سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا


خود نبینی


خود نبینی
گاه ما با امور یا پدیده هایی مخالفت می كنیم یا از آنها ایراد می گیریم كه خود دقیقا همان ها را داریم. ظاهرا اگر از وجود آنها نزد خودمان باخبر باشیم، به دیگران ایراد نخواهیم گرفت. به هر حال، عجیب است كه از چیزی انتقاد كنیم كه خود با آن سروكار داریم و هیچ اشكالی هم در آن نمی بینیم. سهل است، اصولا متوجه آن نیستیم.
آقای سعید ستاری مقاله ای نوشته اند با عنوان «زبانی كه نه فارسی است و نه دری» كه در سایت فارسی بی بی سی ۱۹ ۴ ۸۵ آمده است. ایشان در این نوشته با مواردی از كاربرد زبان مخالفت می كنند كه اولا، از اصول مسلم زبان شناسی است و ثانیا، خود ما فارسی زبانان آنها را به كار می بریم. ایشان ظاهرا سفری به افغانستان كرده و در آنجا با نوشته ها و تابلوهایی روبه رو شده اند كه تعجب ایشان را برانگیخته است.
ایرادها به قرار زیرند: افغان ها، همچون ما و بسیاری از ملل دیگر، كلماتی را از زبان های دیگر به خصوص زبان انگلیسی به وام می گیرند. با اینكه این پدیده عمومیت دارد نویسنده با تعجب می گوید افغان ها Street football را به همان صورت انگلیسی به كار می برند و در مطبوعات خود آن را به صورت «ستریت فوتبال» می نویسند. شگفتی نویسنده از این امر چنان است كه گویی چنین پدیده ای در هیچ یك از زبان های كنونی وجود ندارد. به نظر می رسد كه انسان اصولا عیب یا نقص را در دیگری بهتر می بیند. به سخن دیگر نگاهش به دیگری است نه به خودش.
در نگاهی منصفانه و بی تعصب آیا تفاوتی بین «ستریت فوتبال» و «آمفی تئاتر» یا اور دوز overdose وجود دارد تمام مكانیك های ایران و به طور كلی همه كسانی كه با ماشین سروكار دارند با كلمه «واترپمپ» آشنایند.
هیچ تفاوتی بین این واژه ها چه به لحاظ اجزای خارجی آنها و چه از نظر ساخت تركیبی نیست. پس چگونه است كه كاربرد «دیگری» این قدر عجیب می نماید ما واترپمپ را چنان راحت و طبیعی به كار می بریم كه گویی واژه اصیل فارسی است.
شاید تعجب نویسنده از بابت املا نیز بوده است. شاید انتظار داشته است كه املای فارسی street را به صورت «استریت» ببیند نه «ستریت». آقای ستاری در این مورد چیزی نگفته اند، اما من شاهد تعجب كسان دیگری در این زمینه بوده ام. موضوع از این قرار است كه تلفظ برخی از صداهای یك زبان برای كسانی كه اهل آن زبان نیستند، مشكل است.
به همین دلیل هنگامی كه نام یا اصطلاحی از یك زبان وارد زبان دیگر می شود، چاره ای جز این نیست كه تلفظش با صداهای زبان گیرنده هماهنگ شود مثلا تلفظ «خ» فارسی برای انگلیسی زبان ها مشكل است زیرا این صدا در مجموعه اصوات زبانی آنها وجود ندارد. به همین دلیل آنها نمی توانند مانند ما كلمه «خراسان» را تلفظ كنند، بلكه آن را چیزی شبیه «كوراسان» تلفظ می كنند.
تلفظ صدای «S» در ابتدای كلمات انگلیسی نیز چنین است. در زبان فارسی معیار، هیچ كلمه ای با دو صامت پیاپی آغاز نمی شود. به معنی دیگر بعد از صامت اول، حتما، باید یك مصوت باشد، مانند در dar، زیر zir، خوب xub و بد bad. در زبان انگلیسی، اما، تا سه صامت می توانند كنار هم در آغاز كلمه بیایند مانند strong قوی.
از آنجا كه این آرایش صوتی در زبان فارسی موجود نیست، فارسی زبان، چنانچه لازم باشد آن را وارد زبان خود كند، چاره ای ندارد جز اینكه آن را با الگوی صوتی زبان خود وفق دهد. در اینجا فارسی زبان تلفظ صدای واحد S را به صدای تركیبی es تبدیل می كند و كلمه مزبور را به صورت esterong استرانگ به زبان می آورد. عرب ها و افغان ها نیز با همین مشكل مواجهند، اما طور دیگری آن را برطرف می كنند. آنها برعكس ما كه عنصری به ابتدای این صدا اضافه می كنیم، عنصری به انتهای آن اضافه می كنند، یعنی S را se و strong را سترانگ seterong تلفظ می كنند. تلفظ street خیابان نیز تابع همین قاعده است: برای فارسی زبان استریت esterit و برای اعراب ستریت seterit خواهد شد.
تعجبی كه به آن اشاره شد مربوط است به موردی كه یك ایرانی شاهد تلفظ كلمه ای شبیه street از زبان یك عرب بود. این شخص مدت ها از اینكه آن عرب كلمه street را ستریت seterit تلفظ كرده بود می خندید و هنگامی كه برایش توضیح دادم تغییری كه ما فارسی زبانان در تلفظ این كلمه می دهیم به همان اندازه است كه آن عرب می دهد، برایش باوركردنی نبود.
دومین تعجب ستاری از كلمه «بوق» است كه افغان ها به آن «آرنگ» arang می گویند. در واقع نویسنده می پرسد چگونه كلمه horn انگلیسی به معنای بوق، می تواند به آرنگ تبدیل شود. جالب است كه نویسنده خود از فرآیند آوایی این تغییر باخبر است و باز هم اظهار شگفتی می كند. افغان ها گرایش دارند صدای o را a تلفظ كنند و در نتیجه horn می شود harn. از طرف دیگر صدای h در ابتدای كلمات معمولا به a تبدیل می شود.
مثلا به «هزار» و «هشت» می گویند، «ازار» و «اشت». بنابر این در مرحله دوم harn تبدیل می شود به arn. سپس خوشه صامتی با گرفتن یك مصوت سبك می شود arn تبدیل می شود به aran.
و سرانجام برای آسان شدن تلفظ یك g نیز به انتهای آن اضافه می شود و صورت «آرنگ» به دست می آید.
تغییرات آوایی واژه ها پس از مهاجرت از زبانی به زبان دیگر امری طبیعی است. در واقع اگر كلمه ای با همان تلفظ و همان الگوی تكیه در زبان اصلی وارد زبان دیگر شود تعجب انگیز است. تفاوت تلفظ كنونی كلمه ساندویچ با تلفظ رایج «ساندی ویج» با اصل آن در زبان انگلیسی كمتر از تفاوت هورن با آرنگ نیست. تلفظ كلمه «بلبرینگ» در فارسی با اصل آن در زبان انگلیسی ball_bearing تفاوت زیادی دارد. چنین است تفاوت تلفظ «گیربكس» در فارسی و انگلیسی gear box.
تعجب سوم و شدیدتر نویسنده از كلمه فشن fashion به معنای مد است كه افغان ها آن را به باب مفعل برده و آن را مفشن mofassen به معنی «مد» و «دارای مد» به كار می برند. این نیز اصلی طبیعی در زبان شناسی است كه اگر ما واژه ای را در زبانی قرض بگیریم، نه فقط آوای آن را تغییر می دهیم، بلكه چنانچه لازم باشد، آن را در دستگاه دستوری خود می گنجانیم. همین كلمه «مد» را ما به صورت «از مد افتاده» درست بر الگوی «از پا افتاده» و «از كار افتاده» به كار می بریم. كلمه «كفش» فارسی نیز همین سرنوشت را پیدا كرده یعنی به باب فعال رفته و از آن «كفاش» ساخته شده است كه در عربی اصولا وجود ندارد.
خودنبینی فقط به موضوعات زبانی مربوط نمی شود بلكه در عرصه های دیگر نیز وجود دارد. این پدیده از نگاه روان شناختی، قابل تامل است. چگونه است كه ما از چیزی ایراد می گیریم كه خود بدان دچاریم شاید موضوع عادت در میان باشد. انسان به همه چیز عادت می كند و در نتیجه غیرعادی ها برایش عادی می شود.
شاید اصولا ما عیب را در دیگران می جوییم. به سخن دیگر شاید ما خود را بری از عیب و نقص می انگاریم و صرفا در نگاه به دیگران متوجه اشكالات می شویم. اگر بتوانیم همان اندازه كه بر دیگران متمركز می شویم بر خودمان نیز متمركز شویم رواداری مان بیشتر خواهد شد. پی خواهیم برد ما نیز همچون دیگران عیب و نقص داریم. این نگاه دقیق تطبیقی به مردمان ظرفیت ما را برای روبه رو شدن با دیگران افزایش می بخشد. همه اقوام و ملت ها و تمدن ها را به یكسان دارای حسن و عیب خواهیم یافت.
هیچ عرصه ای بهتر از زبان نمی تواند حقانیت موضوع بالا را به اثبات برساند. هیچ فلسفه ای نمی تواند درستی نظر بالا را با آن شفافیتی كه زبان آن را می نمایاند نشان دهد. كسانی كه در زبان ها باریك می شوند و آنها را با هم مقایسه می كنند می دانند كه هر زبان شیوه و رفتاری خاص خود دارد و در عین حال هیچ زبانی سرجمع، چیزی كمتر یا بیشتر از دیگری ندارد. وقوف كامل به این تنوع زیبا در حكم اكسیری است برای دور ماندن از تحجر و جزمیت. این تنوع ساختی نشان از تنوع انسان ها دارد. از زبان بیاموزیم و با یكدیگر نستیزیم.
علی صلح جو
منبع : روزنامه شرق