یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

استقلال یا انفصال آکادمیک


استقلال یا انفصال آکادمیک
به تازگی از سوی برخی دانشجویان و محافل دانشگاهی مباحثی درباره آزادی و استقلال دانشگاه ها مطرح شده است. به این معنا که دانشگاه نهادی مستقل از بقیه جامعه است. استقلال آکادمیک به منزله مدیریت مستقل و خودگردان دانشگاه از سوی اهالی دانشگاه است. از مصادیق قابل ذکر این استقلال می توان انتخاب رئیس دانشگاه از سوی دانشگاهیان را نام برد. چندتن از فعالان دانشجویی کشور با ارسال یادداشت هایی نظر خود را درباره استقلال آکادمیک به «ایران» اعلام کردند.
دانشگاه به عنوان یکی از نخستین و مؤثرترین نشانه های شبه مدرنیسم آمرانه پهلوی، با تأسیس دانشگاه تهران پا به عرصه حیات اجتماعی ایرانیان نهاد.مدارس نوینی که قرار بود روند نوسازی و مدرن شدن جامعه سنتی ایران را ساماندهی کند. اما این مولود جدید که قرار بود ساماندهی اجتماعی وفنی و اقتصادی را در ایران رقم بزند وبرنامه ریزی کند،از آنجا که از ابتدا در تقابل با مدارس و علوم سنتی قرار گرفت توفیقات لازم را نیافت. با تمامی این اوصاف دانشگاه در تمام دوران حکومت پهلوی در تقابلی آشکار با سیاست های آمرانه و آزادی ستیز قرار گرفت.چه در دوران ملی شدن صنعت نفت و حمایت از سیاست های استقلال طلبانه مصدق ،چه بعد از کودتای ۲۸ مرداد و چه در به ثمر نشاندن انقلاب اسلامی ۵۷؛ دانشگاهیان همواره از پرچمداران تحولات و پیشتاز بودند.
● دانشگاه به مثابه نهاد روشنفکری
روشنفکری و روشنفکر را چه به عنوان پاسدار گذشته و پیشتاز آینده تعریف کنیم و در این معنا وی را در حالتی تعریف کنیم که محکم بر تاریخ و سنتش ایستاده و دائماً در فکر آینده است و چه با قرائتی عملگرایانه - مانند ادوارد سعید و چامسکی-صاحب نقش پرسشگرانه و دارای نقادی دائمی بدانیم ، قطعاً دانشگاه در کانون این مفاهیم جای خواهد داشت.
با این وصف دانشگاه نه محل تضاد بین سنت گذشتگان و نوخواهی و تحول طلبی حاضران؛ بلکه نهادی برای تعاطی و تضارب میان این دو وضعیت خواهد بود که در کشاکشی انتقادی و پرسش گرانه نسبت به مفاهیم، باورها وارزش های سنتی جامعه و دستاوردهای دنیای مدرن شده، تجدد و نوشدنی «بومی» و «خودمانی» را به بار خواهد نشاند.
با این رویکرد دانشگاه می تواند منشأ تحول در جامعه ما باشد؛ بویژه علوم انسانی.چنان که به گواه تجارب تاریخی تحول در حوزه معارف و علوم انسانی و نوع نگاه به انسان وشناخت توانایی های اوست که می تواند در زمینه های دیگر چون صنعت و فناوری، علوم طبیعی تحول بیافریند.حال ضامن پیدایش چنین وضعیتی چیست چگونه می توان چنین تحول و دگرگونی را پدید آورد
● آزادی و استقلال آکادمیک
مهمترین و پایه ای ترین تضمین برای آنچه در پیش آمد؛ «آزادی و استقلال آکادمیک» و به رسمیت شناختن این حق برای جامعه دانشگاهی مان است.
استقلال آکادمیک به منزله مدیریت مستقل و خودگردان دانشگاه از سوی اهالی دانشگاه است.استادان و دانشجویان در یک محیط امن در کنار یکدیگر می توانند، مدیریت دانشگاه ها را به عهده گیرند.از مصادیق قابل ذکر این استقلال یا خودگردانی می توان به انتخاب ریاست دانشکده ها و دانشگاه ها اشاره نمود.می توان با تشکیل مجمعی از اعضای هیأت علمی (استادان) و نمایندگانی از دانشجویان به این انتخاب جامه عمل پوشاند.
این انتخاب می تواند در سطح دانشکده ها به صورت مستقیم ویا غیر مستقیم از سوی استادان و دانشجویان انجام شود.همین شیوه در سطح عالی تر در مورد انتخاب ریاست دانشگاه نیز انجام شود.به نظر می رسد با داشتن تشکل های متنوع صنفی، سیاسی، فرهنگی- هنری و علمی که سلایق و ذائقه های متکثر و متنوع دانشجویی رانمایندگی کنند؛می توان انتخابی مدنی تر داشت.این امر خود منوط به پذیرش اصل تکثرگرایی در سطح دانشگاه های کشور و تدوین و تصویب قوانینی برای تسهیل این روند است.
چنین روندی می تواند رویکردی مسئولانه و متعهدانه رادر پیش روی استادان قرار دهد،تا ضمن انتخابی شایسته؛ مسئولانه نتایج انتخاب خود را در حوزه مدیریت دانشگاه بپذیرند و با نظارتی پیگیر خواهان عملی شدن مطالبات علمی، فرهنگی، رفاهی خود باشند.
این رویکرد در درجه اوّل اعتماد به نفس دانشگاهیان را بیشتر می کند و در درجه دوم موجب بسط فرهنگ دموکراسی و پذیرش مسئولانه انتخاب خود و نظارتی و مؤثر از سوی انتخاب کنندگان خواهد شدو در این وضعیت هر کس مسئول انتخاب خود خواهد بود و هیچ مسئولی حق فرافکنی و انتساب نواقص و کوتاهی های پیش آمده به جاهایی بیرون از دانشگاه را نخواهد داشت.از سوی دیگر باید این اصرار را مکرراً ابراز دارم که فروکاستن حق انتخاب رؤسای دانشگاهی به هیأت های علمی(استادان) نه تنها ممکن است موجب ایجاد یک هژمونی کاذب برای اعضای هیأت علمی شود، بلکه دانشجویان را به عنوان یکی از دو رکن مهم دانشگاه از دایره مسئولیت پذیری و مشارکت در اداره دانشگاه محروم خواهد کرد.
تعیین سرفصل های کلی دروس دانشگاهی، تعیین اصول کلی علمی و اخلاقی برای جذب استادان دانشگاهی و مواردی از این دست می تواند هم وزارت علوم را از تصدی گری برهاند و هم دانشگاه ها را در جایگاه سیاستگذار وتصمیم ساز قرار دهد.چنان که پیشترآمد آزادی تصمیم سازی و سیاستگذاری به دانشگاه ها، در کنار به رسمیت شناختن آزادی بیان و پس از بیان، ایجاد امنیت روانی و شغلی برای استادان و دانشجویان دگر اندیش و ایجاد فضای باز و بحث آزاد- بویژه در حوزه علوم انسانی- بهترین راه برای افزایش اعتماد به نفس دانشگاهیان،حس مسئولیت پذیری و تعهد اجتماعی و رواج هرچه بیشتر فرهنگ گفت وگو در سطح دانشگاه ها و جامعه خواهد شد. در این میان هر جریان سیاسی، عقیدتی- اندیشه ای در صورت داشتن معیارها و شاخصه های آکادمیک- و نه شاخصه هایی چون نفوذ، همراهی با جریان حاکم در دولت، می تواند مبلغ و مبین اندیشه ها و نظریات و جریانات فکری و سیاسی مختلف باشد و با این رویکرد در فضایی مسالمت آمیز و دموکراتیک و به دور از جنجال ها و تبلیغات سیاسی آرا و نظرات خود و دیگران را در محیطی علمی در بوته نقد و نظر دریابد.از سوی دیگر حضور مؤثر و متنوع جریانات و تشکل های دانشجویی، فرهنگی،هنری، سیاسی و مذهبی و منظم کردن حضورشان در عرصه عمومی دانشگاه دست کم چند فایده اساسی را به ذهن متبادر می کند.
