جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

جایگاه مفسران بزرگ در تلویزیون


جایگاه مفسران بزرگ در تلویزیون
بیشتر مردم به تفسیر مسابقات ورزشی به ویژه فوتبال به عنوان یك حرفه هیجان انگیز می نگرند كه هر كسی قادر به انجام آن است. اتفاقاً این اكثریت با آنچه از طریق كانال های تلویزیونی تماشا می كنند به قضاوت صحیحی رسیده اند. اما واقعیت آن است كه تفسیر در امر ورزش كار سهل و آسانی نیست و در پشت این حرفه شوق برانگیز و هیجان زا نكات مهمی نهفته است كه برای اجرای آن باید شخص مفسر پشتوانه اجتماعی، سیاسی، ادبی، هنری و ورزشی كاملی داشته باشد. این حرفه و صنعت عجیب در نهان خود یك هنر است با ظرافت های خاص خود كه در برگیرنده تمام اتفاقات گذشته و حال سیاسی و اجتماعی است. متأسفانه نگاه سطحی تلویزیون ما به این حرفه و هنر در مردم توقعی احساس برانگیز و عامیانه به وجود آورده است. در این حرفه رازی نهفته است كه مشتقات آن ریاضت، تحصیل، مطالعه و احاطه به مسایل روز جامعه جهانی و داخلی است.
یك مفسر آگاه، چند روز قبل از یك مسابقه به جمع آوری اطلاعات و مطالعه می پردازد وحتی در سر تمرینات تیمها حضور پیدا می كند.
یك مفسر آگاه حتی قبل از بازی دو تیم به تماشای بازیهای گذشته آنها می نشیند تا با تمام نكات فنی و تاكتیكی تیم و بازیكنان آشنا شود. یك مفسر باید این درك را داشته باشد كه هر اتفاق و حادثه ای كه در بازی رخ می دهد را با روح آن به بیننده منتقل كند. یك تفسیر كننده هرگز گرایش و علاقه ای را نباید از خود نشان دهد حتی اگر در یك طرف زمین تیم ملی كشور خودش یا تیم مورد علاقه باشگاهی اش بازی می كند. در كار مفسری بهتر آن است كه اطلاعات تكراری را حذف كنیم، شمرده صحبت كنیم، هر كلام و صحبتی را به مناسبت دقیق و صحیح عنوان كنیم، كار مفسر آن است كه آنچه از مردم می بینند بیان كند نه اتفاقاتی را كه خارج از تلویزیون (مونیتورجینال) رخ می دهد. پرداختن به بازی و دنبال كردن جریان و سیر عادی آن بسیار مهم است و حاشیه پردازی در زمان بازی در واقع نوعی گریز از عدم آگاهی مفسر در زمان بازی است. بهتر آن است كه یك مفسر در رشته مربوطه به نوعی ورزش كرده باشد. یك مفسر فوتبال اگر در این رشته به درجاتی هرچند پایین نرسیده باشد با بازیهای بزرگ احساس بیگانگی خواهد كرد و در گزارش خود بیشتر به حاشیه خواهد رفت. در مجموع می توان گفت تفسیر یك مسابقه ورزشی كاری بسیار شاق، پیچیده، حساس و ظریف است. می توان در نازلترین سطح یك بازی را گزارش كرد و می توان یك مسابقه مهم را با تفسیر سنجیده و حساب شده ارزش بخشید.تاریخچه گزارشگری و مفسری در ایران به اوایل سال های چهل باز می گردد. قبل از آن از طریق رادیو و در فواصل كوتاه برنامه های رادیویی اخبار و گزارش های ورزشی كوتاهی پخش می شد كه با حرفه گزارشگری و مفسری امروز تفاوت چشمگیری داشت. در سال ۱۳۳۸ قاسم فارسی عكاس ارزنده ورزشی كشور از طریق رادیو تمرینات ژیمناستیك و نرمش های سوئدی را درس می داد. این تنها یادگار آن روز كار گزارشگری در رادیو بوداما كار گزارشگری به طور جدی از سال ۱۳۴۰ با ابتكار و خلاقیت «عطاء بهمنش» شكل گرفت. بهمنش روی جوهره ای كه درون خود سراغ داشت با شهامت میكروفون رادیو را در دست گرفت و به دلیل علاقه شخصی به گزارش مسابقات دوومیدانی پرداخت و در واقع اساس این حرفه و هنر را او بنا نهاد.