جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

آینه‌های کاغذی و سدهای بتونی


آینه‌های کاغذی و سدهای بتونی
خرسندی از انتشار نخستین روزنامه دوره ناصری و لازم‌الانشاء كردن <وقایع اتفاقیه> برای كلیه مواجب‌بگیران دربار دیری نپایید، چون رسانه به خصلت فراگیری و پیشروندگی‌اش چون ماهی تیز و لیزی از تنگ قدرت دررفت و همان شد كه مشروطه‌خواهان بهره‌ها جستند از آن برای بسط اندیشه قانونگرایی. از آن پس شكوه بی‌رسانه‌ای ورد زبان دولت‌ها شد و تلاش جهت تسلط به آن؛ تكاپویی كه چندان حاصلی نداشت. از سال ۱۳۴۵ كه تلویزیون ملی ایران با پیام شاه و پخش مراسم جشن روز تولد پهلوی دوم آغاز شد گمان بر آن بود كه هرچه این سازمان فربه‌تر شود و حتی از توسعه روزنامه‌ها جلوتر زند خیال دربار راحت‌تر می‌شود اما زهی خیال باطل كه پهلوی از هر دو سوراخ گزیده شد.
رادیو و تلویزیون ملی ایران سه ماهی توسط نظامیان اداره شد و روزنامه‌ها هم به‌رغم سانسور و نظارت شدید گاه به خاكی می‌زدند. جالب اینكه خبرنگار قضایی روزنامه كیهان ترور شاه در فروردین ۱۳۴۴ در كاخ مرمر را یك صحنه‌سازی فریبنده خواند تا نقشه‌های دربار را برملا كند كه درصدد بود ثابت كند <دست خداوند همیشه همراه شاهنشاه است.> پس از آن هم رسانه‌های خارج از كشور بلای جان شاهنشاه شد. بوق و كرنای روزنامه‌های دولتی ایران در سال ۱۳۴۳ از <استقبال بی‌نظیر مقامات آمریكا و ایرانیان مقیم آن كشور از شاهنشاه> با گزارش روزنامه‌های آن‌سوی آب‌ها به كوس رسوایی تبدیل شد كه نوشته بودند دانشجویان ایرانی مقیم آمریكا از شاه خود با گوجه‌فرنگی له‌شده و تخم‌مرغ گندیده استقبال كردند. حتی عرصه حرف زدن هم بر شاه تنگ شد چنانكه فرمایش ملوكانه در پاسخ به سوال دیوید هرث خبرنگار گاردین درباره پیشرفت دموكراسی در ایران از بخش فارسی بی‌بی‌سی سر درآورد كه گفته بود: <طی بحث‌های عمده، نمایندگان مجلس همچون سگ به یكدیگر حمله می‌كنند.> رادیو <پیك ایران> هم پی كار را گرفت و رسوب خبرها، تپه بی‌اعتمادی میان دربار و بی‌بی‌سی را مرتفع‌تر كرد.انقلابیون ایران اول‌جایی كه نشانه رفتند رسانه و مدیریت آن به سمت تزلزل پایه‌های دربار بود، چنانكه جامعه‌شناسان آمریكایی انقلاب ایران را <انقلاب كاست> یا <انقلاب رسانه> نام نهادند. اعلامیه، رادیو انقلاب و كاست سخنان بنیانگذار انقلاب به یكی از مهم‌ترین ابزارهای انقلابیون بدل شد و كشاكش دربار با انقلابیون تا آنجا پیش رفت كه تظاهرات شبانه از سوی دربار به پخش نوارهای ضبط شده تعبیر شد؛ ادعایی كه صبح روز بعدش با این پاسخ مواجه می‌شد: ...< باز می‌گی نواره، نوار كه پا نداره.> این فقط شاه ایران نبود كه از رسانه می‌هراسید بلكه دیكتاتورهای قرن بیستم هم به همین درد مشترك مبتلا بودند. ژوزف استالین به شرطی <جیمز رستون> روزنامه‌نگار آمریكایی را برای مصاحبه به حضور پذیرفت كه قبلا از او امضا گرفته بود هنگام چاپ حتی یك حرف از پاسخ‌های او كم نشود وگرنه نه‌تنها با روزنامه‌نگاران آمریكایی مصاحبه نخواهد كرد بلكه آنان را به شوروی هم راه نخواهد داد.
رستون ناچارا به این قولش وفا كرد، گرچه سه ماه پس از آن خبر درگذشت استالین را منتشر كرد. در این رسم عاشق‌كشی، همواره ترس شیوه شهرآشوبی از ناحیه رسانه‌ها بود كه رهبری چون آدولف هیتلر را به كنترل عجیب روزنامه‌ها واداشت. اتفاقا وی از جمله دیكتاتورهایی بود كه از كاركرد دستگاه تبلیغاتی و وسایل ارتباط‌جمعی و مطبوعات بسیار راضی بود چرا كه به گفته وی <قانون مطبوعات ما به گونه‌ای تهیه و تنظیم شده است كه ملت نتواند از اختلاف‌های درون هیات حاكمه باخبر شود. اصولا مطبوعات به این منظور به وجود نیامده‌اند كه گزارش اختلاف‌نظرها و دعواهای دولتمردان را به گوش مردم برسانند. ما بساط كسانی را كه تصور می‌كردند هرچه دلشان می‌خواهد می‌توانند بگویند و بنویسند جمع كردیم.>دشمنی با رسانه‌ها از سوی دربار به بهره‌برداری آنها از سوی انقلابیون تغییر شكل داد. انقلابی كه با سحر رسانه توانست صدای خود را از تبعید به سراسر جهان برساند به روزنامه و رسانه به چشم دشمن و دردسر نمی‌نگریست بلكه توسعه رسانه‌ها را به موازات گسترش بحران‌های پیام‌رسانی خود پیش می‌برد.
طی سال‌های اخیر درد بی‌رسانه‌ای برای دولت‌ها چنان سخت و گران بوده كه درصدد بودند بین آن و انعكاس عملكردشان پیوند مستقیمی برقرار سازند. جالب‌ترین فصل این درد مشترك شكوه از <رسانه ملی> است كه هم در دولت خاتمی و هم دولت احمدی‌نژاد ایراد می‌شده است. چند روز پیش وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات گفت: <در دولت گذشته نشست مطبوعاتی سخنگوی دولت به طور كامل از رسانه ملی پخش می‌شد اما دولت نهم بلندگویی ندارد كه بتواند صحبت‌های خود را بیان كند.> حال اینكه سخنگوی دولت خاتمی هم از این گله‌مند بود كه رسانه‌ای نیست تا اعلام شود چه معجزه‌ای در سد كارون اتفاق افتاد یا اینكه پروژه‌ای را كه خارجی‌ها قرار بود با ۳ میلیارد دلار اجرا كنند، دولت هشتم آن را با ۸۰۰ میلیون دلار به بهره‌برداری رساند و قس علیهذا... دولت‌های بی‌رسانه پدیده متعلق به ایران نیست، در كشوری چون آمریكا كه سرزمین امپراتوری رسانه‌های بین‌المللی و بنگاه‌های خبرپراكنی عظیم و پرهزینه است، سهم دولت از رسانه‌ها حدود ۳۰ درصد است، در مقابل ۷۰ درصدی كه در اختیار بخش خصوصی است. در اروپا اگرچه تمایل مردم به رسانه‌ها و شبكه‌های دولتی بیشتر است اما برخی كشورها نظیر ایتالیا با برخورداری از حدود ۱۹۰ شبكه خصوصی گوی رقابت را از دیگر كشورهای پیشرفته چون فرانسه و انگلیس ربوده‌اند و حتی سیلویو برلوسكونی نخست‌وزیر سابق ایتالیا از آن رو بر برج عاج نشست كه خرطوم رسانه‌های خصوصی را در دست داشت و فیل اتحاد با آمریكا حین جنگ با افغانستان و عراق را در كشورش نشاند.درد بی‌رسانه‌ای به تدریج در حال تبدیل به رقابت با رسانه‌ها است. چنانكه اطلاعیه صادر می‌شود كه برخی سایت‌های اینترنتی مدعی حمایت از دولت یا مورد حمایت دولت تقوای الهی و شئون اخلاقی پیشه كنند تا نیازی به دخالت نهادهای مسوول برای استیفای حقوق شهروندان نباشد، یا گفته می‌شود باید سد بتونی رسانه‌های مخرب غیرواقعی شكسته شود و انذار می‌دهند اگر گمانه‌زنی‌مطبوعات و رسانه‌ها به كار وزرا لطمه زد رسانه‌ها باید تحمل مطالبه خسارت دولتیان را داشته باشند و...
اینكه گفته می‌شود انگار در رسانه‌ها، رئیس‌جمهور دیگری هست، نقل قول یكی از سردبیران روزنامه‌های طیف راست را به خاطرم آورد كه یكی از وزرای دولت هاشمی در دادگاه شكایت علیه این روزنامه به طنز گفته بود شماها را من می‌شناسم، برای شما وزارت و وكالت كم است، شما به دنبال قضاوت می‌گردید. آری، وظیفه ذاتی رسانه پرسش كردن، گمانه‌زنی و قضاوت است. با چنین نگاهی تعامل با رسانه و بهره‌گیری از ظرفیت‌های آن، جای رقابت با رسانه و جبهه‌بندی با آن را می‌گیرد. رسانه آینه كاغذی است كه كاستی‌ها را می‌نمایاند، نه سد بتونی كه راستی‌ها را بپوشاند.
سرگه بارسقیان
منبع : روزنامه اعتماد ملی