چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

جین شارب، هانتینگتون و انقلاب‌های مخملی


جین شارب، هانتینگتون و انقلاب‌های مخملی
درطول تاریخ ظهور و سقوط دولت ها شیوه ها، روش ها و مبارزات مختلفی تجربه شده که هر یک از آنها با مؤلفه ها و مختصات خاص خود سبب دگرگونی یا واژگونی دولت ها شده اند. در سال های اخیر گونه ای از استراتژی سرنگونی دولت ها در جهان به ویژه در کشورهای جدا شده از اتحاد جماهیر شوروی بروز کرده است که از آن درادبیات سیاسی جهان به عنوان « انقلاب مخملی » یاد می شود. سرعت تحولات مخملی در سال های ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۶ به حدی بود که اکثر کشورهای منطقه خود را در معرض آن میدیدند. هر چند عوامل مختلفی برای این دگرگونی ها ذکر شده است اما در میان این عوامل، عامل خارجی به ویژه اقدام های آمریکا در این کشورها، بیش از همه مورد توجه قرار گرفته است، تا جایی که این دگرگونی ها را « انقلاب آمریکایی » نیز نام نهادند. اندیشمندان بر این اعتقادند که کاخ سفید بر اساس رهیافت جهان پس از کمونیسم خود، سیاست تغییر رژیم های منطقه را برگزیده که انقلاب های مخملی یکی از اصلی ترین راهبردهای مد نظر بوده است.
این دگرگونی ها یک سلسله حرکت ها یا جنبش هایی است که منجر به تغییراتی در سیستم حکومتی می گردد، ولی ویژگی های هفتگانه انقلاب را به تمام و کمال همراه خود ندارد. از نظر برخی بکار بردن واژه انقلاب برای این تحولات که عنوان انقلاب مخملین را به خود گرفته اند، از یک منظر درست نیست؛ زیرا این دگرگونی ها مؤلفه های انقلاب مصطلح را چه با خشونت و چه بدون خشونت ندارد. اما باید پذیرفت که دگرگونی های مخملین یک واقعیت است و طراحان آن سعی در توسعه این نوع دگرگونی ها در سایر کشورهای مشابه دارند و بازیگرانی اعم از خارجی و داخلی امیدواربوده وهستندکه چنین واژگون سازی هایی در سایر کشورهای مفروض از جمله جمهوری اسلامی ایران رخ بدهد.
مشخصه اصلی دگرگونی های مذکور که در آسیای مرکزی و کشورهایی مانند اوکراین و گرجستان رخ داده و عناوین مخلمین، نارنجی، لاله ها و یا رنگین به خود گرفته است، یک سلسله حرکت هایی است که با زمینه ای داخلی و خارجی به صورت غیر خشونت آمیز و نرم از طریق نافرمانی مدنی و سایر اقدامات تحول ساز، صورت گرفته و تغییرات و جابه جایی های سیاسی در سطح روبنایی و جهت گیری های کشور مفروض ایجاد کرده است.
در رابطه با دگرگونی بی خشونت که انقلاب های مخملی نمونه بارز آن است، رهیافت های مختلفی مطرح شده است، اما از میان آنها دو نوع رهیافت که از سوی بنیادها و تئوری پردازان غربی به ویژه آمریکایی برای واژگون سازی دولت در کشورهایی که آنها از آن به عنوان اقتدارگرا یاد می کنند، قابل توجه است که به آن می پردازیم.
۱) نظریه مربوط به فرایند دموکراسی شدن هانتینگتون
۲) نظریه مبارزات سیاسی بی خشونت جین شارب.
این دو رهیافت علاوه براینکه مورد توجه نخبگان جهان سومی مخالف قرار گرفته، تئوری پردازان این رهیافت به همراه برخی بنیادهای غیر انتفاعی و دولت های آمریکا و برخی دولت های اروپایی سعی در ترویج آن دارند.
جین شارب در کتاب «از دیکتاتوری تا دموکراسی»، راه های مبارزه با اقتدار را در تاریخ تحولات سیاسی مورد بررسی قرار داده و آنها را به طور کلی به دو دسته تقسیم می کند:
۱) راه خشونت آمیزکه شامل شورش های آزادی بخش نظامی، مبارزات چریکی و کودتای نظامی می شود.
۲) راه غیر خشونت آمیز که شامل رای گیری و انتخابات تحت حکومت استبدادی، منجیان خارجی و بین المللی و مذاکره، مصالحه و توافق می باشد.