بدون آن كه كلاسی دیده باشد، دانشكده ای وجود داشته باشد و او دوره ای دیده باشد. آنچه بهمنش بنیاد نهاد، برداشت ها و دانش خود او بود و بس. بهمنش بعدها به دلیل عشق به ورزش به تفسیر رشته های دیگر پرداخت و در تفسیر كشتی بدعتی گذاشت كه تا به امروز برای همگان به یاد مانده است. او در تفسیر كشتی از یك گزارش معمولی پیش تر رفت و در عمق این رشته به كندوكاو پرداخت وبا زبانی شیوا و واژه های دلنشین بینندگان تلویزیون و شنوندگان رادیو را به این رشته علاقه مند نمود. او گاه از اتفاق كشتی جلوتر می رفت و به قهرمانان پیشنهاد اجرای یك فن را می داد و آن اتفاق روی می داد. عطاء بهمنش در گزارش فوتبال از طریق رادیو نیز هنر خود را نمایان ساخت و چنان بازیهای مهم فوتبال را برای شنوندگان رادیو تصویر و ترسیم می كرد كه شنونده خود را در ورزشگاه حس می كرد. عطاءبهمنش یك استاد مسلم و یك مفسر و گزارشگر كامل بود كه در دوره خود بی نظیر بود. ای كاش او سخنگوی سازمان ورزش و دبیر فدراسیون كشتی نمی شد، ای كاش بهمنش مفسر باقی می ماند. وجود بهمنش هنوز هم غنیمتی است. او در مقابل تمام ناملایمات و نامهربانی ها تا به امروز ایستاده است و با وجود گرد پیری، با دلی جوان قفل خود را از ورزش بازنكرده است.
ظهور یك مفسر واقعی فوتبال
در دهه پنجاه كه عطاء بهمنش بیشتر وقت و نیروی خود را صرف كشتی نموده بود یك مفسر پرتوان، تحصیلكرده، آگاه به مسایل روز فوتبال در تلویزیون ظهور كرد. «مانوك خدابخشیان» شیوه تازه ای در تفسیر فوتبال را در تلویزیون بنانهاد. او با مطالعات روز، شناخت دقیق، ارائه آمار و ارقام دقیق و ارزیابی فنی در افزایش اطلاعات و آگاهی های مردم نقش چشمگیری داشت. مانوك خدابخشیان خیلی زود جایگاه خود را به عنوان یك مفسر بلامنازع در تلویزیون بدست آورد و مسئولین نیز مهم ترین مسابقات را به وی سپردند و وی نیز با تحلیل های حساب شده و اطلاعات ریز و غیرقابل دسترس مردم را با فوتبال بیشتر آشنا كرد. «مانوك خدابخشیان» را مرد اول تفسیر فوتبال ایران نامیدند كه انصافاً هم چنین بود.با سقوط حكومت شاهنشاهی و انقلاب پرشكوه مردم، چند سالی فوتبال ، ورزش و گزارشگری در تلویزیون تعطیل شد. از اواخر سال ۱۳۵۹ با ابتكار جواد متقی قهرمان سابق شنای ایران و مجید وارث برنامه ای در تلویزیون تأسیس شد با نام ورزش و مردم. اما قبل از آن مجید وارث با برنامه هایی مجزا و فصلی به تفسیر و گزارش بازیها پرداخت. وارث نیز از جمله گزارشگران تحصیلكرده و آگاه به ورزش بود كه متأسفانه در چند رشته به فعالیت پرداخت، اما در زمینه كشتی پیشرفت بهتری از خود نشان داد.
شبكه یك تلویزیون در دهه شصت تنها شبكه ای بود كه برنامه ورزشی داشت. در شبكه دوم صدا و سیما كه بیشتر جنبه آموزشی داشت، جهانگیر كوثری بازیكن سابق استقلال كه در زمینه ادبیات نمایشی و سینما تحصیلات عالیه كرده بوده گروه ورزش شبكه دوم را به اتفاق محمدرضا بادكوبه بنا نهاد. برنامه ای كه خیلی زود توانست در بین مردم برای خود جایگاهی بدست آورد، این مهم به دلیل تفسیرهای فنی و دقیق جهانگیر كوثری اتفاق افتاد و ورزش از شبكه دوم در مقابل ورزش و مردم قدعلم كرد. كوثری با اطلاع كافی از تیم ها و بازیكنان جهان و ایران و شناخت ابزاری تلویزیون، شكل جدیدی از گزارشگری را در تلویزیون پایه گذاشت. او در ضمن گزارش به تفسیر دقیق بازی می پرداخت و با آنالیز و ارزیابی تاكتیكی تیم ها بینندگان را با فرهنگ تازه ورزش آشنا ساخت. جایگاهی كه ورزش از شبكه دوم در ورزش پیدا كرد باعث شد تا شبكه اول كوثری را از شبكه دوم جدا و او را به عنوان مفسر و كارشناس فوتبال به شبكه اول بیاورد.در جامهای جهانی بهرام شفیع و جهانگیر كوثری تركیب تازه ای را در زمینه گزارش و كارشناسی مطرح نمودند و بدین شكل پس از مانوك خدابخشیان یك مفسر دیگر جایگاه محكمی در تلویزیون برای خود ایجاد كرد، جهانگیر كوثری به مدت ۱۶ سال از طریق تلویزیون توانست فرهنگ فوتبال را در نزد بینندگان تقویت كند و دوره نوینی را در امر گزارش و تفسیر در تلویزیون به وجود آورد. كوثری بعد از جام جهانی ۱۹۹۴ و اوج یك گزارش زیبا از بازی فینال این مسابقات با تلویزیون وداع گفت و به دنیای سینما روی آورد. جای او در تفسیر بازیهای فوتبال در تلویزیون خالی است. او از مفسران با مطالعه در زمینه های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، هنری و ورزشی بود .از سال ۱۳۷۵ تا به امروز یك گزارشگر دیگرنیز توانسته است بار گزارشگری فوتبال را به خوبی بر دوش بكشد. «عادل فردوسی پور» جوان محجوب و شریف كه تحصیلات دانشگاهی خود را پشت سر گذاشته است. او گزارشگری قابل اعتماد و دوست داشتنی است.
پخش و گزارشگری ورزشی در تلویزیون
علی رغم اختصاص یك شبكه برای ورزش و حجم زیاد برنامه های ورزشی در شبكه های دیگر تلویزیون، طی این شش سال پیشرفت و تحول خاصی در پخش، گویندگی و گزارشگری این برنامه ها به چشم نمی خورد. تجربه چندین ساله دست اندركاران برنامه های ورزشی تلویزیون عملاً به ابتكار و نو آوری منجر نشده است و برنامه های ورزشی به خصوص در پخش ،گزارشگری و گویندگی مملو از سهل انگاری ها و اشتباهات است. به عنوان یك بیننده معمولی برنامه های ورزشی، به موارد چندی از انبوه این نقایص و كاستی ها اشاره می كنم.
۱- ضعیف ترین گویندگان بخش های خبری، گویندگان اخبار ورزشی هستند. بعضی از گویندگان با وجود حضور چند ساله در این بخش هنوز در بیان و تلفظ اسامی خارجی با مشكل مواجه هستند و روانی گفتار برای بیان خبر را ندارند. این مسأله سالهای سال است كه در اخبار ورزشی وجود دارد و تنها به نظر می آید كه در شبكه نوپای خبر (كانال ۶) به آن توجه شده است.
۲- هنوز دعوای نحوه تلفظ اسامی افراد و تیم های خارجی بین گویندگان و گزارشگران در شبكه های مختلف وجود دارد. جالب تر آن كه حتی در یك شبكه بین افراد اختلاف نظر دیده می شود. یكی می گوید «زیدان» دیگری تلفظ «زی دان» را صحیح می داند. مربی آرسنال را یكی «ونگر» و دیگری «ونژه» تلفظ می كند.۳- در اخبار ورزشی صحنه های مرتبط با خبر با دقت و حوصله گزینش نمی شوند و بیشتر حالت رفع تكلیف دارند. تلویزیون یعنی تصویر؛ ممكن است كه توجیه این موضوع كمی وقت باشد ولی قشنگی خبر ورزشی به همین تصاویر است. این امر به خصوص در بخش های خبر ورزشی كه همراه اخبار اصلی پخش می شوند به توجه بیشتری نیاز دارد.
۴- با آن كه فرصت به اندازه كافی وجود داشته ولی به نظر می آید ورود و حضور نیروها در پخش های گویندگی و گزارشگری ورزشی تلویزیون روند معقول و قابل قبولی نداشته و تلویزیون برای نیروسازی در این بخش ها از تجربه چندین و چند ساله خود استفاده نكرده است.
۵- مهمترین بخش برنامه های ورزشی را فوتبال در برمی گیرد. اگرچه علاقه و توجه مردم به فوتبال یك هنجار اجتماعی محسوب می شود اما آیا تلویزیون وظیفه ای جز دنبال كردن هنجارها ندارد؟ تلویزیون برای گسترش و اشاعه ورزش های پایه چه اقدام اساسی و مستمری كرده است؟ پخش مسابقات دوومیدانی و شنا در ساعات پایانی شب و یا نیمه شب روش مؤثری برای این كار است؟ در تلویزیون بارها گفته اند و نشان داده اند كه استقبال مردم كشورهای غربی از مسابقات ورزش های پایه به نسبت مردم ایران غیرقابل مقایسه است، اما چقدر به دنبال ریشه یابی و كندوكاو این موضوع رفته اند؟ همیشه همه موضوعات با جلسات كارشناسی قابل طرح نیست چرا كه شاید بیشتر مردم حوصله این بحث ها را نداشته باشند، اما می توان روش هایی سهل تر را پیدا كرد تا حداقل زمینه های لازم را بین مردم به وجود آورد و البته شرط اساسی این روش ها استمرار، مداومت و پیگیری است.
۶- بحث فرهنگ سازی در ورزش موضوعی حاشیه ای، موسمی و غیر جدی در برنامه های ورزشی تلویزیون است. مگر آن كه مشكلی و حادثه ای پیش آید تا برنامه های تلویزیونی مدتی از وقت خود را- البته با آب و تاب- به اخلاق در ورزش اختصاص دهند. گاه تیپ و قیافه ورزشكارانی كه به برنامه های تلویزیونی دعوت و به عنوان الگو و جوان موفق به جوانان و مردم معرفی می شوند جای بحث فراوان دارد. منهای تیپ و قیافه، حتی شخصیت ورزشی بعضی از این افراد زیر سئوال است اما مجریان تلویزیونی از او شخصیتی محبوب و قهرمان می سازند. متأسفانه بزرگنمایی های زیادی در مورد بعضی از چهره های ورزشی صورت می گیرد كه نه تنها شایستگی آن را ندارند بلكه حتی خارج از تاب و توانایی آنهاست.
۷- در مقوله فرهنگ سازی اگر چیزی هم گفته می شود بیشتر شعار گونه و از باب خالی نبودن عریضه است. اقتدا به حضرت علی(ع)، الگو قراردادن كسانی چون تختی و دهداری و... بارها و بارها گفته می شود ولی به مصادیق عملی و عینی آن توجهی نمی شود و باز نكته مهم آن كه موضوعات این چنینی استمراری منطقی ندارند. باید مصادیق آشكار مثبت و منفی رفتارها هم به جوان ورزشكار و هم به جوان بیننده گفته شود- از طریق فیلم، گفت وگو، گزارش، بحث كارشناسی و همه روش های ممكن- و استمرار یابد تا اهداف فرهنگی قابل حصول گردد.
آداب پخش فوتبال
بعد از بیان موارد عمومی و كلی، در این قسمت به كاستی ها و ضعف های پخش مسابقات فوتبال پرداخته و به نكات جزیی تر و خاص اشاره می كنیم. شاید بد نباشد عنوان این قسمت را «آداب پخش فوتبال» انتخاب كنیم.ظاهراً مرسوم است كه در كشورهای دیگر بعد از نیمه اول و همچنین در پایان بازی فوتبال، گل های مسابقه را پخش می كنند. در تلویزیون ما این موضوع دلبخواهی بوده و بستگی به عوامل متعددی از جمله حال و حوصله كارگردان و عوامل پخش دارد. در یك مسابقه اصلاً تكرار گل ها را پخش نمی كنند، در روز دیگر اگر مسابقه چند گل داشته باشد یكی دو تا را پخش می كنند و در حالی كه بیننده منتظر گل های بعدی است خیلی راحت آرم پایان برنامه پخش شده و موضوع را فیصله می دهند و در روزی دیگر به دلایل نامعلومی نه تنها تكرار گل ها را پخش می كنند بلكه هر گل را چند بار هم نشان می دهند! به نظر می آید این حق بیننده تلویزیونی باشد كه اگر نتوانسته یك مسابقه فوتبال را به طور كامل ببیند حداقل در پایان بازی به تماشای گل ها بنشیند.
۲- در مسابقات داخلی كه اصلاً موضوع پخش گل ها در نیمه و پایان بازی منتفی است و هر بازی با پخش اسامی عوامل و احیاناً مصاحبه با مربیان دو تیم پایان می گیرد.
۳- در بازی های خارجی، پخش مسابقه درست چند ثانیه قبل از سوت شروع آغاز می شود. یعنی یا همه صحنه های قبل از سوت، خلاف و غیرقابل پخش بوده و یا آگهی های بازرگانی آنقدر ارزش دارد كه بتوان از خیر چیزهای دیگر گذشت. وقتی من بیننده در آغاز بازی می بینم كه اسامی بازیكنان و تركیب دو تیم در زمین نشان داده می شود تعجب می كنم! شاید من توقع بیجا دارم. در بازی های داخلی- غیر از بازی های مربوط به استقلال و پرسپولیس- گاه پخش بازی با چند ثانیه و چند دقیقه تأخیر آغاز می شود كه ظاهراً موضوع مهمی نیست.
۴- علی رغم تجربه چند ساله در پخش فوتبال خارجی، هنوز فكر مشخصی برای حذف صحنه های غیرقابل پخش و جایگزینی آنها دیده نمی شود. صحنه های مغشوش و غیرمرتبط در حین پخش یك بازی به كرات دیده می شود. نه گزارشگر دلیل آن را می گوید و نه بیننده متوجه می شود كه اشكال از ماهواره است و یا دلیل دیگری دارد. در لحظه حساس بازی به یك باره تصویر آرام گل نیم ساعت پیش نمایش داده می شود! بالاخره همینی است كه هست، كلافگی بیننده هم به خودش ارتباط دارد!
۵- باز هم علی رغم تجربه چندین ساله در پخش فوتبال داخلی برای نشان دادن اسامی و سایر اطلاعات بر روی صفحه تلویزیون كارهای گرافیكی و تمهیدات كامپیوتری ویژه ای و ثابتی دیده نمی شود. در هر مسابقه سلیقه خاصی به كار می رود و گاهی طرح های گرافیكی به قدری ساده و بی قواره است كه آدم فكر می كند كامپیوتر تازه اختراع شده است! عجیب است آقایان این همه فوتبال خارجی می بینند، این همه مسابقه در ایران پخش می شود و این همه متخصص طراحی گرافیكی كامپیوتری داریم و آن وقت تا این حد ناشیانه و سهل انگارانه عمل می شود.
۶- گزارشگری فوتبال هم برای خود حكایت جالبی دارد. ما انواع گزارشگر داریم .گزارشگر حماسی، بچگانه، با تفسیر و بدون تفسیر، ایرادگیر، آمار و ارقام دان و غیره. كسی تفاوت های فردی را نفی نمی كند ولی تا چه حد؟ هر كاری حداقل یك مبنای علمی و تخصصی لازم دارد. به نظر می رسد بعضی از گزارشگران از این حداقل بی بهره اند- لااقل چنین نشان می دهد- و تنها بر اساس اطلاعات آمار و ارقامی كه در خصوص فوتبال دارند به این وادی كشیده شده اند. ورود به این كار حرفه ای چه مسیر منطقی دارد و آیا صرف علاقه افراد و ارتباطات خاص برای ورود به این مسیر كافی است؟
۷- اشتباهات، بی دقتی ها و پرت گویی در كار گزارشگران به خصوص تعدادی از آنها زیاد به چشم می خورد. در یك بازی خارجی دو بازیكن از دو تیم همزمان اخراج می شوند. من بیننده متوجه این موضوع می شوم ولی گزارشگر فقط یكی را می بیند و تازه بعد از مدتها متوجه می شود كه دو نفر اخراج شده اند نه یك نفر! در بازی چندی پیش چلسی با لیورپول در حالی كه بازی با نتیجه یك به یك پیش می رفت ناگهان گزارشگر با شور و احساس خبر از گل دوم چلسی داد. بعد تازه متوجه شد كه این تكرار همان گل اول است و نه گل دوم! بیننده در این مورد باید چه فكری بكند؟ حواس گزارشگر به كجا بوده است؟
۸- در بعضی از بازیها به خصوص بازیهای فوتبال انگلیس آرم شبكه به روی قسمتی از صفحه تلویزیونی انداخته می شود كه بخشی از ساعت مربوط به بازی را می گیرد. آیا واقعاً كسی به این موضوعات توجه نمی كند؟ آیا اصلاً كسی به نظر و خواست بیننده احترام قائل می شود؟ و آیا اصلاً چنین مواردی نیاز به گفتن و تذكر دارد و رعایت چنین مسائل پیش پا افتاده ای تا این حد سخت است؟
۹- برنامه نود علی رغم تلاش در نوآوری تا حدی زیاد در چهار چوب كلیشه ها حركت می كند. اصولاً قسمتی از ماهیت چنین برنامه هایی مجادله و شاید جنجال است. اجتناب از هرگونه جنجال و اصرار بر مسالمت آمیز بودن بحث ها و رد و بدل كردن تعارفات جاذبه های چنین برنامه ای را می كاهد. مجری برنامه عیناً مشاهده می كند كه كارشناس داوری در مورد صحنه ای نظر كاملاً اشتباهی بیان می كند اما محترمانه با او كنار می آید. هر كسی كه می خواهد صحبت كند با پوزش از این و آن و ترس از این كه مبادا حرف هایش به كسی بر بخورد، محتاطانه به ابراز نظر می پردازد. این نوع خود سانسوری ها برای برنامه ای كه قصد ارزیابی و نقد دارد نقیصه ای جدی محسوب می شود.
۱۰- در مواردی به نظر می رسد كه پخش آگهی های بازرگانی و آرم آغاز و پایان یك برنامه برخود آن ارجحیت پیدا می كند. سوت بازی زده شده و دقایقی هم از آن گذشته است اما تا آگهی های بازرگانی كاملاً تمام نشود و تا آرم آغازین بازی به نمایش درنیاید از پخش بازی خبری نیست.تعهد، دقت، حوصله و دلسوزی، وضعیت را بهتر می كند، كیفیت كار را افزایش می دهد و رضایت مردم را نیز می افزاید. بیایید به مردم بیشتر احترام بگذاریم.

ایران مانیا