پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا
گشاینده قفل های بسته
به نظر میرسد مطهری، هم در مقوله شناخت از جوهره دین و مکتب و معارف اهل بیت و مفاهیم قرآنی، به اندیشههای زلال و مدون و روشن دست یافته بود، هم نیاز زمان و خلاهای فکری جامعه را میشناخت، هم با روحیات جوانان و نیازهای روحی و فکری و ایدئولوژیک آنان آشنا بود، هم زبان گویا و قلم شیوای او، وی را در این زمینه امداد میکرد، هم جوهر تعهد و مسئولیتشناسی، او را پیوسته در همه عرصهها و صحنههای لازم و مورد نیاز، فعال و پرتلاش ساخته بود و سستی و کاهلی نمیشناخت و مشتاقانه و خستگیناپذیر، در راهی که حق تشخیص میداد و آنچه را وظیفه میدانست و میکوشید و با حضور خویش در میدانهای فکری، خفاشان را از صحنه دور میساخت. به تعبیر دیگر عوامل توفیق استاد را در دستیابی به آن موقعیت ویژه بخصوص در میان تحصیلکردگان دانشگاهی میتوان از جمله اینها دانست:
۱. آگاهی عمیق نسبت به معارف دین و اندیشههای معاصر
۲. زمانشناسی، حضور در زمان و آگاهی از خلاهای فکری
۳. شناخت روحیات جوانان و نیازهای آنان
۴. قدرت قلمی و زبانی در تبیین اندیشهها و دریافتها
۵. تلاش پیگیر و بدون خستگی در راه هدف
حیات علمی شهید مطهری، نشانه ژرفاندیشی و کاوش و دقت نظر او در مباحث کلامی، فلسفی، قرآنی و معارفی است. ذهن تیز و نقاد وی موجب برداشتهای عمیقتر از کوثر معارف بود. گستردگی مطالعات و آشنایی با جریانهای فکری معاصر در جهان و رهاورد اندیشههای دانشمندان غیرمسلمان و فلاسفه شرق و غرب و شناخت مکاتب گوناگون فکری،سیاسی و فلسفی سبب میشد که در پژوهشها و مطالعات اسلامی و تامل در متون و منابع دینی، حالت و شیوه مقایسهیی داشته باشد. این شیوه، برداشتهای نوتری را از معارف کهن اسلامی به دست میداد و از همین رهگذر، به خطرها و آفات و انحرافات و گرایشهای ناسالم در حیطه مسائل اسلامی و رگههای تحریف و التقاط در برداشتهای اشخاص و گروهها از مباحث اسلامی، بیشتر و بیشتر از دیگران پی میبرد و به مقتضای حریت فکری و تعهد و غیرت دینی، دست به افشاگری میزد.
به عنوان نمونه، شناخت التقاط و تحلیل مادی با لعاب و روکش مذهبی در مفاهیم ایدئولوژیک که مثلا منافقین یا گروه فرقان و جریانهای دیگر ارایه میدادند، جز با آشنایی عمیق نسبت به بینش و تفکر و فلسفه مادی گروههای مارکسیستی و فلاسفه دگراندیش، میسر نمیشد. حتی در مسائل فقهی نیز آنچه او را در شناخت و افشای رگههای اقتصاد مارکسیستی در مباحث جدید که به نام اقتصاد اسلامی ارایه میشد، مرهون همین آشناییها بود. این هم نوعی از همان مقوله علم به زمان است که در یک عالم دینی، کارساز و مهم است. صراحت لهجه و شهامت در ابراز عقیده و نترسیدن از هیاهو از یک سو، قدرت بیان و تلسط در ارایه اندیشهها با قالبی شیوا، رسا، جذاب و نو از سوی دیگر،در مرحله فکر او را قرین توفیق ساخته بود. این قاطعیت و شهامت هم جلوهیی از ایمان استوار او به مبانی فکری و سازشناپذیری بر سر مواضع اعتقادی بود. امام خمینی(ره) نیز در یکی از سخنرانیهایش فرمود: «مطهری که در طهارت روح و قوت ایمان و قدرت بیان کمنظیر بود، رفت و به ملا اعلا پیوست.» صحیفه نور، ج ۶، ص ۱۰۹
توانایی بر تسهیل دشوارترین مباحث فکری و کلامی و فلسفی، از ویژگیهای تاثیرگذار و نفوذ شخصیت علمی وی بود. تاملی بر کتابهای روش رئالیسم، عدل الهی، آشنایی با علوم اسلامی و... این قدرت بر سادهسازی مفاهیم سنگین و دشوار را که هنر شهید مطهری بود، نشان میدهد. این شیوه امروز هم به مثابه یک ضرورت و فوریت خود را نشان میدهد و راه درست را پیش پای عالمان دینی و مدافعان حریم مکتب و باورهای مقدس،ترسیم میکند.
