پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

حمله، از بلوف تا واقعیت


حمله، از بلوف تا واقعیت
در حالی كه طی دو ماه اخیر با تصویب نخستین قطعنامه تحریم ایران در شورای امنیت سازمان ملل و اعلام استراتژی جدید آمریكا در عراق، امكان حمله نظامی آمریكا به ایران از سوی بسیاری از تحلیلگران سیاسی و نظامی و رسانه‌ها مطرح شده است، ‌واكنش به این موج گسترده تبلیغاتی در داخل كشور به صورت‌های متفاوت انجام شده است كه كالبد شكافی آن، می‌تواند حاوی نكات مهمی در فهم ابعاد، اهداف، چگونگی و نتایج این موج تبلیغاتی باشد كه در ادامه به برخی از آنها اشاره می‌شود:
۱) چه كسانی، امكان اقدام نظامی علیه ایران را كه عمدتا در چهارچوب حمله هوایی و موشكی به تعدادی از مراكز هسته‌ای و نظامی كشور بیان می‌شود، مطرح كرده‌اند؟ بررسی این طیف از افراد و رسانه‌ها نشان می‌دهد كه طیف ضد جنگ و منتقدان سیاست‌های نظامی ایالات متحده، كه روزنامه‌‌نگارانی چون «سیمور هرش» تا سیاستمدارانی مانند «كلینتون»، «آلبرایت» و «پاول» تا ژنرال‌های كهنه‌كار پنتاگون را در بر می‌گیرد و در مقابل، كسانی كه طرح حمله نظامی به ایران را به شدت نفی می‌كنند، عمدتا در حلقه نومحافظه‌كاران هستند كه بوش، رایس و وزیر دفاع آمریكا از برجسته‌ترین آنها به شمار می‌روند؛ بنابراین باید به این پرسش، پاسخ داد كه اگر امكان اقدام نظامی ایالات متحده علیه جمهوری اسلامی، صرفا جنگ روانی و فضاسازی تبلیغاتی است، چرا كسانی كه طبیعتا باید این جنگ روانی را كارگردانی كرده و به پیش ببرند، آن را نفی می‌كنند و شخصیت‌هایی كه باید با افشای پوچ بودن این تبلیغات، منافع رقبای نومحافظه‌كار خود را خنثی كنند، آن را جدی می‌دانند؟ در این میان، اظهارنظر صریح بوش در این‌باره كه «مخالفان سیاسی وی، احتمال حمله نظامی آمریكا به ایران را مطرح می‌كنند» و طبیعتا موافقان وی آن را نفی می‌كنند، نشان‌دهنده آرایش طرح‌كنندگان و نفی‌كنندگان احتمال اقدام نظامی آمریكا علیه ایران در غرب است.
۲) تجربه گذشته، نشان می‌دهد كه فضاسازی‌های گسترده تبلیغاتی، آن هم در نظام رسانه‌ای ایالات متحده كه هر ثانیه و سطر آن دارای ارزش صدها و هزاران دلاری است، بدون هدف انجام نمی‌شود. هفت اقدام نظامی ایالات متحده در نیم قرن گذشته در ژاپن، كره، ویتنام، پاناما، كویت، افغانستان و عراق، همواره با فضاسازی‌های رسانه‌ای مشابه انجام شده است، به ویژه آن‌كه رسانه‌هایی كه هم‌اكنون سكاندار تبلیغات علیه جمهوری اسلامی هستند؛ یعنی «سی.ان.ان» و «فكس نیوز»، به نومحافظه‌كاران و منتسب به لابی صیهونیستی متمایلند؛ بنابراین، حجم گسترده این فضاسازی تبلیغاتی را نمی‌توان بدون هدف خاص و صرفا در چهارچوب روال گذشته تبلیغات علیه جمهوری اسلامی دانست.
۳) دستاوردهای این موج تبلیغاتی در دو ماه اخیر برای ایالات متحده قابل توجه بوده است. اجرای قطعنامه ۱۷۳۷ شورای امنیت كه پیش‌بینی می‌شد از سوی بسیاری از كشورهای جهان، دست‌كم به سرعت عملی نشود، حتی فراتر از این قطعنامه به اجرا درآمده است و علاوه بر گروه «۱+۵»، كشورهای معمولا بی‌طرفی نظیر ژاپن، سوئیس و هلند و حتی حامیان سنتی ایران چون هند و آفریقای جنوبی، بخشی از این تحریم‌ها را به اجرا درآورده‌اند و حتی اتحادیه اروپا، ابعاد فراتر از موارد قید شده در قطعنامه ۱۷۳۷ را به دامنه تحریم ایران افزوده است. این در حالی است كه فاصله حدود هشت ماهه طی شده برای تصویب قطعنامه تحریم اول كه از بیانیه شورای امنیت در دهم فروردین ماه امسال تا تصویب آن در آغاز آذر ماه به درازا انجامید برای قطعنامه دوم به حدود یك ماه در حال كاهش است. بنا بر اظهارات اعضای «۱+۵»، قطعنامه تشدید تحریم تا پایان ماه مارس به تصویب می‌رسد؛ بنابراین، اگر به دستاورد این جنگ روانی برای آمریكا در بعد دیپلماسی پرونده هسته‌ای؛ یعنی اجرای سریع و كامل قطعنامه تحریم اول و كسب موافقت برای تصویب قطعنامه دوم توجه كنیم، بخشی از پیچیدگی و لایه‌های پنهان این موج تبلیغاتی مشخص می‌شود.
