پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


بیغوله هایی به نام مدرسه


بیغوله هایی به نام مدرسه
سالی نیست که یکی، دو معلم در این جاده دچار تصادف نشوند. این را راننده ای که کنار دستش نشسته ام و اتفاقا خودش هم معلم است، می گوید. نگاهی به جاده می اندازم. جاده ای که به تازگی لایه نازک و تیره رنگ آسفالت سرد برروی آن کشیده شده است. در بسیاری نقاط هنوز از خط کشی هم خبری نیست. در بعضی نقاط مسیر هم سنگریزه هایی از سطح آسفالت جدا شده و چاله هایی در حال نمایان شدن است! چند سالی هست که در این منطقه خدمت می کنم. تعداد بچه های بازمانده از تحصیل به تدریج کم می شد ولی امسال با این بحث ساماندهی بعضی از کلاس ها در روستاها تعطیل وبچه ها سرگردان شده اند. این ها را گفت و اضافه کرد: فکرش را بکن بچه های من امسال در سرمای زمستان و زیر برف و باران باید عقب خودروی نیسان بنشینند و برای درس خواندن به روستاهای بزرگ تر بروند. منظورش از بچه ها، دانش آموزان سال گذشته اش بودند. کمی سکوت کرد. برایم جالب بود که با آن سن و سال کم، تمام دانش آموزان را هم چون بچه هایش می دانست. با این که گفته بود مسیرمان یکی نیست و من باید در میانه راه، وسیله دیگری برای رفتن به مقصدم پیدا کنم، ولی ترجیح داده بودم با او همراه شوم. حداقل بدین ترتیب می توانستم اطلاعاتی در مورد منطقه پیدا کنم. در ادامه راه صحبت از وضعیت فرهنگی جامعه به میان آمد و سیاست های متولیان فرهنگ عمومی جامعه که هر از گاهی به بیراهه می زنند ... بگذریم!
● مستقیم، جرگلان!
دهستان جرگلان، از نظر تقسیمات کشوری زیرمجموعه ای است از بخش راز و جرگلان که خودش یکی از بخش های تابعه شهرستان بجنورد است. دهستانی که قریب به اتفاق ساکنان آن را ترکمانان تشکیل می دهند.روستای یکه سعود به عبارتی مرکز این دهستان است، روستایی با ۵۰۰ خانوار و جمعیت تقریبی ۲ هزار و ۵۰۰ نفر؛ روستایی با داشتن فاصله ۲۰ کیلومتری از نوار مرزی، از مناطق هم جوار مرز ایران و ترکمنستان به شمار می رود. مسیر بجنورد به یکه سعود حدود ۱۶۰ کیلومتر است.
● تک درخت بید!
به ابتدای روستا که می رسیم راننده خودروی دوم که در نیمه راه مرا سوار کرد مقابل شعبه بانک کشاورزی که وجودش برای اهالی این جا غنیمتی است، ترمز می کند. چهار مرد ترکمن که همسفر بودند، پیاده می شوند.
راننده به فارسی می گوید: به آخر خط رسیدیم، برادر! این جا یکه سعود است. طبق گفته اهالی، سعود(سعوت) به معنی درخت بید است.کرایه ام را پرداخت می کنم و به سمت مرکز روستا به راه می افتم تا کسانی را برای کمک در نگارش گزارشم بیابم. از مقابل درمانگاه و مرکز خدمات کشاورزی روستا و نمایندگی اداره برق می گذرم و به پاسگاه انتظامی روستا می رسم. در نزدیکی پاسگاه، بر سر در یکی از مغازه ها پارچه نوشته ای است که نشان می دهد نمایندگی شرکت های بیمه را برعهده دارد.چند نفری داخل مغازه یا بهتر بگویم دفتر نمایندگی بیمه نشسته اند. عنایت نوروزی یکی از جوانانی است که با من هم صحبت می شود.
او از روستای شان می گوید و مشکلاتش را برمی شمارد. از این می گوید که با گذشت ۳ سال هنوز نصب و راه اندازی آنتن BTS تلفن همراه روستا به پایان نرسیده است؛ این که حدود یک سوم تلفن های منازل اهالی بیش از یک ماه است که قطع شده و هنوز از پیمان کار خبری نیست. گلایه می کند که یکی از معاونان وزیر بهداشت حدود ۲ سال قبل وعده داده بود که ظرف حداکثر یک هفته برای درمانگاه روستا آمبولانسی اختصاص داده شود، ولی گویا هنوز آن مهلت یک هفته ای به سر نیامده است! از نیازهای جوانان روستا هم می گوید و این که اهالی قطعه زمینی را برای احداث اماکن ورزشی در اختیار تربیت بدنی قرار داده اند، ولی هنوز اقدامی بعمل نیامده است.ظاهرا برای راه اندازی بخش زایشگاه درمانگاه نیز ۳ سال پیش مبالغی تحت عنوان خودیاری جمع آوری کرده اند، اما آن هم به سرانجام نرسیده است.اهالی روستای یکه سعود از خشکسالی می گویند و این که حتی بعضی از آن ها نتوانسته اند بذر مورد نیاز سال آینده را نیز تهیه کنند. یکی می گوید از ۳۰ هکتار گندم زار تنها ۲ تن محصول برداشت کرده است و آن یکی از ناچیز بودن مبالغ پرداختی از سوی بیمه به منظور جبران خسارت خشکسالی گلایه دارد.
آن ها می گویند و من در این اندیشه ام که در روزگار توسعه پایدار مبتنی بر دانایی محوری، آیا کشاورز ما هنوز باید این گونه نگران تامین معیشت خانواده اش باشد؟ آن هم در زمانه ای که به مدد تدبیر دانشمندان تولید ارقام گوناگون گیاهان زراعی مقاوم در برابر شوری و خشکسالی دیگر امر محال و ناممکنی نیست و حتی در کشور ما نیز چندین نمونه از چنین گیاهانی تولید شده است. اما به هزار و یک دلیل خروجی این تحقیقات هنوز راهی به مزارع تشنه مملکت نیافته است.
عنایت نوروزی که آرزو می کند ای کاش هنرستانی برای جوانان روستای شان احداث شود، از درخواست های مکرر اهالی از رئیس جمهور برای ارتقاء دهستان به یک بخش مجزا خبر می دهد. درست یا غلط، ساکنان یکه سعود براین باورند که با ارتقاء یافتن به یک بخش مستقل، روند توسعه روستای آن ها سیر صعودی به خود می گیرد.نورمراد نوروزی که دهیار روستاست از من می خواهد همراه وی به دهیاری بروم. دهیاری یکه سعود در مجاورت شعبه کمیته امداد امام خمینی(ره) و در مقابل دفتر خدمات ارتباطی روستا قرار دارد. صدای آسیاب قدیمی روستا در آن جا به وضوح شنیده می شود. دهیار یکه سعود نقشه طرح هادی روستا را نشانم می دهد و از پیشرفت کند مراحل اجرای طرح و کمبود زمین مناسب برای احداث سایت اداری سخن می گوید. به گفته وی بیکاری شدید نیز باعث شده است نزدیک به ۷۰ درصد جوانان روستا برای یافتن کار به تهران مهاجرت کنند.
خشکسالی، کمبود و گرانی علوفه و نبود آتش نشانی و ثبت احوال باتوجه به جمعیت بالای منطقه از دیگر مشکلات مطرح شده از سوی دهیار روستاست. او نامه هایی از ساکنان روستاهای اطراف را نشانم می دهد که از بازماندن از تحصیل بچه های شان خبر داده و از دهیاری کمک خواسته اند. نوروزی در پایان صحبت هایش خواستار حضور ماما و پزشک تمام وقت در درمانگاه روستا می شود و از وضعیت اسفناک ساختمان شبانه روزی دختران در روستای گرکز گلایه می کند. مدرسه ای که دختران روستاهای منطقه برای ادامه تحصیل باید به آن جا بروند. صحبت های او مرا به این فکر انداخت که سری هم به روستای گرکز بزنم، روستایی که تنها ۳، ۴ کیلومتر با یکه سعود فاصله دارد. یکی از اهالی به عنوان راهنما مرا همراهی می کند. حالا دوباره باید از مقابل پاسگاه روستا بگذریم. پاسگاهی که سابق بر این و پیش از بازسازی، ساختمان حمام عمومی روستا بوده و انرژی مورد نیاز آن از گرمای خورشید تامین می شده است. مسئله ای که باعث شده اهالی هنوز هم از مهندس وحیدی به نیکی یاد کنند.
● محرومیت مضاعف
گرکز، روستایی است در مجاورت یکه سعود با جمعیتی در حدود ۲ هزار نفر با وجود فاصله اندک این روستا تا یکه سعود، از راه مناسبی برخوردار نیست. گذشته از خاکی بودن این مسیر ۳، ۴ کیلومتری آن چه که به نظر مهم تر است، وجود رودخانه ای در مسیر آن است. رودخانه ای با دره ای کم عمق اما عرضی در حدود ۳۰، ۴۰ متر که هرچند در حال حاضر آبی در آن جریان ندارد، اما گذشتن از آن در فصول پرآب و به خصوص زمستان ها کاری بس طاقت فرسا و حادثه ساز است.مسیری که اتفاقا تنها گذرگاه عبوری دختران شبانه روزی روستا محسوب می شود. محرومیت منطقه و مشکلات مدارس مستقر در گرکز به قدری حاد بوده که فیلم مستندی از نحوه زندگی و گذران دانش آموزان آن هم با کمک دفتر مناطق محروم ریاست جمهوری ساخته شده و تاکنون در چند مورد نیز از شبکه های سراسری تلویزیون به نمایش درآمده است.
● بنویس من مدرسه را دوست دارم!
از عبدا... محمدی، مدیر شبانه روزی دخترانه گرکز، معنی واژه گرکز را می پرسم. او در جواب می گوید گرکز در واقع همان کرکس است که در زبان اهالی تغییر یافته و در ادامه به افسانه ای محلی اشاره می کند که از بزرگ شدن کودکی توسط یک کرکس و سپس بازگشت وی به زمین حکایت دارد؛ چیزی شبیه داستان زال و سیمرغ در شاهنامه. محمدی که پس از ۱۳ سال کار و تدریس در بجنورد حالا به زادگاهش بازگشته وسعی در رفع مشکلات تحصیلی کودکان منطقه دارد، از بی سوادی شمار زیادی از اهالی منطقه می گوید و این که مشکلات مردم و به خصوص فقر فرهنگی آن ها مانع از ادامه تحصیل بسیاری از دانش آموزان و به ویژه دختران می شود.هرچند که به گفته وی، ۶ سال از تاسیس مدرسه و شبانه روزی در گرکز می گذرد و در این مدت تلاش های زیادی هم صورت گرفته است اما هنوز هم هر ساله تعدادی از دانش آموزان به جمع بازماندگان از تحصیل اضافه می شود.
بنا به گفته های محمدی، ۱۲۸ دانش آموز ابتدایی، ۱۵۰ دانش آموز دختر و ۵۵ دانش آموز پسر در مقطع راهنمایی، ۱۳۰ دختر دبیرستانی و ۲۰ پسر سال اول متوسطه که به علت کمبود فضا مجبورند در سال های دوم و سوم به روستاهای دیگر بروند در مجتمع آموزشی گرکز تحصیل می کنند. البته مجتمعی که به جز ساختمان خوابگاه دختران، بقیه آن ساختمان هایی است که اهالی از سنگ و گل ساخته اند.او می گوید: تقریبا مسئولی در کشور نیست که از وضعیت مدارس این روستا بی خبر باشد؛ به نحوی که تمام روسای سازمان آموزش و پرورش استان شخصا از این جا بازدید کرده اند، کارشناسانی از وزارتخانه چندین بار به این جا آمده اند؛ حتی آقای ثروتی در مجلس از وزیر پیشین آموزش و پرورش درباره این مدرسه سئوال پرسیده است و فیلم مستندی به نام نامه ای به رئیس جمهور هم در مورد آن ساخته شده و چند بار در شبکه های سراسری کشور به نمایش درآمده، با تمام این ها تا این لحظه هیچ تغییری در وضعیت موجود روی نداده است. وی هم چنین از نبود مربی بهداشت در جرگلان و ناکافی بودن سرانه غذایی دانش آموزان شبانه روزی که به تعبیر وی حتی از پول بستنی بچه های شهری هم کمتر است، گلایه دارد و از شیوع سوءتغذیه و پوکی استخوان در بین دانش آموزان جرگلان و به خصوص دختران خبر می دهد.
مدیرمرکز شبانه روزی روستای گرکز از وضعیت نامطلوب معیشتی معلمان، حذف حق محرومیت، اسکان در خانه های مخروبه به نام خانه معلم و دوری آن ها از خانواده های شان به عنوان عواملی نام برد که باعث کاهش انگیزه ها و افسردگی تعدادی از آن ها می شود؛ کسانی که قرار است مدارس را شاداب و سرزنده نگه دارند.
در نزدیکی مدرسه، تعدادی از کودکان به بازی با یکدیگر می پردازند. برهان الدین، یکی از آن هاست. وقتی از او می پرسم می خواهی در مورد مدرسه ات در روزنامه چه بنویسم، در جواب می گوید: بنویس من مدرسه را دوست دارم. بنویس من آموزگارم را دوست دارم و می خواهم تا آن جا که می توانم، درس بخوانم. دوباره نگاهی به ساختمان دبستان ناصرخسرو می اندازم. ساختمانی که هر سیلاب کوچک یا زمین لرزه ای ناگهانی، می تواند حیات کودکان آن را به مخاطره اندازد. فقط می توان امیدوار بود که این بار دیگر دیر نشود و مسئولان مربوطه به موقع اعتبار بدهند و مسئله نوش دارو بعد از مرگ سهراب تکرار نشود.پیش از بازگشت به یکه سعود، تعدادی از اهالی روستای گرکز هم از مشکلات خود می گویند. از کم آبی که قرار بود با یک خط انتقال آب از رود سومبار به منطقه، مشکل ساکنان روستاهای جرگلان حل شود. از این که درآمدهای پایدار ندارند و این که طرح هادی روستا به دلیل ادعای یکی از اهالی مبنی بر مالکیت برزمینی بایرو ۹ هکتاری، راکد مانده است.
این که تعداد معتادان منطقه افزایش یافته و برخورد قاطعی با آن ها نمی شود و یا زمین هایی که قرار است با ساخته شدن سدی در نزدیکی روستا به زیر آب روند و ممکن است مبالغ پیشنهادی دولت برای خرید آن ها جبران درآمدهای از دست رفته را نکند. حالا باید روستای گرکز را که زادگاه نوادگان مختومقلی، شاعر بزرگ ترکمن است، ترک کنم؛ شاعری که شاید کمتر کسی بداند هم زادگاه و هم مزار وی در ایران واقع است.وقتی با سیدرضا هاشمی،مدیر آموزش و پرورش راز و جرگلان درخصوص مشکلات مدارس جرگلان صحبت می کنم، می گوید: ما در طول ۳ سال گذشته مکاتبات فراوانی با فرمانداری، استانداری، سازمان آموزش و پرورش استان، سازمان نوسازی، کمیته برنامه ریزی شهرستان و ... داشته ایم و حتی هیئتی هم از وزارتخانه برای بازدید از منطقه آمده بودند، حداقل انتظار ما هم این است که از اعتبارات سفر ریاست جمهوری برای این منظور اختصاص یابد. سیدرضا هاشمی اضافه می کند:آمار دانش آموزان بخش راز و جرگلان حتی از بعضی شهرستان های استان بیشتر است هم چنین آمار جذب بازماندگان از تحصیل بالاست.
وی در مورد طرح سرویس مدارس هم اظهار داشت: چون در دستورالعمل ساماندهی امسال بعضی از مدارس جابه جا شدند، قرار بر این است که برای جلوگیری از ترک تحصیل دانش آموزان، طرح سرویس مدارس روستایی به اجرا گذاشته شود. ما هم آمار دانش آموزان روستایمان را به سازمان و وزارتخانه اعلام کرده ایم و به زودی مشکل رفت و آمد دانش آموزان به روستاهای دیگر حل خواهد شد.وی هم چنین مشکل اسکان معلمان را نه فقط مختص روستای گرکز بلکه مشکلی مربوط به تمام منطقه می داند و خواستار اولویت بخشیدن به آن از سوی مسئولان و نیز توجه آن ها به حل مشکل تامین آب در روستاهای دچار خشکسالی می شود. در همین راستا علی اصغر محمودزاده بخشدار راز و جرگلان، نیز از پیگیری های فراوان برای حل مشکلات مدارس روستای گرکز می گوید و ابراز امیدواری می کند که برای این موضوع و نیز تکمیل طرح هادی روستاهای مزبور هرچه زودتر اعتبارات لازم اختصاص یابد.
● اندکی تدبیر لازم است...
در هر حال مشکلات این منطقه نیز مشابه بسیاری دیگر از روستاهای استان است. مشکلاتی که با اندکی برنامه ریزی و توجه ویژه مسئولان و فراهم آوردن شرایط مناسب سرمایه گذاری بخش خصوصی می توان ضمن رفع آن ها،درآمدهای پایداری نیز نصیب مردم منطقه کرد. بهره گیری از ظرفیت های بالای منطقه جرگلان در بحث صنعت پرورش اسب و بافته های ترکمنی، استفاده از پتانسیل فولکلور اقوام منطقه و توسعه اکوتورسیم هر یک می تواند درآمدهای زیادی را نصیب مردمان این منطقه محروم از کشور عزیزمان کند تنها اندکی تدبیر و دوراندیشی لازم است....
منبع : روزنامه خراسان