گذشت زمان و تحولات جامعه، افکار، گرایشها، نیازها و حتی زبان تفاهم میان افراد را دگرگون میسازد. حضور در عرصههای فکری هر زمان زبان و شناخت همان عصر را میطلبد. آنان که از این قلمرو دور باشند، از صحنه اندیشه هم بر کنار خواهند ماند. تحولات فکری، چه در حوزه و چه در دانشگاه، زبان جدید در ارایه معارف قدیم میطلبد. بیآنکه ذرهیی از محتوا و جوهر و حقیقت نهفته در مکتب و وحی، کاسته یا کنار گذاشته شود و این مرزی حساس و مهم است که مردان بزرگ از عهده آن برمیآیند. یعنی رعایت این دو نکته با هم و به موازات یکدیگر: الف) اصرار بر محتوای اصیل، بیکم وکاست و تغییر ب) نوگرایی در زبان تفهیم و شیوه عرضه مطالب و قالب ارایه.
شهید بزرگوار، نه از آنان بود که محتوای اصیل دین را فدای پسند نسل جوان کند و باب میل آنان حرف بزند و تحلیل کند، نه از آنان بود که با دگمبودن حتی بر تعابیر و واژهها و قالبهای سنتی و عدم انعطاف، میان خود و نسل جدید و جوان فاصله بیندازد. هنر عرضه فکر کهن در قالب نو بدون سازش و عقبنشینی از مواضع اصولی و اصول فکری، از خصایا او بود. مطهری هم در میان قشر جوان حوزه و طلاب خوشفکر و با استعداد، شاگردان با اراده و ارادتی یافت که حامل و ناقل اندیشههای ناب او به مخاطبان بودند، هم در میان نسل جدید و تحصیلکرده دانشگاهی، جاذبه افکار و آثارش مشهود بود. میتوان گفت که وجود وی و شیوههای علمی و تبلیغی او به مثابه محور اتصال و پیوند این دو قشر جوان بود.
روحیات خاص، تواضع و فروتنی، حوصله و سعه صدر، متانت و ادب در برخورد و بحث، دوری از تحمیل عقیده و نظر بر دیگران، تحمل در شنیدن نقد و نظر دیگران، نهراسیدن از شنیدن شبهه و آمادگی کامل برای ورود به میدان بحث و مناظره، شور و حرارت در تبیین مسائل و ... از جمله موضوعاتی است که در تاثیرگذاری او بر فکر و روح جوانان در حوزه و دانشگاه، نقش بسزایی داشت. مطهری با همه مقام علمی و مکانت فضل و کمال روحی که داشت، با دقت و متانت و صبر، به حرفهای مخاطب و مستشکل و منتقد گوش میداد. آنگاه از موضع قدرتمندانه و مسلط به بیان و تبیین میپرداخت و این روشها در دلها اثر میگذاشت. جوانان، علاقه دارند که در منش و روش و خصلتهای فردی و برخوردی یک نفر، جلوههایی از آن همه حرفها و حدیثها را به تماشا بنشینند. استاد از این نمونه انسانهای والا بود که اخلاق و عرفانش، چاشنی تاثیرگذاری گفتار و آثارش بود و به آنچه دعوت میکرد، خود عمل میکرد و قول و فعل او هماهنگ بود. توجه به نیازهای مخاطبین ، عاملی تاثیرگذار است. یعنی کاربردی بودن مباحث و گشاینده قفلهای بسته. یکی از رموز توفیق استاد، همین است. مطهری در یک جا چنین نوشته است: «وقتی به تهران آمدم، متوجه شدم که آنچه من در حوزه آموختهام، قابل عرضه نیست و طالبی ندارد و آنچه را که مردم از من میخواهند، من آماده نکرده و نیاموختهام.»و همین سبب شد که او، در ارتباط با محافل دانشگاهی و مخاطبان تحصیلکرده و جوانانی که نیازمند فکر نواز اسلامند، کاری اساسیتر کند و از معدن و گنجینه علوم و معارف اسلامی، خوراک فکری مناسب و لذیذ برای جوانان فراهم سازد. خود این از برکات حضور در متن جامعه و درک محسوس و ملموس نیازها و کمبودها و خلاهاست. چنین نیست که شخصیت شهید مطهری و افکار و آثارش تاریخ مصرف داشته باشد.»
