.
در هنرهای‌ بصری‌ و در رد گسترده‌ ذهنگرایی‌ رمانتیك‌ و تصویر كردن‌ واقعیت‌گرایی‌ (دقیق‌ترین‌ توصیف‌ از جهان‌ قابل‌ مشاهده‌ و تغییر اساسی‌ بویژه‌ در نقاشی‌)، این‌ جان‌ مایه‌ كاملا آشكار و هویدا است‌.
تفكر «مثبت‌گرایی‌» در سطح‌ گسترده‌یی‌ از پیشرفت‌های‌ هنری‌ سال‌های‌ پس‌ از ۱۸۵۰ میلادی‌، از ابتدای‌ ورود عناصر رئالیستی‌ به‌ هنرهای‌ آكادمیك‌ و از توجه‌ و تاكید بر پدیده‌ نور گرفته‌ تا توسعه‌ عكاسی‌ و به‌كارگیری‌ از تكنولوژی‌های‌ نوین‌ در معماری‌ و ساختمان‌سازی‌، كاملا نمایان‌ است‌.
رئالیسم‌ در این‌ زمان‌ یك‌ هدف‌ بود، نه‌ تقلید و پیروی‌ از یافته‌ های‌ هنری‌ گذشته‌. رئالیسم‌ مطمئن‌ترین‌ و دقیق‌ترین‌ توصیف‌ از نمونه‌هایی‌ بود كه‌ طبیعت‌ و زندگی‌ معاصر به‌ هنرمند تقدیم‌ می‌كردند. مصنوعی‌ بودن‌ (ساختگی‌ بودن) «كلاسیسیزم‌» و «رومانتیسیزم‌» در هنرهای‌ آكادمیك‌، به‌ صورت‌ اجماع‌ رد شد و ضرورت‌ مطرح‌ شدن‌ هنر معاصر از حمایت‌ شدید برخوردار شد.
اندیشه‌ نوین‌ بر این‌ پایه‌ بود كه‌ «مردم‌ عادی‌ و فعالیت‌های‌ روزانه‌» موضوعات‌ ارزشمندی‌ برای‌ هنر هستند. هنرمندان‌ واقعیت‌گرا كوشیدند تا زندگی‌ جاری‌، مناظر، مشكلات‌، سنت‌ها و آداب‌ و رسوم‌ مردم‌ طبقه‌ متوسط‌ و پایین‌ جامعه‌ را به‌ تصویر بكشند؛ مردمی‌ كه‌ «غیراستثنایی‌، معمولی‌، محقر و بی‌ریا» بودند. آنها خود را از لحاظ‌ وجدانی‌ موظف‌ می‌دانستند تا به‌ نكات‌ و جنبه‌ هایی‌ از زندگی‌ معاصر جامعه‌ و گرایش‌های‌ ذهنی‌، وضعیت‌ فیزیكی‌ و شرایط‌ مادی‌ آن‌ بپردازند كه‌ تا آن‌ زمان‌ از آنها غفلت‌ شده‌ بود و رئالیست‌ ها سعی‌ داشتند این‌ جنبه‌ها را به‌ همه‌ بنمایانند.
رئالیسم‌ در فرانسه‌ در پی‌ انقلاب‌ كبیر ۱۸۴۸ میلادی‌ به‌ وجود آمد، كه‌ در نظر مردم‌ این‌ كشور به‌ معنی‌ چشیدن‌ طعم‌ دموكراسی‌ بود. در این‌ زمان‌ هنرمندان‌ رئالیست‌ انگلستان‌ نیز در واكنش‌ علیه‌ ماتریالیزم‌ (ماده‌گرایی) ویكتوریایی‌ و آكادمی‌ سلطنتی‌ لندن‌ پا به‌ عرصه‌ اجتماع‌ گذاشتند.
رئالیسم‌ برخلاف‌ سرشت‌ اجتماعی‌اش‌، هیچ‌ سبك‌ و سیاق‌ جدیدی‌ در حوزه‌ معماری‌ و مجسمه‌سازی‌ به‌ وجود نیاورد.
اكنون‌ زمان‌ ورود و به‌ كارگیری‌ تكنولوژی‌های‌ جدید در سازه‌ها بود. سازه‌های‌ مدولی‌ و انقلابی‌ با اسكلت‌های‌ بسیار بزرگ‌ كه‌ بعدها می‌شد آنها را به‌ صورت‌ انبوه‌ تولید كرد؛ این‌ سازه‌ها در سالن‌های‌ بزرگ‌ نمایشگاه‌ها و ایستگاه‌ های‌ قطار به‌ كار رفت‌.