از نظر شارب تمام این راه حل ها در گذشته منتج به دموکراسی و سرنگونی استبداد به تمام معنا نشده است. از این رو، وی بهترین راه را مبارزه طلبی سیاسی یا مبارزه
بی خشونت می داند و برای آن مزایای زیادی بر می شمارد. شارب معتقد است در واقع مبارزه طلبی سیاسی بر دو عنصر اساسی متکی است که یکی پاشنه آشیل دولت اقتدار گرا را نشانه می گیرد و دیگری متکی بر منابع قدرت سیاسی و مردمی به همراه داشتن برنامه است.
از نظر شارپ در حدود دویست روش از اقدامات غیر خشونت آمیز شناخته شده و مطمئناً روش های بسیار دیگری وجود دارند. این روش ها به سه دسته اصلی طبقه بندی شده اند :
ـ دسته اول: اعتراض و ترغیب، که اکثراً تظاهرات نمادین هستند که شامل رژه ها، راهپیمایی و شب زنده داری می شود و ۵۴ روش راشامل می شود.
ـ دسته دوم: عدم همکاری، خود به سه زیر گروه تقسیم می شود:
الف) عدم همکاری اجتماعی ( ۱۶ روش ).
ب) عدم همکاری اقتصادی، شامل تحریم ها ( ۲۶ روش ) و اعتصابات ( ۲۳ روش)
ج) عدم همکاری سیاسی ( ۳۸ روش)
دسته سوم: تهاجم های غیر خشونت آمیز نیز با راهکارهای روانی، فیزیکی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی همچون روزه، تصرف غیر خشونت آمیز و دولت های موازی ( ۴۱ روش ) دسته آخر هستند.
هانتینگتون نیز در کتاب «موج سوم دموکراسی» ضمن توضیح مختصر موج های اول و دوم دموکراسی، به بررسی مفصل موج سوم دموکراسی پرداخته و مؤلفه های انقلاب مخملی را پایه گذاری کرده است.
از نظر وی، موج سوم معطوف به سه نوع رژیم است:
۱) نظام های تک حزبی
۲) رژیم های نظامی
۳) دیکتاتوری های فردی
از نظر وی در هر سه نوع این رژیم ها انتخابات رقابت آمیز و مشارکت سیاسی مورد سرکوب قرار می گیرد. از این رو، او فرایند دموکراسی شدن در این رژیم ها را به سه فرایند متفاوت دسته بندی می کند:
▪ فرایند اول: تغییر شکل است. برای این فرایند، گام های پنج گانه می شمارد ؛
نخستین گام، پیدایش گروهی از رهبران یا رهبران بالقوه یا ظهور اصلاح طلبان در درون رژیم اقتدارگراست.
ـ گام دوم، کسب قدرت توسط اصلاح طلبان است.
ـ گام سوم، اصلاح طلبان لیبرالی به واسطه هایی برای گذار تبدیل می شوند.
ـ گام چهارم، عنوان مشروعیت قهقرایی به آن می دهد.
ـ گام پنجم، انتخاب و جذب مخالفان است.
▪ فرایند دوم برای انقلاب مخملی یا به تعبیر هانتینگتون، دموکراسی شدن، فرایند فروپاشی است. این فرایند زمانی اتخاذ می شود که اصلاح طلبان یا در رژیم وجود ندارند یا بسیار ضعیف هستند.
سومین استراتژی دموکراسی شدن، فرایند جابه جایی است. در این جا هانتینگتون می نویسد: فرایند جابه جایی حاصل اقدامات مشترک حکومت و مخالفان است.
نگاهی به نکات مطرح شده توسط جین شارب و هانتینگتون گویای این واقعیت است که برخی از چهره های طیف موسوم به دوم خرداد در سال های حضور در حاکمیت با طرح پروژه توسعه سیاسی با شعار اصلاح طلبی در حال اجرای دیکته های نوشته شده غرب برای وقوع انقلاب های مخملی بودند. تشکیل کارگاه های توسعه سیاسی، طرح اصلاح قانون مطبوعات، لایحه جرم سیاسی، صدور مجوزهای متعدد برای نشر روزنامه به افراد معلوم الحال، نامه نگاری ها، استعفای دسته جمعی، تبدیل نمودن قوه مقننه به عنوان کانون تهاجم به نظام، تحصن، اعتصاب، روزه سیاسی، پروژه خروج از حاکمیت و... نمونه های روشنی از امید آنان به تحقق انقلاب مخملی در کشور بود که آنان را ازحاکمیت توسط مردم به دنبال داشت.
عمار زاهدی
منبع : روزنامه جوان