مطهری حضرت علی(ع) را نه تنها عادل بلکه عدالتخواه نیز میخواند یعنی هم شخصا فردی عادل بود و هم شدیدا به دنبال اجرای عدالت اجتماعی و پیاده شدن آن در سطح جامعه بوده است.وی با استناد به کلام مولای متقیان عدالت را ادارهکننده عموم میداند و آن را پایه و مبنای زندگی عمومی و اساسی مقررات میداند، مخصوصا در اجتماع به تعبیر خود استاد عدل به منزله پایههای ساختمان است و ساختمان بیپایه هم هیچگاه استوار نخواهد بود.
با توجه به گفته علی(ع)در واقع اهمیت عدالت در جامعه هنگامی بیشتر میشود که حضرت بعد از خلافت عثمان سرلوحه برنامه حکومت خود را ایجاد عدالت اجتماعی واقعی و بازگرداندن اموال به ناحق گرفته شده به صاحبان آنها اعلام کردند و در بین مردم هم اذعان کردند که در عدالت گشایشی هست که در ظلم نیست و هر کسی که عدالت بر او تنگ و دشوار شد ظلم و ستم بر او تنگتر و دشوارتر خواهد بود. روش کلی حکومت حضرت علی(ع) طبق گفته استاد مطهری این را به ما میآموزد که تغییر رژیم سیاسی و جایگزینی افراد ناصالح با افراد صالح بدون دست زدن به بنیادهای اجتماعی و تفسیر نظامات ظالمانه اقتصادی و برقراری عدالت اجتماعی فایدهیی ندارد. از نظر علی(ع) عدالت است که میتواند تعادل جامعه را حفظ کند و همه را راضی نگه دارد و به پیکر اجتماع، سلامت و به روح جامعه آرامش دهد زیرا ظلم حتی فرد ظالم را هم به مقصد نمیرساند و او را راضی و آرام نمیکند چه رسد به ستمدیدگان و مظلومان. اگر مرز عدالت شکسته شود دیگر هیچ حدی برای انسان باقی نمیماند یعنی عدالت چیزی است که هر کس به عنوان یک حد و مرز میتواند به آن ایمان داشته باشد و به این حدود قانع شود اما اگر این مرزها شکسته شود بشر به اقتضای شهوت سیریناپذیر خود دیگر حدی برای خود نمیشناسد و بیشتر احساس نارضایتی میکند. مطهری در تفسیر نهجالبلاغه این مساله را به مخاطب خود اعلام میکند که علی(ع) عدالت را یک تکلیف و بلکه ناموس الهی میشمرد و هرگز جایز نمیدانست که مسلمانی تماشاگر صحنههای بیعدالتی باشد.
● اصلاحات و اصلاحطلبی
اصلاحطلبی در فرهنگ علوم سیاسی در مقابل انقلاب مطرح میشود و به معنی تغییر و دگرگونی در زندگی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی از طریق ابزارهایی به نام اصلاحات است که این حرکت با بهرهگیری از روشهای مسالمتآمیز و ملایم برعکس انقلاب رقم خواهد خورد. از نظر شهید مرتضی مطهری اصلاح یعنی سامان بخشیدن و نقطه مقابل افسادات که به معنی نابسامانی ایجاد کردن است. اصلاح و افساد از آن دسته زوجهایی هستند که یکی باید طرد و نفی شود و دیگری جامه تحقق بپوشد. شاخصترین رشته اصلاحهم اصلاح اجتماعی است که در اینجا نیز بیشتر منظور نظر خواهد بود.
استاد شهید خاطرنشان میکند که پیامبران مصلحان واقعی جامعه بودند و از ائمه معصومین نیز به عنوان طرفداران واقعی اصلاحات یاد میکنند. ایشان در کتاب نهضتهای اسلامی در صدساله اخیر آوردهاند که اصلاحطلبی یک روحیه اسلامی است.
هر مسلمانی به حکم اینکه مسلمان است خواه ناخواه اصلاحطلب و لااقل طرفدار اصلاحطلبی است زیرا اصلاحطلبی هم به عنوان یک شان پیامبری در قرآن مطرح است و هم مصداق امر به معروف و نهی از منکر است که از ارکان تعلیمات اجتماعی اسلام است. ایشان متذکر میشود که هر امر به معروف و نهی از منکر لزوما مصداق اصلاح اجتماعی نیست ولی هر اصلاح اجتماعی مصداق امر به معروف و نهی از منکر است پس هر مسلمان آشنا به وظیفه از آن جهت که خود را موظف به امر به معروف و نهی از منکر میداند نسبت به اصلاح اجتماعی حساسیت خاص دارد. مطهری در کتاب ده گفتار هشدار میدهد که امر به معروف و نهی از منکر در نظر مردم محدود شده است و مردم از جنبه امر به معروف و نهی از منکر توجهی به اصلاحات امروز زندگی اجتماعی خود ندارند، نتیجه این شده که اگر احیانا ارگانی از جامعه قدمی اصلاحی بردارد مردم احساس نمیکنند که پای یک امر مذهبی در میان است زیرا حس نمیکنند که این هم از جنبه دینی یک وظیفه است و هم اجتماعی.
به نظر او آنچه مهم است، تشخیا درست اهداف اصلاحات، آسیبهای آن و پرهیز از خشونتگرایی در این باب است زیرا اصلاحطلبی یعنی دگرگون ساختن جامعه در جهت مطلوب و طبیعی است که شناخت جهت مطلوب و استمرار حرکت به سوی آن جوهره این حرکت ارزشمند است. شهید مطهری با رجوع به کلام حضرت علی(ع) اعلام میکند هر مصلحی بتواند ۴ اصل را عملی سازد به حداکثر موفقیت نایل آمده است و در واقع چارچوب اصلی اصلاحات در نظر استاد مطهری به ترتیب زیر است: ۱. بازگرداندن نشانههای محو شده راه خدا که همان اصول واقعی اسلام است ۲. اصلاح اساسی و آشکار در شهرها و مجامع و تحولی بنیادین در اوضاع زندگی مردم ۳. اصلاح در روابط اجتماعی انسانها ۴. به پا داشتن قانونهای نقض شده اسلام و حاکم کردن آن بر زندگی اجتماعی مردم.
به هر حال وجود روحیه اصلاحطلبی در مردم و حاکمان جامعه و جاری بودن اصلاحات واقعی و درست در مراحل مختلف زمانی و طبقههای گوناگون اجتماعی از مهمترین فاکتورهای سیاسی و اجتماعی جامعه آرمانی شهید مطهری است و این نکته در دیدگاه و آثار ایشان بسیار حایز اهمیت است.
۱. آگاهی عمیق نسبت به معارف دین و اندیشههای معاصر
۲. زمانشناسی، حضور در زمان و آگاهی از خلاهای فکری
۳. شناخت روحیات جوانان و نیازهای آنان
۴. قدرت قلمی و زبانی در تبیین اندیشهها و دریافتها
۵. تلاش پیگیر و بدون خستگی در راه هدف
حیات علمی شهید مطهری، نشانه ژرفاندیشی و کاوش و دقت نظر او در مباحث کلامی، فلسفی، قرآنی و معارفی است. ذهن تیز و نقاد وی موجب برداشتهای عمیقتر از کوثر معارف بود. گستردگی مطالعات و آشنایی با جریانهای فکری معاصر در جهان و رهاورد اندیشههای دانشمندان غیرمسلمان و فلاسفه شرق و غرب و شناخت مکاتب گوناگون فکری،سیاسی و فلسفی سبب میشد که در پژوهشها و مطالعات اسلامی و تامل در متون و منابع دینی، حالت و شیوه مقایسهیی داشته باشد. این شیوه، برداشتهای نوتری را از معارف کهن اسلامی به دست میداد و از همین رهگذر، به خطرها و آفات و انحرافات و گرایشهای ناسالم در حیطه مسائل اسلامی و رگههای تحریف و التقاط در برداشتهای اشخاص و گروهها از مباحث اسلامی، بیشتر و بیشتر از دیگران پی میبرد و به مقتضای حریت فکری و تعهد و غیرت دینی، دست به افشاگری میزد.
به عنوان نمونه، شناخت التقاط و تحلیل مادی با لعاب و روکش مذهبی در مفاهیم ایدئولوژیک که مثلا منافقین یا گروه فرقان و جریانهای دیگر ارایه میدادند، جز با آشنایی عمیق نسبت به بینش و تفکر و فلسفه مادی گروههای مارکسیستی و فلاسفه دگراندیش، میسر نمیشد. حتی در مسائل فقهی نیز آنچه او را در شناخت و افشای رگههای اقتصاد مارکسیستی در مباحث جدید که به نام اقتصاد اسلامی ارایه میشد، مرهون همین آشناییها بود. این هم نوعی از همان مقوله علم به زمان است که در یک عالم دینی، کارساز و مهم است. صراحت لهجه و شهامت در ابراز عقیده و نترسیدن از هیاهو از یک سو، قدرت بیان و تلسط در ارایه اندیشهها با قالبی شیوا، رسا، جذاب و نو از سوی دیگر،در مرحله فکر او را قرین توفیق ساخته بود. این قاطعیت و شهامت هم جلوهیی از ایمان استوار او به مبانی فکری و سازشناپذیری بر سر مواضع اعتقادی بود. امام خمینی(ره) نیز در یکی از سخنرانیهایش فرمود: «مطهری که در طهارت روح و قوت ایمان و قدرت بیان کمنظیر بود، رفت و به ملا اعلا پیوست.» صحیفه نور، ج ۶، ص ۱۰۹
توانایی بر تسهیل دشوارترین مباحث فکری و کلامی و فلسفی، از ویژگیهای تاثیرگذار و نفوذ شخصیت علمی وی بود. تاملی بر کتابهای روش رئالیسم، عدل الهی، آشنایی با علوم اسلامی و... این قدرت بر سادهسازی مفاهیم سنگین و دشوار را که هنر شهید مطهری بود، نشان میدهد. این شیوه امروز هم به مثابه یک ضرورت و فوریت خود را نشان میدهد و راه درست را پیش پای عالمان دینی و مدافعان حریم مکتب و باورهای مقدس،ترسیم میکند.
گذشت زمان و تحولات جامعه، افکار، گرایشها، نیازها و حتی زبان تفاهم میان افراد را دگرگون میسازد. حضور در عرصههای فکری هر زمان زبان و شناخت همان عصر را میطلبد. آنان که از این قلمرو دور باشند، از صحنه اندیشه هم بر کنار خواهند ماند. تحولات فکری، چه در حوزه و چه در دانشگاه، زبان جدید در ارایه معارف قدیم میطلبد. بیآنکه ذرهیی از محتوا و جوهر و حقیقت نهفته در مکتب و وحی، کاسته یا کنار گذاشته شود و این مرزی حساس و مهم است که مردان بزرگ از عهده آن برمیآیند. یعنی رعایت این دو نکته با هم و به موازات یکدیگر: الف) اصرار بر محتوای اصیل، بیکم وکاست و تغییر ب) نوگرایی در زبان تفهیم و شیوه عرضه مطالب و قالب ارایه.
شهید بزرگوار، نه از آنان بود که محتوای اصیل دین را فدای پسند نسل جوان کند و باب میل آنان حرف بزند و تحلیل کند، نه از آنان بود که با دگمبودن حتی بر تعابیر و واژهها و قالبهای سنتی و عدم انعطاف، میان خود و نسل جدید و جوان فاصله بیندازد. هنر عرضه فکر کهن در قالب نو بدون سازش و عقبنشینی از مواضع اصولی و اصول فکری، از خصایا او بود. مطهری هم در میان قشر جوان حوزه و طلاب خوشفکر و با استعداد، شاگردان با اراده و ارادتی یافت که حامل و ناقل اندیشههای ناب او به مخاطبان بودند، هم در میان نسل جدید و تحصیلکرده دانشگاهی، جاذبه افکار و آثارش مشهود بود. میتوان گفت که وجود وی و شیوههای علمی و تبلیغی او به مثابه محور اتصال و پیوند این دو قشر جوان بود.
روحیات خاص، تواضع و فروتنی، حوصله و سعه صدر، متانت و ادب در برخورد و بحث، دوری از تحمیل عقیده و نظر بر دیگران، تحمل در شنیدن نقد و نظر دیگران، نهراسیدن از شنیدن شبهه و آمادگی کامل برای ورود به میدان بحث و مناظره، شور و حرارت در تبیین مسائل و ... از جمله موضوعاتی است که در تاثیرگذاری او بر فکر و روح جوانان در حوزه و دانشگاه، نقش بسزایی داشت. مطهری با همه مقام علمی و مکانت فضل و کمال روحی که داشت، با دقت و متانت و صبر، به حرفهای مخاطب و مستشکل و منتقد گوش میداد. آنگاه از موضع قدرتمندانه و مسلط به بیان و تبیین میپرداخت و این روشها در دلها اثر میگذاشت. جوانان، علاقه دارند که در منش و روش و خصلتهای فردی و برخوردی یک نفر، جلوههایی از آن همه حرفها و حدیثها را به تماشا بنشینند. استاد از این نمونه انسانهای والا بود که اخلاق و عرفانش، چاشنی تاثیرگذاری گفتار و آثارش بود و به آنچه دعوت میکرد، خود عمل میکرد و قول و فعل او هماهنگ بود. توجه به نیازهای مخاطبین ، عاملی تاثیرگذار است. یعنی کاربردی بودن مباحث و گشاینده قفلهای بسته. یکی از رموز توفیق استاد، همین است. مطهری در یک جا چنین نوشته است: «وقتی به تهران آمدم، متوجه شدم که آنچه من در حوزه آموختهام، قابل عرضه نیست و طالبی ندارد و آنچه را که مردم از من میخواهند، من آماده نکرده و نیاموختهام.»و همین سبب شد که او، در ارتباط با محافل دانشگاهی و مخاطبان تحصیلکرده و جوانانی که نیازمند فکر نواز اسلامند، کاری اساسیتر کند و از معدن و گنجینه علوم و معارف اسلامی، خوراک فکری مناسب و لذیذ برای جوانان فراهم سازد. خود این از برکات حضور در متن جامعه و درک محسوس و ملموس نیازها و کمبودها و خلاهاست. چنین نیست که شخصیت شهید مطهری و افکار و آثارش تاریخ مصرف داشته باشد.»
مطهری حضرت علی(ع) را نه تنها عادل بلکه عدالتخواه نیز میخواند یعنی هم شخصا فردی عادل بود و هم شدیدا به دنبال اجرای عدالت اجتماعی و پیاده شدن آن در سطح جامعه بوده است.وی با استناد به کلام مولای متقیان عدالت را ادارهکننده عموم میداند و آن را پایه و مبنای زندگی عمومی و اساسی مقررات میداند، مخصوصا در اجتماع به تعبیر خود استاد عدل به منزله پایههای ساختمان است و ساختمان بیپایه هم هیچگاه استوار نخواهد بود.
با توجه به گفته علی(ع)در واقع اهمیت عدالت در جامعه هنگامی بیشتر میشود که حضرت بعد از خلافت عثمان سرلوحه برنامه حکومت خود را ایجاد عدالت اجتماعی واقعی و بازگرداندن اموال به ناحق گرفته شده به صاحبان آنها اعلام کردند و در بین مردم هم اذعان کردند که در عدالت گشایشی هست که در ظلم نیست و هر کسی که عدالت بر او تنگ و دشوار شد ظلم و ستم بر او تنگتر و دشوارتر خواهد بود. روش کلی حکومت حضرت علی(ع) طبق گفته استاد مطهری این را به ما میآموزد که تغییر رژیم سیاسی و جایگزینی افراد ناصالح با افراد صالح بدون دست زدن به بنیادهای اجتماعی و تفسیر نظامات ظالمانه اقتصادی و برقراری عدالت اجتماعی فایدهیی ندارد. از نظر علی(ع) عدالت است که میتواند تعادل جامعه را حفظ کند و همه را راضی نگه دارد و به پیکر اجتماع، سلامت و به روح جامعه آرامش دهد زیرا ظلم حتی فرد ظالم را هم به مقصد نمیرساند و او را راضی و آرام نمیکند چه رسد به ستمدیدگان و مظلومان. اگر مرز عدالت شکسته شود دیگر هیچ حدی برای انسان باقی نمیماند یعنی عدالت چیزی است که هر کس به عنوان یک حد و مرز میتواند به آن ایمان داشته باشد و به این حدود قانع شود اما اگر این مرزها شکسته شود بشر به اقتضای شهوت سیریناپذیر خود دیگر حدی برای خود نمیشناسد و بیشتر احساس نارضایتی میکند. مطهری در تفسیر نهجالبلاغه این مساله را به مخاطب خود اعلام میکند که علی(ع) عدالت را یک تکلیف و بلکه ناموس الهی میشمرد و هرگز جایز نمیدانست که مسلمانی تماشاگر صحنههای بیعدالتی باشد.
● اصلاحات و اصلاحطلبی
اصلاحطلبی در فرهنگ علوم سیاسی در مقابل انقلاب مطرح میشود و به معنی تغییر و دگرگونی در زندگی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی از طریق ابزارهایی به نام اصلاحات است که این حرکت با بهرهگیری از روشهای مسالمتآمیز و ملایم برعکس انقلاب رقم خواهد خورد. از نظر شهید مرتضی مطهری اصلاح یعنی سامان بخشیدن و نقطه مقابل افسادات که به معنی نابسامانی ایجاد کردن است. اصلاح و افساد از آن دسته زوجهایی هستند که یکی باید طرد و نفی شود و دیگری جامه تحقق بپوشد. شاخصترین رشته اصلاحهم اصلاح اجتماعی است که در اینجا نیز بیشتر منظور نظر خواهد بود.
استاد شهید خاطرنشان میکند که پیامبران مصلحان واقعی جامعه بودند و از ائمه معصومین نیز به عنوان طرفداران واقعی اصلاحات یاد میکنند. ایشان در کتاب نهضتهای اسلامی در صدساله اخیر آوردهاند که اصلاحطلبی یک روحیه اسلامی است.
هر مسلمانی به حکم اینکه مسلمان است خواه ناخواه اصلاحطلب و لااقل طرفدار اصلاحطلبی است زیرا اصلاحطلبی هم به عنوان یک شان پیامبری در قرآن مطرح است و هم مصداق امر به معروف و نهی از منکر است که از ارکان تعلیمات اجتماعی اسلام است. ایشان متذکر میشود که هر امر به معروف و نهی از منکر لزوما مصداق اصلاح اجتماعی نیست ولی هر اصلاح اجتماعی مصداق امر به معروف و نهی از منکر است پس هر مسلمان آشنا به وظیفه از آن جهت که خود را موظف به امر به معروف و نهی از منکر میداند نسبت به اصلاح اجتماعی حساسیت خاص دارد. مطهری در کتاب ده گفتار هشدار میدهد که امر به معروف و نهی از منکر در نظر مردم محدود شده است و مردم از جنبه امر به معروف و نهی از منکر توجهی به اصلاحات امروز زندگی اجتماعی خود ندارند، نتیجه این شده که اگر احیانا ارگانی از جامعه قدمی اصلاحی بردارد مردم احساس نمیکنند که پای یک امر مذهبی در میان است زیرا حس نمیکنند که این هم از جنبه دینی یک وظیفه است و هم اجتماعی.
به نظر او آنچه مهم است، تشخیا درست اهداف اصلاحات، آسیبهای آن و پرهیز از خشونتگرایی در این باب است زیرا اصلاحطلبی یعنی دگرگون ساختن جامعه در جهت مطلوب و طبیعی است که شناخت جهت مطلوب و استمرار حرکت به سوی آن جوهره این حرکت ارزشمند است. شهید مطهری با رجوع به کلام حضرت علی(ع) اعلام میکند هر مصلحی بتواند ۴ اصل را عملی سازد به حداکثر موفقیت نایل آمده است و در واقع چارچوب اصلی اصلاحات در نظر استاد مطهری به ترتیب زیر است: ۱. بازگرداندن نشانههای محو شده راه خدا که همان اصول واقعی اسلام است ۲. اصلاح اساسی و آشکار در شهرها و مجامع و تحولی بنیادین در اوضاع زندگی مردم ۳. اصلاح در روابط اجتماعی انسانها ۴. به پا داشتن قانونهای نقض شده اسلام و حاکم کردن آن بر زندگی اجتماعی مردم.
به هر حال وجود روحیه اصلاحطلبی در مردم و حاکمان جامعه و جاری بودن اصلاحات واقعی و درست در مراحل مختلف زمانی و طبقههای گوناگون اجتماعی از مهمترین فاکتورهای سیاسی و اجتماعی جامعه آرمانی شهید مطهری است و این نکته در دیدگاه و آثار ایشان بسیار حایز اهمیت است.
منبع : روزنامه اعتماد
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران اسرائیل غزه مجلس شورای اسلامی دولت نیکا شاکرمی معلمان رهبر انقلاب دولت سیزدهم مجلس بابک زنجانی شهید مطهری
آتش سوزی پلیس تهران قوه قضاییه پلیس راهور هلال احمر سیل شهرداری تهران آموزش و پرورش فضای مجازی سلامت سازمان هواشناسی
قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بازار خودرو خودرو دلار بانک مرکزی ایران خودرو حقوق بازنشستگان سایپا کارگران تورم
سریال نمایشگاه کتاب جواد عزتی تلویزیون عفاف و حجاب کتاب مسعود اسکویی سینما رضا عطاران سینمای ایران دفاع مقدس فیلم
مکزیک
رژیم صهیونیستی فلسطین آمریکا جنگ غزه حماس نوار غزه چین انگلیس اوکراین ترکیه یمن افغانستان
استقلال پرسپولیس فوتبال سپاهان علی خطیر لیگ برتر لیگ برتر ایران تراکتور لیگ قهرمانان اروپا رئال مادرید باشگاه استقلال بایرن مونیخ
هوش مصنوعی هواپیما تبلیغات تلفن همراه اپل گوگل همراه اول مدیران خودرو ناسا عیسی زارع پور وزیر ارتباطات
کبد چرب فشار خون بیمه کاهش وزن بیماری قلبی دیابت مسمومیت داروخانه