استفاده‌ از چدن‌ و آهن‌ به‌ عنوان‌ مصالح‌ ساختمانی‌ و اختراع‌ كابل‌های‌ پیچیده‌ محكم‌ و استفاده‌ از آنها در سطح‌ وسیع‌، خصوصا در ساخت‌ پل‌های‌ بزرگ‌ اروپا و امریكا نمونه‌های‌ خوبی‌ از به‌ كارگیری‌ تكنولوژی‌های‌ جدید در سازه‌ ها بود. اندك‌ گرایشات‌ مثبتی‌ بر پیشرفت‌ تكنولوژیك‌ در این‌ زمان‌ وجود داشت‌ كه‌ می‌توان‌ آنها را در استفاده‌ از آهن‌آلات‌ در سازه‌ها مشاهده‌ كرد.
● رئالیست‌ ها (واقع‌گراها) از سال‌ ۱۸۰۰ تا ۱۸۹۹ میلادی‌
این‌ افراد گروهی‌ از هنرمندان‌ بین‌المللی‌ در پاریس‌ هستند كه‌ روش‌های‌ جدید تصویرگری‌ را آغاز كردند. آنها بر مفاهیم‌ علمی‌ بصیرت‌ و مطالعه‌ آثار بصری‌ نور متمركز شدند.
واقع‌گرایان‌ هم‌ چشیدن‌ طعم‌ دموكراسی‌ و هم‌ رد سنت‌ هنری‌ ذاتی‌ و قدیمی‌ را تشریح‌ كردند. آنها معتقد بودند كه‌ نقاشان‌ باید روی‌ زندگی‌ پیرامونی‌ خود كار كنند. این‌ افراد بی‌چون‌ و چرا و درستكارانه‌ قوانین‌ متداول‌ و مرسوم‌ هنر را با تصویرگری‌های‌ واقع‌گرایانه‌ خود از زندگی‌ مدرن‌ آشكار ساختند. از جمله‌ این‌ افراد می‌توان‌ به‌ «ماری‌ روزالی‌ بن‌ هور»، «جان‌ سینگلتون‌»، «گوستاو كوربت‌»، «هونوری‌ دائومیر»، «هیلاری‌ جرمین‌»، «ادگار دگاس‌»، «توماس‌ ایكینس‌»، «ایگناس‌ هنری‌»، «تئودوره‌ فانتین‌ لاتور»، «ویلهلم‌ لی‌ایبل‌» و «ادوارد مانت‌» اشاره‌ كرد.
● مدرسه‌ بار بیزون‌ از دهه‌ ۱۸۴۰ تا دهه‌ ۱۸۵۰
مدرسه‌ باربیزون‌ متشكل‌ از گروهی‌ از هنرمندان‌ منظره‌پرداز فرانسوی‌ بود كه‌ خارج‌ از دانشگاه‌ تشكیل‌ شده‌ بود. نام‌ آنها برگرفته‌ از دهكده‌ باربیزون‌ بود كه‌ برای‌ خلق‌ آثارشان‌ از پاریس‌ انقلابی‌ به‌ آنجا رفته‌ بودند. آنها تلاش‌ می‌كردند تا طبیعت‌ را آنگونه‌ كه‌ هست‌ به‌ تصویر بكشند. آنها با به‌ تصویر كشیدن‌ مناطق‌ و توصیف‌ درست‌ و دقیق‌ طبیعت‌ به‌ عنوان‌ پیشگامان‌ این‌ عرصه‌ از هنر به‌ دیگران‌ معرفی‌ شدند.
نقاشان‌ باربیزون‌ در به‌ تصویر كشیدن‌ زندگی‌ روستایی‌ و مناظر هنرمندان‌ فرانسه‌ كمك‌ شایانی‌ كردند. آنها همچنین‌ علاقه‌ و دلبستگی‌ خاصی‌ به‌ واقعیت‌های‌ نمایان‌ داشتند كه‌ بعدها برای‌ هنرمندان‌ از اهم‌ موضوعات‌ شد و به‌ عنوان‌ سبك‌ كاری‌ آنها مورد استفاده‌ قرار گرفت‌. از این‌ گروه‌ می‌توان‌ به‌ افراد زیر اشاره‌ كرد. «كامیل‌ كوروت‌»، «چارلز فرانكوییز»، «دائوبیگنی‌»، «فرانكوییس‌ میلت‌»، «بیراتینه‌»، «تئودو اسو».
انجمن‌ برادری‌ «پری‌ رافائلیت‌» (پیش‌ رافائلیت) (۱۸۴۸ اواخر قرن‌ ۱۹).
در سال‌ ۱۸۴۸ گروهی‌ از نقاشان‌، شعرا و كارشناسان‌ خبره‌ انگلیسی‌، انجمن‌ برادری‌ «پیش‌ رافائلیت‌» را به‌ منظور اصلاح‌ هنر، از طریق‌ رد ممارست‌های‌ دانشگاهی‌ معاصر، به‌ وجود آوردند. آنها اولین‌ پیشگامان‌ ایجاد سبك‌های‌ هنری‌ هستند. آنها تقلید از طبیعت‌ را به‌ عنوان‌ هدف‌ اصلی‌ هنر پذیرفتند و آن‌ را دكترین‌ خود دانستند. در واقع‌، دكترین‌ این‌ گروه‌ نه‌ برپایه‌ آموخته‌هایشان‌ در دانشگاه‌ سلطنتی‌، بلكه‌ بر این‌ پایه‌ استوار بود كه‌ هنرمندان‌ باید برای‌ نشان‌ دادن‌ دنیای‌ واقعی‌، به‌ تلاش‌ مستمر خود ادامه‌ دهند و راه‌های‌ نمایان‌ ساختن‌ دنیا را آنگونه‌ كه‌ هست‌ جست‌وجو كنند. به‌ عقیده‌ این‌ گروه‌، تنها هنر عظیم‌ دنیا قبل‌ از رنسانس‌ و قبل‌ از رافائل‌ وجود داشته‌ است‌. رافائل‌ نماینده‌ دورانی‌ بود كه‌ نقاشان‌، واقعیت‌ موضوعاتشان‌ را كه‌ از زیبایی‌ و اخلاق‌ بهره‌ می‌برد، شدیدا مورد انتقاد قرار می‌دادند.
انجمن‌ برادری‌ پیش‌ رافائلیت‌ این‌ هنر ایده‌آل‌گرایی‌ را محكوم‌ كردند و به‌ ترویج‌ و ترقی‌ كارهایی‌ براساس‌ مناظر و نمونه‌های‌ واقعی‌ پرداختند و تمركز خود را به‌ «صحت‌ جزییات‌ و رنگها» معطوف‌ ساختند. آنها برای‌ بس‌عد اخلاقی‌ هنر ارزش‌ بالایی‌ قایل‌ بودند.
تركیب‌ و آمیزش‌ اصول‌ تعلیمی‌ با رئالیسم‌، اولین‌ مرحله‌ از این‌ جنبش‌ را به‌ منصه‌ ظهور رساند. در این‌ مرحله‌، منظره‌ها در فضای‌ بیرون‌ به‌ تصویر در می‌آمدند و استفاده‌ از فضای‌ بیرون‌ (هوای‌ آزاد) در این‌ زمان‌ بدعتی‌ نو بود.
این‌ علاقه‌ در قرون‌ وسطی‌ باعث‌ شد تا دومین‌ مرحله‌ از «پیش‌ رافائیلیتیزم‌» آغاز شود. موضوعاتی‌ كه‌ اینها در كارشان‌ استفاده‌ می‌كردند از داستان‌های‌ قرون‌ وسطایی‌، حكایت‌های‌ انجیل‌، اسطوره‌های‌ باستانی‌ و طبیعت‌ نشات‌ می‌گرفت‌ و آنها با تكنیك‌ استفاده‌ از رنگ‌های‌ روشن‌ بر روی‌ زمینه‌ سفید، توانستند به‌ عمق‌ و درخشندگی‌ كامل‌ دست‌ یابند.
امروزه‌ می‌توانیم‌ احساسات‌ انقلابی‌ ناپخته‌ و بی‌تجربگی‌ آنها را از نقاشی‌هایشان‌ كه‌ به‌ جزییات‌ بیشتر از ایده‌آل‌ها می‌پرداختند، دریابیم‌ تا جایی‌ كه‌ می‌توان‌ گفت‌ كه‌ كارهای‌ هنری‌ این‌ گروه‌ را نمی‌توان‌ در زمره‌ كارهای‌ رئالیستی‌ دانست‌، زیرا با توجه‌ به‌ موضوعاتی‌ كه‌ انتخاب‌ می‌كردند، كارهایشان‌ سرانجام‌ به‌ كارهای‌ سوررئالیستی‌ تبدیل‌ می‌شد. موضوعاتی‌ كه‌ آنها انتخاب‌ می‌كردند بیشتر در ذهن‌ و خیال‌ وجود داشت‌، بنابراین‌ نتیجه‌ كارشان‌ نماینده‌ اشیا و اجسامی‌ بود كه‌ در خارج‌ از ذهن‌ وجود نداشت‌ و درست‌ اینجا بود كه‌ كارهای‌ هنری‌شان‌ از واقعیت‌ فاصله‌ می‌گرفت‌ و آنها به‌ عرصه‌ سوررئالیسم‌ وارد می‌شدند.

ترجمه‌ و تحقیق‌: روح‌الله‌ حسینی‌
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید