جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

هر روز چهارده برگ


هر روز چهارده برگ
محمدبن جریر طبری را نخستین مفسر قرآن و كتاب وی با نام «جامع‌البیان عن تاویل آی ‌القرآن» را نخستین تفسیر قرآن دانسته‌اند.
از این رو نام «پدر تفسیر قرآن»، شایسته طبری است. این تفسیر كه به «تفسیر كبیر» معروف است، مبنای بسیاری از تفسیرهای بعدی در جهان اسلام قرار گرفت. این تفسیر بعدها درزمان سامانیان و توسط بلعمی به فارسی برگردانده شد.مطلب حاضر نخست، نگاهی دارد به زندگی‌نامه طبری و آنگاه ویژگی‌های تفسیری وی.
□□□
ابوجعفر محمدبن جریربن یزیدبن كثیربن غالب طبری الآملی(۱) (۲۲۴/۲۲۵-۳۱۰ه) از ستارگان پرفروغ علم و دانش در قرن سوم و اوایل قرن چهارم است. او در بیشتر علوم زمان خود تخصص داشت به ویژه، حدیث، فقه، تفسیر، اخبار و لغت. او در آمل چشم به جهان گشود. پدرش در آن دیار زمین كشاورزی داشت. او در هفت سالگی قرآن را حفظ كرد و برای مردم نماز می‌‌گزارد و در ۹ سالگی حدیث می‌‌نوشت. (۲)
طبری در یك‌جا برای تحصیل علم چندان درنگ نمی‌كرد و در جستجوی استادان خبره‌تر مدام از این شهر به آن شهر می‌‌رفت. تو گویی در این امر وسواس داشت. او ابتدا به ری رفت و در آنجا نزد استادان بنام حدیث درس خواند. سپس به بغداد رفت و در آنجا نیز از محضر اساتیدی چند كسب فیض نمود. از آنجا به كوفه آمد.
در كوفه نزد استادان بنامی كسب علم كرد از جمله آنان محمدبن علاء همدانی معروف به «ابی‌كریب» بود. ابی‌كریب روحیه‌ای خشن داشت. طبری می‌‌گوید: «با اصحاب حدیث كنار در خانه او رفتیم و همراهان با التماس و استدعای آمیخته با گریه از او می‌‌خواستند، حدیثی برای آنها قرائت كند.
ابی‌كریب گفت: كدامیك از شما از احادیثی كه از من كتابت كردید به یاد دارید؟ همراهان به یكدیگر می‌‌نگریستند و سرانجام نگاه‌ها به سوی من معطوف گشت. به من گفتند، تو به یاد داری؟ گفتم: آری.آنها او را به من ارجاع دادند. ابی‌كریب از من پرسید: كدامیك را به خاطر داری؟ گفتم: فلان حدیث را در فلان روز و در فلان جا گفتید و فلان حدیث را در فلان روز در فلان مكان گفتید.
به من گفت: به سرای من درآی. من به سرای او وارد شدم و مرا تكریم كرد و برایم امكاناتی برای سماع حدیث فراهم كرد و از آن پس دیگران از من سماع حدیث می‌‌كردند.»(۳)
طبری سپس به بغداد بازگشت و بعد از آن به مصر سفر كرد. او در مسیر مصر نیز به هر شهری كه می‌‌رسید چند روزی در آنجا می‌‌ماند و با اصحاب علم مصاحبتی می‌‌كرد. چند سال بعد به شام سفر كرد و از اساتید معروف آنجا نیز كسب علم كرد.
او دوباره به مصر بازگشت سپس به بغداد آمد. او از آنجا دوباره به زادگاهش طبرستان (مازندران) سفر كرد و بازگشت و سرانجام در بغداد خانه‌ای بنا كرد و تا آخر عمر خود در آنجا مشغول تدریس و تالیف شد و سرانجام در سال ۳۱۰ ه.ق در همان‌جا چشم از جهان فرو بست.
● تفسیر جامع‌البیان عن تاویل‌ آی‌ القرآن
طبری در زمینه تالیف كتب، بسیار پركار بود به طوری كه یكی از شاگردان او می‌‌گوید: «ما عمر او را از هنگام بلوغ تا دم مرگ، محاسبه كردیم و بر تالیفات او تقسیم كردیم. نتیجه این شد كه طبری در طول عمر خود میانگین روزی چهارده برگ تالیف كرده بود.»(۴)
كتاب تفسیر جامع او، «جامع‌البیان عن تاویل‌آی القرآن» است. البته در هیچ جای این كتاب بزرگ، چنین نامی نوشته نشده است. او در كتاب «تاریخ الامم و الملوك» خود چنین اسمی را برای تفسیر خود ذكر می‌‌كند. تفسیر طبری یكی از گسترده‌ترین و كهن‌ترین تفاسیر كامل روایی است كه بسیاری از مفسران از محتوای غنی آن سود جسته‌اند.
در قرنی كه طبری می‌‌زیسته، در مردم شور و شوق و هیجان‌ ویژه‌ای نسبت به درك مفاهیم قرآنی شكل گرفته بود؛ زیرا این نسبت به دو قرن قبل از خود از بالندگی و شكوفایی بیشتری برخوردار بود. با گسترش فتوحات و تاثیرپذیری متقابل فرهنگ‌ها از یكدیگر نیاز به تفسیر و تاویل موشكافانه‌تر قرآن چنان‌كه تشنگی این تحولات فرهنگی را سیراب كند، محسوس‌تر می‌‌نمود.
از سوی دیگر مباحث متنوع كلامی وارد مباحث تفسیری گردیده بود و آثار فكری اشاعره، معتزله، امامیه و... در آن رخنه كرده بود و مسایلی نظیر توبه، پذیرش آن یا عدم پذیرش آن، حدوث و قدوم قرآن، مخلوق بودن یا عدم خلقت قرآن و... و همه و همه كه اغلب با نتیجه‌گیری‌های سیاسی آمیخته می‌‌شدند، رنگ و جلای به خصوصی به این دوره داده بود.
خلفای عباسی نیز كه در برابر موج این رنسانس فكری تاب مقاومت نداشتند به ناچار خود را موافق و حامی عالمان و مفسران نشان می‌‌دادند. هر تفسیری در این دوره مانند چاقوی دولبه‌ای بود كه هم می‌‌توانست سودمند باشد و هم مضر. اما جامع‌البیان توانسته بود تا حدودی وظیفه خود را نسبت به خواسته‌های عصر خود، انجام دهد. مفسران و علما از تفسیر طبری تمجید بسیار كرده‌اند.
از جمله سیوطی در تفسیر خود، «الاتقان» می‌‌گوید:« تفسیر طبری یكی از پرارزش‌ترین و بزرگ‌ترین تفاسیری است كه به نقل اقوال و ترجیح برخی از برخی دیگر و اعراب‌گذاری و استنباط اقوال می‌‌پردازد. از این نظر، بالاتر از تفاسیر پیشینیان می‌‌باشد. ابوحامد افسرایینی گفته است، اگر كسی در راه به دست آ‌وردن تفسیر طبری به چین برود كار بزرگی انجام نداده است.»(۵)
نكته‌ای دیگر كه نباید از آن فروگذار شد، بلاغت در تفسیر طبری است. از آنجا كه یكی از جنبه‌های اعجاز قرآن بلاغت ادبی آن است، مفسران كوشیده‌اند تا در مورد جنبه‌های بلاغی آن بحث كنند؛ زیرا برای درك و فهم معانی قرآنی، آگاهی از مسائل بلاغت اهمیت ویژه‌ای دارد.
«ابن قتیبه دینوری» در كتاب «تاویل مشكل القرآن» در جواب خرده‌گیران، ثابت كرده كه در قرآن از آرایه‌های ادبی عربی بسیار استفاده شده و بدون آگاهی از اسلوب‌بندی زبان عربی امكان درك مفاهیم آ‌ن، آن‌گونه كه باید و یا شاید امكان‌پذیر نیست و همین امر باعث شده كه مخالفان به غلط افتند.
طبری در تفسیر بزرگ خود از بلاغت قرآن بحث كرده است و به برخی از تفاوت‌های كلمه‌ای قرآن اشاره می‌‌كند. مثلا در تفاوت كلمه «الحمدلله» با «حمداً لله» پس از بخشی مفصل در مورد لغت عربی به این نتیجه می‌‌رسد كه «الحمدالله» یعنی سپاس فقط خداوند را می‌‌سزد و اگر می‌‌گفت: «حمداً لله»، دیگر این امر عمومیت نمی‌داشت و فقط حمد گوینده را می‌‌رساند.
مثل اینها در جامع‌البیان بسیارند. در جایی دیگر در سوره فاتحه در مورد آیه «ایاك نعبد و ایاك نستعین» گفته است، چرا نعبد بر نستعین مقدم شده است؛ زیرا انسان در عبادت خود باید از پروردگار كمك بگیرد.(۶)
در ذیل آیه «و قالت الیهود یدالله مغلوله» یعنی یهود گفتند: دست خدا در زنجیر است.(كنایه از این‌كه خداوند بخیل است) خداوند فرمود:« ... غلت ایدیهم و لعنوا بما قالو بل یداه مبسوطتان...» یعنی دست‌هایشان در زنجیر باد و لعنت بر آنها كه این را گفتند، بلكه دستان خداوند باز است (بخشنده‌اند) بعضی گفته‌اند كه چون در اینجا مقصود از «ید» بخشش است بهتر بود خداوند می‌‌گفت: «بل یده مبسوطه» یعنی دست او باز است و نگوید «بل یداه مبسوطتان» یعنی دستان خدا باز است.
طبری در جواب آنان می‌‌گوید: چون نعمت‌های الهی زیاد است مراد از به كار بردن صیغه مثنی «یداه» و «مبسوطتان» یك كنایه ظریف است و آن این‌كه آنان كه بسیار بخشنده‌اند با هر دو دست می‌‌بخشند.(۷)
از این نمونه‌ها در تفسیر طبری فراوان دیده می‌‌شود و این باعث شده كه تفسیر طبری به یك تفسیر بلاغی نیز معروف شود.
● اهل بیت در تفسیر طبری
ذهبی كه از رجال اهل سنت است می‌‌گوید: «طبری وقتی شنید كه «ابن ابی الداود»، حدیث غدیر را تكذیب كرده است، كتابی در فضائل اهل بیت(ع) و صحت حدیث غدیر تالیف كرد.» سپس می‌‌افزاید: «من خود یك مجلد از آن را دیده‌ام كه از گستردگی آن وحشت كردم.»(۸) نجاشی و طوسی و یاقوت حموی نیز آن را تایید كرده‌اند.
با وجود این طبری در تفسیرش در اكثر آیه‌هایی كه مربوط به اهل بیت یا حضرت امیرالمومنان(ع) است یا از ذكر روایاتی كه به شأن نزول آنها دلالت می‌‌كنند طفره رفته و یا فقط از احتمال صحبت كرده و یا آنها را ذكر كرده و در مقابل با ذكر روایاتی دیگر آن را تضعیف كرده است.
یكی از انتقادهایی كه به تفسیر طبری گرفته‌اند، در مورد وجود علمات دخیل در قرآن (معربات) است. از منظر طبری اساسا هیچ واژه غیرعربی در قرآن وجود ندارد و برای اثبات این گفته بحثی طولانی و ملال‌آور می‌‌كند و به هر دستاویزی چنگ می‌‌اندازد كه گفته خود را ثابت كند. حال این‌كه بزرگانی از قدما از قبیل ابن‌عباس كه از صحابه پیامبر(ص) است، عقیده دارند كه كلماتی در قرآن وجود دارد كه ریشه عربی ندارند بلكه به واسطه مراوده‌های فرهنگی و تجاری كه اعراب با فرهنگ‌های دیگر داشتند، وارد زبان عربی شده‌اند.
از این كلمات كه در قرآن وارد شده‌اند می‌‌توان نمونه‌های زیادی را مثال زد. اما طبری بدون این‌كه سند تاریخی برای اثبات نظر خود ارائه كند، این نمونه‌ها را از موارد مشترك در زبان‌ها به شمار می‌‌آورد.
كاظم خنیفرزاده
منابع و پی‌نوشت‌ها:
۱ -تاریخ الامم و الملوك طبری، مقدمه.
۲ -همان منبع، ص ۲.
۳ -معجم الادبا، ص ۵۱.
۴ -جامع‌البیان، ج ۳۰، ص۲۳۴.
۵ -شناسایی برخی از تفاسیر عامه، مجله حوزه، شماره ۲۴، ص ۴۱.
۶ -تفسیر طبری، ج ۱، ص ۱۶۰.
۷ -همان ، ج ۱۰، ص ۴۵۵.
۸ -ذهبی، تذكره الحفاظ، ج ۲، ص ۷۱۳.
منبع : روزنامه همشهری