یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


سادومازوخیسم نرگس


سادومازوخیسم نرگس
مهم این است كه «نرگس» مستقل از پسند و ناپسند ما بدل به پدیده ای اجتماعی شده است. من و ما باید بپذیریم كه حتی اگر «نرگس» را ندیده ایم، یا دیده ایم و فكر كرده ایم بیش از آن مبتذل و پیش پا افتاده است كه وقت مان را صرف تماشای اش كنیم، باز چیزی از «پدیده » بودن نرگس كم نشده است. تهیه كننده ای از تهیه كنندگان تلویزیونی كه خبر گرفته بود ما قصد انتشار پرونده ای درباره «نرگس» دارد، این طور اعتراض می كرد كه « باید خودش پدیده ساز باشد، نه این كه به دنبال جریان آب راه بیفتد» سخنی است علی القاعده مطلوب. اما تلاش برای جریان سازی به آن معنا نیست كه می توان جریان های موجود را انكار كرد. در واقع و در پاسخ به آن تهیه كننده منتقد باید گفت كه بهترین شكل جریان سازی، تحلیل ماهیت جریان هایی است كه مستقل از ما ساخته شده اند.
از همین منظر جامعه شناسی جدید به بررسی هنر عامه پسند می پردازد. مطالعات فرهنگی كه آن را می توان زیرشاخه ای از جامعه شناسی، یا به تعبیر بهتر نقد ادبی دانست مطالعه پدیده های عامه پسند فرهنگ است به عنوان داده های اجتماعی، تا از طریق بررسی آنها به تحولات درون جامعه پی برده شود. مطالعات فرهنگی با بررسی فیلم ها، رمان ها، سریال های تلویزیونی و كتاب های پرفروش نشان می دهد كه در درون جامعه چه می گذرد و در شرایطی كه پی بردن به دگرگونی های درونی جامعه از طریق مطالعات آماری و عینی دشوار است، فرهنگ عامه پسند بهترین ابزار تحلیلی برای شناخت درون یك جامعه به شمار می رود.
با این مقدمه است كه می توان پرسید «نرگس» چرا این همه بیننده دارد. در پاسخ به این سئوال تا كنون چندین مقاله و یادداشت از جمله در همین روزنامه شرق نوشته اند. اما اغلب آنها در كار خود نابسنده بوده اند.
دلایلی كه نویسندگان تا كنون برشمرده اند یا صرفا ریشه در تكنیك های ساده هنری دارد مثلا این كه دیالوگ ها خوب است و كارگردانی بد نیست و... كه چندان دلایل موجهی نیست چون سریال های فراوان دیگری داریم كه به لحاظ فنی از نرگس قوی ترند اما این اقبال را نداشته اند یا به مسئله مرگ هنرپیشه زن سریال اشاره كرده اند كه باعث شهرت سریال بین مردم شده، یا دست روی مسئله پخش هر شبه كار گذاشته اند كه باز باید به سریال های فراوان دیگری اشاره كرد كه هر شب از تلویزیون پخش می شده اند اما نرگس نشده اند.
كسانی كه بر مسئله پخش هر شبه تاكید می كنند، معتقدند تاكنون فقط سریال های كمدی بوده اند كه هر شب از تلویزیون پخش شده اند و تجربه پخش ملودرام هرشبه نداشته ایم. آنها با این استدلال به طور ضمنی اشاره می كنند كه ایرانی ها از كمدی خسته شده اند و به تراژدی علاقه مند شده اند. این بیان ضمنی را با اشاره انگشتی به گیشه های سینما می توان رد كرد. صف های طویل مقابل گیشه ها اگر نه همه، اغلب به فیلم های كمدی متعلق اند و این شاید به آن معناست كه جامعه الزاما از كمدی خسته نشده است.
در واقع جامعه به كمدی در سینما و تراژدی در تلویزیون روی آورده. اما چرا این «چرا» آن زمان اهمیت بیشتری پیدا می كند كه به فصل پخش نرگس توجه كنیم. نرگس در تابستان پخش می شود و شب های بلند از آن زمستان است. خود تلویزیون اغلب سریال های خوب اش را سعی می كند در زمستان پخش كند و تهیه كنندگان و كارگردانان بسیاری را دیده ایم كه از پخش كارشان در فصل تابستان گله كرده اند و معتقد بوده اند اگر كارشان زمستان پخش می شد، بیشتر «می گرفت». نرگس اما در تابستان پخش شده و این همه گرفته است. اما چرا گرفته است
اجازه بدهید با هم داستان نرگس را مختصرا مرور كنیم. نرگس كلكسیونی است از روابط ناسالم اجتماعی. اگر هر نوع رابطه ای را در اجتماع بتوان تصور كرد، در نرگس یك نمونه ناسالمش وجود دارد: رابطه ناسالم پسر و پدر، رابطه ناسالم زن و شوهر، رابطه ناسالم دوست با دوست، رابطه ناسالم كارفرما با كارگر، خواهر با خواهر، برادر با خواهر، مادر با فرزند، مرد با خواهر زن و قس علی هذا. آدم های خوب سریال هم آن قدر خوب بودن شان ساختگی است كه اغلب به كلی از طرف بیننده انكار می شوند.
به همین دلیل است كه در سریال نرگس می توان میان «شخصیت های مورد توجه» و «شخصیت های محبوب» تفكیك قائل شد. شخصیت های مورد توجه سریال الزاما آدم های محبوبی نیستند. حتی شاید بتوان گفت شخصیتی كه بیش از همه مورد توجه بینندگان قرار گرفته از همه شخصیت ها ناسالم تر است.
نمی گویم این شخصیت كه شاید برای اغلب بینندگان محمود شوكت باشد شخصیت محبوبی است، اما همه احتمالا متفق القول اند كه محمود شوكت مهم ترین و مورد توجه ترین شخصیت سریال است. بر خلاف تصور رایج این مورد توجه بودن فقط به بازی خوب حسن پورشیرازی برنمی گردد. چون هر چه قدر هم كه یك بازیگر خوب بازی كند، شخصیت منفور را نمی تواند این همه مهم كند. این مسئله در واقع به گوهر فرمی سریال نرگس برمی گردد. بر اساس این گوهر، شخصیت اصلی سریال آدمی است كه «ناسالم ترین» آدم كل داستان هم هست و به لحاظ روان شناختی و جامعه شناختی موجد بیشترین مشكلات و مسائل است.
اگر از منظر مطالعات هنر عامه پسند به نرگس نگاه كنیم شاید علت استقبال مردم از نرگس در همین نكته نهفته باشد: در علاقه مردم به روابط ناسالم اجتماعی، در میل به تماشای رفتار نادرست. این میل می تواند گویای سخنی از درون جامعه هم باشد، به این ترتیب كه سریال نرگس به ما نشان دهد مردم به عوض تغییر ذائقه از كمدی به تراژدی یا بالعكس به نوعی سادومازوخیسم خوددیگرآزاری علاقه مند شده اند. بحث بیشتر در این خصوص مجال بیشتر می طلبد.
حامد یوسفی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید