شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

من یک فرانکنستاین نوجوان بودم - I Was A Teenage Frankenstein


من یک فرانکنستاین نوجوان بودم - I Was A Teenage Frankenstein
سال تولید : ۱۹۵۷
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : امریکن اینترنشنال
کارگردان : هربرت ل. استراک
فیلمنامه‌نویس : کنت لانگتری.
فیلمبردار : لاتروپ وورت.
آهنگساز(موسیقی متن) : پل دانلپ
هنرپیشگان : ویت بیسل، گاری کانوی، فیلیس کوتس و رابرت برتن.
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۷۲ دقیقه.


دانشمندی انگلیسی (بیسل) که برای مدتی کوتاه برای تحقیق در مورد پروژه "حیات بخشیدن به جسمی بی‌جان" به آمریکا آمده است، وقتی همکاران آمریکائی‌اش او را تمسخر و سرزنش می‌کنند، بر آن می‌شود تا هرچه زودتر نتیجه آزمایشاتش را به آنان نشان دهد. او با استفاده از اجساد قربانیان نوجوان تصادفات اتوموبیل و به کمک دکتری به‌نام "کارلتن" (برتن)، سرانجام موفق به احیای جسد یکی از این قربانیان (کانوی) می‌شود. اما مخلوق پس از ناکامی‌هائی که برایش پیش می‌آید، کینه خالقش را به دل می‌گیرد و در پایان، هنگامی که افراد پلیس به خاطر جنایاتش او را تعقیب می‌کنند، انگلیسی را از پا در می‌آورد.
٭ در سال ۱۹۵۷، هرمن کوئن تهیه کننده ۲۹ ساله با احتساب این‌که حدود ۷۰ درصد سینماروها بین ۱۲ تا ۲۵ سال سن دارند، من یک گرگ‌نمای نوجوان بودم را عرضه کرد. این فیلم با هزینه ۱۵۰،۰۰۰ دلاری‌اش با فروش ۲،۳۰۰،۰۰۰ دلاری روبه‌رو شد. به‌دنبال این موفقیت، کوئن در همان سال من یک فرانکنستاین نوجوان بودم را روی پرده برد که از هر جهت در سطحی پائین‌تر از فیلم قبلی قرار می‌گیرد. در این فیلم برای نخستین بار اشتباهی صورت پذیرفت که چندین نسل سینماروها را به گمراهی کشاند: مخلوق در این فیلم "فرانکنستاین" نامیده می‌شد! با این همه، این فیلم نیز مثل من یک گرگ‌نمای نوجوان بودم نشانه‌ای از زمان ساختش (دهه ۱۹۵۰)، دوران جوانان یاغی موتورسیکلت‌سوار، موسیقی راک اندرول و... است. در فیلم‌های ترسناک نوجوانان این دوره مثل این آثار و زامبی‌های نوجوان (جری وارن، ۱۹۵۸)، نوجوانان تنها به این دلیل به قالب هیولا در می‌آیند که به راحتی تن به پذیرش نقش‌های متداول اجتماعی‌شان نمی‌دهند. در زامبی‌های نوجوان، به شکلی نمادین، بازگشتی اجتناب‌ناپذیر به عرصه اجتماع، آنان را به قالب انسانی‌شان باز می‌گرداند. در واقع عامل اصلی جذابیت من... نه کارگردانی ناشیانه و بی‌روح استراک، بلکه فیلم‌نامه هوشمندانه لانگتری (نام مستعار ای‌بن کندل) است که از هجو کار خود نیز رویگردان نیست؛ نمونه استفاده از این هجو در صحنه اوج فیلم (تنها صحنه رنگی آن) به‌دست می‌آید که هیولا بر اثر برق گرفتگی از پا در می‌آید.