پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


مردی برای تمام فصول


مردی برای تمام فصول
● درباره بالزاك
در عرصه پهناور تاریخ ادبیات جهان، نویسندگان گوناگون پا به عرصه وجود گذاشته اند و با داستان ها و رمان ها و نمایشنامه هایشان باعث تولید افكار و تاثیرات مختلفی شدند. ولی از میان این خیل كثیر هنرمندان معدودی از آنها توانستند نام خود را به عنوان اسطوره در تاریخ جاودانه سازند.
یكی از این نوابغ و شاید بزرگ ترین رمان نویسان جهان اونوره دوبالزاك است. بالزاك اولین كاری كه كرد این بود كه یك تراژدی درباره كرامول نوشت. اونوره این تراژدی را برای افراد خانواده خود خواند و اعضای خانواده و دوستانش كار او را بسیار ضعیف ارزیابی كردند. بالزاك خشمگین و ناامید تصمیم گرفت حالا كه نمی تواند شاعر تراژیك باشد رمان نویس شود. دو سه رمان نوشت كه در آنها از والتر اسكات، رادكلیف و بایرون الهام گرفته بود. این رمان ها بسیار بد بودند، ولی از جهتی برای بالزاك فایده داشتند، به این معنی كه به او آموخت برای جلب توجه خواننده باید در داستان حوادث سریع پی درپی به وجود آورد و نیز به او یاد داد كه گفت وگو كردن درباره مطالبی كه مردم برای آنها اهمیت درجه اول قائلند - عشق، ثروت، شرف و زندگی - نكته بسیار مهمی است. شاید این نكته كه تمایلات خود او را هم
دربر داشت به او آموخت كه نویسنده برای آنكه آثارش را مردم بخوانند باید به احساسات تند توجه كند. احساسات تند ممكن است پست، ناچیز، یا غیرطبیعی باشد اما اگر سخت، سركش و نیرومند باشد در آن علائمی از عظمت و بزرگی می توان یافت. اما از فروش این رمان ها پول بسیار كمی به دست می آمد. او برای داشتن منبع درآمدی برای زندگی تصمیم به تاسیس چاپخانه ای گرفت ولی این تجربه بسیار مصیبت بار بود، اما در عین حال نكات مهمی دربر داشت كه بعدها در نوشته هایش بسیار از آنها استفاده كرد. بالزاك پس از ورشكستگی و سرشكستگی به شهر برتانی رفت و رمانی به نام شوان ها نوشت. این اولین اثر جدی او و اولین كتابی بود كه به اسم خود منتشر كرد. او هر چه را كه می دید و می شنید یادداشت می كرد، هر جا كه می رفت دفترچه یادداشت خود را برمی داشت و وقتی به چیزی می رسید كه ممكن بود به كارش بیاید یا مطلبی از كسی می شنید كه می توانست از آن استفاده كند، فوری آن را می نوشت. اگر امكان داشت به دیدن صحنه داستان های خود می رفت و گاهی برای دیدن یك خیابان یا یك خانه كه می خواست توصیف كند سفرهای دور و درازی می كرد. قهرمانان بالزاك مثل بازیگران همه رمان نویس ها از همان مردمی كه می شناخت و با آنها آشنا بود ساخته می شدند، ولی وقتی قوه تخیل خود را در مورد آنها به كار می انداخت این بازیگران از هر لحاظ و به تمام معنا آفریدگان نیروی خیال او می شدند. حتی در مورد اسامی آنها سخت به خود زحمت می داد، برای اینكه معتقد بود كه اسم باید با خصوصیات روحی و فكری بازیگر متناسب و نمودار آدمی باشد كه آن اسم را دارا است. تعداد كتاب های بزرگ و كوچكی كه بعد از این رمان تا روز مرگش نوشت بهت آور است. هر سال یك یا دو رمان بزرگ و ده تا دوازده رمان كوچك نوشت. سرانجام در تاریخ ۱۷ اوت ۱۸۵۰ بر اثر بیماری در سن پنجاه و یك سالگی درگذشت.
بالزاك با نوشتن دوره ای از آثار خود با عنوان «كمدی انسانی» قدم تازه ای در عالم رمان برداشت و با اینكه قصد تاسیس مكتب نداشت و تئوری نویس نبود پیشوای مسلم نویسندگان رئالیست شد. بالزاك در همان اجتماعی می زیست كه نویسندگان رمانتیك را در آغوش خود پرورده بود، اما او به جای اینكه خود را تسلیم تخیل و حسرت سازد و دچار بیماری قرن شود واقع بین بود و اجتماع خود را با همه خوبی ها و بدی هایی كه در آن بود نشان داد. در مقدمه سی صفحه ای داستان «دختر زرین چشم» پاریس را با طبقات مختلف مردمش نشان داد و نوشت این مردم یا زر می خواهند یا خوشی و گفت در پاریس عشق هوسی است و كینه چیز بیهوده ای.
بالزاك می دانست آنچه نویسندگان و شاعران رمانتیك تا آن روز گفته اند دیگر به كار نمی آید. به سال ۱۸۴۰ در كتاب «صحنه هایی از زندگی خصوصی» تذكر داد كه در نوشته های رمانتیك همه تركیبات ممكن تمام شده و همه اشكال آن كهنه و فرسوده شده است و نشان داد كه كار رمان نویس در این دوره این است كه باید جامعه خود را تشریح كند و تیپ های موجود در این جامعه را نشان دهد. او می گفت كه كار نویسنده از یك لحاظ شباهت زیادی به كار مورخ دارد و در حقیقت نویسنده مورخ عادات و اخلاق مردم و اجتماع خویش است. آنچه را كه تا آن روز نویسندگان رمانتیك از آن غافل بودند؛ یعنی تاثیر و نفوذ پول را در اجتماع آن زمان بیان كرد. او اولین رمان نویسی بود كه متوجه اهمیت اقتصاد در زندگی مردم شد. بالزاك نه تنها می گفت كه پول ریشه همه بدی ها است بلكه فكر می كرد كه تمایل و اشتهای به پول انگیزه اصلی كارهای بشر است. در رمان های او این به چنگ آوردن پول مطلبی است كه ذهن قهرمانان را یكی پس از دیگری اشغال كرده است، هدف آنها این است كه با جلال و شكوه زندگی كنند و در نظر آنها همه وسایل تا وقتی كه در كار خود موفق می شوند برای رسیدن به هدف مشروع است.
او عقیده داشت نویسنده نقاشی است كه چهره روح افراد جوامع گوناگون و طبقات مختلف این جوامع را تصویر می كند. در این مورد بالزاك در رمان كمدی انسانی چنین می نویسد با تنظیم صورتی از معایب و فضایل و با تحقیق درباره مشخصات اخلاقی و انتخاب حوادث اساسی جامعه و با تشكیل صفات همانند ممكن است به نوشتن تاریخی موفق شوم كه مورخان از آن غافل بوده اند. یعنی تاریخ عادات و اخلاق جامعه. در نظر بالزاك زندگی عبارت است از توده حوادث و مسائل كوچك كه رمان نویس باید آنها را تا حد لزوم بزرگ كند و از میان این حوادث آنچه را كه می تواند عناصر داستان او باشد انتخاب كند. اینها مسائلی بود كه بالزاك در لابه لای صفحات آثار درخشان خویش مطرح كرد و به این ترتیب شالوده رمان نویسی جدید را در ادبیات اروپا ریخت. البته بالزاك این فرصت را نیافت كه عقاید خود را به صورت قواعد و قوانین و اصول مكتب تنظیم كند و از خود باقی گذارد. اما تحقیقاتی كه بعدها به عمل آمد نشان داد كه ارزش كار او به مراتب از كار هركس دیگری كه قوانین و قواعدی برای ادبیات وضع كند بیشتر بوده است.
بالزاك نبوغ داشت. «پرباری» بالزاك شگفت انگیز بود. میدان عمل او تمامی پهنه عرصه حیات او بود و چشم اندازش فراتر از وسعت كشورش. رمان های بالزاك نیروی حیات دارند. او قدرت آفرینش، قوه تخیل، آگاهی از طبیعت بشری و علاقه و همدردی با ذات انسان ها را یكجا داشت. او به راستی كه استاد مسلم و بی بدیل رمان و داستان نویسی است.
سیدمهدی و مسعود میرطالبی اقدم
منبع : روزنامه شرق