۱) جلوگیری از زیرزمینی و غیرشفاف شدن و رفتارهای هنجارشکنانه از سوی عده ای با توجیه عدم امکان فعالیت رسمی و قانونی
۲) کمک به ارتقای فرهنگ گفت و گوی نقادانه و مسالمت آمیز و مداراجویانه
۳) پذیرش واقعیت تکثر و بالطبع ایجاد احترام متقابل در میان دانشگاهیان فارغ از مرام و بینش عقیدتی و سیاسی شان.
۴) ساماندهی نوعی مدنیت در سطح دانشگاه ها که خود می تواند موجب آن گردد که گروه های فکری و سیاسی مختلف در صورت اذعان به پایبندی به قانون اساسی کشور و تمامیت ارضی و عدم بر اندازی، نمایندگی دانشجویان هم رأی و هم نظر خود را در دانشگاه ها انجام دهند.
این چنین می توان ضمن این که با نظارت کافی مسئولان دانشگاه ها بر عملکرد تشکل ها، هر حرکت نا به هنجار و ساختارشکنانه و آنارشیستی را با در نظر گرفتن موازین قانونی پیگیری نمود.در چنین وضعیتی قطعاً عقل سلیم و حقیقت جوی دانشگاهیان هرگز برخورد با قانون شکنان و بر هم زنندگان امنیت روانی و اخلاقی دانشگاه را مذموم نخواهد پنداشت.از سوی دیگر حضور این تشکل ها در روند تصمیم سازی ها و سیاست گذاری ها به نمایندگی از دانشجویان می تواند، حس اعتماد به نفس و مسئولیت پذیری اجتماعی را در آنان بالا ببرد.با این وجود می توان گفت که رفتارهای سلبی و حذفی با جامعه نخبه دانشگاهی یا منجر به انزوا و گوشه گیری می شود که پیامد اولیه آن رشد لمپنیزم، وادادگی و انحرافات اجتماعی است و یا منجر به پدیده «تیلوریسم علمی»-علم زدگی افراطی- می گردد که نتیجه اولیه آن گریز از پذیرش مسئولیت های اجتماعی و منفعت شخصی انگاری افراطی خواهد بود و دست آخر این که در نقطه مقابل انزوا و سرخوردگی، موجب رشد و تورم گرایش های افراطی و آنارشیست می گردد.در هر سه صورت متضرر نهایی اجتماعی خواهد بود که پس از فراغت از تحصیل این دانشجویان آنها را در دامن خود جای خواهد داد.تجاربی از این دست در نقاط دیگر جهان بویژه در کشورهای توسعه یافته به وقوع پیوسته است.
به نظر می رسد رویکردهای تکثرگرا و غیرتمرکزگرا می تواند در بالا بردن سطح مشارکت عمومی و مسئولیت پذیری اجتماعی مؤثر واقع گردد.از این رو رویکردهای آمرانه و دستوری آن هم با جامعه نخبه گرای دانشگاه؛ نه مطلوب است و نه ممکن.اگر دغدغه پیشرفت و توسعه انسان محور داریم به نظر می رسد که دانشگاه نخستین پایگاه است. در پایان باید اشاره کنم که اگرچه ساختارهای حقوقی فعلی تاب پذیرش چنین دامنه ای از مطالبات را دارا نیست، لکن طرح این موضوع، هرچند در حد یک دغدغه خالی از لطف نیست.
حسین نقاشی‎
دبیر انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید