پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

پادشاه و اسیر


پادشاه و اسیر
پادشاهی را شنیدم به كشتن اسیری اشارت كرد، بیچاره در آن حالت نومیدی ملك را دشنام دادن گرفت... ملك پرسید چه می گوید؟ یكی از وزرای نیك محضر گفت: ای خداوند همی گوید: «والكاظمین الغیظ و العافین عن الناس» ملك را رحمت آمد و از سر خون او درگذشت. وزیر دیگر كه ضد او بود گفت: ابنای جنس ما را نشاید در حضرت پادشاهان جز به راستی سخن گفتن. این، ملك را دشنام داد و ناسزا گفت. ملك روی از این سخن در هم آورد و گفت: آن دروغ وی پسندیده تر آمد مرا زین راست كه تو گفتی، كه روی آن در مصلحتی بود و بنای این برخبثی و خردمندان گفته اند دروغی مصلحت آمیز به كه راستی فتنه انگیز.
منبع : روزنامه ایران