پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

قدم اول این است


قدم اول این است
▪ من فکر می‌کنم که در جامعه علمی یک ارزش داوری، فرهنگ شده که نیاز به یک بازخوانی و تحلیل و واقعی شدن دارد.
▪ باید یک قاعده درست کنیم و ارائه بدهیم و بر اساس آن بگوییم به هر حال هر دانشی چه تاثیراتی دارد. یک گزاره از دانش ضرب در ضریب تاثیرش باید بشود، مثلا صد گزاره تولید شده دانش علوم تجربی با این ضریب تاثیر این مقدار اثر را دارد تا بتوانیم در برنامه ‌ریزی و هزینه کردن و تولیدش به یک نظام اولویتی برسیم.
▪ آنچه ما را نگران می‌ کند این است که حتی در فرهنگ کم و بیش نخبگان و متوسط ما گروه دانش فرهنگ و علوم انسانی و علوم اجتماعی نقش و ارزش واقعی خودشان را ندارند.
▪ ما در گذشته یک نظام ارزشی در علوم داشتیم. مثلا می‌ گفتیم علم معاش و علم معاد. علم ابدان و علم ادیان و علوم را درجه ‌بندی می ‌کردیم. در میان علم ابدان هم مثلا علم حفظ الصحه اصلی‌ ترین علم بود. الآن این نظام تعاریف در جامعه علمی ما پذیرفته نیست و بدیلی برای آن آمده که ما خودمان ارزشش را تعیین نکردیم. یعنی جهان اسلام ارزشش را تعیین نکرده و سهم‌ بندی عادلانه هم نیست.
▪ اواخر سال ۸۵ من گزارشی دیدم که برای دوستان بارها نقل کردم. در این گزارش، دانشگاه ‌های برجسته دنیا را در حوزه‌های مختلف معرفی کرده بودند. در حوزه‌های مختلف ۲۰ تا ۲۵ درصد دانشگاه‌ها آمریکایی بود و بقیه در اروپا، کانادا، استرالیا، حتی کشورهای جنوب شرق آسیا و ... گسترده بود، اما از ۱۸ دانشگاه معرفی شده در حوزه علوم اجتماعی ۱۵ دانشگاه آمریکایی بود.
▪ این یک کد حسابی است. آمریکایی‌ ها یک نقطه کلان و سیاست راهبردی را برای خود تعریف کرده‌اند که تک قطبی کردن جهان است و حتی جهانی شدن را در راستای همین سیاست پی می ‌گیرند. خیلی مهم است که با این نگاه چرا نسبت به فنی مهندسی، طب، زیست، علوم پایه و ... این قدر اهتمام نکردند و در حوزه‌های علوم اجتماعی این اهتمام را داشتند؟ برای اینکه این علوم اجتماعی است که دانش‌های دیگر را مدیریت می‌ کند.
▪ امروزه برای ارزش‌ گذاری علوم، دو الگو وجود دارد. یک الگوی آشکار و یک الگوی پنهان. الگوی آشکار برای جهان اسلام و جهان سوم و کشورهای در حال توسعه همین است که بیشتر تکنیک‌ محور است و دانش محور نیست. به سمت فناوری حرکت می ‌کند و ارزش داوری به این سمت است. اما یک الگوی پنهان هم هست که آن گزارشی که گفتم نمونه آن است.
▪ باید بگوییم در سطح ملی و بین‌ المللی ارزش یک واحد تولید دانش در علوم اجتماعی چه قدر است و در علوم پایه و فنی چه قدر است؟ باید به سمت فرهنگی کردن این موضوع پیش برویم.
▪ من فکر می ‌کنم یک ارزش داوری واقعی نسبت به دانش‌هایی که دانش حوزه است و حوزه می ‌تواند مولد آنها باشد در فرهنگ عمومی کشور و برنامه ‌ریزان و حتی طراحان نقشه علمی کشور ممکن است وجود نداشته باشد، در بعضی جاها قطعا وجود ندارد.
▪ قصه از این قرار نیست که تاثیرگذاری همه دانش‌ها برابر باشد و بازخوردهایشان هم یکی. من فکر می‌ کنم که هنوز حوزه به عنوان یک بخش از تولید گری دانش در جامعه ما مقبول واقع نشده و فی‌الواقع مظلوم است. به این معنا که گاهی فقط برای اینکه از مشروعیت دین و دستگاه ‌های مرتبط با نهاد دین استفاده بشود برای برخی برنامه‌ ها و سیاست‌ ها، همراهی‌ ها و همکاری‌ ها با حوزه می‌ شود. یعنی وزارت بهداشت برای کنترل جمعیت و برای مبارزه با اعتیاد بهره خودش را می ‌گیرد و یا برای مبارزه با بی ‌سوادی متولی دیگری و ... اما واقعا یک ایمان جدی به نقش حوزه هنوز فرهنگ نشده است. شاهدش این است که ما در برنامه‌ ریزی ‌ها و در سهمی که از برنامه ‌ها و سرانه ملی در بخش پژوهش مغفول و فراموش شده‌ ایم. این مسئله ‌ای است که باید به سمت حل کردنش برویم.
▪ خود حوزه باید به این قصه بپردازد. قدم اول این است که حوزه بتواند خودش را به عنوان یک تولید گر نمایش بدهد و کالایش را قابل فهم و درک برای جامعه علمی عرضه کند. شما نگاه کنید مثلا در فقه، شما یک شرح قانون مدنی ایران را بیاورید که کار یک فقیه از حوزه باشد. بخش‌های عمده قانون مدنی ایران مطابق با فتوای مشهور فقهای امامیه است. این مبنایی است که تمام حقوق ‌دانان و دانشجویان حقوق ما حد اقل چند واحد می ‌خوانند. چه می‌ شد که در حوزه یک فقیه ناموری شرح استدلالی فقهی قانون مدنی را قابل فهم دانشجویان آن رده ارائه می‌ کرد. اگر این مواد عربی نوشته می ‌شد مثلا توسط مرحوم آقا سید محمد کاظم، چه طور شرح می ‌زدیم؟! کاری که معاونت پژوهشی حوزه به عنوان شناسه اولویت‌ های پژوهشی دستگاه ‌های علمی اجرایی کشور در دست انجام دارد، به سرانجام که برسد و منتشر شود خواهیم دید که در حوزه‌ پژوهش‌ های دینی کشور چه می‌ گذرد! درست است که یک بخش قابل توجهی از آن خوب است اما می ‌بینیم که چه مسائل دست پنجمی وارد شده و چه مسائل دست اولی وجود ندارد.
▪ حوزه در چند کار می ‌بایست نقش جدی و اساسی داشته باشد. ما در چشم ‌انداز بیست ساله و نقشه جامع علمی کشور شاهد حضور آحاد حوزویان هستیم اما حوزه به لحاظ سازمان حوزه اصلا حضور جدی و چشمگیر رسمی نداشته است. حوزه یک نهاد علمی است. هر تعریفی که بکنیم علمی هم دارد. چه علمی آموزشی، چه علمی آموزشی پژوهشی ترویجی، چه علمی آموزشی تربیتی مدیریتی و ... اما در نقشه جامع علمی کشور کجاییم؟
▪ سوال من از شورای عالی حوزه و مرکز مدیریت و معاونت آموزشی و پژوهشی این است که سهم حوزه در طراحی این نقشه چیست؟ کجا هستیم و این کمیسیون که برای این موضوع کار می‌ کند چه کسانی هستند؟
▪ پاسخی نداریم!! فردا یکی از شرکای این سیئه بزرگ (عدم نقش در طراحی نقشه جامع علمی کشور) ما هستیم که داریم توجیه می ‌کنیم و خودمان را از این صحنه کنار کشیده ‌ایم. اگر نقشه جامع علمی کشور طراحی بشود و تمام بشود، فقط می ‌توان منتقد بود. به قول شهید مطهری، ما حاشیه‌ زن هستیم. الآن هم منتظریم که متن نوشته شود بعد حاشیه بزنیم. اما این ساختمان طوری نیست که بشود به این راحتی‌ ها جا به ‌جایش کرد.
▪ البته این گروهی که نقشه را طراحی می‌ کند هم باید جایگاه ویژه ‌ای برای حوزه در نظر می ‌گرفتند.
منبع : روزنامه رسالت