۴) عملكرد دوازده ساله آمریكا در فاصله بین دو جنگ علیه عراق (۱۹۹۱ـ۲۰۰۳) علیه دولت این كشور كه آمیزه‌ای از اقدامات دیپلماتیك، اقتصادی و تبلیغاتی بود، نشان می‌دهد كه اولا این تركیب ظاهرا غیرنظامی در خدمت ماشین جنگی ایالات متحده قرار داشته و عملا زمینه را برای حمله نهایی به عراق آماده كرده‌اند و دوم آن كه مرعوب و تسلیم شدن در برابر جنگ تبلیغاتی و فشارهای اقتصادی و سیاسی آمریكا، مانع انصراف ایالات متحده از هدف نهایی خود نمی‌شود، چراكه صدام، بیشترین حد از امتیازات قابل تصور را كه شامل واگذاری حاكمیت ملی، نابودی توانایی‌های نظامی مؤثر خود، همكاری بی حد و مرز با بازرسان و نمایندگان غرب و ... بود، داد و آمادگی اجابت هرگونه درخواست دیگری را كه به جلوگیری از حمله آمریكا به عراق منجر شود، داشت، اما همه این اقدامات، تنها مسیر را برای تجاوز نظامی ایالات متحده به این كشور فراهم كرد و این پیام مهمی را برای آن دسته از تحلیلگران، كه صرفا هدف از جنگ روانی آمریكا را تضعیف روحیه و تسلیم ایران عنوان می‌كنند، به همراه دارد كه نه تسلیم، تهدیدها را منتفی می‌كند و نه به هیچ انگاشتن و دست كم گرفتن خطر، امنیت را برای كشور به ارمغان می‌آورد.
۵) ابعاد دیگر این موج تبلیغاتی، می‌تواند ارایه نشانی‌های نادرست درباره تهدید به مسئولان نظام باشد. پیشینه عملكرد نظامی ایالات متحده، نشان می‌‌دهد كه بهره‌گیری از امتیاز غفلت حریف نسبت به اصل تهدید یا منطقه خطر، از مزیت‌های غیر قابل ‌چشم‌پوشی برای پنتاگون است.
بنابراین، هنگامی كه با رفت‌وآمد پرسروصدای رزم‌ناوهای آمریكایی در خلیج فارس و استقرار نیروهای جدید در عراق، كانون توجه مقامات ایرانی به تهدید از ناحیه جنوب و جنوب غربی كشور متمركز می‌شود، اقدامات نظامی آمریكا از ناحیه شمال غرب یا شمال شرق كشور، می‌تواند نتایج زیان‌بارتری به همراه داشته باشد و یا در وضعیتی كه تحركات ضدامنیتی در حوزه اقوام به دغدغه روز متولیان امنیت كشور تبدیل شده است، اجرای عملیات بانفوذ مأموران امنیتی دشمن، می‌تواند پیامدهای منفی بیشتری بر جای گذارد؛ بنابراین، عنصر ارایه نشانی ناردست درباره تهدیدات، یكی از لایه‌های پنهان در عملیات روانی و فضاسازی رسانه‌ای است كه معمولا در مجادله «واقعی یا توهم بودن تهدیدات»، به فراموشی سپرده می‌شود.
۶) نقش این موج تبلیغاتی در كم‌توجهی مقامات داخلی به هزینه‌های كنونی پرداخت‌شده توسط كشور در بخش دیپلماتیك و اقتصادی چالش ایران و آمریكا را نیز نباید نادیده گرفت.
درواقع، یكی از دستاوردهای این هجمه تبلیغاتی، ناچیز انگاشتن هزینه‌های تحریم و ناامنی‌های كنونی توسط برخی مسئولان در برابر تهدید اصلی است، در حالی كه آثار این نوع اقدامات بر فضای روانی جامعه، معیشت روزمره اقشار متوسط به پایین، كه پایگاه اصلی نظام به شمار می‌روند و خروج سرمایه كه به صورت فرسایشی و نرم بوده، تأثیر گذاشته و زمینه را برای آسیب‌پذیری در برابر اقدامات ناگهانی و سخت افزایش می‌دهد.
رجوع دوباره به تجربه عراق، میزان تأثیرگذاری اقدامات نرم را بر كاهش میزان مقاومت كشور نشان می‌دهد. به بیان دیگر، ما باید به این پرسش پاسخ دهیم كه آیا فرسایشی كردن چالش بین ایران و آمریكا به سود ماست؟ (لینك) و تصور این‌كه با گذشت ماه‌ها و انجام ندادن اقدام نظامی علیه جمهوری اسلامی، با پرداخت دیگر هزینه‌ها، زمان را خریده‌ایم، تحلیلی است كه كاملا در جهت منافع حریف به شمار می‌رود.
۷) دل بستن به چالش‌های داخلی و اختلاف‌نظرهای موجود در دو جناح اصلی حاكم بر آمریكا نیز تنها به توهم فقدان تهدید دامن می‌زند. واقعیت آن است كه نزدیكی و ارتباط حزب دمكرات ایالات متحده با لابی یهودی و دولت اسرائیل، به مراتب بیش از جمهوریخواهان است و اگر بپذیریم كه لابی صهیونیستی، دشمن شماره یك نظام جمهوری اسلامی است، انتظار سر زدن اقداماتی به سود ایران از سوی متحدان این لابی در آمریكا، بیش از حد خوشبینانه است؛ اظهارنظر صریح هیلاری كلینتون ـ كه كاندیدای دمكرات‌ها در انتخابات آینده ریاست‌جمهوری آمریكا به شمار می‌رود ـ در لابی‌ صهیونیست‌ها، حكایت‌گر این پدیده است.
مهم‌تر آن‌كه تمایل دمكرات‌ها به پرداخت هزینه برخورد با ایران توسط حزب جمهوریخواه، تفاوت بین مخالفت نمایشی و آشكار آنان با اراده پنهانی این گروه را نشان می‌دهد و این امر، دامنه تهدیدات علیه جمهوری اسلامی را فراتر از حزب حاكم در آمریكا گسترانده و به مجموعه حاكمیت ایالات متحده تعمیم می‌دهد. با وجود این، نباید بهره گرفتن از مخالفت‌های چهره‌های برجسته سیاسی و نظامی آمریكا با اقدام نظامی علیه ایران را كه هم‌اكنون در طیف‌ها و گروه‌های مختلف آمریكا وجود دارندف به عنوان فرصتی برای دیپلماسی جمهوری اسلامی نادیده گرفت.
۸) به نظر نمی‌رسد درك این واقعیت كه مهم‌ترین عامل كاهنده تهدیدات و احتمال اقدام نظامی آمریكا علیه كشور در دو عنصر كاهش آسیب‌پذیری در برابر فشارها و افزایش تأثیر اقدامات متقابل به منافع حریف است، آنقدر پیچیده باشد كه هنوز هم گروهی از مسئولان داخلی از آن غافل باشند!
تقویت و برجسته كردن نقاط قوت و رفع یا دست‌كم كاهش نقاط ضعف كشور كه در ابعاد گوناگون اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، امنیتی و نظامی متبلور می‌شود، مهم‌ترین وظیفه مسئولان، جناح‌های سیاسی، رسانه‌ها و فعالان اقتصادی و اجتماعی است.
تأكید رهبر انقلاب در اظهارات مهم بهمن ماه بر تقویت همگرایی و وحدت در داخل و تهدید به وارد كردن آسیب‌های جدی به منافع حریف، نشان از برگزیدن این استراتژی از سوی مقامات عالی‌رتبه نظام دارد، اما گویا، پیاده‌سازی و پیگیری اجرای آن، همانند بسیاری از رهنمودهای دیگر رهبر انقلاب آن‌گونه كه باید از سوی مسئولان مربوطه جدی گرفته نشده است.
در پایان، یادآوری این نكته ضروری است كه نخستین دام موج تبلیغاتی جدید ایالات متحده علیه جمهوری اسلامی، ساده‌بینی و به هیچ انگاشتن آن است كه طبیعتا بیش از هر اقدام دیگری، خوشایند حریف است و به نظر می‌رسد تحلیل واقع‌بینانه و انتقال تدریجی، حساب‌شده و هدفمند اطلاعات به جامعه، می‌تواند همانند تزریق واكسنی كه حاوی بیماری تضعیف‌ شده است، به مقاوم كردن روحیه عمومی و اجتماعی در برابر تهدیدات منجر شود.
فؤاد صادقی