یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


‌در ایران ریشه گرفتم


‌در ایران ریشه گرفتم
▪ پیش از آنکه به ایران پای بگذارید، چه ذهنیتی نسبت به این کشور داشتید؟
ـ تـا جـایـی که یادم میآید، از کودکی به داستان علاقه داشتم. در مــجــارسـتــان کــه بــودم، خــود را بــا داستان‌های مجار سرگرم می‌کردم. این داستان‌ها لااقل هزار سال قدمت دارنـد. تاریخدانان عقیده دارند که مجارها شرقی هستند. آنها معتقدند شعرا و نقاشان این کشور آثاری خلق کرده‌اند که در آنها غم غربت موطن شرقی بیان شده است.
شاعران و نـقـاشان مطرح مجار آثاری خلق کرده اند که در آنها این نوستالژیا دیده می‌شود. عشق به شرق تا حدی است که گمان می‌شود آنها موطنشان شرق بوده است. من با چنین پیش زمینه ذهنی به ایران آمدم. از آن زمان ۴۰ سال گذشته است. زمانی‌‌ ‌که وارد ایران شدم زنی جوان بودم. در اینجا شکل گـرفتم و نقاش شدم. به ایران که رسیدم فهمیدم این کشور دارای تاریخ و پیشینه‌ای قوی و قدرتمند است. به عنوان یک نقاش احساس کردم می‌توانم در این سرزمین گذشته را به امروز پیوند دهم. این بود که در ایران ماندم و ریشه گرفتم.‌
▪ با گذشت ۴۰ سال از آمدن به ایران، خود را یک هنرمند ایرانی می دانید یا یک هنرمند مجار؟‌
ـ زنــدگـی و هـویـت اصـلـی مـن مربوط به ایران است. فضای ایران تاثیر‌ ‌زیادی روی من گذاشت. ایران را خیلی دوست دارم. خیلی‌ها می‌پرسند کدام را بیشتر دوست‌ ‌داری، ایران یا مجارستان را؟ در جواب می‌گویم از پرستو می‌پرسی پاییز می‌شود چرا به‌ ‌جنوب می‌رود؟! من هر دو را دوست دارم.‌
▪ طـی چـنـد سـال گـذشـته کارگاههای زیادی برپا کرده‌اید، به نظر می‌رســـــد نگــــــــاه خاصی به ایده برپایی "کارگاه " دارید؟ ‌
ـ همین طور است. من در کنار نقاشی ۲۰ سال در مدرسه سفارت آلمان تدریس کرده ام و از این رو علاقه خاصی به برپایی کارگاه دارم. در حال حاضر بیشتر تمایل دارم که کارگاه نقاشی برپا کنم، چرا که برایم تجربه‌ای خوشایند است و می‌تواند تاثیرات خودش را داشته باشد. کارگاه یک جور باهم بودن است . ‌
▪ ظاهرا دو سال پیش هم نمایشگاهی از آثار نقاشی بیماران سرطانی در گالری پاسارگاد تهران برپا کردید که عواید حاصل از فروش این آثار، به بیماران سرطانی و کودکان گرسنه برنامه جهانی غذای سازمان ملل اختصاص یافت، در این باره توضیح می دهید؟
ـ آن کارگاه که به همت موسسه خیریه دهش پور برگزار شد، جواب بسیار خوبی داد. بیماران سرطانی در روزهای اول برپایی این کارگاه ، بسیار ناامید بودند ولی به تدریج که در فضای نقاشی قرار گرفتند، بهتر و بهتر شدند. روز چهارم آن قدر سرحال و خوشحال بودند که مایه تعجب همگان شده بود.
▪ یعنی شما معتقد به تاثیر نقاشی بر درون آدم ها هستید؟ همان چیزی که "نقاشی درمانی " نامیده می شود؟
ـ دقیقا. حس و حال نقاشی به کودکی انسان نزدیک است. ما در کودکی با شن و ماسه خانه می سازیم یا به زیبایی طبیعت نگاه دیگری داریم . خوشبختانه هنرمندان از این نعمت برخوردارند که مثل کودکان در دنیای هنر غوطه‌ور شوند. این حس پاک قطعا برای یک بیمار، حیات‌بخش و مایه دلگرمی است. متاسفانه دنیای ما فراموش کرده که انسان مثل یک کودک می تواند با طبیعت، دریا و تمام چیزهای اصیل به اصل خودش بازگردد.‌
▪ از قرار معلوم چندی پیش هم در فرانسه تعدادی کارگاه برپا کـردیـد، مـی‌تـوانـیـد دربـاره آنـهـا توضیح بدهید؟
ـ ‌من در مجموع سه کارگاه در فرانسه برپا کردم، دو تا در شهر اوری نـزدیـک پـاریـس برای زنان مهاجر مسلمان و دیگری هم در پاریس برای زنان آفریقایی. در پاریس تعدادی مرکز هنری وجود دارد که کارشان رسیدگی به زنانی است که از نظر اجتماعی و اقتصادی تحت فشار هـسـتـنـــد. ایـــن زنـــان مــعـمــولا‌ در وضعیت دشواری به سر می‌برند، آنان زنانی هـسـتـند که با شوهران یا برادرانشان مشکل دارند و یا اینکه به طور کلی از اجتماع به دورند و شغل خاصی هم نـدارند.ما در این کـارگـاه هـا فـقـط نــقـاشی، آن هم در قالب ماندالا‌ آموزش دادیم .‌
▪ ماندالا‌ چه نوع نقاشی است؟
ـ ماندالا‌ دایره‌ای است که در مربع قرار می‌گیرد. نقاشی ماندالا‌، نـقـاشـی مـذهـبی است و ریشه آن به تـبــت بــرمــی‌گـردد. نـقـاشـی مـانـدالا‌ هم‌اکنون در اروپا هم رواج دارد. به هر حال ما طی این کارگاه‌ها این قالب نقاشی را آموزش دادیم و ۳ روز آخر هم نمایشگاهی از آثار زنان حاضر گذاشتیم. استقبال خوبی از این کارگاه ها به عمل آمد. روز اول خیلی جالب بود، چون زنانی از ملیت‌های مختلف آمده بودند. این برنامه یک طرف ایـــرانـــی داشـــت کـــه بـــرنـــامـــه‌ریـــزی آن را خــــانـــم سـعـیــدی انـجــام داد. به هر حال نکته جالب این بود که من بـه عـنـوان یـک ایرانی مجاری‌الا‌صل، برای مهاجران کارگاه گذاشته بودم. من مهاجر بودم و آنـهـا هم خودشان مهاجر بودند. این قضیه جالب بود.
▪ ‌آیا برنامه‌ای برای آینده دارید ؟
ـ قرار است سال آینده نمایشگاه بزرگی از آثارم در فرهنگسرای نیاوران برگزار شود. در حـقیقت این نمایشگاه مروری بر ۴۰ سال فـعـالـیـت نـقـاشـی مـن مـی‌بـاشـد. بـرپـایی این نمایشگاه کار دشواری است ، چون من باید آثار مـتـعددم را که در جاهای مختلف پراکنده هستند، جمع کنم.
تجربه هم کلام شدن با هنرمندانی چون گیزلا وارگا سینایی که هویتی دوپاره دارند ،‌تجربه ای ذی‌قیمت است. این دوپاره بودن هویت البته در مورد وارگا سینایی کمی فرق دارد؛ چون به رغم آنکه یک مجار است با این حال نمی توان او را یک هنرمند " خارجی " صرف دانست. دلایل این امر هم ساده است: گیزلا وارگا سینایی همان قدر به کشورش مجارستان عشق می ورزد که به ایران. در نقاشی های او می توان به وضوح شاهد رگه هایی از تفکر و هنر ایرانی بود ، از این رو شاید بهتر باشد که او را یک ایرانی بدانیم تا یک مجار. وی که همسر خسرو سینایی کارگردان مطرح سینما است ،‌در سال ۱۹۴۴ (۱۳۲۳ شمسی ) در مجارستان به دنیا آمده است. وارگا سینایی فارغ التحصیل دانشکده هنرهای زیبای وین است و نزدیک به ۴۰ سال می‌باشد که در ایران زندگی می کند. ۱۳ نمایشگاه انفرادی و بیش از ۱۰۰ نمایشگاه گروهی نقاشی، حاصل فعالیت های هنری او طی سال های اخیر است. او از سال ‌‌۱۳۶۷ ‌تا ۱۳۸۲ در مدارس وابسته به سفارت آلمان مشغول تدریس بود و سال ۱۳۸۰ به عضویت‌‌ انجمن هنرمندان نقاش ایران و گروه دنا درآمد. نمایشگاه های این نقاش در ایران و در کشورهایی چون چین ، ایتالیا، فرانسه ، فنلاند، نروژ، لهستان ، مجارستان و آمریکا برپا شده است. قرار است اردیبهشت سال بعد نمایشگاه مرور آثار او در فرهنگسرای نیاوران برپا شود.‌ گفت‌و‌گویمان را با او در ادامه می خوانید.‌
منبع : روزنامه آفتاب یزد


همچنین مشاهده کنید